تبیین اصل های باطنی و هستی شناختی آموزه های نانوشته در مکتب توبینگن و نقش آن در سیاست
نظریه وجود آموزه های نانوشته در فلسفه افلاطون که مبتنی بر دو اصل یا مبدا هستی شناختی «واحد» (The One) و «ثنایی نامتعین» (The Indefinite Dyad) است، با پژوهش های اخیر مکتب توبینگن قوام پیدا کرده است. آموزه های نانوشته به صورت شفاهی، در آکادمی افلاطون محل گفت و شنود بوده است و به عقیده دانشوران مکتب توبینگن شواهد آن در آثار ارسطو و افلاطونیان موجود است. مستندات آنان نشان می دهد این دو اصل بنیادین مبدا تبیین مسایل دیگر فلسفه افلاطونی بوده و سنگ بنای مابعدالطبیعه اوست. نقش اصل «واحد» تعین بخشی به تمام چیزها و اصل «ثنایی نامتعین» منشا تکثر و ابهام است. «واحد» یا «خیر» نه تنها یک اصل هستی شناختی بلکه علت تمام امور نیک است. به این ترتیب در آثار افلاطون «واحد-خیر» که نظام بخش عالم و الگوی عدالت است، نقشه راه پولیس (اجتماع سیاسی) و تعین بخش کثرات است. نفس و پولیس از طریق عدالت مکنون در طبیعت که از این دو اصل پیروی می کند، می توانندآینه عالم باشند و به وحدت و عدالت نزدیک شوند.
آموزه های نانوشته ، افلاطون ، مکتب توبینگن ، واحد ، ثنائی نامتعین ، سیاست
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.