تحول برنامه ریزی شهری و پیوندهای آن با مسئله ایران در نظام دانش جدید
پرسش این مقاله در ارتباط با رابطه میان نحوه صورتبندی مسئله ایران در نظام دانش جدید ما (به طور عمده در علوم اجتماعی) و شکلگیری خوانشهای موجود از تجربه برنامهریزی شهری در ایران است. در نظام دانش جدید ما، توضیح وضعیت تاریخی ایران ذیل دو رویکرد کلان شرقشناسانه (با نگاهی اروپامحور) و بومیگرایانه (عکسالعملی در برابر اولی) استوار شده است. هر دو این رویکردها بر مبنای ساختن «غیر» و با نگاهی ذاتگرایانه ممکن شدهاند و در آنها به پیچیدگیهای واقعیت تاریخی و ابعاد گستره آن کمتر توجه شده است. در سالهای اخیر با نقد هر دو رویکرد، فضای جدیدی برای سخن گفتن و مفهومپردازی فراهم آمده است که بر خوانش ایجابی و تحلیل درونی واقعیت تاریخی ایران تاکید دارد. از سوی دیگر، تغییر در نگاه به برنامهریزی از امر فنی به امر سیاسی امکان رویت ابعاد جدیدی از تعامل برنامهریزی با سایر حوزههای دانش (در قلمرو علوم اجتماعی) را ممکن کرده است. با این امکان جدید، در این مقاله تلاش شده است خوانشها و روایتهای موجود از تجربه تاریخی برنامهریزی شهری در ایران شناسایی شوند. این روایتها عبارتند از: الف- موفقیت نسبی برنامهریزی در بعد فنی ب- شکست برنامهریزی در ایران ج- عدم شکلگیری برنامهریزی در ایران، د- ذات ویژه و خاص برنامهریزی در ایران و ه-قرارگیری برنامهریزی ذیل فرآیند گذار (که دارای دو وجه تمرکز بر گذشته و آینده و در نتیجه تعلیق حال و نیز فضای نوظهور خوانش ایجابی است). نتیجه آنکه این روایتها، با توضیح وضعیت ایران در علوم اجتماعی و نظام دانش جدید ما پیوند دارند و با وجود عمل مکانیزمهایی خاص، مفهومپردازی وضعیت تاریخی برنامهریزی شهری ذیل آنها دشوار شده است. همراستا با علوم اجتماعی، در اینجا نیز در برخی روایتهای متاخر نشانههایی از فضایی جدید برای خوانش ایجابی تجربه برنامهریزی شهری به چشم میخورد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.