جریان شناسی تاریخی مباحث معرفت شناسی در سنت فلسفه پیشاصدرایی
بررسی تحولات معرفت شناسی در فلسفه اسلامی، بیانگر اینست که گرچه مباحث معرفت شناختی بطور مستقل مطرح نشده و عموما بنحو تلویحی ذیل هستی شناسی قرار میگیرد؛ درعین حال، مباحثی وجود دارد که میتواند بشرط تنظیم و تنسیق، راهگشای رویکرد فلاسفه در مباحث معرفت شناسی باشد؛ شاید بتوان بر اساس دستاوردهای این مباحث، شبهات بنیادین معرفت شناسی را پاسخ داد. بعنوان نمونه، دیدگاه های هستی شناختی ابن سینا و سهروردی بر معرفت شناسی آنها تاثیرگذار بوده است. حال مسیله پژوهش اینست که چگونه میتوان با بررسی و استخراج یکسری مسایل و بررسی تحلیلیشان، رویکرد معرفت شناختی آنها را در مواضع و آراء فلاسفه اسلامی نشان داد. در راستای تحقق این هدف، باید گفت که مبانی معرفت شناسی مبتنی بر سه پایه حس، عقل و شهود، میتواند به نظام معرفت شناسی فلاسفه اسلامی منجر شود. البته حکمت مشاء عمدتا بر عقل و استدلال مبتنی است و حکمت اشراق اگرچه در تبیین و اثبات، متکی بر استدلال بوده، اما بنیان اصلی در تحلیل معرفت-شناختی را بر کشف و شهود بنا نهاده است. البته منطق بعنوان مدخل معرفت شناسی سرآغاز بحث قرار میگیرد؛ چراکه عموم فلاسفه اسلامی با محوریت علم حصولی و مبتنی بر کلیات خمس، نظریه تعریف را وسیله کشف مجهول (کشف ماهیت کلی امور) میدانند؛ درحالی که سهروردی و پیروان او با محوریت علم حضوری، معتقدند تعریف حدی قابل توجیه نبوده و با انتقاد از نظریه تعریف، سعی بر کشف مجهول جزیی از طریق مشاهده و اشراق دارند. در همین راستا، مسیله ابصار، خیال در نظام معرفت شناسی، اغلب بعنوان ضلعی از اضلاع علم حصولی تلقی میشود؛ بر خلاف معرفت شناسی حکمت اشراق، که همگی ذیل علم حضوری قابل تبیین است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.