انسان کامل در ادبیات عرفانی عربی و فارسی تا عصر حافظ
از دیرباز مفهوم انسان کامل به اشکال مختلف در ادیان توحیدی و نحله های مختلف عرفانی مطرح شده است؛ برای مثال موضوع خلق انسان به صورت خدا که در عهد عتیق آمده و هم مسئله کامل بودن انبیایی همچون نوح در همان کتاب، حکایت از آشنایی جهان یهودی و مسیحی با مفهوم انسان ایزدی و خداگونگی دارد. این نوع نگرش حتی در فلسفه مسیحی و در قرون وسطی به نحوی مطرح بوده است . ازاین رو، انسان کامل کسی است که کمال پذیرفته و شبیه خدا شده است و این به عکس انسان ناقص است که به سبب فقدان کمال ، شباهتی با خدا ندارد. در این نوشتار، ابتدا دیدگاه ادیان توحیدی و عرفانی درباره مفهوم انسان کامل بررسی شده؛ سپس این مفهوم در آثار ادبی-عرفانی عربی و فارسی کاویده و سپس تحلیل شده است تا تفاوت ها و شباهت های نگاه اندیشه های مذهبی و عرفانی محض با نگاه عرفای ادیب روشن گردد. خلاف دیدگاه مشهور که محی الدین ابن عربی را واضع نظریه انسان کامل می داند، نویسنده این مقاله معتقد است مفهوم انسان کامل در ادیان توحیدی، عرفان اسلامی و آثار عرفای قرون پیش از ابن اعربی آمده است و وی این مفهوم را تنها به صورت نظام مند و گسترده بیان کرده است. از میان عرفای ادیب: النفری، سنایی، میبدی، ابن عربی، مولوی، شیخ محمود شبستری و حافظ این مفهوم را در آثار خود آورده و به بیان اوصاف آن پرداخته اند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.