بررسی تطبیقی هستی هستنده ها در اندیشه پدیدارشناسی هایدگر با وجود لابشرط مقسمی در نظام معرفتی عرفان اسلامی
در بین علوم شرقی، تنها علمی که موضوع آن از هر تقیدی رهاست و درباره هستی طلق بحث میکند، علم عرفان است. موضوع علم عرفان، وجود لابشرط مقسمی است که حتی از قید اطلاق نیز مطلق است. مراد از وجود لابشرط مقسمی، همان هویت غیبیه ذاتیه حقتعالی است که در علم عرفان در مورد آن و شیونات وی بحث میشود. شاید کسی گمان کند که موضوع علم فلسفه نیز از هر قید وجودی رهاست؛ ازاینرو میتواند عدل علم عرفان واقع شود و حال آنکه این تصور ناصحیحی است؛ زیرا در الهیات بالمعنی الاعم فلسفه، درباره وجود لابشرط قسمی و در الهیات بالمعنی الاخص در خصوص وجود بشرط لا بحث میشود که هر دو نسبت به وجود لابشرط مقسمی ضیق وجودی دارند. در میان علوم غربی نیز تنها کسی که توانست در دیدگاه پدیدارشناسی خود در جهت برونرفت از بحران مدرنیته از حصر قیود هستندهها آزاد گردد و موضوع علم خود را هستی صرف قرار دهد مارتین هایدگر است. این مقاله در مقام تطبیق این دو رویکرد با یکدیگر است که در هر دو مکتب ذهاب به هستی طلق شده است، علیرغم اینکه نگارندگان اذعان دارند که هستی هستندهها در دیدگاه معرفتشناسی هایدگر اینهمانی با وجود لابشرط مقسمی در نظام هستیشناسی عرفان ندارد. البته این تمایز لطمهای به بحث ما وارد نمیکند؛ زیرا هدف تطبیق فقط تاکید بر همسانیها نیست، بلکه برجسته کردن اختلافها نیز حایز اهمیت است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.