مدرنیته و پیامدهای شهرنشینی در رمان رهش با تکیه بر آرای زیمل
این جستار به شیوه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر آرای نظری گیورک زیمل تلاش کرده است، رمان رهش نوشته رضا امیرخانی را که با رویکرد مدرنیستی با اتکا به شهر و شهرنشینی و تبعات دنیای مدرن نوشته شده است، بازخوانی و واکاوی نماید. هدف از نگارش این مقاله توصیف شهر تهران به عنوان نماد مدرنیته شهری در ادبیات داستانی است که در آن به مدد بازنمایی شهر تهران در ادبیات داستانی، تاملی انتقادی از مدرنیته ایرانی ارایه شده است. این جستار با کمک گرفتن از رویکرد جامعه شناختی به بازنمایی شهر مدرن و عقلانیت نامنسجم در زندگی روزمره و شکاف های اجتماعی موجود در زندگی شهروندان و روابط میان آنها در داستانی مرتبط با کلان شهری چون تهران پرداخته است. از نتایج تحقیق برمی آید که شهر چونان فرهنگ عینی و روح شیء واره بر ساکنان کلان شهر غلبه می کند. فقدان رشد عقلانیت یکپارچه، شکاف میان فرهنگ عینی و فرهنگ ذهنی به دلیل تسلط اقتصاد پولی در کلان شهر، سبب یکسان سازی ارزش تمام اشیاء شده، آنها را از معنا و فردیت تهی می سازد. کلان شهرنشینان برای صیانت از نفس خود با استفاده ازآنچه زیمل آن را احتیاط می نامد، سرد و بی ترحم به نظر می آیند. همچنین مواجهه فرد با تحریکات عصبی شدید و اکراه و احتیاط فرد از غوطه ور شدن در آشوب تحریکات بی شمار بیرونی منجر به نوعی بیگانگی و انزجار می شود که به شکل نگرش دلزده و توداری بروز می کند که مهمترین خصلت روانی شخصیت های رمان در زندگی شهری است.
مدرنیته ، شهرنشینی ، رمان رهش ، رضا امیرخانی ، گئورک زیمل
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.