فهرست مطالب

تاریخ ایران - سال دوازدهم شماره 1 (پیاپی 84، بهار و تابستان 1398)

مجله تاریخ ایران
سال دوازدهم شماره 1 (پیاپی 84، بهار و تابستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/06/18
  • تعداد عناوین: 7
|
  • حجت فلاح توتکار* صفحات 1-15

    از روزگاران نزدیک به انقلاب مشروطیت، کنشگران سیاسی ایرانی در استانبول با جنبش ضد استبدادی در ایران پیوند داشتند. اما در این میان این پیوند بیش از همه در یاری ایرانیان مقیم استانبول با جنبش مقاومت تبریز برای بازگرداندن نظم مشروطه گی و پایان دادن به عصر «خرده خودکامگی» محمدعلی شاه نمودار شد. با آغاز مقاومت مجاهدان به رهبری ستارخان کوشندگان سیاسی ایرانی در بیرون مرزهای ایران از پراکندگی و بی کنشی بیرون آمده و به تکاپو و جنبش برآمدند. ایرانیان مقیم استانبول و مشروطه خواهان تبعیدی در چارچوب «انجمن سعادت ایرانیان» به دنبال یاری رساندن به مجاهدان تبریز برآمدند. آنان در عمل  به نماینده جنبش مقاومت در خارج از کشور بدل شدند. هواداران جنبش مقاومت در استانبول در کنار یاری های مالی، اخبار پایداری ها و پیرزوی های مجاهدان را در برابر جبهه متحد استبداد و در تبریز به کشورهای اروپایی و نیز به عتبات عالیات گزارش می دادند. آنان درپیوند با رهبری مذهبی برون مرزی انقلاب در عتبات به حمایت معنوی رهبران مذهبی از جنبش مقاومت دامن می زدند. ستارخان بارها به زبان آورده بود که مقاومتش بر بنیاد فتوای علمای عتبات در حمایت از مشروطیت استوار یافته است. جنبش مقاومت تبریز نیز انجمن سعادت ایرانیان را به عنوان سخنگوی خود در بیرون مرزها پذیرفته بود و برخی خواسته ها و ضرروت های نیازمند پیگیری در عرصه بیرونی را از آنان انتظار داشت. انقلاب 1908 ترکان جوان، نیز زمینه مناسبی برای کنشگری ایرانیان هوادر جنبش مقاومت ایجاد کرده بود. نوشتار حاضر بر این فرض اساسی استوار است که کوشش های ایرانیان مقیم استانبول در بازتاب جهانی جنبش مجاهدان تبریز به رهبری ستارخان و تدارک حمایت های مالی تبلیغی آن جنبش نقشی درخور داشته. آنان بر بنیاد همین تلاش ها بود که حمایت انگلستان و روسیه از استبداد محمدعلی شاه را در افکار  عمومی جهان آن روزگار بی اعتبار ساختند.

    کلیدواژگان: جنبش مقاومت تبریز، ستارخان، ایرانیان مقیم استانبول، انجمن سعادت، علمای عتبات
  • پروین رستمی*، جهانبخش ثواقب صفحات 17-47

    یکی از برنامه های حکومت پهلوی اول و طراحان اصلاحات عصر وی، تلاش برای ایجاد پاره ای از تغییرات اجتماعی براساس الگوی جوامع غربی بود. یکی از این اقدامات، تغییر سبک زندگی اجتماعی و فرهنگی زنان بود که از مظاهر مدرن سازی حکومت تلقی می شد. براین اساس، تلاش شد تا در نگرش جامعه نسبت به حضور زنان در سطوح مختلف اجتماع تغییر و تحولاتی ایجاد شود. بدین منظور، مسائلی در آموزش زنان مطرح شد و تلاش هایی در شکل اصلاحات حکومتی برای ورود زنان به عرصه های اجتماعی به کار بسته شد که غالبا بدون توجه به واقعیت های موجود جامعه ی ایرانی و براساس مدل جوامع مغرب زمین طراحی و به اجراء گذاشته شد. در این جستار، به روش توصیفی– تحلیلی، مساله ی امکان یا امتناع اجتماعی شدن زنان در عصر پهلوی، براساس اصلاحات و اقدامات حکومتی درباره ی زنان بررسی شده است. یافته ی پژوهش نشان داده که نگرش جامعه به تحولات آموزشی و مساله ی اجتماعی شدن زنان کمتر امکان وقوع یافته است و این اقدامات در حد انتظار نتوانست شرایط مساعد و امکاناتی برای حضور زنان در عرصه ی اجتماعی فراهم سازد و یا در نگرش جامعه نسبت به ورود زنان به این عرصه تغییرات جدی پدید آورد.

    کلیدواژگان: عصر پهلوی، زنان، اجتماعی شدن، امکان، امتناع
  • مریم خسروابادی، کیوان کریمی الوار* صفحات 49-70

    چاق ها که تا قرن سوم و چهارم به زحمت در منابع تاریخی و جغرافیایی نامی از آنها دیده می شد، در قرن ششم هجری در قالب لشکرهای خوارزمشاهی به جهان اسلام معرفی شدند. این امر موجب شد در تحولاتی که در داخل ایران طی ربع آخر قرن ششم و ربع اول قرن هفتم رخ داد، نقش مهمی بازی کنند. قپچاقها با حفظ موقعیت سرزمینی خود در استپ اوراسیا یعنی بدون اقدام به مهاجرت، به صورت لشکرهای خوارزمی وارد ایران شدند و در فرآیند قدرت گیری خوارزمشاهیان در سراسر ایران نقش مهمی داشتند. اینان تا پایان کار جلال الدین خوارزمشاه (628 ه)، نیروی عمده و اصلی در برابر مغولان مهاجم به ایران به شمار می آمدند اما در آغاز قرن هفتم هجری، سخت مورد تعقیب مغولان چنگیزی قرار گرفته، کشته و یا برده گردیدند. قپچاق ها چگونه با این شرایط مجددا در صحنه تاریخ ظاهر می شوند؟ از منظر این مقاله، کشمکش ها و منازعات درونی مغولان، موجبات احیای نقش تاریخی قپچاق ها را فراهم کرد. مقاله حاضر بر آن است تا  با استفاده از روش تحقیق تحلیل تاریخی، این مساله را مورد واکاوی قرار دهد.

    کلیدواژگان: اردوی زرین، ایلخانان، قپچاق، مغولان، مملوکان مصر
  • شهرام جلیلیان* صفحات 71-111

    متن های زردشتی فارسی میانه که پس از واژگونی شاهنشاهی ساسانیان و در سده سوم هجری/ نهم میلادی، بر بنیاد ترجمه ها و تفسیرهای اوستای روزگار ساسانیان تدوین و گردآوری شده اند، برای شناخت دین، فرهنگ و تاریخ ساسانیان اهمیت چشمگیری دارند. یکی از این متن ها، کتاب بندهشن (= آفرینش آغازین/ آفرینش بنیادین) است که گنجینه ای از دانش و آگاهی های زردشتی است و بسیاری از اسطوره ها و افسانه های کهن ایرانی را از نابودی دور نگاه داشته است. احتمالا گردآوری و تالیف اولیه این کتاب در پایان دوره ساسانیان انجام شده بود، اما مدون نهایی بندهشن در سده سوم هجری، با بهره گیری از منابع گوناگون دینی و تاریخی آگاهی های دیگری به این کتاب افزوده است. در فصل 33 بندهشن به نام «درباره گزندی که هزاره هزاره به ایرانشهر آمد،» چکیده ای از تاریخ ایرانیان از آغاز آفرینش تا آمدن تازیان به ایرانشهر و مرگ یزدگرد سوم آمده است و آنگاه بر بنیاد پیشگویی های زردشتیان، سرنوشت آینده ایرانشهر تا پیدایی سوشیانس گزارش شده است. آگاهی های درست این فصل درباره کوشش اردشیر بابکان برای نابودی کذگ خوتایان (= ملوک الطوایف) و آراستن دوباره دین زردشتی؛ جنگ های شاپور دوم با تازیان؛ خشکسالی هفت ساله دوره پیروز و تاخت و تازهای هپتالیان؛ پیدایی مزدک در دوره قباد و نابودی او با پایمردی خسرو انوشیروان و نبرد او با هون ها، و سپس آمدن تازیان به ایرانشهر در دوره یزدگرد سوم تا مرگ او، همگی بر بنیاد خودای نامگ (تاریخ ملی ایرانیان) نگاشته شده اند، و ازاین رو باید بندهشن را چنان منبعی سودمند برای مطالعه تاریخ ساسانیان نگریست.

    کلیدواژگان: تاریخ ساسانیان، خودای نامگ، ایرانشهر، زردشتیان
  • جعفر مرادحاصلی* صفحات 113-137

    ظهور اشکال گوناگون هویت یکی از پدیده های مهم تاریخ ایران معاصر محسوب می شود. در میان این هویت های نوظهور هویت انقلابی از جمله اشکال هویت های سیاسی جدید است که تاثیراتی ماندگار و عمیق بر جامعه ی ایران به جا نهاده است. الگوی گفتمانی هویت انقلابی در بحبوبه ی سال های مجلس دوم شورای ملی ساخته شد. در واقع، الگوی گفتمانی هویت انقلابی در بستر زمینه ها و عوامل داخلی از جمله برخوردها و درگیری های بین احزاب و گروه های سیاسی مجلس دوم شورای ملی پدید آمد و ایدئولوژی های خارجی مانند مارکسیسم-لنینیسم ابزارهای سازماندهی آن را فراهم آوردند. الگوی گفتمانی هویت انقلابی در پیرامون منظومه و عناصری معنایی شامل تغییر بنیادی، درک زیربنایی تاریخی، حزب گرایی و فعالیت مخفی، اولویت سیاست، بین الملل گرایی، مشروطه ستیزی و مخالفت با پارلمانتاریسم و خشونت و ترور ساخته شد. در تاریخ معاصر ایران هرگاه هویت انقلابی سربرآورده است می توان حضور تمامی این عناصر مضمونی یا دست کم تعدادی از آن ها را در کانون منظومه های هویتی شان ملاحظه کرد. این مقاله درصدد است که با تکیه بر رویکرد تحلیل تاریخی گفتمان عناصر مضمونی اساسی سازنده ی الگوی گفتمانی هویت انقلابی در ایران معاصر، که در سال های مجلس دوم شورای ملی تشکیل شد، را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.

    کلیدواژگان: هویت انقلابی، گفتمان انقلابی، الگوی گفتمانی، عناصر مضمونی، مجلس دوم
  • دل آرا مردوخی* صفحات 139-166

    تداوم و تحول در نظام دیوانی ایران میانه در گستره شرقی آن از جمله موضوعات مهم در تاریخ اجتماعی اقتصادی اداری ایران است. اما موضوع نظام مالیاتی به عنوان ایده مبنایی شکل یابی دیوان سالاری ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است به خصوص که در گستره سرزمین های شرقی خلافت، فقدان منابع مستقیم در مورد سازمان دیوانی دسترسی به جزئیات را دشوارتر می سازد. در این میان سلسله مراتب نظام مالیاتی که نقش محوری در حفظ و کارکرد این نظام داشته است، مورد توجه قرار نگرفته است و پرسش پژوهش ناظر بر آن است. در این پژوهش با بازیابی القاب دیوانی رایج برای متصدیان مالیاتی در قرون میانه ی متقدم، تلاش می شود تا با استخراج واژگان دیوانی از متون فارسی این دوران و بررسی داده ها با روش تحقیق تاریخی، نسبت و روابط مابین این القاب و مناصب با یکدیگر و تحولات آنها در این دوران مشخص شود. یافته های پژوهش نشان می دهد در پی تغییر ادبیات دیوانی به زبان فارسی در قرن سوم و چهارم قمری، به تدریج از قرن پنجم به بعد برای متصدی عالی رتبه ی مالیاتی به جای عامل، لقب مستوفی رواج یافت، در حالی که عامل در معنای عام کارگزار همچنان به کار می رفت. حوزه ی اختیارات متصدیان میان مرتبه با لقب عمید و بندار و... نیز در این دوره متغیر بود و دچار کاهش و افزایش می شد. روشن شدن مناصب اصلی دیوانی، ضرورت وجود القاب و مشاغل دیگر را مشخص می سازد و این که این مناصب با توجه به نیازهای محلی در هر دوره متغیر بوده اند.

    کلیدواژگان: متصدی مالیات، دیوانسالاری ایران، عامل-مستوفی، عمید
  • یعقوب خزایی* صفحات 167-184

    خواجگان از روزگاران کهن در ساختار سیاسی فرمانروایان مشرق زمین ایفاگر نقش های متعدد بودند. ضرورت وجودی آنها در ساختار سیاسی  علی الاصول از ضرورت ها و نیازهای بخشی از سیستم سیاسی نشات می گرفت. اندرونی یا حرمسرا مکانی بود که فقط زنان و کنیزان متعدد پادشاهان در آن می زیستند. حال به منظور سامان دادن روابط داخلی اندرونی و همین طور روابط شاه و هر فرد دیگر با زنان ساکن اندرونی خواجگان را به استخدام درآورده بودند. پرسش بنیادین مقاله کنونی این است که خواجه را از منظر جنسی چگونه می توان تعریف کرد؟ آیا خواجگان هویت خود را به مثابه یک مرد تعریف می کردند یا نه برعکس خود را زنانی می پنداشتند که می توانستند که با زنان اندرونی رابطه ای متناسب برقرار کنند؟ فرضیه پژوهش این است که خواجگان را نمی توان الزما مرد یا زن تلقی کرد بلکه سخن از جنس سومی است که واجد برخی خصائص بیولوژیک مردانه از یک سو و برخی صفات بیولوژیک و جنسی زنانه از سوی دیگر هستند. با توجه به بررسی بعمل آمده روشن گردید برخی از این کودکان مذکر در کودکی اخته شده و بدین ترتیب یکی از مهمترین ویژگی های بیولوژیک جنس مذکر را از دست می دهند و برخی دیگر که به شکل طبیعی و مادرزادی به حالت خواجه درمی آمدند. از نظر پیکرشناختی و فیزیکی برخی اندام های خواجگان چون فرم صورت، فقدان ریش و سیبیل، برجستگی سینه ها حالتی زنانه به آنان می داد. نظریه جنس سوم که در مقاله حاضر به شکل مقدماتی ارائه شده است متضمن این ایده است که خواجگان نمونه ای از آندروژنی نه به معنای یونگی کلمه که ناظر به ترکیب حالات روانی مردانه زنان در یک جنس است، بلکه نمونه ای از هیبرید مردانه و زنانه در سطح پیکرشناختی به شمار می روند.

    کلیدواژگان: خواجه، زن، حرمسرا، جنس، جنسیت، کودک، قاجار
|
  • Hojjat Fallah Tootkar* Pages 1-15

    d the to aids such of portrayal stark realistically a provided also but shah Ali Mohammad to government Russian and British of aides financial the only not banished it which in ways the and leadership khan Sattar under movement mojahedin support in role important an played Istanbul of residents Persian the of struggles the that hypotheses the examines essay This. resistance Tabriz of supporters Persian the for way the paved empire Ottoman in 1908 of revolution The. abroad movement resistance of spokesman was Saadat Anjomane the, reality In. items necessary with movement the supply to Saadat Anjomane the requested also movement resistance Tabriz. constitutionalism support to fatwas on formed is resistance his that acknowledged repeatedly, instance for, khan Sattar; Mojahedin support to people requesting, Shah the against fatwas issue to Iraq in leaders religious Iranian encouraged ,moreover, They. aides financial provide would Iraq through and, countries European to Mojahedin of victories and combats of news passed saadat anjomane The. movement resistance the joined had who expatriats the represented saadat anjomane The. saadat anjomane the through Mojahedin Tabriz with cooperate to had Istanbul of residents Persian The. abroad activists political Iranian the of emergence the in resulting eventually, Khan Sattar commander under resistance force Mojahedin of formation the and ,constitutional the of restoration the for movement resistance Tabriz with Istanbul of residents Iranian of cooperation the on relying was, however, relation The. Iran in despotism against movement the with relate could too Istanbul in activists political Iranian the, Revolution constitutional the in ended that days the F

    Keywords: Tabriz resistance movement, Sattar khan, the Persian residents of Istanbul, the Anjomane Saadat, the Iranian religious leader in Najaf
  • parvin rostami *, jahanbakhsh savagheb Pages 17-47

    One of plans the Pahlavi I government and his era's reformers, attempt was to create some social change based the pattern of western societies. One of these actions was the change in the social and cultural lifestyle of women which was regarded as a sign of the modernization of the state. Based on this, efforts were made to create a change in society's attitude towards the presence of women at different levels of society. Therefore, Issues in women's education were considered and attempts made to government reforms to entry women to the social arenas, which designed and implemented often without regard to the existing realities of the Iranian society. In this research, in a descriptive-analytical manner, the issue of the possibility or refusal of the socialization of women in Pahlavi era, studied based on government reforms and measures on women. The findings of this study showed that the society's attitude towards educational developments and the socialization issue of women is less likely and these measures were not expected to provide favorable conditions for the presence of women in the social arena or In society's attitude about the entry of women in this are no made serious changes.

    Keywords: Pahlavi era, Women, Socialization, Possibility, Refusal
  • Maryam Khosrowabadi, Keyvan Karimi Alvar* Pages 49-70

    Kipchak Turks Which until the third and fourth centuries was hardly seen in historical and geographical sources, In the sixth century AH, they were introduced into the Islamic world as Khwarazm Shahi armies. This caused In the developments that occurred inside Iran during the last quarter of the sixth century and the first quarter of the seventh century, they played an important role. Kipchak Turks By maintaining its terrestrial status in the steppe Eurasia Ie without going into migration They entered Kharazmi's armies in Iran And in the process of the empowerment of Khwarizmanshahi throughout Iran, they played an important role By the end of the work, Jalaluddin Khwarazmshah (628 AD) was the main force against the invading Mongols in Iran. But at the beginning of the seventh century AH, They were seriously prosecuted, killed, or slain by the Mongols of Changizi . How do the Kipchak Turks with these conditions once again appear on the scene after this? From the perspective of this article, the internal conflicts of the Mongols brought about the revival of the historical role of the Kepchaks. The present paper seeks to analyze this issue using the method of research of historical analysis

    Keywords: Golden Horde, Ilkhana, Kipchak Turks, Mongols, Egyptian Mamluk
  • Delara Mardoukhi * Pages 139-166

    Continuity and change in the administration of medieval Iran in eastern lands is from important issues in the social, economic and administrative history of Iran. But less attention has been paid to the subject of the taxing system as the basic idea of Iranian administrative; noticing the fact that lack of direct sources about the administrative system, especially in eastern lands of Abbasid Caliphate, makes it even harder to have access to details. Moreover, the hierarchy of the taxing system, which has had a central role in its protection and function, has not been noticed. This article is about to question the mentioned problem. Here, with the extraction of common administrative titles of tax officers in early medieval from Persian texts, research is about to study the facts with historical research method and identify the relations between these titles and posts. The results show that following the change in administrative language to Persian in 3rd of 4th century A.H., instead of ‘Amil, Mostawfi became a common title for the high ranking tax officer, from 5th century onward; while ‘Amil was still in use in the meaning of employee. Authorities of middle-rank officers, with titles as ‘Amid, Bondar … was variable and increased and decreased. Verifying the main administrative posts shows the necessity of some other titles, and also the point that posts were variable based on local needs.

    Keywords: Tax Officer, Administration in Iran, ‘Amil, Mostawfi, ‘Amid
  • Yaghoub Kazaei* Pages 167-184

    Eunuchs have played numerous roles in the political structure of Eastern rulers since ancient times.Their existential necessity in the political structure was, in principle, derived from the needs and of a part of the political system. The harem was a place where only numerous women and female slaves of kings lived there. Now to organize the internal affairs of the harem, as well as the relations of the king and every other person and with the harem women, they had hired eunuchs. The fundamental question of the present article is how can eunuchs be defined sexually? Did the eunuchs define themselves as a man or not on the contrary, they considered women themselves to be able to have a proper relationship with women in harem. The research hypothesis is that Eunuch cannot be regarded as necessarily male or female ,rather it is about the third sex that possess some biological biological traits on the one hand and some biological and sexual feminine traits on the other. According to the study, it became clear some of these male children are castrated as a child and so they lose one of the most important biological characteristics of the male and others that were eunuchs naturally and congenital. Physically and morphologically some organs eunuchs such as facial shape, lack of beard and sebaceous limbs gave them a feminine appearance. The third sex theory introductory presented in this paper,it involves the idea that eunuchs are an example of androgyny, not the word yung that is about combining the mental states of men and women in the same sex, Rather, they are an example of the male and female hybrids at the physical level.

    Keywords: eunuch, woman, harem, sex, gender, child, Qajar