فلسفه تحلیلی و اتهام تاریخ هراسی
بنا بر نظر برخی از فیلسوفان، بیاعتنایی به مسایل تاریخی یکی از ویژگیهای فلسفه تحلیلی در مقایسه با دیگر مکاتب فلسفی است. بهمین دلیل همواره اتهام بیتوجهی به موضوعات تاریخی (تاریخهراسی) را به فیلسوفان تحلیلی نسبت میدهند و آنها را سرزنش میکنند. در طرح و بیان این ادعا، فیلسوفان قارهیی و سنتگرا با یکدیگر همداستانند. اما آیا منتقدان فلسفه تحلیلی براهین کافی و قانعکنندهیی برای این اتهام دارند؟ یا اینکه بیتوجهی به تاریخ، ادعایی بیپایه است که برخاسته از تلقی نادرست و شناخت ناکافی از این نهضت فلسفی است؟ در این مقاله درصددیم از سویی ادعا، استدلالها و شواهد منتقدان را برای عدم آگاهی تاریخی در فلسفه تحلیلی روشن کنیم و از سوی دیگر، توجه و دقت در نحوه نگرش فیلسوفان تحلیلی به تاریخ فلسفه و دلایل آنها را بیان نماییم. تاکید ما بر اینست که اولا، باید میان تاریخانگاری ذاتی، تاریخانگاری ابزاری و تاریخانگاری ضعیف تمایز قایل شد. فیلسوفان تحلیلی شاید با تاریخانگاری ذاتی مخالف باشند ولی نوعی تاریخانگاری ضعیف را میپذیرند. ثانیا، تاکید بر تمایز تاریخ مسایل فلسفی از تاریخ فلسفه نباید بمعنای تاریخهراسی یا همسانسازی گذشته و حال تلقی شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.