فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد - سال بیست و هشتم شماره 12 (پیاپی 172، اسفند 1399)

مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد
سال بیست و هشتم شماره 12 (پیاپی 172، اسفند 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/12/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • خلیل خاشعی ورنامخواستی*، مرضیه علیپور، سیروس نعیمی صفحات 3248-3251
  • سید مهدی حسینی، مریم مقدم متین، احمدرضا بهرامی، فاطمه منتظری، سید مهدی کلانتر* صفحات 3252-3275
    مقدمه

    مایع آمنیوتیک حاوی مخلوطی از انواع مختلف سلولی است که از پوست، دستگاه تنفسی، دستگاه گوارش و دستگاه تناسلی جنین و هم چنین غشای آمنیون اطراف آن منشا گرفته اند. با توجه به تشکیل مایع آمنیوتیک پیش از فرآیند گاسترولاسیون، بسیاری از سلول های موجود در جمعیت ناهمگن آمنیوسیت ها سازوکارهای مربوط به تعیین دودمان را طی نکرده اند. بنابراین سلول های بنیادی مزانشیمی مایع آمنیوتیک یا AF-MSCs (amniotic fluid-derived mesenchymal stem cells) ممکن است با دسته جدیدی از سلول های بنیادی با خواص پلاستیسیتی بینابین سلول های بنیادی پرتوان و بالغ مطابقت داشته باشند. در مقایسه با سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) از منابع دیگر، مانند مغز استخوان، AF-MSC ویژگی های بهتری جهت کاربردهای بالینی دارند، از قبیل تمایز به سلول های مشتق از هر سه لایه زایا، پتانسیل کلون زایی بالا، توانایی تشکیل اجسام جنینی، بیان نشانگرهای پرتوانی، ظرفیت خود نوزایی بالا (بیش از 250 مضاعف شدگی جمعیت) همراه با حفظ کاریوتیپ طبیعی در پاساژهای متعدد، عدم کاهش طول تلومر به علت تداوم فعالیت تلومرازی و به ویژه عدم تومورزایی، ایمنی زایی اندک و هم چنین خواص ضدالتهابی و تعدیل کننده ایمنی.

    نتیجه گیری

    چنین ویژگی هایی AF-MSC را جهت کاربردهای بالینی، از جمله پزشکی بازساختی، مورد توجه قرار داده است. در مطالعات متعددی از این سلول ها برای بازساخت بافت عصبی، بازساخت ریه و هم چنین بازساخت قلب استفاده شده است. در مجموع، پیش بینی می شود AF-MSC یکی از منابع ایده آل سلول های بنیادی برای کاربردهای پزشکی بازساختی و ترمیم بافت در آینده باشند.

    کلیدواژگان: سلول های بنیادی مایع آمنیوتیک انسانی، سلول های بنیادی مزانشیمی، مایع آمنیوتیک
  • زهرا اسحاقی، عبدالحمید حبیبی*، سید رضا فاطمی طباطبایی، غلامرضا گودرزی صفحات 3276-3287
    مقدمه

    شواهد علمی زیادی نشان می دهد آلاینده های محیطی به ویژه ذرات معلق در هوا باعث ایجاد استرس اکسیداتیو می شوند. این در حالی است که تمرینات هوازی منظم نقش مهمی در افزایش دفاع آنتی اکسیدانی و مقاومت در برابر استرس اکسیداتیو دارند. از این رو هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین هوازی بر وضعیت استرس اکسیداتیو موش های صحرایی نر در معرض ریزگردهای محیطی بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی، 32 سر موش صحرایی نر (8/5 ± 245 گرم) بالغ 10 هفته ای به 4 گروه 8 تایی تقسیم شدند. به موش های گروه دریافت کننده ریزگردها به مدت 6 هفته از طریق بینی آلودگی تجویز شد. برنامه تمرینی شامل 6 هفته تمرین هوازی با 50 درصد حداکثر سرعت اولیه بود، 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین نمونه های خونی تهیه گردید. برای مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و در صورت معناداری از آزمون تعقیبی LSD برای بیان اختلاف معنادار بین گروه ها استفاده گردید. سطح معناداری (0/05P≤) در نظرگرفته شد. بررسی های آماری با استفاده از نرم افزارversion 16  SPSS انجام گرفت.

    نتایج

    پس از 6 هفته تمرین هوازی، میزان مالون دی آلدهید در هر دو گروه: تمرین و تمرین+ریزگرد کاهش معنادار (0/05≤P) و در گروه ریزگردها افزایش داشت که این افزایش نسبت به گروه کنترل معنادار نبود (0/05≥P). میزان آنزیم سوپراکسید دیسموتاز در گروه ریزگردها افزایش معناداری نشان داد (0/05≤P). میزان دو آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و کاتالاز در هیچ یک از گروه ها تفاوت معناداری نداشت (0/05≥P).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج می توان بیان داشت که احتمالا تمرین هوازی می تواند درکاهش پراکسیداسیون لیپیدی و افزایش دفاع آنتی اکسیدانی موثر باشد.

    کلیدواژگان: تمرین هوازی، ذرات معلق، مالون دی آلدهید، سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز، کاتالاز
  • حمیده اعظمی، سعید ملک حسینی، مریم مجاهدتقی، محمدرسول زارعی نژاد، زهرا امیرغفران* صفحات 3288-3299
    مقدمه

    تاکنون مطالعات محدودی در زمینه اثرات ضدسرطانی و ایمونومدولاتوری شیره میوه انجیر انجام شده است. هدف از مطالعه تجربی حاضر بررسی تاثیر شیره انجیر بر سلول های سرطانی و بر تکثیر لنفوسیت ها و تولید سیتوکاین از آن ها می باشد.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی پس از تهیه عصاره متانولی از شیره انجیر، تاثیر آن بر رده های سرطانی مختلف شامل Fen (سرطان مثانه)، K562 (لوسمی میلوییدی)، Hela (سرطان سرویکس)، Jurkat (لوسمی لنفوییدی) و Raji (لنفوم) به روش کالری متری MTT بررسی شد. برای بررسی تاثیر عصاره بر تکثیر لنفوسیت ها و زنده مانی آن ها از روش های سنجش تکثیر سلولی BrdU و فلوسیتومتری استفاده گردید. تولید سیتوکاین ها با روش الیزا اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزارversion 16  SPSS و آزمون های آماری استیودنت تی تست و آنالیز واریانس یک طرفه مورد ارزیابی قرار گرفت.

    نتایج

    عصاره شیره انجیر بیشترین تاثیر مهاری را بر رشد سلول های K562 µg/ml)234=IC50(و کمترین تاثیر را بر سلول های Hela (IC50>1000µg/ml) نشان داد (0/05>p). در بررسی ویژگی ایمونومدولاتوری عصاره بر لنفوسیت ها، با افزایش غلظت عصاره کاهش تکثیر لنفوسیتی مشاهده شد. به طوری که میزان ایندکس پرولیفراسیون از  2/06±1/0 در غلظت 0/1 به  0/2±0/13 در غلظت 800 میکروگرم در میلی لیتر عصاره رسید)0/001>p). در آزمایش فلوسیتومتری اثر کشندگی معناداردر غلظت 400 میکروگرم در میلی لیتر و بیشتر ازآن دیده شد. عصاره شیره انجیر در غلظت های 100 و 200 میکروگرم در میلی لیتر قادر به مهار و کاهش معنادار ترشح اینترفرون گاما و اینترلوکین 4 بود.

    نتیجه گیری

    شیره انجیر دارای اثرات سیتوتوکسیک بر سلول های سرطانی به خصوص رده لوسمیک K562 بود که تاییدکننده اثرات ضدسرطانی آن است و هم چنین در غلظت های کمتر توانست تکثیر لنفوسیت ها و تولید سیتوکاین را کاهش دهد که مفید بودن احتمالی آنرا در مهار سیستم ایمنی در بیماری های مرتبط نشان می دهد.

    کلیدواژگان: شیره انجیر، سرطان، ایمونومدولاتوری
  • یاسمن هنرمندنسب، محمدرضا کردی*، عباسعلی گائینی صفحات 3300-3312
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرینات اختیاری بعد از القای آنسفالومیلیت خودایمن تجربی (EAE) بر برخی پروتئین های میلین ساز در موش های ماده نژاد C57BL/6 است.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی ابتدا 28 سر موش 6-8 هفته ای خریداری و به روش تصادفی به 3 گروه فعالیت ورزشی (21n=) ، کنترل سالم (8n=) و کنترل EAE (8n=) تقسیم شدند. گروه فعالیت ورزشی پس از القاء EAE و پس از اینکه 2 روز پیاپی نمره بالینی 1 را ثبت کردند، 5 روز در هفته، 1 ساعت به مدت 4 هفته فعالیت ورزشی اختیاری را اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین موش ها معدوم و بافت برداری شدند. از روش ایمونوهیستوشیمی برای بررسی بیان پروتنین های MBP و CNPase استفاده شد. با نرم افزار version 16  SPSSبرای بررسی اختلاف داده ها در بین گروه ها از آزمون تحلیل واریانس چندگانه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد.

    نتایج

    نتایج پژوهش نشان داد بیان هر دو پروتئین در نتیجه تمرین اختیاری افزایش معناداری در گروه ورزش اختیاری در مقایسه با گروه کنترل EAE داشت (0/05>P). در ماده سفید: MBP ورزش اختیاری و کنترل EAE (0/017P=) ورزش اختیاری و کنترل سالم (0/001=P) CNPase ورزش اختیاری و کنترل EAE (0/015P=); ورزش اختیاری و کنترل سالم (0/0001>p) در ماده خاکستری: MBP ورزش اختیاری و کنترل  EAE(0/0001>p) ، ورزش اختیاری و کنترل سالم (0/0001>p). CNPase ورزش اختیاری و کنترل  EAE(0/005P=); ورزش اختیاری و کنترل سالم (0/001=P)

    نتیجه گیری

    فعالیت ورزشی اختیاری احتمالا تاثیر مثبتی بر افزایش میلین سازی در جهت درمان و کنترل بیماری ام اس دارد.

    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس (MS)، EAE، فعالیت ورزشی، میلین زایی
  • فرزانه ساکی*، مهرداد عنبریان، حسین شفیعی، شیما بختیاری خو صفحات 3313-3325
    مقدمه

    عضلات ناحیه مرکزی تنه قبل از حرکات اندام فوقانی و تحتانی فعال می شوند. شواهد موجود نشان می دهند کاهش ثبات در ناحیه مرکزی بدن زمینه ساز آسیب ثانویه است و تمرینات مناسب ممکن است ریسک آسیب مجدد را کاهش دهد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل پویا، عملکرد و قدرت در ورزشکاران پس از بازسازی لیگامنت صلیبی قدامی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است. 26 ورزشکار با سابقه بازسازی لیگامان صلیبی قدامی به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. سپس گروه تجربی تمرینات ثبات مرکزی را به مدت هشت هفته انجام دادند و گروه کنترل به تمرینات روزانه خود پرداختند. تعادل پویا، قدرت و عملکرد با استفاده از آزمون وای، دینامومتر دستی و آزمون های هاپ اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزارversion 16 SPSS تحلیل شد. از آزمون تی مستقل جهت مقایسه مشخصات دموگرافیک و از مدل ترکیبی تحلیل واریانس با اندازه های تکراری برای مقایسه میانگین های دو گروه استفاده شد (0/05 P≤).

    نتایج

    نتایج پژوهش حاضر بهبود معنی داری در تعادل پویا(0/000 P=، 143/92F=)، جهش تک پا (0/000P= ، 68/25F=)، جهش سه گانه متقاطع (0/001P=، 14/02F=)، قدرت فلکسورها (0/000P=، 50/21F=) و قدرت اکستنسورهای زانو (0/000P=، 54/72F=) در گروه تجربی پس از هشت هفته تمرینات ثبات مرکزی نشان داد.

    نتیجه گیری

    بنابر نتایج تحقیق حاضر به متخصصان و مربیانی که در بازتوانی ورزشکاران نقش دارند، پیشنهاد می شود در مراحل توانبخشی آسیب های زانو، از تمرینات سودمند و جامع ثبات مرکزی استفاده کنند.

    کلیدواژگان: تمرینات ثبات مرکزی، بازسازی لیگامان صلیبی قدامی، تعادل پویا، قدرت، عملکرد
  • علیرضا کاشف، سارا زارع کاریزک*، علیرضا صادقی نیکو، مجید کاشف صفحات 3326-3337
    مقدمه

    فعالیت ورزشی شدید از عوامل موثر در تغییرات ایمنی و التهابی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک جلسه فعالیت تناوبی شدید بر سطوح سرمی پروتئین واکنشی سی، لوکوسیت ، نوتروفیل، لنفوسیت و مونوسیت ها در ورزشکاران حرفه ای بود تا تصمیم گیری برای انجام آن در دوران شیوع ویروس کرونا را میسر سازد.

    روش بررسی

    در این مطالعه علی مقایسه ای 32 مرد ورزشکار (میانگین سنی4/7±26/9 سال، قد 5±177سانتیمتر، وزن4/ 6± 80/7 کیلو گرم) به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. جلسه فعالیت شامل 400 متر دویدن روی نوارگردان، حرکت لیفت مرده سه گانه، تعداد 30 حرکت بارفیکس، تاب دادن کتل بل 30 کیلوگرمی و پرتاب 20 توپ شنی بود. از آزمایش سی بی سی و اتوآنالایزر بیوشیمی برای اندازه گیری لوکوسیت ها ، اسید لاکتیک و سی آر پی استفاده شد. هم چنین از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری، فردمن و آزمون های تعقیبی بونفرونی و ویلکاکسون برای بررسی تغییرات شاخص ها در سه موقعیت قبل فعالیت، بعد فعالیت و بعد اصلاح نتایج با در نظر گرفتن تغییرات حجم پلاسما از طریق نرم افزارversion 16  SPSS استفاده شد.

    نتایج

    نتایج افزایش معنی داری را به ترتیب در شاخص های اسید لاکتیک (0/001>P)، پروتئین واکنشی سی (0/006=P)، لوکوسیت ها (0/001>P)، لنفوسیت ها (0/001=P) و افزایش غیر معنی داری را در مونوسیت ها (0/705=P) و کاهش معنی داری را در نوتروفیل ها (0/005=P) و حجم پلاسما (0/001>P)، نشان داد. هم چنین اصلاح شاخص ها با در نظر گرفتن تغییرات حجم پلاسما، معنی داری برخی نتایج را از میان برد.

    نتیجه گیری

    یک جلسه فعالیت تناوبی شدید باعث اختلال در پاسخ های ایمنی و التهابی در ورزشکاران می شود. لذا توصیه می شود تا پایان شیوع ویروس کرونا از انجام فعالیت های ورزشی شدید خودداری شود و یا در صورت انجام مدت زمان کافی برای برگشت به حالت اولیه در نظر گرفته شود.

    کلیدواژگان: ویروس کرونا، فعالیت تناوبی شدید، پروتئین واکنشی سی، لوکوسیت ها، اسید لاکتیک
  • محمدرضا میرجلیلی، سیده مهدیه نماینده*، محمدحسن لطفی، محمدرضا دهقانی، محسن میرزایی، علیرضا طالبی، مسعود میرزایی، سارا جام برسنگ، سید محمدجواد نظام الحسینی، مسعود شریفی، مهرداد منصوری صفحات 3338-3350
    مقدمه

    کووید-19 یک نوع جدید از خانواده بزرگ کرونا ویروس ها می باشد که که برای اولین بار در اواخر دسامبر 2019 در شهر ووهان چین گزارش شد. در ایران اولین مورد ابتلا کرونا با تست قطعی در تاریخ 30 بهمن در استان قم و اولین مورد در استان یزد در تاریخ 6 اسفند ماه 1398گزارش شد. سازمان بهداشت جهانی عفونت کووید 19 را در 21 اسفند ماه 1398 یک پاندمی معرفی کرد. این مطالعه با هدف بررسی شیوع سرولوژی کووید 19 در استان یزد انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی مبتنی بر جمعیت از نوع سرواپیدمیولوژی است که جهت بررسی شیوع سرولوژیک کووید- 19 در بازه زمانی 13 تا 30 خرداد ماه 1399 در استان یزد اجرا شد. نمونه گیری به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی و بدون محدودیت سنی و جنسی بود. اطلاعات شامل اطلاعات دموگرافی، رعایت موارد پروتکل های بهداشتی، سابقه علایم بالینی کووید 19 جمع آوری شد. جهت بررسی تیتر آنتی بادی های IgG ,IgM علیه کووید 19 از "کیت الیزا پیشتاز طب  "استفاده شد. از نرم افزار .16 SPSS.version و از آزمون های کای دو ، آزمون تی و آنالیر واریانس استفاده گردید. برآورد شیوع با سطح اطمینان 95% ارایه شد.

    نتایج

    میانگین سنی شرکت کنندگان 17/5± 34/3 با محدود سنی (89-1) سال بود. از بین شرکت کنندگان مطالعه 507 نفر(54/5%) زن بودند. شیوع سرولوژیک موارد قطعی(16/91-12/91)14/91% و موارد مشکوک(3/85-1/85)2/85% کووید 19 استان یزد بود. شهرستان اردکان با 32% بالاترین و تفت-مهریز-خاتم با 7 % کمترین میزان شیوع کووید 19 را داشتند (0/05 <P).

    نتیجه گیری

    تا ماه خرداد 1399 نزدیک به 18 % جمعیت استان به صورت قطعی یا مشکوک به کووید 19 مبتلا شدند. متاسفانه بالغ بر 25% جامعه پروتکل های پیشگیری اولیه کووید 19 را رعایت نمی کردند.

    کلیدواژگان: سرواپیدمیولوژی، شیوع سرولوژیک، استان یزد، کووید19
|
  • Khalil Khashei Varnamkhasti*, Marzieh Alipour, Sirous Naeimi Pages 3248-3251
  • Seyed Mehdi Hoseini, Maryam Moghaddam-Matin, Ahmad Reza Bahrami, Fateme Montazeri, Seyed Mehdi Kalantar* Pages 3252-3275
    Introduction

    Amniotic fluid contains a mixture of different cell types sloughed from the fetal skin, respiratory, alimentary and urogenital tracts, as well as the amnion membrane. As amniotic fluid develops prior to the process of gastrulation, many cells found in its heterogeneous population do not undergo lineage specialization. Therefore, amniotic fluid-derived mesenchymal stem cells (AF-MSCs) may correspond to a new class of stem cells with properties of intermediate plasticity between pluripotent and adult stem cell types. Compared to mesenchymal stem cells (MSCs) from other sources, such as bone marrow, AF-MSCs have better properties for clinical applications, such as differentiation into the cells of three germ layers, high clonal capacity, ability to form embryoid bodies, expression of pluripotent markers, high self-renewal capacity (over 250 population doublings) with normal karyotype at late passages, long telomere length due to continued telomerase activity, specially non-tumorigenicity, low immunogenicity, anti-inflammatory and immunomodulatory properties.

    Conclusion

    Such features have nominated AF-MSC for a range of clinical applications, including in regenerative medicine. In several studies, these cells have been used to regenerate nerve, lung, and heart tissues. Overall, AF-MSCs are expected to be an ideal source of stem cells for future regenerative medicine and tissue engineering.

    Keywords: Amniotic fluid-derived stem cells, Mesenchymal stem cells, Amniotic fluid
  • Zahra Eshaghi, Abdolhamid Habibi*, Seyed Reza Fatemi Tabatabaei, Gholamreza Goudarzi Pages 3276-3287
    Introduction

    Scientific evidence suggests the role of environmental pollutants, especially particulate mater in oxidative stress. However, the regular aerobic training has an important role in enhancing antioxidant defense and resistance to oxidative stress. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of 6 weeks of aerobic training on the oxidative stress condition of male Wistar rats exposed to particulate matter.

    Methods

    In this experimental study, 32 male rats (245 ± 8.5 g) aged 10 weeks, were divided into 4 groups of 8 rats each. The rats received the infusion of the particulate matter for 6 weeks through the nose. The exercise program included 6 weeks of aerobic training with 50% of maximum exercise; at the end of 6 weeks of the program, 24 hours after the last exercise session, blood samples were taken. Descriptive one-way analysis of variance (ANOVA) was used in different groups. If analysis were significant, differences between groups were estimated using LSD test. Significance was defined as P≤0.05. Statistical analysis was performed using SPSS software version 16.

    Results

    After 6 weeks of aerobic training, levels of Malondialdehyde in both groups: healthy exercise and particulate matter+exercise decreased significantly and in the infected group (P≤0.05), but did not show significant difference compared to the control group (P≥0.05). The level of Superoxide dismutase in the infected group showed a significant increase. There was no significant difference between the two Glutathione peroxidas and catalase enzymes in each group (P≥0.05).

    Conclusion

    Based on the results, it can be concluded that aerobic training may be effective in reducing lipid peroxidation and enhancing antioxidant defense.

    Keywords: Aerobic training, Particulate matter, Malondialdehyde, Superoxide Dismutase, Glutathione Peroxidase, Catalase
  • Hamideh Azami, Saeed Malek-Hosseini, Mayam Mojahed Taghi, Mohammadrasul Zareinejad, Zahra Amirghofran* Pages 3288-3299
    Introduction

    There are limited studies on the anti-cancer and immunomodulatory effects of the fig fruit latex. In this study, we aimed to investigate the effect of fig fruit latex on several cancer cell lines as well as its effect on lymphocytes proliferation and cytokines secretion.

    Methods

    After preparing a methanolic extract from fig latex, its effect on various cancer cell lines including Fen (bladder cancer), K562 (myeloid leukemia), Hela (cervix carcinoma), Jurkat (lymphoid leukemia) and Raji (lymphoma) was examined by MTT colorimetric assay. For evaluating the effects of extract on lymphocyte proliferation and viability, BrdU assay and flow cytometry staining were used. Cytokine secretion was measured by ELISA assay.

    Results

    The extract showed the strongest activity against K562 cell line (IC50, 234 µg/ml) and the least activity against Hela cells (IC50 >1000 µg/ml). On evaluation of the immunomodulatory effect of fig by BrdU assay, a reduction in lymphocytes proliferation by increasing the concentration of the extract was observed; proliferation index from 1.2±0.06 at 0.1 µg/ml of the extract reached to 0.13±0.2 at 800 µg/ml. In flow cytometry analysis, a significant cytotoxic effect at concentrations ≥400 µg/ml was observed. The extract at 100 and 200µg/ml had the ability to reduce secretion of interferon (IFN)-γ and interleukin (IL)-4 cytokines.

    Conclusion

    Fig latex extract showed cytotoxicity on different cells particularly K562 leukemia cells which implied its anticancer activity. This extract at lower concentrations reduced lymphocytes proliferation and cytokine production which showed its immunoinhibitory effects and suggested its possible beneficial in treatment of immune-mediated diseases.

    Keywords: Ficus carica, Fig latex, Cancer, Immunomodulatory
  • Yasaman Honarmandnasab, Mohammad Reza Kordi*, Abbas Ali Gaeini Pages 3300-3312
    Introduction

    The aim of the present study was to investigate the effect of voluntary training period after the induction of experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) on some myelin-producing proteins in C57BL/6 female mice.

    Methods

    In this experimental study first 28 mice, which were 6-8 weeks old, were purchased and were randomly divided into three groups. Exercise activity (n=12), healthy control (n=8) and experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) control (n=8). Voluntary exercise group did exercises, 1 hour, 5 days a week for 4 weeks after induction of EAE and having the clinical score one for two days in a row. 48 hours after final exercise section, the mice were killed and immunohistochemistry was used to evaluate the expression of MBP and CNPase proteins. Using SPSS version 16 software, multiple analysis of variance and LSD post hoc test were used to examine the groupschr('39') data differences.

    Results

    The results showed that the expression of both proteins as a result of voluntary exercise had a significant increase in the exercise group compared to the EAE control group ( p<0.05).( in White Matter: MBP, Wheel Running and Control EAE, P= .017; Wheel Running and Healthy Control, P= .001; CNPase, Wheel Running and Control EAE, P= .015; Wheel Running and Healthy Control, P= .000; in Gray Matter: MBP, Wheel Running and Control EAE, P= .000; Wheel Running and Healthy Control, P= .000; CNPase, Wheel Running and Control EAE, P= .005; Wheel Running and Healthy Control, P= .001.

    Conclusion

    Voluntary exercise may have a positive effect on increasing myelination in treatment and control of MS.

    Keywords: Multiple sclerosis, Experimental autoimmune encephalomyelitis, Exercise, Remyelination
  • Farzaneh Saki*, Mehrdad Anbariyan, Hossein Shafiei, Shima Bakhtiari Pages 3313-3325
    Introduction

    The core muscles of trunk are activated before movements of upper and lower limbs. Current evidence suggests that lose of stability in core region predisposes to second injury and appropriate exercise may reduce the risk of reinjury. This aim of this study was to evaluate the effect of eight weeks core stability exercises on dynamic balance, function and strength in athletes. after anterior cruciate ligament reconstruction.

    Methods

    This study was a randomized clinical trial. 26 athletes with a history of anterior cruciate ligament reconstruction were purposefully selected and randomly divided into experimental and control groups.the experimental group performed core stability exercises for eight weeks and the control group performed their daily exercises. Dynamic balance, isometric strength and function were meaured using Y balance test, hand held dynamometer and hop tests. Data were analyzed using SPSS vrsion16 software. Independent t-test was used to compare demographic characteristics and Mixed Repeated Measures ANOVA was used to compare the means of the two groups (p≤.05).

    Results

    The results of the present study showed significant improvement in dynamic balance (F=143.92, P=0.000), single-leg hop (F=68.25, P=0.000), triple hop (F=14.02, P= 0.001), knee flexor strength (F=50.21, P=0.000) and knee extensor strength (F=54.72, P=0.000) in the experimental group after eight weeks of core stability exercises.

    Conclusion

    Based on the results of present study, it is suggested to the specialists and trainers involed in the rehabilitation of athletes to use comprehensive and useful core stabilization exercises in the rehabilitation stages of knee injuries.

    Keywords: Core Stability Exercises, Anterior Cruciate Ligament Reconstruction, Dynamic Balance, strength, Function
  • Alireza Kashef, Sara Zare Karizak*, Alireza Sadeghi Nikoo, Majid Kashef Pages 3326-3337
    Introduction

    High Intensity exercise is one of the effective factors on immune and inflammatory factors. The purpose of this study was to determine the single session of high intensity interval exercise (CrossFit) on levels of leukocytes, neutrophils, lymphocytes, monocytes, lactic acid and C- reactive protein (CRP) of male athletes to make decision for doing this exercise in coronavirus prevalence period.

    Methods

    In this Causal-comparative study, 32 male athletes were selected as participants (with mean of age 26.9±4.7 year, height 177 ± 5 cm, weight 80.7±6.4 kg). Exercise session included a 400-meter running on treadmill,triple dead lift movement, pull-up (30 repetition), swing of kettlebell (30 kg) and throwing of 20 sand balls. Blood sampling, CBC and biochemistry auto analyzer tests were used for measuring leukocytes, lactic acid and CRP.  In addition, ANOVA with repeated measure, Friedman, Wil-kaksun and Bonferroni post hoc tests were used to examine the differences between variables in resting position, post-exercise, and after modify the results by consideration of plasma volume changes  using SPSS version 16 software.

    Results

    The results showed significant increase in lactic acid (P<0.001), CRP (P=0.006), leukocytes (P<0.001) and lymphocytes (P=0.001), but the increase of monocytes was no significant (P=0.705). In addition, the results of study showed significant decrease in neutrophils (P=0.005) and plasma volume (P<0.001). Furthermore, the significant results of some indices were removed by consideration of plasma volume change (P>0.05).

    Conclusion

    The single session of high intensity interval exercise makes disorder in immune and inflammation responses in athletes. Therefore, it has been suggested not to do intensive exercise at coronavirus prevalence period and consider enough time for recovery after high intensity exercise.

    Keywords: Coronavirus, High Intensity Interval Exercise, C-reactive protein (CRP), Leukocytes, Lactic acid
  • Mohammad Reza Mirjalili, Seyedeh Mahdieh Namayandeh*, Mohammad Hasan Lotfi, Mohammad Reza Dehghani, Mohsen Mirzaei, Ali Reza Talebi, Masoud Mirzaei, Sara Jam Bar Sang, Seyed Mohammad Nezamol Hosseini, Masoud Sharifi, Meherad Mansouri Pages 3338-3350
    Introduction

    SARS-COV 19 is a new coronavirus that was reported first time in 30 December 2019 in Wuhan, China. The first case of coronary heart disease in Iran was reported with a definitive test on February 18 in Qom province and the first case in Yazd province on 24 February. The World Health Organization (WHO) declared a Covid infection on March 11 a pandemic. The aim of this study was to investigate the seroepidemiology of COVID 19 in Yazd province.

    Methods

    The present study was a cross-sectional population-based study of seroepidemiological type that was conducted to investigate the serological prevalence of Covid-19 in the period of 3 to 20 May 2020 in Yazd Province. Sampling was clustered and it was without age and sex restrictions. Information was collected including demographic information, adherence to health protocols, and history of clinical symptoms of COVID 19. "Pishtaz ELISA Kit" was used to evaluate the IgG and IgM antibody titers against Covid 19. Chi-square, analysis of variance and T tests were used via SPSS.version.16 software

    Results

    Mean age of the participants was 34.3± 17.5. Among the study participants, 507 (54.5%) were women. The serological prevalence of definite cases was 14.91% (95% CI: 12.91-16.91%) and suspicious cases were 2.85% (95% CI:1.85-3.85%). Ardakan City with 32% had the highest and Taft, Mehriz, Khatam with 7% had the lowest prevalence of COVID 19 (P <0.05).

    Conclusion

    By June 2020, nearly 18% of the population of the province was definitively or suspiciously infected with COVID 19. Unfortunately, up to 25% of the population does not follow the early prevention protocols of COVID 19.

    Keywords: Seroepidemiology, Serological Prevalence, Yazd Province, COVID 19