بررسی نظام های استعاری معشوق در کلیات شمس تبریزی بر اساس نظریه استعاره شناختی
از آنجا که عشق مفهومی انتزاعی دارد؛ عارفان برای تبیین و توصیف آن از عناصر حسی و ملموس بهره برده و برای آن از زبان استعاره، استفاده کرده اند. هرچند موضوع عشق در همه دوران ها و زمان ها مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است؛ اما در سبک عراقی به لحاظ اهمیت و اعتبار آثاری که درباره عشق نوشته و سروده شده؛ برجستگی بیشتری دارد. یکی از دیوان های معروف و مشهور قرن هفتم، کلیات شمس تبریزی اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی است. این اثر به لحاظ زبانی، بیشتر شاعرانه و استعاری می باشد و از حیث معنا عرفانی است. مولانا در کلیات شمس با توجه به فرهنگ و ایدیولوژی های حاکم بر جامعه آن عصر، دریافتی خاص از عشق دارد. همچنین این دیوان، دارای بنیان منسجمی است که حاصل شبکه های استعاری شکل گرفته برپایه یک یا چند استعاره اصلی مشترک یا فردی در آن ها است. این پژوهش که به شیوه توصیفی - تحلیلی و ابزار کتابخانه ای تنظیم شده درصدد آن است تا به بررسی نظام های استعاری عشق در کلیات شمس تبریزی بر اساس نظریه استعاره شناختی بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که استعاره های معشوقی در این اثر در واقع نشان دهنده این همانی میان معشوق و خدا و سه نگاشت استعاری عشق خدا است، خدا معشوق است، خدا عشق است، می باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.