تحلیلی مردم شناختی خودکشی در زاگرس میانی (استان های ایلام، کرمانشاه و لرستان)
این مقاله به تحلیل خودکشی در درون ساختارهای اجتماعی زاگرس میانی می پردازد. روش پژوهش، مردم نگاری و فنون گردآوری داده، مشاهده مشارکتی و مصاحبه هستند. داده ها نشان می دهند: بسیاری از ایلات و طوایف زاگرس میانی بعد از شهریور 1320 تا اواخر دهه 40 کمابیش به کوچروی ادامه دادند و با فرآیند «یکجانشینی تاخیری» روبرو بودند. بدین روی بسیاری از سنت های ایلی مانند «درون همسری» و «همالی» در این مناطق به عنوان الگوی رفتاری تداوم یافتند. در این زمان فرآیند مدرنیزاسیون به صورت فشرده و با مظاهر متعدد در این مناطق مستقر شد و جامعه پذیری فرزندان بر اساس آموزه های نوین و از طریق آموزش عمومی و رسانه های جمعی انجام گرفت که در تضاد با سنت های کوچروی بود. در دهه های 1360، 1370 و اواسط 1380 خورشیدی فرزندان (به ویژه زنان و دختران) می خواستند که بر اساس آموزه های نوین سبک زندگی فردگرایانه و برون همسری را تجربه کنند که با مخالفت سنت های ایلی مسلط و قدرتمند روبرو شدند. ناتوانی آنها در این عرصه زمینه خودکشی «نابهنجار- تقدیرگرایانه» را فراهم ساخت. با تغییر شرایط زندگی از میزان خودکشی زنان کاسته و نرخ خودکشی مردان پیشی گرفت. افرادی که تا قبل از دهه 50 وضعیت زندگی تقریبا برابری داشتند، به مرور نابرابری و بیکاری را تجربه کردند. همزمان با این روند، مصرف گرایی به تمایلی غالب در افراد بدل شد. هم سنت های ایلی و هم الگوهای نوین مشوق مصرف گرایی و رقابت بودند. نبودن ساختاری انتظام بخش در کنترل تمایلات و ناتوانی جامعه در کنترل نابرابری، مردان را به سمت ناامیدی سوق داد زیرا آنان متولی امور اقتصادی بودند. وضعیت نابرابر اقتصادی آنها توسط خصیصه «همالی» مورد شماتت قرار گرفت و شرایط را برای خودکشی «نابهنجار-خودخواهانه» فراهم ساخت.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.