پژوهشی تطبیقی پیرامون علم به خود در اندیشه جان سرل و ابن سینا
همواره امکان تجربه از نفس و خویشتن خویش با اثبات وجود «خود» پیوندی وثیق داشته است. فیلسوفانی چون هیوم از تجربهناپذیر بودن «خود» به انکار وجود نفس پل زدهاند. بنابه نظریه «خود صوری» سرل، وی بهرغم انکار تجربه از «خود»، نوعی خود صوری و زبانی را لازمه معناداری برخی تبیینهای فلسفی دانسته است. ابنسینا نیز علاوهبر اینکه تجربه از خود را بدیهی و کسبناپذیر و بالفعل میانگارد و از آن بهعنوان اصلی محکم در مهمترین برهانهای اثبات تجرد نفس بهره میبرد، اما میپذیرد که تنها مستبصرین توان درک آن را دارند. داشتن تجربه از «خود» و نیز مفهوم «من» در اندیشه سرل همچنان چالشبرانگیز و لاینحل باقی مانده است. ابنسینا نیز برهانهای زبانبنیادی را در تایید تحقق تجربه از خود آورده که قدر مشترک میان اندیشه او و سرل است و میتواند او را در گفتمان فلسفه معاصر حاضر کند. در این مقاله کوشیدهایم میان بیانهای ایجابی و سلبی شیخ در باب تجربهپذیری «خود» سازگاری ایجاد کنیم. سوال پایه این پژوهش برقراری گفتوگو میان دو فیلسوفی است که بهرغم تفاوتهای مبنایی، مسائل مشترکی در حوزه تفکر فلسفی دارند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.