فهرست مطالب

پژوهشنامه خراسان بزرگ
پیاپی 36 (پاییز 1398)

  • تاریخ انتشار: 1399/08/25
  • تعداد عناوین: 6
|
  • سیده مهسا موسوی، مهدی حمزه نژاد* صفحات 1-18

    مسجد پیامبر(ص) الگوی اولیه معماری مساجد، ترکیب ساده‌ای از فضای باز و نیمه‌باز بود که در ایران پیش از همه در مساجد خراسان رایج گشت و تداوم یافت. مساجد خراسان در دو دوره سبک خراسانی و سبک آذری الگوی معماری مساجد ایران بوده‌اند و در هر دو دوره فضای باز و نیمه‌باز نقش اصلی را در الگوی مساجد داشته‌اند. ازآنجاکه تحقق بومی این الگو در منطقه خراسان دارای تنوع قابل‌توجهی است، الگوشناسی دقیق و خلاق این نمونه‌ها برای هر نوع تداوم هویتی از اهمیت بالایی برخوردار است. در این جریان الگوهای معماری مساجد که تحت تاثیر رویدادهای بومی، اقلیمی، فرهنگی و مذهبی هستند، مطالعه می‌شوند. همچنین لازم است روند این تغییر و تحولات مورد بررسی قرار گیرد. برای رسیدن به الگوی مناسب در جهت طراحی مساجد معاصر، شناخت دقیق این الگوهای سنتی و بومی ضروری است. از این‌رو کلیه مساجد ثبت‌شده در میراث فرهنگی در منطقه خراسان بزرگ فارغ از مرزبندی‌های شمالی، جنوبی و رضوی به‌عنوان نمونه‌های مورد مطالعه انتخاب شده‌اند. پژوهش پیش رو به روش تفسیری تاریخی است که هدف آن، گونه شناسی مساجد این منطقه بر اساس اجزای فضایی همچون فضای باز و نیمه‌باز و فرم کالبدی-فضایی وابسته به آن است. بر این اساس مساجد بر مبنای دارا بودن و نبودن فضای باز به دو گونه مساجد صحن دار و بی صحن دسته‌بندی می‌شوند. مساجد صحن دار نیز خود به سه دسته تقسیم می‌شوند که عبارت‌اند از مسجد صحن دار با کشیدگی صحن در راستای قبله، مسجد صحن دار با کشیدگی صحن عمود برجهت قبله و مساجدی با صحن مربع شکل. همچنین هرکدام از این سه گونه خود به زیرگونه‌هایی تقسیم‌شده و به ترتیب از ساده‌ترین و بنیادی‌ترین الگو تا پیچیده‌ترین آن‌ها، به تفکیک و بر اساس نوع ترکیب اجزای کالبدیشان معرفی می‌شوند و همچنین رابطه‌ هرگونه با گونه‌های ساده‌تر پیش از خود نشان داده خواهد شد.

    کلیدواژگان: مساجد تاریخی خراسان، گونه شناسی مسجد، صحن، ایوان
  • میکائیل هندو، هادی ایوانی*، عبدالمجید نورتقانی صفحات 19-42

    خانه بعنوان اولین سرپناه بشر منعکس کننده روابط اجتماعی و فرهنگی ساکنان می باشد و از آنجایی که پیکره بندی فضایی خانه بر روابط اجتماعی ساکنان تاثیرگذار است لذا اینگونه بنظر می رسد که با تحلیل نظام فضایی خانه ها می توان به تغییرات ناشی از روابط اجتماعی میان ساکنان خانه با هم و دیگران پی برد.بدین منظور پژوهش حاضر به قیاس تحلیلی تغییرات نظام فضایی خانه های دوره پهلوی اول تا دوره معاصر در شهر مشهد با استفاده از تکنیک نحو فضا می پردازد.این پژوهش با استفاده از روش ترکیبی شامل روش های توصیفی،تحلیلی و در نهایت استدلال منطقی با بهره گیری از ابزار مشاهده،برداشت، مطالعات کتابخانه ای و شبیه سازی به کمک نرم افزار تخصصی نحو فضا(UCL Depthmap) صورت گرفته است.یافته های پژوهش نشان می دهد که از دوره پهلوی اول تا به امروز تمایل به تغییر الگوی خانه ها به الگوی برونگرا بیشتر شده است و سازماندهی فضایی خانه ها از حیاط مرکزی در خانه های درونگرا به ترتیب به راهرو ها و سپس فضای تقسیم و در نهایت هال در خانه های برونگرا تغییر یافته است.این سازماندهی در خانه های برونگرا ابتدا بصورت محوری،سپس شعاعی و در نهایت به مرکزی تبدیل شده است؛ از طرفی فضای خصوصی اهمیت بیشتری نسبت به ابتدای سده اخیر پیدا کرده و نفوذ بصری بین فضاهای عمومی و نیمه-عمومی-نیمه خصوصی بیشتر شده است.بعبارتی اینگونه بنظر می رسد که حفظ حریم خصوصی در خانه ها تغییر یافته و تفکیک کمتری میان فضای میهمان و میزبان بوجود آمده است.

    کلیدواژگان: نحو فضا، سازماندهی فضایی، خانه های مشهد
  • سعید دلبری*، مهلا مسعودی، مریم خزائی صفحات 43-70

    حضور آجر موید بسیاری از اصول و تفکرات فلسفی معماری ایرانی اسلامی همچون وحدت و کثرت، وحدت و ترکیب و سادگی است. در معماری پس از اسلام کاربرد هنرهای تزیینی محدودتر گشت، آجر یکی از مصالحی است که با توجه به پتانسیل های بالقوه ای (نظیر رویکرد های سازه ای، تزیینی و زیبایی‌شناسی) که در فرم دهی دارد با تنوع بسیار در هنرهای تزیینی جلوه گر شد. اما این نوع کاربرد از آجر در سده اخیر مورد فراموشی قرار گرفته و شکوه گذشته خود را از دست داده است. این پژوهش، به دنبال آن است که هنر آجرکاری و نقش این عنصر ارزشمند را در سه دوره تاریخی و در سه بافت (سنتی، میانی و معاصر) کلان‌شهر مشهد با استفاده از روش های ترکیبی (توصیفی، تحلیلی و موردی) موردبررسی قرار دهد. شیوه جمع آوری داده ها، اسنادی-کتابخانه ای و مصاحبه است و تجزیه و تحلیل انجام‌شده نیز از نوع تحلیل محتوا بوده و درنهایت 12 اثر از معماران مطرح مشهد با توجه به چهارچوب نظری به‌دست‌آمده موردبررسی قرار گرفته اند. یکی از دستاوردهای این پژوهش، شناسایی و مصاحبه با معماران برگزیده مشهدی است. به‌طورکلی مصاحبه های صورت گرفته نشان می دهد، هر معمار دارای جهان بینی و نگرش خاصی نسبت به آجر بوده که این نگرش ها در دسته‌بندی مشخص ارایه گردیده است. با توجه به نتایج و تحلیل های حاصل از بررسی مشخص گردید، هر آنچه از این میراث ارزشمند طی دوره های مختلف به جای مانده و امروزه از آن به‌عنوان آجر یاد می‌شود، تقریبا وجه تکنیکی، اقتصادی و خاطره برانگیزی آن است.

    کلیدواژگان: آجر، معماری سنتی، تزئینات آجری، زیبایی شناسی، معماری معاصر مشهد
  • غلامرضا معروف*، نادر شایگان فر صفحات 71-92

    به سبک ادبی و معماری که در سده های آغازین تمدن اسلامی در خراسان بزرگ به وجود آمد، شیوه خراسانی گفته می شود. پژوهش حاضر سبک خراسانی را در این دو رسانه هنری بازشناسی می کند و سعی دارد به روش توصیفی و تفسیری به این پرسش پاسخ دهد که در پیوستار زمانی-مکانی موردمطالعه، چه اشتراکات و تفاوت‌هایی را می توان در شعر و معماری جست‌وجو کرد، همچنین اصطلاح تخصصی خراسانی در کدام‌یک از دو حوزه جامعیت معنایی بیشتری داشته است. بر این اساس، ویژگی های قابل انطباق، مشابهت ها، مشترکات، تقابل ها و تضادهای این دو را برمی شمارد و پس از مرور مفهوم سبک و تبیین شیوه سبک شناسی ساختارگرا، جایگاه خراسان در مقام خاستگاه جنبش های ملی (ابومسلم خراسانی و غیره)، فکری (عرفان خراسانی در برابر عرفان بغداد)، زبانی (فارسی دری به‌عنوان زبان ملی)، هنری (فلزکاری، سفال گری، معماری، ادبیات) توصیف و ویژگی های سبکی شعر و معماری خراسانی تبیین و تحلیل می شود. از رهگذر این مطالعه تطبیقی می توان به این نتایج اشاره کرد: هر دو هنر در ادامه سنت هنری ساسانی، در گستره جغرافیایی و دوره زمانی تقریبا مشترک پس از یک وقفه آغاز می گردند و بنیان گذار یک «رنسانس فرهنگی» برای آیندگان می شوند. در معماری خراسانی، مصالح، بوم آورد هستند و در شعر خراسانی واژگان، بومی. سادگی، بی‌پیرایگی و پرهیز از پیچیدگی، صفت مشترک هر دو است. در معماری، پلان عربی و ساختمان، ایرانی است و متناسب با آن در شعر خراسانی قالب عربی، مضمون ایرانی را حمل می کند. معماری خراسانی شیوه ای درون گرا مردم وار است درحالی‌که شعر خراسانی مادی‌گرا و بیشتر در خدمت مضامین اشرافی است. حاصل تحلیل اینکه شباهت های شعر و معماری سبک خراسانی در دو سطح زبانی -فرمی و ادبی- زیبایی‌شناختی مطرح است، درحالی‌که این دو در سطح فکری و فرهنگی ناقض جهان بینی های یکدیگرند. این تناقض معانی غایب این تعریف را فرامی خواند و نشان می دهد اصطلاح تخصصی سبک خراسانی در معماری به‌اندازه‌ شعر جامعیت معنایی ندارد، زیرا فقط در مسجد مصداق یافته و از بناهای مجلل مذکور در منابع تاریخی، غفلت کرده است.

    کلیدواژگان: سبک مطالعه تطبیقی، سبک خراسانی، شعر فارسی، معماری ایرانی
  • حسن کریمیان، مجتبی سعادتیان* صفحات 93-114

    تحلیل سازمان فضایی زیستگاه های بشری نیازمند آگاهی کامل از بسترهای شکل یابی و توسعه است. ازآنجایی‌که این فضاها در بستر جغرافیا شکل‌گرفته و در مسیر تاریخ توسعه می یابند، آگاهی از جغرافیای طبیعی و رویدادهای تاریخی در اولویت کار باستان شناسانی قرار می گیرد که به مطالعه فضاهای کهن می‌پردازند. قلعه رستم یکی از شاخص ترین فضاهای زیستی منطقه حوضدار در جنوب دشت سیستان است که به دلیل ویژگی های خاص ساختاری و جایگاه ویژه ای که در شبکه استقرارگاه های کهن منطقه دارد، مورد مطالعه قرار گرفته و حفاری باستان شناختی در آن به انجام رسیده است. این مطالعه بر مبنای پرسش های متعددی در خصوص هویت کالبدی، سازمان فضایی، فرم و عملکرد فضاهای این قلعه قابلیت طرح یافته اند. هدف آن بود تا با اتکاء به ساختار فضایی و نتایج حفریات باستان شناسانه، به این پرسش‌ها پاسخ گفته شود و نتایج مطالعات در آن مورد تحلیل قرار گیرد. از این رو، تمامی عناصر معماری به‌جای مانده و بقایای معماری به‌دست‌آمده از حفاری علمی، ثبت و ضبط گردید تا تصویر روشنی از الزام سازندگان قلعه در مکان یابی، کاربری، سازماندهی فضاها و ایجاد شبکه دسترسی آن، به دست آید. بدین منظور، علاوه بر برداشت ساختار معماری موجود، مستند سازی فضای به‌دست‌آمده از حفاری نیز به انجام رسید تا ضمن شناخت ارتباطات کالبدی میان اجزای تشکیل‌دهنده کلیت قلعه، ساختارهای جزیی در شکل گیری فضاهای داخلی شاه نشین نیز موردمطالعه قرار گیرد. نتایج مطالعات میدانی و کاوش در شاه نشین قلعه مشخص ساخت که آثار معماری موجود این مجموعه، عمدتا مربوط به دوره صفویه تا عصر قاجار است، اما مطالعات صورت گرفته بر روی‌داده‌های منقول مشخص ساخت سابقه استقرار در این قلعه به قرن سوم و چهارم هجری بازمی گردد که متاسفانه شواهد معماری آن شناسایی نگردید. به‌علاوه، چگونگی عملکرد سیستم های دفاعی، شبکه های ارتباطی، سیستم های آبرسانی و سایر فضاهای قلعه (مسکونی، اصطبل، یخچال و خندق) نیز احصاء شدند. در یک جمع بندی، قلعه رستم مجموعه زیستی ارزشمندی است که فضاهای آن به‌منظور استقرار حاکم منطقه حوضدار و خویشاوندانش و همچنین به فراخور نیازهای حاکمیتی طراحی و احداث گردیده است.

    کلیدواژگان: سیستان، منطقه حوضدار، قلعه رستم، سازمان فضایی، قرون متاخر اسلامی
  • صدرالدین طاهری، آیگین مردانی* صفحات 115-127

    مجموعه سنگ‌نگاره‌های جربت از دیدگاه تعداد و گوناگونی نقش‌ها و استمرارشان، در هنر صخره‌ای ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. بزکوهی (با شمار بیش از چهارصد)، پرتکرارترین نقشی است که می‌توان در این سنگ‌نگاره‌ها یافت؛ از این‌رو پژوهش حاضر برای شمایل‌شناسی این نقش‌مایه پراهمیت تلاش نموده. این نوشتار، پژوهشی تاریخی، توصیفی-تحلیلی و توسعه‌ای است که داده‌های کمی و کیفی آن به شیوه میدانی و اسنادی جمع آوری شده‌اند. بزکوهی در این آثار گاه به شکل پازن/کل با شاخ‌های تیز، خمیده و بلند (با بدن خطی یا چهارگوش) و گاه به گونه بز اهلی‌شده با شاخ‌های کوتاه و هم‌راستا (با بدن سه‌گوش یا بیضی‌شکل) در اندازه‌هایی بین 5/4 تا 47 سانتی‌متر ترسیم گردیده است. دلیل تکرار این نقش‌مایه را می‌توان اهمیت اقتصادی این جانور در تاریخ زندگی مردمان منطقه دانست. بزکوهی را ساکنان فلات ایران ده هزار سال پیش اهلی نموده‌اند؛ از آن پس این جانور به‌عنوان پیشرو گله، نماد قدرت و مظهر فراوانی رمه و محصول، بی‌وقفه در هنر ایران نقش گردیده است. بزکوهی به سبب همسانی شاخ‌هایش به هلال ماه ستایش‌شده و او را همبسته با باران و کوهسارها دانسته‌اند. بز نر جانور قربانی شونده است و شاخ‌های بلندش نشان جنگاوری و نیروی بارور کننده می باشد. به سبب تراکم سنگ‌نگاره‌ها در مسیر مرتع گله‌ها و وجود امضای چوپانان معاصر، می‌توان این سنگ‌نگاره‌ها را یک مجموعه هنر شبانی نام نهاد. چوپانان جربت احتمالا به درازای هزاران سال بزکوهی را به‌عنوان نشانه ویژه خود در مسیر روزانه چرا و به امید دستیابی به برکت و افزایش باروری گله خود بر تخته‌سنگ‌ها نقش زده‌اند.

    کلیدواژگان: خراسان، جربت، سنگنگاره، شمایل شناسی، بزکوهی
|
  • Micael Hendo, Hadi Ivani*, Abdolmajid Nouretghani Pages 19-42

    Home as the first human shelter reflects the Inhabitants social and cultural relations. Since home space configuration affects individual and social relations of the inhabitants, it seems that by analyzing the home space system of Mashhad,, the inhabitants’ social relations with others can be perceived. This research analyzes home space system changes from 1925 to present in Mashhad city by space syntax technique. The research method of this study is a combination of descriptive, analytical methods and logical reasoning. Also the data is collected from library research, field studies and space syntax software (UCL Depthmap). Results of this study show that, since 1925 to present, the homes patterns have been changed from introverted to extroverted homes, and homes Spatial organization have been changed from central yards at introverted homes to corridors, distribution spaces and halls, respectively at extroverted homes. The Spatial organization of extroverted homes have been shifted first to axial then radial and finally central. Also private space plays an important role in present homes which were neglected in the past. It seems that the definition of Private zone in homes has been revised and separation between guest space and host space has been reduced in recent years .

    Keywords: space syntax, Spatial organization, Mashhad Homes
  • saeed Delbari, Mahla Masoudi, Maryam khazaei* Pages 43-70

    The presence of bricks affirms many of the principles and philosophical thinking of Iranian-Islamic architecture including unity and plurality, unity and combination, and simplicity. In the post-Islamic architecture, the use of decorative arts became more limited, and the brick is one of the materials that appeared in a variety of decorative arts due to its potential in formation. But this application of bricks has been forgotten in the last century and lost its past glory. This article investigates the art of brick making and examines the role of this valuable element in three historical periods and textures (traditional, middle and contemporary) in the metropolitan city of Mashhad by a descriptive and analytical method. The data collection method is based on documentary-library and interviews. 12 works from Mashhad's well-known architects have been analyzed according to the obtained theoretical framework. One of the achievements of this research is identifying and interviewing selected architects of Mashhad. In general, the interviews show that each architect has a worldview and a particular approach toward brick and these approaches were classified in a specific category. According to the obtained results of the study, whatever has left of the valuable legacy in different periods and what is remembered as brick nowadays, is almost its technical, economic and memorable aspects. 

    Keywords: Brick, traditional architecture, Decorating, Aesthetics, Contemporary architecture Mashhad
  • GholamReza Maroof*, Nader Shayganfar Pages 71-92

    The literary and architectural style that emerged in the early centuries of Islamic civilization in the Great Khorasan is called the Khorasani style. The present study recognizes the Khorasani style in these two artistic areas and tries to seek answers in a descriptive and interpretive way for the commonalities and differences that are sought in poetry and architecture in this definite period of time and place. We also try to understand that in which of the two areas the Khorasani terminology has a more comprehensive meaning. Accordingly, the applicable characteristics, similarities, commonalities, contraries and contradictions of these two areas are enumerated, and after reviewing the concept of style and explaining the structural style of constructivism, Khorasan's position as the origin of national movements - (Abu Muslim Khorasani, etc.), intellectual (Khorasani mysticism versus Baghdad mysticism), linguistic (Persian Dari as the national language), artistic ( Metallurgy, pottery, architecture, literature) description and stylistic features of Khorasani poetry and architecture are explained and analyzed. Through this comparative study, the following results can be traced: Both of these fields following the Sassanid artistic tradition, in a relatively common geographical and temporal period after a break begin their existence and become the founders of a new movement and model for the future. In Khorasani architecture, materials are ecological, and in Khorasani poetry, words are native. Simplicity, complication distance and avoidance of complexity are common traits of both artistic areas. In architecture, plan is Arabic and construction is Iranian, and in accordance with it, in the Khorasani poetry, the Arabic format carries the Iranian theme. Khorasani architecture is an introverted, populist style, while Khorasani poetry is materialistic and more in the service of aristocratic themes. The result of the analysis is that the similarities of Khorasani style poetry and architecture are at two levels of linguistic-formal and literary-aesthetic beauty, while the two are at the intellectual and cultural level that contradict each other's worldviews. This discrepancy questions the absent meanings of this definition and shows that the specialized term of Khorasani artistic style in architecture does not have as much meaning as its comprehensive poetry, because it has only been applied in the mosque and neglected the luxurious buildings mentioned in historical sources.

    Keywords: Comparative Study, Khorasani Style, Persian Poetry, Iranian Architecture
  • Hasan Karimian, Mojtaba Saadatian* Pages 93-114

    The analysis of the spatial organization of human habitats requires a complete knowledge of the contexts of their formation and development. As these spaces form in the context of geography and develop in the course of history, awareness of natural geography and historical events is a top priority for archaeologists working on the study of ancient environments. Rostam Castle (Ghale Rostam) is one of the most prominent residential complex in the Houzdar region (south of Sistan plain) which has been studied because of its significant role in the network of ancient settlements of this area. Archaeological excavations in this castle were conducted on the basis of questions about the physical identity, spatial structure, form and function of its spaces. The main aim of this research was to determine the function and history of the castle. To this end, all the architectural elements and discovered remains from authors' excavations have been recorded so that research questions could be answered. For this purpose, in addition to mapping existing architectural works, all spaces found from excavations were also mapped. Moreover, all discovered cultural artefacts were studied and dated. The results of field studies indicate that this castle was used specifically from the Safavid (1501-1722AD) to the Qajar period (1789-1925AD). In addition, the operation of defense systems, communications networks, water supply systems and other fortress areas (governmental, residential, commercial etc.) were identified. In summary, it can be said that Rostam Castle is a valuable historical settlement that has been designed and built to accommodate the ruler of the Houzdar region and his relatives, as well as to serve the needs of the sovereign. 

    Keywords: Sistan, Houzdar Region, Rostam Castle (Ghale Rostam), spatial organization, Late Islamic centuries
  • Sadreddin Taheri, Aigin Mardani* Pages 115-127

    This article, which is the result of a research in the field of iconology, tries to look at the presence of Capra motif in the petroglyphs of Jorbat, North Khorasan. The Jarbat petroglyphs have a special position due to quantity and quality of motifs and continuity (at least from the Bronze Age to the contemporary era). A considerable amount of motifs in the Jorbat petroglyphs are animal drawings and many of them (more than four hundred) are different images of Capra with prominent, curved horns. Two different biological species can be distinguished in these drawings: Capra aegagrus or Bezoar ibex with tall and curved horns, and Capra aegagrus hircus or Domestic goat with short and straight horns. From the cultural point of view, the place of Capra in Iranian thought can be traced back to ancient texts, where he is a prowess symbol and a body for the valorous god Bahram in battle with demons. But the main reason for repeating this motif is the economic significance of Capras in the life of the residents of this region. Capra was domesticated by the inhabitants of the Iranian plateau around ten thousand years ago. Since then, this animal has been continuously featured in the Iranian art, as chief of flock, and the symbol for abundance of herd and crops. Shepherds of Jorbat probably portrayed Capras on the cliffs over thousands of years, as a blessing rout sign and in the hope of fertilizing their flock. 

    Keywords: Khorasan, Jorbat, petroglyph, Iconology, Capra