فهرست مطالب

مطالعات اقتصادی کاربردی ایران - پیاپی 44 (زمستان 1401)

فصلنامه مطالعات اقتصادی کاربردی ایران
پیاپی 44 (زمستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/12/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • حدیثه محسنی، محمدنبی شهیکی تاش*، مصیب پهلوانی، سید حسین میرجلیلی صفحات 9-37

    این مقاله با استفاده از مدل تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید به بررسی تاثیر سیاست تسهیل اعتباری بر متغیرهای کلان اقتصادی با تاکید بر تولید پرداخته است؛ بدین منظور الگویی شامل پنج بخش: خانوار، بنگاه، بانک، دولت و بانک مرکزی طراحی شده است. با توجه به سلطه سیاست مالی بر سیاست پولی در اقتصاد ایران از قید تلفیقی دولت و بانک مرکزی استفاده شده است. تخمین الگوی طراحی شده با استفاده از روش بیزین و داده های سری زمانی فصلی طی دوره 1370 تا 1396 انجام شده است. نتایج حاصل از توابع عکس العمل آنی نشان می دهد که اجرای این سیاست باعث افزایش مصرف، سرمایه گذاری، مخارج دولت و درنهایت تولید شده است که بیانگر اثربخشی این سیاست پولی نامتعارف برای خروج اقتصاد از شرایط رکودی است. همچنین در واکنش به تکانه مثبت خط اعتباری بانک مرکزی به بانک ها و تکانه منفی ذخیره قانونی، تسهیلات بانکی افزایش یافته است که همسو با انتظارات نظری می باشد. اثر تکانه منفی نرخ بازار بین بانکی نیز منجر به افزایش اعتبارات تولیدی شده است.

    کلیدواژگان: تسهیل اعتباری، رکود، مدل تعادل عمومی پویای تصادفی، روش بیزی، خط اعتباری
  • سمیه رزاقی*، حسن حیدری، مریم برزگرمروستی صفحات 39-57

    هدف از این مطالعه بررسی چگونگی واکنش متغیرهای کلان اقتصاد ایران به تحریم های نفتی علیه ایران است. بدین منظور این مطالعه از متودولوژی VAR ساختاری با پارامترهای متغیر در زمان بهره گرفته و از داده های فصلی بین سال های  1991:Q2-2020:Q2 برای پنج متغیر اساسی شامل: صادرات نفت، نرخ ارز واقعی، تورم، تولید ناخالص داخلی واقعی، و عرضه پول استفاده کرده است. براساس مطالعات «نینگ»  (2013)، «پریمیچری» (2005) و «بلانچارد» (2007) در فرآیند واکنش متغیرهای کلان اقتصادی به تحریم های نفتی اغلب کشورها، شکست ساختاری وجود دارد. بدین معنا که به علت بروز برخی تعدیلات و تغییرات در ساختارهای اقتصادی کشورها در طی زمان، مکانیزم انتقال در روابط بین شوک های نفتی و متغیرهای کلان اقتصادی ناپایدار بوده و واکنش متغیرهای کلان اقتصادی به تحریم های نفتی در طی زمان متغیر می باشد؛ درواقع بسیاری از فعالین اقتصادی سعی می کنند بتوانند نسبت به شوک های نفتی  واکنشی ملایم تر نشان دهند، بدین منظور دست به ایجاد تعدیلاتی آهسته اما مداوم در مقابل شوک های نفتی زده و به مرور زمان تمهیداتی مناسب برای مقابله با شوک های نفتی در پیش می گیرند. تاکنون مطالعات زیادی در زمینه بررسی آثار تحریم های نفتی بر متغیرهای کلان اقتصادی ایران انجام شده است، اما هنوز مطالعه ای که بتواند مکانیزم انتقال در واکنش متغیرهای کلان اقتصادی به شوک های نفتی ایران را مدنظر قرار دهد، صورت نگرفته است؛ لذا این مطالعه بر آن است تا بتواند با بهره گرفتن از متودولوژی TVP-SVAR این کمبود در مطالعات قبلی را جبران نماید.

    کلیدواژگان: تحریم های نفتی، رکود تورمی، BTVP-SVAR، ایران
  • رضا اشرف گنجویی*، محمد رحیمی قاسم آبادی صفحات 59-79

    این مقاله به بررسی تاثیر اندازه دولت بر آستانه های بالا، متوسط و پایین ضریب جینی در ایران می پردازد. برای این منظور از مدل خود رگرسیون انتقال ملایم لجستیک فازی (FLSTAR)  برای دوره زمانی 1375-1397 استفاده شده است. یکی از دلایل استفاده از این مدل انعطاف پذیری در کاربرد آن است. تمرکز اصلی این پژوهش، محاسبه باندهای ضریب جینی با توجه به اندازه دولت در اقتصاد است. از این رو، باندهای (بالا، متوسط و پایین) ضریب جینی محاسبه شده است. این مطالعه نشان می دهد که اندازه آستانه دولت برابر 499/0 است. یافته های این تحقیق در یک اقتصاد واقعی کاربرد دارند که بیانگر آن است با افزایش سهم دولت در اقتصاد، ضریب جینی نیز افزایش می یابد؛ بنابراین دولت باید سیاست های خصوصی سازی را به طور جدی دنبال کند.

    کلیدواژگان: ضریب جینی، رگرسیون فازی، اندازه دولت
  • سحر تیغی، شهرام فتاحی*، علی فلاحتی صفحات 81-101

    استفاده موثر از برق در بخش خانوارها برای افزایش سطح رفاه و تامین برق موردنیاز صنایع تولیدی به عنوان موتور رشد اقتصادی مهم ترین هدف کشورها است؛ بنابراین کاهش جزء مصرف برق ناشی از عدم کارایی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ در این راستا، پژوهش حاضر با استفاده از شواهد آماری هزینه-درآمد خانوارهای ایران برای دوره زمانی 1400-1389 به برآورد سهم مصرف ناکارای برق در تفاوت مصرف برق خانوارها می پردازد. نتایج مدل تجزیه اکساکا-بلیندر نشان می دهد که سهم ناکارایی در ایجاد شکاف سهم مخارج برق خانوارها از مقدار 2/87% در سال 1389 به مقدار 5/76% در سال 1400 کاهش یافته است. تجزیه ماچادو-متا نشان می دهد که سهم تفاوت در ویژگی اجتماعی اقتصادی خانوارها در چندک های بالای مصرف برق بالاتر از چندک های پایین است و در سال 1400 نسبت به سال 1389 افزایش یافته است؛ بنابراین نقش الگوی مصرفی خانوارها مهم تر از نرخ دسترسی به وسایل با انرژی بری بالاتر است؛ بنابراین ایجاد سیستم قیمت گذاری پله ای مهم ترین سیاست برای کاهش مصرف برق ناکارا است؛ علاوه براین، برآورد رگرسیون چندک نشان می دهد که درآمد و بعد خانوار اثر منفی و مالکیت و اندازه مسکن و دسترسی به لوازم خانگی اثر مثبت و معناداری را بر سهم مخارج برق خانوارها دارد.

    کلیدواژگان: ناکارایی مصرف برق، رگرسیون چندک، مدل های تجزیه
  • سمیه پارسا، نظر دهمرده قلعه نو*، مرضیه اسفندیاری صفحات 103-121

    از آنجا که بخش مسکن ارتباط  زیادی با سایر بخش های اقتصادی دارد نوسان های قیمت این  دارایی می تواند هزینه های گزافی درپی داشته باشد؛ هم چنین تشخیص این که افزایش قیمت ها ریشه در شرایط بنیادی اقتصاد دارد و یا تنها ناشی از حباب است، می تواند منجر به اتخاذ تصمیمات و سیاست های متفاوتی بشود؛ بنابراین موضوع کشف حباب های قیمتی مسکن می تواند به عنوان یک  سیستم هشداردهنده اولیه جهت جلوگیری از پیامدهای ناگوار اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد. مطالعه حاضر، فرضیه وجود حباب در بازار مسکن ایران در طول سال های  (98-1385)را با استفاده از مدل بلانچارد و واتسون مورد آزمون قرار می دهد. براساس تیوری، احتمال وقوع بازدهی منفی قیمت سهام در شرایط وجود حباب، کاهش می یابد؛ همچنین تابع مخاطره ازطریق رگرسیون لجستیک برآورد شده است و یافته های حاصل از آن وجود حباب در بازار مسکن در دوره زمانی مورد بررسی را در استان های ایران تایید می کند.

    کلیدواژگان: تابع مخاطره، حباب قیمت، بازار مسکن، ایران
  • مریم ستاره ای، داود جعفری سرشت*، سمیه رزاقی، محسن خضری صفحات 123-171

    افزایش نابرابری، بحث برانگیزترین مساله روز کشورهای جهان است که دسترسی به منابع اقتصادی، ازجمله دلایل بارز این نابرابری است. برخی معتقدند که نابرابری ناشی از تلاش فردی و نمایانگر یک عامل سازنده در جامعه است. برخی دیگر استدلال می کنند که نابرابری از یک سیستم ناعادلانه به وجود می آید، که فقط چند قایق را در جریان جزر و مد بالا می برد و بنابراین، بازدارنده سخت کوشی است. امروزه اهمیت توزیع درآمد در جوامع به حدی است که در بسیاری از مکاتب اقتصادی، یکی از اهداف اصلی دولت ها را تنظیم الگوی مناسب توزیع درآمد و تلاش در مسیر کاهش نابرابری درآمدی ذکر می کنند. توزیع عادلانه درآمد به عنوان یکی از شاخص های اصلی و مهم در توسعه اقتصادی مطرح می شود. در این راستا توسعه مالی یکی از کلیدهای بالقوه دست یابی به رشد بلندمدت اقتصادی است. مطالعات زیادی در این زمینه انجام گرفته است که همگی نشان می دهند توسعه مالی می تواند به عنوان یکی از سیاست های ارتقادهنده رشد اقتصادی مطرح باشد. رشد اقتصادی ناشی از توسعه مالی، درآمد متوسط را افزایش می دهد، اما نابرابری می تواند کاهش یا افزایش داشته باشد. در چند دهه اخیر نظام مالی اسلامی، به عنوان جایگزین مالی متعارف برای دست یابی به عملکرد منطبق بر شریعت در کشورهای اسلامی و راهکار توسعه مالی همراه با مالی متعارف در کشورهای غیراسلامی گسترش چشم گیری داشته است. خود موضوع اندازه گیری توسعه جامع صنعت مالی اسلامی، یک چالش است. بی تردید، انتخاب سنجه های مناسب ݣݣبه عنوان زیرمجموعه ها و ارتباط آن ها با ارزیابی توسعه مالی اسلامی مملو از قضاوت های ارزشی ذهنی و دادوستد منابع داده ای است که به راحتی قابل دسترسی هستند. در اینجا ضرورت وجود یک شاخص مستقیم برای سنجش توسعه مالی اسلامی مطرح می شود. در این پژوهش با استفاده از داده های سال های 2017-2013 برای 28 کشور (کشورهایی که براساس شاخص توسعه مالی اسلامی مورد استفاده، حداقل در یکی از ابعاد توسعه مالی اسلامی پیشرفت داشته اند) شامل 14 کشور با درآمد بالا و 14 کشور با درآمد متوسط و کشورهای کم درآمد، فرضیه کوزنتس و فرضیه منحنی مالی و فرضیه مالی کوزنتس؛ به صورت تجربی اثرگذاری توسعه مالی اسلامی بر نابرابری مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده از مدل دوربین فضایی (SDM) بیانگر این است که نتایج برای دو گروه کشورها یکسان است و شاخص توسعه مالی اسلامی منجر به کاهش نابرابری درآمدی می شود. با وجوداین، از میان پنج جزء تشکیل دهنده این شاخص، تنها ضرایب منفی برای شاخص های دانش (KNI) و مسیولیت اجتماعی شرکت ها (CSR) معنادار است، درحالی که ابعاد مختلف توسعه مالی متعارف در نمونه کشورهای مورد مطالعه دارای اثرات متعارض و معنادار می باشد. علاوه براین، یافته های این مطالعه نشان می دهد که هیچ شواهد روشنی برای حمایت از پیشنهاد توسعه اقتصادی همراه با رشد مالی وجود ندارد که بتواند مشکل نابرابری درآمد را کاهش دهد. همچنین، یافته های پژوهش بیانگر آن است که تولید ناخالص داخلی سرانه، تورم و باز بودن تجارت باعث افزایش نابرابری درآمد گردیده؛ در مقابل، هزینه های مصرف نهایی دولت، جمعیت شهری و نسبت وابستگی سن، به کشورها کمک می کند تا نابرابری درآمدی را کاهش دهند.

    کلیدواژگان: توسعه مالی اسلامی، نابرابری درآمد، منحنی کوزنتس، منحنی مالی، منحنی مالی کوزنتس، رویکرد پانل فضایی
  • سمیه نجفیان، محمدحسن فطرس*، غلامعلی حاجی صفحات 173-205

    براساس ادبیات نظری، رویکردهای گوناگون و گاه متباینی درباره نحوه اثرگذاری اقتصاد سایه ای بر درآمد سرانه وجود دارد؛ بنابراین، نظر به اهمیت موضوع برای سیاست گذاری های اقتصادی، این مطالعه تاثیرات اقتصاد سایه ای بر درآمد سرانه بازه زمانی 2005 تا 2017میلادی را با استفاده از روش داده های تابلویی و روش حداقل مربعات دو مرحله ای پانلی (G2SLS) در دو گروه از کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته مورد سنجش قرار داده است. براساس نتایج برآورد با رویکرد دادهای تابلویی در هردو گروه کشورها، حجم اقتصاد سایه تاثیر منفی بر درآمد سرانه داشت. همچنین، تاثیرات اقتصاد سایه بر درآمد سرانه در کشورهای توسعه یافته به مراتب از کشورهای درحال توسعه بیشتر بود که در تناقض با مبانی نظری به نظر آمد. نتایج حاصل از تخمین مدل با فرض درونزایی اقتصاد سایه،  این تاثیرات برای کشورهای درحال توسعه منفی و معنی دار شد؛ اما برای کشورهای توسعه یافته تاثیرات از معنی داری لازم برخوردار نبود.

    کلیدواژگان: درآمد سرانه، داده های تابلویی، اقتصاد سایه، روش حداقل مربعات دومرحله ای پانلی (G2SLS)
|
  • Gadiseh Mohsani, Mohammad Nabi Shahikitash *, Mosayeb Pahlavani, Hosein Mirjalili Pages 9-37

    By utilizing the new Keynesian stochastic dynamic general equilibrium model, this paper examines the effects of credit easing policy on macroeconomic variables with or emphasizing on production. For this purpose, a model has been design including 5 sectors of household, enterprises, banks, government and central bank. Considering the dominance of fiscal policy over monetary policy in the Iranian economy, the integrated constraint of the government and the central bank has been used. The model has been estimated using Bayesian method and quarterly time series data during 1991 to 2017. The results of Impulse Response Function show that implementation of this policy has increased consumption, investment, government spending and ultimately production, which indicates the effectiveness of this unconventional monetary policy to get the economy out of recession. Also, in response to the positive impulse of the central bank’s credit line to banks and the negative impulse of legal reserves, bank facilities increase, which is in line with theoretical expectations. The impact of the negative impulse of interbank market rate has also led to an increase in production credits.

    Keywords: Recession, Credit easing, DSGE Model, Credit line, Bayesian method
  • Somayeh Razzaghi *, Hassan Heidari, Maryam Barzegar Marvasti Pages 39-57

    This paper investigates the responses of Iran’s macroeconomic variables to the oil embargo against Iran. The article applies a Bayesian time-varying parameter SVAR model along the quarterly data of oil export, real exchange rate, inflation, real GDP and money supply of Iran over the period of 1991:Q2-2020:Q2. Applying time varying parameters in this study helps us to consider the economic structural changes and transition mechanism in analyzing the response of macroeconomic variables to oil embargo. The oil embargo against Iran has been intensified since 2012. To consider the effect of the oil embargo on Iranian macro variables, the model has been estimated in two different periods of time, before and after 2012. The results indicate that the escalation of the oil embargo from 2012 has caused a stagflation period and ends in a decline in real GDP and national currency depreciation. In addition, it has intensified money supply and triggers existing inflation. These results have some policy implications to overcome difficulties raises when the economy faces sanction.

    Keywords: oil embargo, stagflation, Bayesian TVP-SVAR, Iran
  • Reza Ashrafganjoei *, Mohammad Rahimi Ghasemabadi Pages 59-79

    This article examines the effect of government size on the high, medium and low thresholds of the Gini coefficient in Iran. For this purpose, the auto regression model of soft fuzzy logistic transfer (FLSTAR) has been used for the period of 1997-2019. One of the reasons for using this model is flexibility in its application. The main focus of this paper is to calculate the Gini coefficient bands according to the size of government in the economy. Hence, we calculate the bands (high, middle and low) of the Gini coefficient. The study show that the threshold size of the government is equal 0.499. Findings of this research are applied in a real case which reveal that with increase of government share in economy the Gini coefficient increases as well. Therefore, the government should seriously pursue privatization policies.

    Keywords: Gini Coefficient, Fuzzy Regression, Size of government
  • Sahar Tighi, Shahram Fattahi *, Ali Falahati Pages 81-101

    The efficient use of electricity in the household sector to ensure maximum welfare of households and supply of electricity required by industry as an engine of economic growth is the important goal of countries. Therefore, reducing the inefficiency of energy consumption by households is of high importance. The present study uses statistical evidence of expenditure-income of Iranian households for the period 2010–2021 to estimate the share of energy inefficiency in the households’ energy consumption differences. The results of Blinder–Oaxaca decomposition show that the share of inefficiency in creating a gap in the share of household electricity costs has decreased from 87.2% in 2010 to 76.5% in 2021. The results of Machado-Mata decomposition show that in the upper quantiles of the share of electricity consumption, the share of the difference in the socio-economic characteristics of households is more than that of the lower quantiles and this share has increased in 2021 as compared to 2010. Therefore, the role of household consumption pattern is more than the rate of access to high-energy appliances, so providing a step-by-step pricing system with an exponential rate for electricity consumption is an effective policy to reduce inefficiency in electricity consumption. Furthermore, quantile regression estimation shows that household income and size have a negative effect, and ownership and size of housing and access to household appliances have a positive significant effect on the share of household electricity costs.

    Keywords: Decomposition Models, Electricity Consumption Inefficiency, Quantile Regression
  • Somayeh Parsa, Nazar Dahmardeh *, Marziyeh Esfandiari Pages 103-121

    Since the housing sector has an intricate relationship with other sectors of the economy, fluctuations in the price can be costly. Also, rising prices are either rooted in the underlying conditions of the economy or simply caused by the bubble, leading to different policies. Therefore, house price bubble can be considered as an early warning system to prevent adverse economic consequences. The present paper applies the theory of rational expectation bubble in the Iranian housing market during the years 2006-2020 using the Blanchard and Watson model. The theory implies that negative returns on house prices are less likely to occur if the bubbles exist. The risk assessment is, however, estimated by linear logistic function. The existence of bubble in housing market is confirmed based on 30 provinces.

    Keywords: Price Bubble, Housing Market, Hazard Function
  • Maryam Setarehie, Davood Jafari Seresht *, Somayeh Razzaghi, Mohsen Khezri Pages 123-171

    Income inequality has gained prominence by exacerbating the economic stability of both developed and developing countries over the past few decades. The intensity of this issue is non-trivial with economies witnessing failure in policies, indecorous economic governance, and the challenging economic ideologies. Impact of financial development on economic growth is an important channel in economic issues on which plenty of discussions and challenges have arisen. Financial development involves various dimensions of financial systems and markets. Islamic financial development (IFD) is one of these dimensions. This research investigates the impact of IFD on income inequality in 28 countries active in the IFD area, including 14 high-income and 14 middle-income and low-income countries, over 2013-2017 by considering the Kuznets curve hypothesis, financial curve hypothesis, and Kuznets financial hypothesis and through spatial econometrics technique. Results indicate that Islamic financial development (IFD) decreases income inequality. In addition, the findings of the study reveal that there is no clear-cut evidence to support the proposition of economic development along with financial growth, which would reduce the problem of income inequality. The results show that the GDP per capita, Inflation and Trade Openness increase the income inequality. In contrast, General government final consumption expenditure, urban population and age dependency ratio, help countries reduce income inequality.

    Keywords: Islamic Financial Development, Income Inequality, Kuznets Curve, Spatial Panel Data
  • Somaie Najafian, Mohammd Hassan Fotros *, Gholamali Haji Pages 173-205

    Based on the theoretical literature, there are different and sometimes conflicting approaches about the effects of the shadow economy on per capita income. Considering the importance of this issue for economic policy, this study examines the effects of the shadow economy on per capita income for the period of 2005- 2017 using a panel generalized two stage estimator (PG2SLS) in two groups of developing and developed countries. Based on the results obtained in both groups, the size of the shadow economy has a negative effect on the per capita income. Also, the effects of the shadow economy on per capita income in developed countries are much higher than in developing countries, which is somewhat countrary to the theoretical framework. Stimating the model with the assumption of endogeneity of the shadow economy, for developing countries these effects have become negative and significant, but for developed countries these effects do not have the necessary significance.

    Keywords: shadow economy, Per Capita Income, Developed Countries, Developing Countries, Panel Generalized Two-stage Least Squares