فرجام گرایی و جلوه هایی از ارتباط آن با نقد کهن الگویی در ادب فارسی
پذیرش این واقعیت که برخی از موارد سنتی یا کهن الگویی موجود در متن، باعث ایجاد پیوند آن متن با متون دیگر و نیز موجب ارتباط ذهن و جامعه می شود و به ما کمک می کند تا بتوانیم با بسط تصاویر ادبی، دایره مفهومی متن را وسعت ببخشیم. اسطوره ها، سمبل ها و کهن الگو ها، همچنان که در پیوند با سایر اجزای کلام، بین اثر ادبی و خواننده، ارتباط برقرار می کنند از چنان استقلالی برخوردارند که گاه ما را به روایت های تاریخ زندگی بشر، رهنمون می سازند. حرکت نظام مند اسطوره ها و سمبول های کهن الگو، گاه یادآور دیوان و دنیای دوزخی است و گاهی هم ذهن را متوجه ایزدان می کند و انسان را به مکاشفه وامی دارد و بهشت را یادآور می شود. از آن جا که الگوهای اسطوره ای با تجربه بشر در گذر زمان درآمیخته اند؛ همواره بین کهن الگو ها و زندگی انسان ارتباط نزدیکی وجود دارد. در سایه این ارتباط، ما درک و دریافت صحیح تری را از فرجام کار جهان و انسان، خواهیم داشت. ارتباط برخی از کهن الگو ها با دنیای آپوکالیپتیک و تقابل آن با دنیای دوزخی، در بسیاری موارد، دستمایه شاعران و نویسندگان در خلق تصاویر خاصی شده است که بررسی آن به حوزه نقد کهن الگو یی مربوط می شود. در این جستار می کوشیم با طرح بحث معنا در نقد کهن الگویی، به مرزهای ارتباط این نوع نقد با فرجام گرایی قدم بگذاریم و با تشریح سه گروه از تصاویر نظام کهن الگو ، ارتباط فرجام گرایی با این بخش از نقد را روشن نماییم.
فرجام گرایی ، کهن الگو ، نقد کهن الگویی ، ادب فارسی ، اسطوره
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.