بررسی جنبه روان شناختی شخصیت در «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری و «ما تبقی لکم» اثر غسان کنفانی
این مقاله سعی دارد با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس نقد روانشناختی کارل گوستاو یونگ، اهمیت بیماریهای روانی را به عنوان مهمترین عامل تاثیرگذار در روند جریان سیلان ذهن مطرح کند و در کنار آن، به نقش اسامی شخصیتها بپردازد که تا حدی در شکلگیری هویت آنان موثر است. توجه به درون شخصیتها، آشکار ساختن اندیشه و احساسات آنان به همان ترتیبی که در ذهن میگذرد، مهمترین ویژگی شیوه جریان سیلان ذهن است. این شیوه با تکیه بر تداعی آزاد، به بیان احساسات میپردازد. «شازده احتجاب» و «ما تبقی لکم» به عنوان رمانهای جدید از این شیوه بهره جستهاند. مقایسه بعد روانی شخصیتهای این دو اثر و میزان آشفتگی روان آنان، برتری قلم گلشیری را در شیوه کاربست تکنیک سیلان ذهن به تصویر میکشد، به گونهای که وی توانستهاست با ظرافتی خاص به روایت حوادث در خلال زمانهای از هم گسسته بپردازد. بنابراین، به عنوان مهمترین نتیجه حاصل در این پژوهش میتوان به این نکته اشاره کرد که قهرمانان رمان «شازده احتجاب» در مقایسه با رمان «ما تبقی لکم» از لحاظ روانی پیچیدهتر هستند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.