فهرست مطالب

نشریه زبان و ادب فارسی
پیاپی 21 (زمستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/12/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • احمد امینی*، کامران پاشایی فخری، خلیل حدیدی صفحات 1-36

    در این مقاله، سعی شده است، با بررسی مفاهیم مختلف «دادار» و واژه های مترادف و مشابه آن در شاهنامه ی فردوسی با همه ی رازمندی آن بتوان، به اندیشه ی حقیقی این حکم ورجاوند، درباره ی گرایش به خداوند، تا حدودی پی برد؛ این که او اندیشه ی توحیدی را چگونه دیده، ترسیم کرده است؟ لذا، پس از تامل درابیات این اثر سترگ بخش اساطیری و پهلوانی دریافتم که این نگرش، به تمامی، وجود او را فراگرفته، بر این باور است که این ویژگی بارز، از سویی، مایه ی سعادت و سلامت انسان و از دیگر سو، ناهی وابستگی به هر آنچه، بجز یزدان است که سرپیچی از آن، پدید آورنده ی تیره روزی و رنج فراوان است. فره ی ایزدی و فرهمندی، فراهم آورنده ی عزت و سربلندی است و خودخواهی و ناسپاسمندی، پدید آورنده ی ذلت و دردمندی است؛ در نگاه وی، فطرت انسان، خدایی است، پس ایرانیان باستان، هرگز ناموحد نبوده اند. بدین سان فردوسی، جستجوی جامعه ی آرمانی برآمده از بینش یکتاپرستی را، سرمایه ی معنوی انسان نامیده، جز آن را برنتابیده است.

    کلیدواژگان: حماسه، ایرانیان، شاهنامه، توحید، فره ی ایزدی
  • رضا برزویی* صفحات 37-50

    در جوامع علمی و دانشگاهی، نقد و ارائه ی نظر در باره ی مقالات، کتب و اندیشه هایی که با زبان یا قلم عیان و بیان شده اند ضمن اینکه رواج فراوانی دارد، قطعا به دور از هر گونه غرض ورزی و خالی از حب و بغض و در راستای پیشرفت و شفافگری صورت می گیرد. از این روی پس از مطالعه ی مقاله ای با عنوان «الهی نامه ی عطار، بحر وافر یا بحر هزج؟» که نگارنده ی ارجمند آن، بعد از ارائه ی مطالب و مباحث و استناد به شواهدی از ابیات فارسی و عربی، بر آن است که با توجه به ارکانی که در این مثنوی بر وزن مفاعلتن آمده است و با استدلالهای علمی ثابت کند که این مثنوی در بحر وافر معصوب مقطوف سروده آمده است و در این باره می نویسند :«در مثنوی الهی نامه ی عطار نیز ارکانی از این بحر (وافر) آمده است که وزن این مثنوی را از هزج مسدس محذوف به وافر معصوب مقطوف درآورده است، پس می توان گفت؛ که مثنوی الهی نامه ی عطار نیز در بحر وافر معصوب مقطوف، مفاعلتن مفاعلتن فعولن سروده شده است.»[1] با توجه به نامعتبر بودن این نتیجه و دلایل منجر به آن که ناشی از ناشناس بودن موضوع و مبحث مهم و مطرحی در عروض کهن با عنوان « تخریج بحور» می باشد، مقاله ی حاضر به معرفی این موضوع اساسی و توصیف کامل آن، اختصاص یافت تا زمینه ی آشنایی بهینه ی اهل ادبی که فرصت و مجال نمی یابند تا به غور و تفحص در مطالب ثقیل عروض کهن فارسی که در کتبی همچون «المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی»  مطرح شده است فراهم آید، چرا که از دیگر سو، غالب تالیفات عروضی معاصر نیز بر مبنای شیوه های نوینی منتشر می شوند و از «تخریج» و مباحث بسیار دیگری همچون؛ ساختن افاعیل از ترکیب سبب و وتد و فاصله یا دوایر عروضی و قرار دادن چند بحر در یک دایره یا فک بحور و... نامی نبرده اند. اما با استناد به «تخریج بحور از یکدیگر» ثابت می شود که می توان، شعری را زیر مجموعه ی یک یا دو بحر عروضی قرار داد و در اوزان مختلفی آن را تقطیع کرد، بی آنکه بسان «ذوبحرین»، نیازی بدان باشد که « کلمات به کار رفته در بیت را سبک یا سنگین و با اشباع کسره ها بخوانی و یا سبک و بدون کشش مصوتها یا صامتها تلفظ کنی تا وزن، تغییر یابد.(همایی: 1372، 80) عدم آشنایی با چنین مباحثی باعث صرف زمان و توانایی فراوان و انجام تحقیق در باره ی موضوعی خواهد شد که یکی از اصول مسلم عروضی بوده است. 2. مقاله ی الهی نامه ی عطار، بحر وافر یا بحر هزج؟، ص آخر، ذیل عنوان نتیجه گیری(صفحه ی 60 مجله ای که این مقاله در آن چاپ شده است.)

    کلیدواژگان: تخریج، بحر وافر، بحر هزج، الهی نامه، افاعیل عروضی، زحاف
  • محمدحسین خانمحمدی*، تیمور مالمیر، گلاله مرادی صفحات 51-82
    امروزه ساختارگرایی از شیوه های رایج در بررسی متون ادبی است. منتقدین با استفاده از این شیوه، متون را به عناصر سازنده ی آن تجزیه می کنند. به عبارت دیگر، آن ها معنای ظاهری اثر را کنار می زنند تا به معنای واقعی و ژرف ساخت اثر دست یابند. در این پژوهش با استفاده از آراء نظریه پردازان ساختارگرا همچون: بارت، برمون و تودوروف، سه داستان کوتاه از شهریار مندنی پور: شرق بنفشه ، شام سرو و آتش نار بانو، بررسی شده و سادگی و دشواری روایت، نوع راوی و ژرف ساخت داستان ها، مشخص شده است. شهریار مندنی پور از نویسندگان نسل سوم داستان نویسی ایران است. او با تکیه بر عنصر زبان و شگردهای جدید داستان نویسی، آثار درخورتوجهی در ژانرهای رمان و داستان کوتاه، آفریده است. عمده ترین ژرف ساخت داستان های مندنی پور، شامل مضامینی چون مرگ و زندگی، عشق و نفرت، جنگ و تبعات آن و روابط ناسالم بین انسان ها و... می شود.
    کلیدواژگان: ساختارگرایی، داستان کوتاه، روایت، ژرف ساخت، شهریار مندنی پور
  • الاهه فرهنگیان صفحات 83-130
    گذشته از فشارهای فرهنگی از انواع گوناگون، هجوم اقوام بیگانه به یک سرزمین، علاوه بر ویرانی و آسیب های سخت و شاید بعضا جبران ناپذیر اقتصادی، یکی از مهم ترین عوامل زمینه ساز تغییر در الگو های اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و آئینی آن است. از جمله راه های زدودن شک و تردید رخنه کرده در وجود مردمان در چنین جامعه ای، ایجاد گونه ای ادبی موسوم به مکاشفه و پیشگویی است. ادبیات پارسی میانه از نظر دارا بودن این گونه ادبی نسبت به دوره های پیشین خود غنی تر است. این متون در بر دارنده معیار هایی هستند که در مکتب ایرانی- زرتشتی آن روزگار مورد پذیرش بوده و عدول از آن، عامل بر هم خوردن نظام جامعه ایرانی تلقی می شده است. در این پژوهش و با هدف دستیابی به این معیار ها، آثاری چون ارداویراز نامه، زند وهمن یسن، ایادگار جاماسبی، جاماسب نامه، آمدن شاه بهرام ورجاوند و کتیبه های کرتیر مورد بررسی قرار گرفته است. الگو های استخراجی از متون فوق از نظر درون مایه در دو مجموعه خیر و شر و هر کدام از این دو مجموعه، خود در سه زیر مجموعه پندار، گفتار و کردار طبقه بندی شده اند. بدیهی است مقوله های مربوط به جهان بینی، اصول و عقاید دینی در زیر مجموعه پندار و مقوله های مربوط به سخن و کلام در زیر مجموعه گفتار جای گرفته اند. زیر مجموعه کردار، خود به شاخه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و آئینی تقسیم شده است.
    کلیدواژگان: جامعه ایرانی، ادبیات مکاشفه و پیشگویی، زرتشتی گری
  • حسین صدقی*، فرهاد محمدی صفحات 131-152
    خیام و مولانا، دو متفکر و اندیشمند بزرگ ادبیات فارسی، نماینده دو نوع جهان بینی متفاوت نسبت به مرگ هستند. خیام، شاعر فیلسوف گونه ای است که شک و تردید اساس تفکرات و اندیشه های اوست. شک او نسبت به مسائل ماوراء طبیعی باعث شده است که مرگ در جهان بینی او جایگاه خاصی داشته باشد. در مقابل، اندیشه ناب عرفانی مولانا راجع به مرگ سبب شده است که در همه چیز زندگی و حیات ببیند و مرگ و نیستی، مفهوم خود را از دست بدهد. در این نوشتار، ابتدا موضوع مرگ و مرگ اندیشی در اندیشه مولانا با تکیه بر مثنوی و دیوان شمس که دیدگاه های مهم او راجع به این موضوع در آنها نمود یافته، مورد مطالعه قرار گرفته است. سپس به مفاهیم اساسی مرتبط با مرگ در اندیشه خیام و نگرش او بدان پرداخته شده است. مهمترین نکات به دست آمده بدین صورت است که با توجه به اینکه مولانا مرگ را لازمه جریان تکامل هستی انسان می داند، مفهوم مرگ در جهان بینی او تبدیل به حیات شده است. در جهان بینی او چون انسان جاودانه است و با مرگ نیست و نابود نمی شود، مرگ تنها به عنوان انتقال به حیات ابدی معرفی شده است. اما در اندیشه خیام از آنجا که او قائل به اصل «عدم آگاهی انسان از راز و رمز هستی» است و مرگ نیز اسرارآمیزترین مسئله هستی به شمار می رود، مفهوم مرگ مبهم و نامشخص است.
    کلیدواژگان: مرگ، حیات دوباره، جاودانگی، مولانا، خیام
  • سکینه صارمی گروی*، حسن مجیدی صفحات 153-174
    نوستالژی یا « غم غربت» در اصطلاح روانشناسی، حسرت و دلتنگی انسان ها نسبت به گذشته خویش است. این احساس به عنوان جلوه ای از رفتارهای ناخودآگاه انسان ظهور می یابد. فقر، مهاجرت، دوری از وطن و... در ایجاد این احساس موثر است. شاعران و نویسندگان بسیاری، صورت های مختلفی از این احساس را به نمایش گذاشته اند؛ از جمله این شاعران می توان جبران خلیل جبران و نادر نادرپور را نام برد. جبران خلیل جبران (1883- 1931م) در لبنان متولد شد. وی یکی از شاعران خوش ذوق و خوش قریحه رمانتیک است که اصول مکتب رمانتیسم از جمله آزادی، طبیعت گرایی، سفر تاریخی و...در اشعارش به خوبی نمایان است، نادر نادپور در سال(1308-1379ه. ش) در تهران متولد شد. از شاعران معاصر و توانای ادبیات فارسی است که اشعار ملی گرایی و... زیادی از او برجای مانده است.
    با توجه به اینکه این دو شاعر از یکدیگر متاثر نیستند، بررسی مورد نظر بر چند فرضیه استوار است 1- احساس نوستالژیک از مولفه های رمانتیسم (گریز و سیاحت) در آثار هر دو شاعر مشهود است 2- هر دو شاعر رمانتیک هستند. روش پژوهش بر اساس مکتب تطبیقی آمریکاست؛ چرا که دو شاعر بدون تقارن تاریخی و یا ارتباطی که در بین آنان است، آثارشان مورد تطبیق و بررسی قرار می گیرد.این مقاله کوشش تطبیقی است در  نحوه ی بیان احساسات و عواطف نوستالژیک جبران خلیل جبران و نادر نادرپور پرداخته می شود.
    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، نوستالژی، نادر نادرپور، جبران خلیل جبران
  • مریم محمودی*، حسن قربانی صفحات 175-192

    ناسپاسی و ناشکری انسان در مقابل منعم اعم از ناسپاسی در مقابل لطفی که یکی از بندگان خدا در حق انسان روا داشته یا ناسپاسی در مقابل نعمت‏هایی که خداوند به انسان ارزانی داشته، یکی از موضوعات اساسی در علم اخلاق و عرفان است. مقاله‏ حاضر این موضوع را از نگاه عرفا، با تکیه بر آثار عطار، مولانا و حافظ بررسی نموده است. بررسی‏های انجام شده نشان می‏دهد عرفا به‏صورت مستقیم یا غیرمستقیم و با زبان تمثیل و داستان به مذمت این رذیله‏ اخلاقی پرداخته و مراتب و نتایج و عواقب آن را تشریح کرده و همیشه انسان‏ها را از آن برحذر داشته ‏اند.

    کلیدواژگان: ناسپاسی، کفران نعمت، قرآن، عرفان
  • مصطفی یگانی* صفحات 193-206

    شعر معروف رصافی، شاعر عراقی، چونان آینه ی صافی است که تصویر زندگی ملتش را در آن بخوبی بازتاب داده است؛ گزافه نیست اگر بگوییم شعر وی را بهترین سند تاریخی عصر شاعر می توان به حساب آورد. شاعر خود در متن حوادث و مشکلات جامعه اش بوده و حضوری فعال در تحولات کشورش، عراق، داشته و طعم تلخ ناکامی ها و محرومیت ها را چشیده و چنین نبوده که عافیت طلبانه و از دور دستی بر آتش داشته باشد. رصافی شعرش را در خدمت اهداف عالی و آرمانهای انسانی اش قرار داده؛ که از این منظر جز شاعران متعهد به شمار می رود. در شعر وی، هم تقلید و هم نوآوری به چشم می آید؛ تقلید از چهارچوبها و قوالب شعری قدیمی و نوآوری در مضمون آفرینی و زبان شعری.معروف رصافی، یکی از شاعران برجسته و اثرگذار در فرهنگ و زبان عربی است که جنبه های تعلیمی اشعار وی از مسایل قابل بررسی است. رصافی، شاعری است متعهد که شعر را به عنوان ابزاری در خدمت جامعه و بیداری مردم و مبارزه علیه زور و ستم به کار برده است و این ویژگی در شعر وی تشخص دارد. آنچه در این مقاله موضوع بحث و بررسی است ارائه نمونه هایی چند از مفاهیم تعلیمی دیوان اوست تا از این رهگذر دنیای آرمانیی را که وی برای خواننده اش ترسیم نموده بشناسیم.شاعر در شعرش ضمن بیان ویژگیهای دنیای آرمانی، واقعیت های تلخ پیرامون خود را که مردم با آن سخت دست به گریبان هستند مورد انتقاد قرار می دهد و با زبان ساده و توده فهم، خواننده اثرش را از اهدافش بهره مند می سازد. جامعه آرمانی و مطلوب رصافی، زمینه ساز رسیدن به کمال انسانی است. در این جامعه، عدالت حکم فرماست. کسی به درد و رنج دیگران بی اعتنا نیست. آبروی افراد ارزشمند است. مردم آن قانع اند و دروغ و سخن چینی در آن جایگاهی ندارد. در مدینه فاضله معروف رصافی، صلح و دوستی و کمک به دیگران حکم فرماست؛ نه جنگ و تجاوز و خونریزی؛ به عبارت دیگر، انسانیت، مهم ترین ویژگی آرمان شهر اوست.

    کلیدواژگان: معروف رصافی، آرمان شهر، عدالت، انسانیت، مردم، عراق و شعر عربی
|
  • Ahmad Amini *, Kamran Pashaei Fakhri, Khalil Hadidi Pages 1-36

    In this article, through studying different concepts of ‘‘God’’ and its synonyms, in spite of its ambiguity, in Shahnameh, I have tried to find out the real thought of this dignified sage about Godliness; in other words, how has he seen or described it?So, after considering the mythical and heroic poems of this great work, I discovered that he has been an enamoured worshipper of God. He believes that Godliness is the source of prosperity and safety and Godlessness causes adversity and pain.Divine magnificence and wisdom brings about honour and pride; and selfishness and ingratitude cause humiliation and affliction. He believes that human being has a God-seeking nature, so, ancient Iranians were never atheist. Thus, Ferdowsi was in search for a utopian society based on monotheism which he called spiritual being of man and he ignored otherwise.

    Keywords: epic, Iranian, Shahnameh, monotheism, Divine magnificence
  • Reza Borzoiy* Pages 37-50

    In scientific and academic communities, reviews and giving comments on articles, books and or Articles explicit language and words that are common, while many Certainly far from any intention of love and hatred and in Interrupt the blank line and Transparency progress takes place. After reading an article on the Attars Elahi name. Vafer Meter or Hazaj meter? That the venerable author, after the presentations and discussions, and citing evidence of Persian and Arabic verses, pland which is based on (Mafâelaton) is attempting reasonably to prove that the mentioned coplet has been versified according to (vâfer Resolved brachycatalectic), and can write about it So we can say The result is invalid and the reasons leading to the issue of anonymity and important topics in the old Prosody as "Tkhryj Meter " is This paper introduces the topic and describe it, was devoted to the background literature that the optimal chance to learn and explore in depth topics such as writing a hefty Prosody ancient Persian.

    Keywords: Takhrij, Vafer Meter, Hazag Meter, Elâhi Nâme, Metricag Feet, Modification
  • Mohammad Hossein Khanmohammadi *, Teymoor Malmir, Golaleh Moradi Pages 51-82
    Today, structuralism is one of current approaches to studying literary texts. Critics analyze literary texts to component parts by using this method. On other hand, they dispose superficial meaning to arrive virtual meaning and deep structure. In this research, by using structuralism theories of theorist (Barthes, Bremond, and Todorov), three series of short stories of Shahryar Mandanipour  (Abi mavaraye behar, Mahe nimrouz and Sharghe banafshe) has been investigated and identified simplicity and complexity of narration, the kind of narrator and deep structure of  stories. Shahryar Mandanipour, is one of the writers of short story in Iran that belongs to third generation. By relying on the element of language, and new method of writing story, he has created prominent works in short story and novel genres. Deep structure of Mandanipour stories mainly consists of purports such as death and life, love and hate, war and its consequences, unhealthy relations between humane and etc.
    Keywords: Structuralisim, Short story, Narration, Deep structure, Shahryar Mandanipour
  • Elahe Farhangian Pages 83-130
    Other than cultural oppressions of various kinds, the assault of enemies against a country, in addition to desolation and severe economic damages, sometimes irreversible, is a key factor to drastic changes in the ideological, social, political and ritual basis of the society. To avoid the skepticism crept into the body of the community, there arises a literary genre called Apocalypse and Prophecy. Middle Persian literature is richer than its predecessors in this aspect. These texts contain standards accepted by the Zoroastrian community of Iran at the time, deviation from which was considered the catastrophe resulting in the collapse of the Iranian society. To attain these standards, the Pahlavi books of Ardā Wirāz Nāmag, Zand ī Wahman Yasn, Ayādgār ī Jāmāspīg, Jāmāsp Nāmag, Šāh Bahrām ī Warjāwand as well as the Sassanian inscriptions of Mobedān Mobed Kirdīr were surveyed. Considering the theme, the patterns of the above mentioned texts classified under the two basic notions of Good and Evil, went under three further subtitles of Thoughts, Words and Deeds. Obviously, ideological viewpoints and religious doctrines and principles were to be classified under the category of Thoughts; speech and utterance under Words; and social, political, economic, ethics and ritual matters under Deeds.
    Keywords: Iranian society, Apocalyptic, Prophetic Literature, Zoroastrianism
  • Hossein Sedghi *, Farhad Mohammadi Pages 131-152
    The two great thinkers of Persian literature, Khayyâm and Mowlavi, are representative of two different attitudes about the death. Khayyâm is a philosophic poet, for whom, being in doubt is the basis of his meditations. His doubt about the metaphysical matters influences his thoughts on the death. Mowlavi’s mystical thoughts about the death, by contrast, have caused him to see life in everything, thereby; death and annihilation lose their meaning.
    In this paper, first we study the subject of death in the thought of Mowlavi, leaning on his Maθnavi and Divâne shams, because the important views of Mowlavi about the death have been appeared in these works. Then the fundamental concepts about the death in the thought of Khayyâm have been considered. The outstanding  results of this research are these: With due attention to this point that Mowlavi considers the death as a necessary to development of human’s existence, the concept of death in his thought has been changed to life. In his worldview because the man is eternal, death is only a transition to eternal life. But in the thought of Khayyâm the concept of death is ambiguous and unknown, because he believes in this principal that “Human can not obtain the knowledge about the secrets of existence”.
    Keywords: Death, Another life, Immortality, Mowlavi, Khayyâm
  • Sakineh Saremi Geravi *, Hassan Majidi Pages 153-174
    Nostalgia or "exile Sorrow" is a of psychological team for, yearning for the past. It feels as an expression of the human subconscious behavior emerges. Poverty, migration, exile, etc, This feeling is effective In creating this feeling. Many poets and writers, has exhibited these feelings, including the poet Gibran Khalil Gibran Naderpour. Gibran Khalil Gibran (1883- 1931 AD) was born in Lebanon. He's gifted and talented Romantic poet of the are principles such as freedom, naturalism historic journey and ... well reflected in his poems, Naderpour (1308-1379H. P) was born in Tehran,considering this fact that these Two poets are not under each others effect, the study is based on several assumptions: 1. Feeling nostalgic which is a romantic component is evident in the works of both poets 2. Both of them are romantic.
    Keywords: comparative literature, nostalgia, country, Naderpour, Gibran Khalil Gibran
  • Maryam Mahmodi *, Hassan Ghorbani Pages 175-192

    Human beings ingratitude and ungratefulness towards the most beneficent, including the ungratefulness towards that patronage one of Gods servants has supplied him with or the ingratitude towards the bounties the only God has bestowed upon him, is among the most fundamental issues in ethics and mysticism.The present paper has investigated this issue from the mystic's point of view, stressing Molanas and Attars works. The conducted investigations indicate that mystics have reproached this winced act directly or indirectly using allegoncal language or anecdotal language and have explained its facts, results and consequences and have always warned human being against this danger.

    Keywords: Ingratitude, ungratefulness, Quran, theosophy
  • Mostafa Yegani* Pages 193-206

    Poetry of Rosafi is like a mirror that reflects people’s life. His poetry is the best document  to assess the situation of Iraq in the nineteenth and twentieth Century. He has seen all the social problems of his time and have tasted the bitter taste of the problem. Problems such as poverty, illiteracy, men and women, war, oppression,etc. He is a poet of great and famous Arab world and one of the most influential poets in the Arab world and Iraq. He used poetry as a means to express his thoughts. Among the poets he is loyal to the people. He is a classic poet in form but in the themes is developed. In his poem he talks against oppression, ignorance, illiteracy and backwardness. He Strongly criticizes the political and social situation and defines an ideal society; a society without poverty, illiteracy, injustice and war.

    Keywords: Maaruf Rosafi, Utopia, justice, Humanity, people, Iraq, arabic poem