جایگاه کارکردی دولت در مدیریت و برنامه ریزی آمایش سرزمین در چارچوب انگاره نئولیبرالیسم
از دهه 1980 با تفوق فزاینده دیدگاه های نیولیبرالیستی و با کاهش سرمایه گذاری دولت در امور عمومی، هرچه بیشتر از کارکردها و نقش تصدی گری دولت در اقتصاد کاسته و به نقش نهادها، شرکت ها و نیروهای غیردولتی در مدیریت و تولید فضا افزوده شد که موجب تضعیف اثرگذاری مستقل نهادهای وابسته به حکومت در مدیریت و آمایش فضای سرزمینی شده است. هدف این پژوهش ارایه دسته بندی نوینی از کارکردهای دولت و چگونگی مطالعه آن در مدیریت و آمایش فضای سرزمینی در چارچوب دیدگاه نیولیبرالیسم با مراجعه به مستندات معتبر نظری بود. این پژوهش از نوع تیوریک است و داده ها به روش اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری و به شیوه توصیفی- تحلیلی بر مبنای رویکرد استنتاجی تحلیل شد.
نتیجه گیری:
از آنجایی که آمایش سرزمین متاثر از انگیزه سودمحور اقتصادی مبتنی بر تجارت آزاد است، لذا دولت فاقد جایگاه و کارکرد مستقل در برنامه ریزی آمایش فضای سرزمین است. در این راستا نهادهای دولتی صرفا از طریق برنامه ریزی آمایش سرزمین به دنبال گسترش و تداوم چرخه سودآورترنمودن مناطق مستعد و ایجاد تسهیل در بازگشت سریع تر سرمایه از طریق سیاست های مالیاتی و هماهنگی با خواست شرکت ها و نهادهای اقتصادی هستند. در تدوین سیاست های آمایش سرزمین توسط دولت ها در الگوی نیولیبرالیستی مناطق مختلف در زیرمجموعه سطح سرزمین از ارزش یکسانی در جذب سرمایه برخوردار نبوده و قطبش فضایی در جمعیت، حرکت و فعالیت در فضای سرزمینی همواره وجود خواهد داشت. بر این مبنا آمایش سرزمین در الگوی نیولیبرالیستی موجب اهمیت یابی مفهوم سطح بندی، رتبه بندی و افول مفهوم عدالت فضایی مورد نظر الگوی کینزی در مطالعات آمایش سرزمین شده است.
نئولیبرالیسم ، دولت ، کارکرد ، آمایش سرزمین
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.