چالش های درون سازمانی حکومت جدید طالبان
پس از خروج شوروی از افغانستان در دهه 1370، عبدالعلی مزاری (رهبر فقید حزب وحدت اسلامی افغانستان)، با توجه به تجارب تلخ تاریخ سیاسی افغانها، یک نکته دقیق را در چند مرحله مورد تاکید قرار داده بود: «این (شوروی) اولین ابرقدرت نبود که از مردم افغانستان شکست خورده باشد. آن روز که انگلستان را مردم افغانستان شکست داد، یک ابرقدرت در دنیا وجود داشت؛ همان یک ابرقدرت را هم مردم افغانستان شکست دادند؛ یعنی از اینجا که شکست خورد، همانطور شکست خورده رفت تا انگلستان؛ ولی متاسفانه همان روز هم ما نتوانستیم که یک حکومت عادلانه برقرار کنیم. دنیا و حتی خود مردم ما به این باور بودند که ما در میدان نظامی خوب جنگ میکنیم؛ ولی در میدان سیاست شکست میخوریم». این خصیصه درمورد طالبان بیش از همه صادق است. طالبان جنگجویان خوبی بوده و هستند؛ اما در سیاست و حکومتداری، همان مسیر خطای گذشته را خواهند رفت. به تفاهم ملی، مشارکت معنادار اقوام در قدرت و عدالت اجتماعی باور ندارند، در امر حکومتداری تخصص ندارند و بر انحصار، استبداد، تحکم، دگماندیشی و مخالفت با حقوق بنیادین همچنان پای میفشارند؛ درنتیجه، هم حکومت خود را با چالش جدی مواجه خواهند ساخت و هم بهصورت طبیعی، افغانستان را در بحران عمیقتر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فروخواهند برد و حتی منطقه را ملتهب خواهند ساخت.
طالبان افزون بر چالش مشروعیت بینالمللی و مشروعیت داخلی، چالشهای حقوق بشری، چالش ناامنی و گروههای رقیب و نیز چالش جدی اقتصادی، حداقل با چهار چالش عمده درونسازمانی نیز مواجهاند که عبارتاند از: 1. منازعه و چالش ایدیولوژیک، 2. منازعه و چالش قبیلهای، 3. منازعه و چالش سیاسیون و نظامیها، و 4. چالش نبود تخصص در اداره کشور و حکومتداری و بهعبارتدیگر، بحران کارآمدی. در این نوشتار، به سه چالش از چهار چالش درونسازمانی حکومتداری طالبان پرداخته شد. چالش ایدیولوژیک و مهمتر از آن، چالش منازعات قبیلهای، بهراحتی قابل رفع نیست و همواره دامنگیر سیاست حاکمان افغانستان بوده و بهعنوان پاشنه آشیل طالبان نیز عمل خواهد کرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.