جریان های افراطی، جنگ های نیابتی و فضای آشوب در جنوب غرب آسیا
ساختار نظام بین الملل در سال های بعد از جنگ سرد در وضعیت ابهام، آشوب و ستیز قرار گرفته است. ایالات متحده که محور اصلی سیاست های خود را موازنه قدرت قرار داده بود، در دوران جدید از سازوکارهای بی ثبات ساز منطقه ای و جنگ های نیابتی بهره گرفته است. چنین الگویی، زمینه شکل گیری نیروهای تکفیری و گروه هایی را ایجاد نمود که معطوف به رویارویی با حوزه نفوذ ایران در منطقه بوده است. با گذر جوامع بشری از شیوه های زندگی کشاورزی و صنعتی و سپس ارتقا به عصر تکنولوژی، آن موجودیت های سیاسی که توانستند خود را با این جریان همگام سازند و یا گاهی پیشرو در این جهت بودند، گوی سبقت را از سایرین ربودند و با کسب ذخیره ای از قدرت و ثروت، حوزه تعریف منافع خود را گسترده تر تعریف کردند و در این مسیر به پیش رفتند. به همین تناسب نقاطی از زمین که ارمغان بخش کسب قدرت و جایگاه برتر بود به نحوی فزون توجه آن ها را به خود جلب کرد. منطقه خاورمیانه از دیرباز به دلیل موقعیت راهبردی در پهنه جغرافیایی، ذخایر انرژی فراوان و حساسیت فوق العاده ژیوکالچر، خود مطمح نظر قدرت های برتر نظام بین الملل بوده است تا بدان پایه که این منطقه و در مرکز آن خلیج فارس را قلب جدید یا هارتلند جدید جهان نامیده اند. قدرت های بزرگ عمده در این منطقه دو دولت انگلیس و آمریکا بوده اند که هرکدام به تناسب سیاست ها و عملکرد خود در این منطقه منشا تحولات بنیادین گشتند. این پژوهش بر پایه این سوال شکل گرفته است که حضور قدرت های بزرگ چه تاثیری بر وقوع جریان های افراطی در خلیج فارس داشته است و آنچه به عنوان حدس پژوهشی (فرضیه) مطرح می گردد این است که گرچه این کشورها برای کسب منافع حداکثر نیازمند امنیت بوده اند، اما ابایی از بحران آفرینی آن زمان که این رخداد در جهت منافع آن ها قرار داشته است، نداشتند. روش به کار گرفته شده در این بررسی، از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.