جایگاه برنامه مبتنی بر هوش های چندگانه در کتب درسی دوره اول ابتدایی براساس مولفه های هوش های چندگانه
یک برنامه درسی معتبر باید مبتنی بر درک صحیح و دقیق ابعاد روان شناختی انسان باشد. از جمله جنبه های روانی مهم انسان که با فرایند یادگیری و برنامه درسی ارتباط نزدیکی دارد، مفهوم هوش است. مفهوم هوش تاکنون روندی تحولی طی کرده و از مفهومی واحد به مفهومی چند بعدی با شکل های مختلف تبدیل شده است. در این بین، نظریه هوش های چندگانه گاردنر (2011) شرایط جدیدی برای درک هوش انسان و پدید آمدن دیدگاه های قوی در فرایند تعلیم و تربیت به وجود آورده و کارکردهای مهمی را به دنبال داشته است. هدف پژوهش حاضر تعیین جایگاه هوش های چندگانه در برنامه درسی دوره اول ابتدایی است.
روش این پژوهش، توصیفی از نوع تحلیل محتوا با به کارگیری روش" آنتروپی شانون"(1984) است که نگاه جدیدی به پردازش داده ها به صورت کمی دارد. بر اساس این روش که به مدل جبرانی مشهور است، محتوای کتب اول ابتدایی بر اساس 9 مولفه اصلی و 55 مولفه فرعی هوش های چندگانه مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کتاب های درسی پایه اول ابتدایی بود (4 کتاب)،که به صورت سرشماری، همه آنها به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل چک لیست محقق ساخته ای بود که بر اساس مولفه های هوش های چندگانه (گاردنر، 2011) و فلیتهم (2014) ساخته شد.
نتایج تحلیل محتوای آنتروپی شانون نشان داد که از بررسی کل چهار کتاب اول ابتدایی، مولفه هوش ریاضی- منطقی با 573 مورد، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده و کم ترین مقدار مربوط به هوش موسیقیایی با صفر مورد فراوانی است. در نتیجه ضریب اهمیت هوش ریاضی منطقی (0/127) و هوش موسیقیایی (0) بوده است.
در محتوای کتاب های درسی پایه اول ابتدایی به برخی مولفه های هوش های چندگانه، کمتر و یا اصلا توجهی نشده است. این در حالی است که هوش های چندگانه، عامل پیشرفت فراگیران در هر زمینه ای است و طراحی و اجرای صحیح برنامه های درسی در قالب هوش های چندگانه می تواند تفاوت های فردی فراگیران را به خوبی مورد توجه قرار دهد و مانع افت تحصیلی دانش آموزان شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.