بی پایانی، پایان بندی نوین در سینمای پسا مدرن با نگاهی به جاده مالهالند
پسامدرنیسم در مقام یکی از چالش برانگیزترین جریانات فلسفی و جامعه شناختی معاصر جنبش فکری گسترده ای است که رشته های مختلفی از ادبیات، فلسفه و نظریه اجتماعی گرفته تا هنر و معماری را درنوردید و سپس به رهیافتی غالب در مطالعات میان رشته ای علوم انسانی و هنر ازجمله سینما تبدیل شد و همراه با جنبش های انتقادی و اجتماعی- سیاسی در دهه های 1970 و 1980 گسترش یافت. این مقاله با نگاهی به فیلم هایی که در گروه پسامدرن شناخته شده اند و نظریات پسامدرنیست ها، الگوهای پایان بندی و نحوه ی سازمان دهی اطلاعات در سکانس پایانی فیلم های پسامدرن را بررسی و معرفی می کند. ازاین رو این مقاله با استفاده ازنظریات فردریک جیمسون، تحلیل گر فرهنگی پسامدرنیسم به عنوان چارچوب نظری، ضمن شناخت سینمای پسامدرن، الگوهای روایی و دکوپاژی پایان فیلم های پسامدرن را موردواکاوی قرار دهد. حال با توجه به این رویکرد، پرسش بنیادی این است که چگونه الگوهای پایان بندی فیلم پسامدرن نسبت به دوره های سینمایی پیشین تغییر کرده اند و چگونه می شود آن ها را دسته بندی کرد. ازآنجاکه مفهوم پسامدرن مفهومی چندوجهی است، سعی شده با بررسی ابعاد گفتمانی مختلف این سینما هم چون پاک شدگی مرزهای زمانی، ترکیب ژانرها و تکنیک ها به مطالعه موردی فیلم « جاده مالهالند» » ساخته دیوید لینچ که یکی از مطرح ترین فیلم های بیان گر این رویکرد است، پرداخته و بی پایانی پایان بندی ویژه سینمای پست مدرن تشریح و در آن فیلم بررسی می شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.