بررسی ویژگی های خصیصه نمای امپرسیونیسم در ادبیات داستانی (نمونه عملی داستان «با انار و با ترنج از شاخ سیب» از غزاله علیزاده)
مکتب هنری به مجموعه ویژگی های دوره ای خاص از هنر اطلاق می شود که تحت تاثیر مسایل فرهنگی و اجتماعی و در قالب قواعد، سنت ها و چهارچوب های نظری در آثار دسته ای از هنرمندان پدیدار می شود. امپرسیونیسم یکی از مکاتب مهم هنری است که در نیمه دوم قرن نوزدهم پدیدار شد. این مکتب که در نقاشی به واسطه تمرکز بر استفاده از جلوه های عنصر نور، در درک های لحظه ای از پدیده ها رواج یافت، به زودی بر سایر عرصه ها ازجمله ادبیات تاثیر گذاشت. امپرسیونیسم در دو زمینه شعر و داستان با اصول خاص رواج یافت. در شعر به شکل توجه به تصاویر ادبی با محوریت نور و رنگ و در داستان، مطابق تبیین سوزان فرگسن، از طریق توجه به زاویه دید، تمرکز بر تجربه های درونی، پیرنگ حذفی، استفاده از استعاره و مجاز، به هم ریختن توالی وقایع، ایجاز و توجه به سبک.. سوال اصلی پژوهش حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی انجام پذیرفته، آن است که با توجه به اشتراک ویژگی های بیان شده توسط فرگسن با خصایص داستان های مدرن، تکیه بر کدام ویژگی ها می تواند ما را در تعیین مرزهای داستان های امپرسیونیستی یاری نماید؟ برای یافتن پاسخ، داستان امپرسیونیستی «با انار و با ترنج از شاخ سیب» از غزاله علیزاده با تمرکز بر ویژگی های خصیصه نمای این نوع از داستان مورد بررسی واقع شد. براین اساس سه ویژگی عمده استفاده از تصاویر ادبی متشکل از عناصر نور و رنگ، توجه به بعد استعاری به ویژه در توصیف مکان های داستانی و درنهایت تمرکز بر تشریح «نمود» پدیده ها به جای تلاش برای بیان حقیقت و «بود» آن ها، به عنوان ویژگی های خصیصه نمای داستان های امپرسیونیستی معرفی گردید.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.