بررسی مقایسه ای ارزش تشخیصی معاینه بالینی، سونوگرافی و الکترودیاگنوزیس در تشخیص سندرم تونل کارپال
سندرم تونل کارپال (CTS) شایع ترین مونونوروپاتی محیطی ناشی از تحت فشار قرار گرفتن عصب، در ناحیه مچ دست (تونل کارپال) است. استفاده از سونوگرافی جهت بررسی و تشخیص بیماری های موسکولواسکلتال در طی چند دهه اخیر در حال افزایش است. هدف از این مطالعه، بررسی مقایسه ای ارزش تشخیصی معاینه بالینی، سونوگرافی و الکترودیاگنوزیس در تشخیص سندرم تونل کارپال می باشد.
مواد و روش ها:
این مطالعه از نوع مقطعی (توصیفی- تحلیلی) بوده که در طی آن 70 مچ دست با علایم منطبق با سندرم تونل کارپال تحت معاینه بالینی، سونوگرافی و مطالعات هدایت عصبی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک شامل سن، قد، جنس، دست غالب و بیماری های زمینه ای بودند. معاینه بالینی انجام و سطح مقطع عرضی و ضخامت عصب مدیان با سونوگرافی اندازه گیری شد. سپس مقایسه بین معاینات بالینی، سونوگرافی و مطالعه هدایت عصبی صورت گرفت.
یافته ها:
70 مچ دست با علایم منطبق با سندرم تونل کارپال را مورد بررسی قرار دادیم. از 70 مچ دست علامت دار، 91/4% زن (اکثرا خانه دار) و بقیه مرد بودند. میانگین سنی بیماران 11/63± 49/56 سال بود. در 82/9% بیماران نتیجه مطالعه هدایت عصبی، 67/1% نتیجه معاینات بالینی، 45/7% نتیجه سونوگرافی دیستال فلکسور رتیناکولوم و 32/9% نتیجه سونوگرافی پروگزیمال مثبت بود. بررسی نتایج بین دو گروه بیمار و سالم نشان داد که سونوگرافی در قسمت ورودی تونل کارپال، با نقطه برش 5/8 میلی مترمربع بیشترین ارزش تشخیصی با حساسیت 27% و اختصاصیت 42% را داشت.
نتیجه گیری:
اندازه گیری سطح مقطع عصب مدیان به کمک سونوگرافی، در تشخیص و درجه بندی شدت سندرم تونل کارپال مفیداست؛ اما نمی تواند جایگزین مطالعات هدایت عصبی گردد. با استفاده از سونوگرافی به عنوان آزمون خط اول ممکن است به نحو موثری میزان مطالعات هدایت عصبی کاهش یابد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.