نگاهی پسااستعمارگرایانه به هویت شناسی ادبیات نمایشی مدرن (نمونه مورد بررسی: نمایشنامه مدرنیستی انگلیس)
به نظر می رسد در دهه دوم سده بیست، یک گفتمان پسااستعماری به دو شاخه مجزا اما مرتبط تقسیم شده باشد؛ بخش اول آن واکنش مردم تحت سلطه استعمار به فرهنگ و ادبیات و نوع نگاه آن ها است و چند سده پیشینه دارد؛ هر چند از دهه 1970 و با کتاب شرق شناسی ادوارد سعید شتاب گرفت و رنگ و بوی دیگری یافت. بخش دوم آن شامل واکنش هنرمندان و نویسندگان کشورهای سلطه گر، مثل کاریل چرچیل و هاوارد برنتن در انگلیس است که پس از «رخداد» 1968 در اروپا و آمریکا از نظام های استعماری کشورهای خود انتقاد کردند و در این زمینه آثار هنری متفاوتی خلق کردند. در ادبیات نمایشی پسامدرن انگلیس، می توان نمونه هایی یافت که نویسندگان انگلیسی تبار به ستیز با خودبرتربینی فرهنگی و سلطه ادبی بریتانیای کبیر پرداخته اند. این نمایشنامه ها، از ماهیت تیاتر ارسطویی که تیاتر رایج و «مشروع» قدرت های سلطه گر از اصل تقلید و کثارسیس(پالایش روانی) آن برای تحکیم قدرت و خودبرتربینی فرهنگی اش استفاده میکرد، دوری می کند یا در اصول آن اختلال می آفریند تا بتواند به دگراندیشی دامن بزند. این گونه نمایشنامه های معاصر انگلیس، بازتاب اعتقادات قشری از مردم انگلیس در دوره معاصر است که معتقدند بریتانیای کبیر، سده های بسیاری با قانونی جلوه دادن برده داری و ستیزه با مخالفان، به سلطه گری فرهنگی پرداخته است. این نمایشنامه های پسامدرنیست با هویتی متفاوت، به ستیزه با نگرش سیطره گرایانه «بریتانیای کبیر» برخاسته اند و می کوشند به بازشناخت هویت و فرهنگ بومی خود بپردازند؛ از این رو، شخصیت های این نمایشنامه ها، اغلب به هویت شناسی جدیدی برپایه رویکرد پسااستعماری می گرایند. این مقاله می کوشد با رویکرد پسااستعماری به معضل هویت شناسی در دو اثر شیلا استفنسن بپردازد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.