تبیین جامعه شناختی طلاق عاطفی
این مقاله می کوشد نشان دهد که افزایش گسترده میزان طلاق پدیده ای اجتماعی است و عامل آن تضعیف روح جمعی و رشد فردگرایی در جامعه مدرن است که باعث می شود ازدواج دیگر بر سنت و خواست جمع استوار نباشد و انسان ها رابطه عاطفی را محور زندگی زناشویی قرار دهند. از اینجاست که سرخوردگی و ناخرسندی از زندگی مشترک ممکن است به طلاق یا طلاق عاطفی منتهی گردد. آن عامل اجتماعی مهمی هم که ممکن است باعث یاس و نارضایتی از زندگی زناشویی گردد، نابرابری قدرت در خانواده است که با رابطه عاطفی که فی نفسه رابطه ای برابر است، در تقابل قرار دارد. آمارهای روند طلاق در جامعه ما و جهان موید همسویی رشد فردگرایی با رشد میزان طلاق است و پیمایش ما از نمونه احتمالی بزرگی از زنان متاهل تهران نیز نشان می دهد که طلاق عاطفی همبستگی نسبتا محکمی با نابرابری قدرت در خانواده دارد و هرچه نابرابری قدرت در خانواده بیشتر باشد، رابطه عاطفی زن با همسر سردتر است.
طلاق ، طلاق عاطفی ، فردگرایی ، رابطه عاطفی ، نابرابری قدرت
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.