رهیافت پساساختارگرایی به مفهوم پیرنگ: کوندرا علیه ارسطو (مطالعه موردی: رمان جاودانگی)
مقاله حاضر، با رویکرد پساساختارگرایی به بررسی مفهوم پیرنگ در ارسطو و کوندرا می پردازد؛ نقدهای کوندرا به ارسطو را بیانگر تضاد هستی-شناختی-معرفت شناختی آنها است. از این منظر، این مقاله می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که: چرا کوندرا-برخلاف ارسطو- پیرنگ را خصم رمان می داند؟ در جهان روایی کوندرایی، هیچ یک از مفاهیم ارسطویی-یعنی وحدت، ضرورت و کلیت- جایی ندارد؛ در مقابل، از جهانی سرشار از کثرات، عناصر نامعقول، اتفاقات و امکان های تصادفی سخن می گوید که رمان، بازنمایی کننده آن است. در همین جاست که کوندرا به مکاتب پساساختارگرا نزدیک می شود. نزد کوندرا، رمان، شکلی از اندیشیدن است که با ماهیت گرایی و علیت باوری ارسطویی درتقابل است و برخلاف فلسفه، راوی یک جهان غیرعقلانی است. علت مخالفت کوندرا با پیرنگ همین است: پیرنگ، زاده درک عقلانی از جهان همچون پیوستار علی است. از همین روست که در روایت کوندرایی، عناصری وارد می شود که در روایت ارسطویی طرد می شد؛ عناصری همچون حادثه فرعی، گریز از موضوع و فقدان ضرورت علی-معلولی. سرانجام اینکه، کوندرا پیرنگ را همچون سیطره تک صدایی و قدرت مطلقه خط داستان نفی می کند. هدف پژوهش حاضر نشان دادن این نکته است که بدون فهم چشم انداز پساساختارگرای کوندرا (چشم انداز نیچه ای) نمی توان مفهوم روایت در رمان های او را درک کرد. برای کوندرا، همیشه نیچه به عنوان نیای پساساختارگرایان، یک فیلسوف اساسی بوده است.
پیرنگ ، رابطه علیتی ، تصادف ، ارسطو ، کوندرا
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.