هنر و امکان گسست از سوبژکتیویسم از منظر هایدگر
مارتین هایدگر همچون فریدریش نیچه تاریخ متافیزیک را تاریخ بسط نیهیلیسم می داند. اما در نگرش او به انسان مدرن، آنچه موجب بی خانمانی انسان ها شده، ساختن جهانی خیالی چنان که نیچه گفته است نیست: جهانی خیالی که ما آن را حقیقی و ارزشمند تصور کرده، و به واسطه آن، زندگی این جهانی و نیازهای طبیعی خود را بی ارزش فرض کرده ایم. هایدگر معتقد است نیهیلیسم حقیقی آنجاست که متافیزیک به واسطه رویکرد سوبژکتیو خود، در پیش زمینه آنچه به حضور می آید یعنی موجودات باقی مانده، «وجود» و «موجود» را با هم خلط کرده و در نتیجه حتی پرسش از «وجود» را نیز فراموش کرده است. ازاین رو هایدگر سوبژکتیویسم متافیزیکی را عامل اصلی وضعیت نیهیلیستیک انسان مدرن می داند. بر این اساس پژوهش حاضر، پرسش از امکان گسست از سوبژکتیویسم را به عنوان ضرورت فلسفی امروز ما مورد بررسی قرار داده است.
مقاله پیش رو بر آن است تا علاوه بر پاسخ به چیستی نیهیلیسم، متافیزیک و سوبژکتیویسم در اندیشه هایدگر، به سنجش هنر در مقام امکانی برای گسست از سوبژکتیویسم بپردازد.
با توجه به موضوع و اهداف این پژوهش از روش توصیفی استفاده شده است.
با تکیه بر تفسیر هایدگر از شعر «منه مسین» از هولدرلین در مقاله «شاعران به چه کار آیند؟» و همچنین توصیفی که او ازکارهای پل سزان ارایه می دهد، این موضوع طرح می شود که هنرمند با اجازه دادن به حضوریافتن عدم در کار هنری نه تنها صحنه را برای رخداد حقیقت وجود آماده می کند بلکه همزمان با آگاه کردن ما از تمایز میان «وجود» و «موجود» این دوگانگی را رفع کرده و به وحدتی رازآمیز بدل می کند و در نتیجه امکان گسست از سوبژکتیویسم را فراهم می آورد.
هنر ، امکان گسست ، سوبژکتیویسم ، تفکر هایدگر
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.