نقش میانجی دشواری تنظیم هیجان در رابطه بین کارکردهای متوازن و نامتوازن خانواده با علائم اختلال های خوردن در نوجوانان
اختلال های خوردن جزو زیان بارترین بیماری های روان پزشکی هستند که با بیماری های پزشکی و روان شناختی مهمی همراه هستند که موجب هزینه های شخصی، خانوادگی و اجتماعی چشمگیری می گردند. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی دشواری تنظیم هیجان در رابطه بین کارکردهای متوازن و نامتوازن خانواده با علایم اختلال خوردن در نوجوانان بود. این مطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان 13 تا 18 ساله مشغول به تحصیل در دبیرستان های (دوره ی اول و دوم) شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 تشکیل می دادند. از میان آن ها 567 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس وارد پژوهش شدند و به آزمون نگرش های خوردن (گارنر و گارفینکل، 1979)، مقیاس دشواری های تنظیم هیجان (گراتز و رامر، 2004) و مقیاس ارزیابی سازگاری و انسجام خانواده (السون، 2011) پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات، از روش مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج حاکی از برازش مناسب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد مسیر مستقیم کارکرد متوازن و نامتوازن خانواده بر علایم اختلال خوردن معنی دار نیست ولی اثر غیرمستقیم کارکرد نامتوازن خانواده بر علایم اختلال خوردن از طریق دشواری تنظیم هیجان معنی دار است (001/0p= ،166/0= β). با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان پیشنهاد کرد که برای مداخله در اختلال های خوردن به جای تمرکز بر کارکردهای خانواده، می توان دشواری های تنظیم هیجان را به عنوان هدف درمان انتخاب نمود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.