مطالعه ی تطبیقی هامارتیا در روایت تراژیک از دیدگاه ارسطو و جی. هیلیس میلربا تمرکز بر نمایشنامه ی اودیپ شاه اثر سوفوکل
در این مقاله، دیدگاه کلاسیک ارسطو درخصوص هامارتیا در روایت تراژیک با دیدگاه نظریه پرداز معاصر روایت، جوزف هیلیس میلر، در همین مورد تطبیق داده شده است. از آنجا که هر دوی این نظریه پردازان اودیپ شاه اثر سوفوکل را به عنوان تراژدی نمونه در بررسی خود برگزیده اند، مطالعه موردی مقاله حاضر نیز به همین نمایش نامه اختصاص یافته است. پرسش های پژوهش به این شرح است: در دیدگاه های ارسطو و میلر، چه تفاوتها و شباهتهایی درباره هامارتیا در روایت تراژیک و در نمایش نامه اودیپ شاه وجود دارد؟ در دیدگاه ارسطو و میلر، روایت به چه کار میآید؟ به منظور پاسخ به پرسش تطبیقی پژوهش، اولا کارکرد روایت به طور کلی از دیدگاه میلر و سپس این کارکرد در موضوع هامارتیا در روایت تراژدی اودیپ شاه واکاوی شد، ثانیا هامارتیا در پیوند با نظریه فلسفی وسیعتر ارسطو و به خصوص نظریه اخلاقیاش مورد بررسی قرار گرفت و ثالثا شباهتها و تفاوتهای دیدگاه های ارسطو و میلر درباره هامارتیا در روایت تراژیک مطالعه شد. دستاورد اصلی تحقیق این است که بنا به نظریه کلاسیک، روایتها میتوانند با حل کردن تناقضهای موجود در زندگی، به پرسشهای بنیادین همیشگی آدمی درباره نحوه کردوکار جهان پاسخ هایی روشن و قطعی بدهند؛ درحالی که در نظریه پساساختارگرا روایت ها نمیتوانند چنان پاسخهای شفاف و مسلم بدهند و همیشه انسان را در مسیر این پاسخها، به تکرار روایتها وامیدارند.
روایت تراژیک ، ارسطو ، جی. هیلیس میلر ، هامارتیا ، فن شعر ، اودیپ شاه
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.