نقش رویکرد بن مایه شناسی در تعیین نوع ادبی روایت های داستانی
دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تاثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، اما پیشینه کاربرد نظریه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طی دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضا گنگ معرفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.