تحلیل انتقادی بر دو رویکرد متناقض در شکل گیری آثار عرفانی (مطالعه موردی ده اثر شاخص قرن بیستم)
ادبیات و به طور اخص رمان آینه تمامنمای تحولات فکری، فرهنگی و سیاسی جوامع مختلف ازجمله دنیای غرب بوده است. مسیله پیچیده و غامض دنیای غرب موسوم به مدرنیته و عصر روشنگری و پیامدها و دستاوردهای آن طی چند سده اخیر، محور ادبیات، داستانها، رمانها و صنعت فرهنگ بوده است. جریان مدرنیته و حاکمیت پارادایم پوزیتویسم، بازخوردهای فکری، فلسفی و معرفتی مثبت و منفی در ساحات زندگی بشری ایجاد کرد. در پاسخ به مهم ترین پیامد تحولات فکری معرفتی مذکور، یعنی نسبیتانگاری معرفتی و کم رنگ شدن امور قدسی و فرابشری در زندگی انسان مدرن، راهبردهای مختلفی در دنیای غرب به کار گرفته شد. الگوهای عرفانی تعلیمی ازجمله رویکردهایی است که در جهت آسیبشناسی و ارایه راهکار برای وضعیت بحرانزده بشر در حوزههای فرهنگی، فکری و اجتماعی، بازتولید آرامش روحی روانی، تحکیم پایه های معرفتی و رفع عطش معنوی انسانها، از سوی برخی نویسندگان به کار گرفته شد. در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، ده اثر عرفانی تعلیمی جهان شامل لبه تیغ، سیذارتا، جاناتان پرنده دریایی، کوه جادو، جهان سوفی، سلحشور نور، شازده کوچولو، سه شنبه ها با موری، راز و پیشگویی آسمانی بررسی شد. یافته های پژوهش با رویکرد تفسیری حاکی از آن بود که درونمایهها و محتوای آثار منتخب در دو سطح مقابله و منتقد نظام سرمایهداری و ارایه راهکار جهت برون رفت از وضعیت بحران گونه انسان مدرن و دیگری دفاع از نظام سرمایه داری و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آن بود که به نگارش آثار عرفانی و شبه عرفانی منتهی و منجر شد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.