روایت شناسی منظومه فیروز و شهناز براساس الگوی گریماس
آلژیرداس ژولین گریماس یکی از نظریه پردازان در زمینه روایت شناسی و کارکرد روایی است. او به منظور بررسی انواع مختلف روایت، بسیار کوشید تا الگوهای معین و ثابتی را ارایه دهد. سرانجام گریماس موفق شد الگوی کنشی، زنجیره های روایی و مربع معناشناسی خود را معرفی کند. در این پژوهش، ساختار منظومه فیروز و شهناز اثر محمدصادق ناظم معروف به صادقا، شاعر و تذکره نویس ایرانی سده یازدهم هجری در شبه قاره هند، براساس نظریات گریماس بررسی شده تا از طریق نظام کنشی، تقابل کنشها و زنجیره های روایی، به طرح کلی داستان و درنهایت معنای آن دست یافته شود. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است.وآوری نتیجه پژوهش گویای آن است که الگوی ساده و درعین حال نظام مند گریماس در داستان فیروز و شهناز، لایه های زیرین و ژرف ساخت روایت را آشکار می کند. همچنین تقابل کنشگران داستان نشان می دهد چگونه نظاممندی یک نظریه سبب برجستهسازی نظم و ترتیب حاکم بر سطوح مختلف روایت میشود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.