آلوده انگاری کریستوا و بدن مندی در بلوغ دختران (تحلیل سه رمان نوجوان)
باتوجه به انسان به مثابه مدرکی بدن مند و بدن به مثابه پدیده ای فرهنگی- اجتماعی؛ مفاهیم بدن فرهنگی، ریخت و سلوک بدنی، بدن مقدس و ناپاک، ابژه-بدن، ابژه-بدن و سوژه-بدن در گفتمان های مختلف، طرح و ارزش گذاری شد. نظریهی آلودهانگاری ژولیا کریستوا بهرابطهی زبان، سوژه و امر آلوده/ طردشده میپردازد. آلودهانگاری، فرایند واپسزدن امری است که سوژه آن را آلوده میداند و با این تمهید در پی آن است تا از حریم سوبژکتیویتهی خود دفاع کند، سوبژکتیویتهای که در برونریزیها و برونافکنیهای زبانی آن را آفریده است. ازآنجاکه امر آلوده همیشه بهنوعی وجود دارد، کشمکش سوژه و آلودگی نیز همیشه برقرار است. سوژهی در فرایند، در زبان و بهواسطه زبان با بدن خود و دیگران یا ابژههای دیگر ارتباط برقرار میکند. جستار حاضر باتوجهبه تجربهی امر بدنی در گفتمان جامعهشناسی به تحلیل نظریهی آلودهانگاری کریستوا و ابژه-بدن سوژه/ دختران در رمانهای هستی از فرهاد حسنزاده، سنجابماهی عزیز از فریبا دیندار و روزنوشتهای درخت تهکلاس از شادی خوشکار میپردازد و نشان میدهد که چگونه امر/ نظم نمادین، بدن سوژهها را در فرایند بلوغ و بهویژه در مواجهه با خون قاعدگی، نامقدس، ناپاک و آلوده میانگارد. باور به ابژگی بدن، به/ در اشکال و حالتهای تهوع، پنهانکاری، واپسزدن، گریز، انکار، وحشت و شرمساری سوژهها نمود مییابد. موقعیت بدنی جدید بهمثابه امر آلوده، طرد و به حاشیه رانده میشود؛ این آلودهانگاری هم امکان زیست بدنی متعارف و معقول را در دورهی نوجوانی از نوجوان سلب میکند و هم او را در ترس و نگرانی چگونگی گریز از این آلودگی نگه میدارد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.