تحلیل و بررسی پیوند بینامتنیت با روایت مدرن در «بوف کور» و «همنوایی شبانه ارکستر چوبها»
مدرنیسم را میتوان یکی از مهمترین مکاتب ادبیات داستانی معاصر به شمار آورد. وجه افتراق اصلی مدرنیسم با مکاتب قبل از آن از جمله ریالیسم، پناه بردن شخصیتهای داستان به دنیای درون است تا جایی که میتوان گفت نویسنده مدرن به جای روایت جهان بیرونی و حوادث و رخدادهای اطراف، تحولات و درگیریهای روحی و ذهنی شخصیتهای داستان را مورد توجه قرار میدهد و به نمایش میگذارد و با شکستن ساختار روایی و خطی و به کمک جریان سیال روایت، تکثر راوی و... داستان را در خط سیری از رمانهای گذشته، مولفه های گسستگی، سرگردانی، مرگ اندیشی، اصالت فرد، تغییر در اصول اخلاقی و... جلو میبرد. هدف اصلی این جستار بررسی مولفه های مدرنیسم در رویکرد بینامتنی در دو اثر داستانی بوف کور از صادق هدایت و همنوایی شبانه ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی میباشد.
روش تحقیق در این مقاله، توصیفی-تحلیلی بر مبنای یافتن مولفه های مدرنیستی به روش بینامتنیت در بررسی تطبیقی دو رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها و بوف کور بصورت کتابخانه ای و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا میباشد.
دو داستان مدرن بوف کور و همنوایی شبانه ارکستر چوبها گزاره هایی چون اصالت فرد، پوچ انگاری، هویت باختگی، از هم گسسته شدن نظام روایی، جریان سیال ذهن را مورد استفاده قرار داده اند.
در داستان بوف کور هدایت به گسستن نظام زبانی و مکانی رویدادها علاقه دارد. تکنیکهایی چون جریان سیال ذهن، تودرتویی و دور باطل، تداعیهای ذهنی وهم آلود و ادغام خاطرات و زمان گذشته، حال و آینده به شکل هذیان وار از جمله شگردهای داستانی او در بوف کور است که در تحلیلی بینامتنی میتوان این طرح روایت را در داستان همنوایی شبانه ارکستر چوبها نیز مشاهده نمود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.