رویکرد انتقادی مکینتایر به مبانی لیبرالیسم
پژوهش حاضر از نظر روش شناختی مبتنی بر این اصل است که تمامی نظریه های سیاسی اجتماعی بر مبنای تلقی خاصی از ماهیت بشر استوار شده است. بر این مبنا در این پژوهش خواهیم کوشید که از خلال آثار مکینتایر تصویر «انسان لیبرال» را که مبنای نظریه های سیاسی اجتماعی لیبرال است انتزاع کنیم.از سده هفدهم میلادی تدریجا تلقی جدیدی از عقل، محوریت یافت که بر اساس آن انسان می تواند بدون وساطت هیچ گونه نظریه ای با عالم واقع رابطه برقرار کند و به شناخت آن و تبویب قوانینی جهان شمول درباره آن بپردازد. بر این مبنا مفاهیمی چون قوه، فعلیت، ماهیت و غایت مفاهیمی منسوخ و مرتبط با فلسفه مدرسی تلقی می شد. بدین ترتیب رویکرد غایت انگار به ماهیت انسان به حاشیه رانده شد و زمینه ظهور فردیت فرد مهیا شد. با انکار رویکرد غایت انگار و استقلال مفهومی - که اخلاق به تدریج پیدا می کرد - توجیه معقول اخلاق محوریت یافت. لکن با نفی و انکار غایت آفاقی از ماهیت بشر آموزه های احساس گرایی بر جامعه مدرن سلطه پیدا کرد که بر اساس آن ترجیحات فرد است که صبغه ارزشی و اخلاقی به خود می گیرد.
ماهیت بشر ، غایت ، توجیه معقول ، بی طرفی ، احساس گرایی ، لیبرالیسم
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.