فهرست مطالب

مجله سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران
سال چهل و یکم شماره 1 (پیاپی 161، بهار 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/08/10
  • تعداد عناوین: 8
|
  • هومن شریفی* صفحات 4-5

    کشورهای عضو سازمان بهداشت جهانی در سال 1987 سی و یکم ماه می، روز جهانی بدون دخانیات، را به عنوان پاسخی به بحران جهانی دخانیات، بیماری ها و مرگ و میر ناشی از این معضل بهداشتی نامگذاری کردند. استعمال دخانیات کماکان به عنوان مهمترین عامل خطر قابل پیشگیری بیماری ها در دنیا شناخته می شود و عامل اصلی مرگ و میر بیش از نیمی از مصرف کنندگان خود است. این روند فزاینده در طی چند دهه اخیر، باعث نگرانی هایی در سطوح ملی و بین المللی شده و در نهایت سازمان بهداشت جهانی راهکار های کنترل دخانیات را در طی سال های گذشته به عنوان یکی از اولویت های خود قرار داده است. بین سال های 1999 تا  2003، کشور های عضو سازمان بهداشت جهانی بعد از چهار سال کار کارشناسی مداوم، معاهده جهانی کنترل دخانیات یا Framework Convention on Tobacco control (FCTC) را ارایه و به تایید وزرای بهداشت 192 کشور عضو رساندند. این معاهده اولین ابزار قانونی در سطح بین المللی محسوب می گردد که جهت ارتقای سطح سلامت عمومی از طریق مبارزه همه جانبه کشور ها با اپیدمی در حال رشد دخانیات طراحی شده است. به طوری که در مقدمه این معاهده ذکر شده هدف اصلی FCTC، "حفاظت از نسل کنونی و آینده از آثار زیانبار بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ناشی از مصرف دخانیات و دود تحمیلی آن برای افراد غیرسیگاری" می باشد (1). ایران در تاریخ 16 ژوین 2003 این معاهده را توسط نماینده خود در نیویورک امضاء نمود و برای کشورمان این معاهده از 4 فوریه 2006 برابر با 25 بهمن ماه سال 1384 لازم الاجرا گردید (1،2). کشورمان در سال های اخیر متعهد شده است که تا سال 2025 ، مرگ زود هنگام به دلیل بیماری های غیرواگیر را در جمعیت کشور به میزان 25 درصد کاهش دهد، تعهدی که برای اجرای آن نیاز به بسیج منابع و امکانات وزارت بهداشت و همکاری سایر وزارت خانه ها، نهادهای عمومی و حتی بخش خصوصی است. در همین راستا سند ملی پیشگیری و کنترل بیماری های غیر واگیر تدوین و در آن کاهش 30 درصدی مصرف دخانیات در افراد بالای 15 سال تا سال 2025 در کشور ذکر شده است (3)؛ ولی علی رغم گذشت دو دهه از معاهده جهانی کنترل دخانیات و تعهدات متعدد در سطوح بین المللی و ملی،  آمار ها در کشور ما نشان می دهد که این فرآیند، روند ادامه داری است و تعداد نخ مصرفی سالانه و تعداد افراد سیگاری افزایش یافته است. سازمان بهداشت جهانی کارزار جهانی سال 2023 را برای روز جهانی بدون دخانیات با عنوان؛ تمرکز بر رشد محصولات غذایی پایدار به جای تنباکو معرفی کرده است (4). کشت و تولید تنباکو منجر به آسیب های زیست محیطی و تغییرات آب و هوایی بلندمدت می شود و جایگزینی کشت آن با محصولات غذایی پایدار، نقش مهمی در تعیین آینده کشاورزی و امنیت غذایی ایفا می کند. به نظر می رسد بحران جهانی غذا، تغییرات اقلیمی و آب و هوایی و تاثیرات همه گیری کووید-19 که باعث افزایش قیمت مواد غذایی می شود، در نامگذاری این روز بی تاثیر نبوده است. به طور قطع در کشورهای موفق در زمینه کنترل دخانیات، نامگذاری سالانه روز جهانی، بهانه ای برای ادامه فعالیت های موفق یا در درحال تحقق خواهد بود. کشت جایگزین موضوع اصلی بندهای 17 و 18 معاهده جهانی کنترل دخانیات می باشد که از سال 2006 در ژنو سوییس و سپس 2008 در دوربان آفریقای جنوبی و 2010 کشور غنا، که افتخار شرکت به نمایندگی از کشورمان را داشتم، آغاز و راهنمای اجرایی بندهای مربوط تدوین و نتایج تحقیقات در مناطق جغرافیایی مختلف جهان، ارایه می گردند. از روزهای آغازین، دبیرخانه معاهده جهانی کنترل دخانیات سازمان بهداشت جهانی با سازمان های مرتبط با موضوع به کارگیری روش های اقتصادی کشت جایگزین تنباکو مانند ILO ,FAO ,IDRC ,UNODC ,UN و بانک جهانی تماس گرفته و این سازمان ها در جلسات کارگروه ها شرکت فعالانه دارند. عضویت در کارگروه به کارگیری روش های اقتصادی کشت جایگزین تنباکو (ماده 17 و 18 معاهده جهانی کنترل دخانیات) فرصتی بی نظیر است که در طی دو دهه گذشته نصیب کشورمان شده، ولی بهره ای از آن نبرده ایم.  آگاه سازی، نگاه ریشه ای، مسیله چند عاملی بودن، کاهش تقاضا، کاهش عرضه، بالا بردن سطح آگاهی و... کلیشه های تکراری و البته بی حاصل دو دهه گذشته در کنترل دخانیات هستند که فقط در سخنرانی ها و نوشتار جا به جا می شوند. در سال های اخیر در اجرای قانون جامع کنترل دخانیات اتفاق خاصی نیفتاده و سال های آینده نیز اگر با ضعف و سستی پیش برویم، جزو کشورهای با شیوع بالا در مصرف انواع مواد دخانی و حتی سیگارهای الکترونیک تازه از راه رسیده خواهیم بود. روز جهانی بدون دخانیات تنها روزی از سال است که سلامت ما در دستان ما است و ترک سیگار مهمترین قدم برای حفظ سلامتی مان می باشد، ولی این مهم در حرف و شعار نگنجد.

  • قباد مرادی*، یوسف مرادی صفحات 9-14

    حداقل یک سوم افراد بزرگسال در سراسر دنیا دچار دردهای مزمن هستند. این نوع دردها تاثیر زیادی را بر تحرک فیزیکی، احساس سالم بودن، خواب، بروز افسردگی، انزوای اجتماعی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به آن بر جای می گذارند. درمان های مختلفی برای درمان درد مزمن در دسترس قرار دارند. یکی از آنها، استفاده از داروهای ضد افسردگی است. اخیرا یک متاآنالیز شبکه (network meta-analysis) اثربخشی این داروها را بررسی کرده است. در این دیدگاه (commentary) به اهمیت موضوع و بررسی ادعای این مطالعه و ارزیابی روش انجام آن پرداخته ایم.

    کلیدواژگان: داروهای ضد افسردگی، دردهای مزمن، متاآنالیز شبکه ای، شواهد بالینی
  • هومن شریفی، محمد ورهرام*، مریم اختری صفحات 15-21

    اختلالات سوء مصرف مواد (SUDs) Substance Use Disorders در سراسر جهان بسیار شایع بوده و یکی از علل اصلی مرگ و میر و ناتوانی در سطح جهان است. سازمان بهداشت جهانی تخمین زده که بار بیماری منتسب به مصرف مواد مخدر/محرک تقریبا 5/1٪ از بار جهانی بیماری ها را در جهان تشکیل می دهد. کشورهای مختلف در واکنش به این معضل بهداشتی طی سالیان گذشته از سیاست ها و چارچوب های متفاوتی استفاده کردند. چارچوب ملی درمان اختلالات سوء مصرف مواد مخدر/محرک چارچوبی است که از طریق آن ارایه دهندگان خدمات بتوانند اطمینان حاصل کنند که افراد متاثر از مصرف مواد غیرقانونی به طیف وسیعی از گزینه های یکپارچه متناسب با نیازهای آنها دسترسی داشته باشند. از مهمترین چارچوب هایی که سال ها در دنیا برای حل معضل سوء مصرف مواد مورد استفاده قرار می گیرد، مبارزه با مواد غیرمجاز (WOD) War on Drug و کاهش آسیب (HR) Harm Reduction است.

    کلیدواژگان: کاهش آسیب، سوء مصرف مواد، اعتیاد، ایران
  • دانیال شمس هفشجانی، اکرم آزاد*، قربان تقی زاده، سعید بهزادی پور صفحات 23-40
    زمینه

    خستگی بعد از سکته مغزی مزمن شایع است و می تواند سبب اختلال عملکرد حسی-حرکتی اندام فوقانی، کاهش استقلال در انجام فعالیت های روزمره زندگی و کاهش سطح مشارکت شود. هدف این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات اندام فوقانی براساس پیش بینی خستگی بر عملکرد حسی-حرکتی اندام فوقانی و فعالیت های روزمره زندگی افراد مبتلا به سکته مغزی مزمن می باشد.

    روش کار

    این مطالعه به صورت پایلوت انجام گرفت. 20 بیمار سکته مغزی (9 زن و 11 مرد) با میانگین سنی 09/14±56 (سال) و مدت زمان گذشته از سکته مغزی با میانگین 5/53±05/71 (ماه) به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (دریافت کننده تمرینات روتین توان بخشی) و مداخله (دریافت کننده تمرینات یک طرفه با پیش بینی خستگی توسط دستگاه کینکت) قرار گرفتند. عملکرد حرکتی اندام فوقانی، هماهنگی حرکتی ظریف و درشت اندام فوقانی، قدرت گرفتن، حس عمقی شانه و آرنج، استقلال در فعالیت های روزمره زندگی، مشارکت و شدت خستگی قبل از درمان، بعد از درمان (6 هفته، هفته ای 3 جلسه 45 دقیقه) و بعد از دوره پیگیری (6 هفته بعد) مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

    در تمامی متغیرها بجز استقلال در فعالیت های روزمره زندگی بهبود معناداری (05/0<p) در هر دو گروه مشاهده شد. همچنین، کاهش شدت خستگی و بهبود هماهنگی حرکتی ظریف اندام فوقانی در گروه مداخله به صورت معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که تمرینات اندام فوقانی بر اساس پیش بینی خستگی سبب بهبود معنادار عملکردهای حسی-حرکتی اندام فوقانی، هماهنگی حرکتی و مشارکت و همچنین کاهش قابل توجه شدت خستگی در افراد مبتلا به سکته مغزی مزمن می شود.

    کلیدواژگان: سکته مغزی، اندام فوقانی، خستگی، فعالیت های روزمره زندگی، مشارکت، عملکرد حسی- حرکتی
  • حسن امانپور، مهدی صابری، فاطمه سالم، مهدی مشهدی اکبربوجار* صفحات 41-52

    داروهای ضدافسردگی رایج دارای عوارض گوناگون و گاه جدی می باشند که می توانند سبب عدم تحمل و قطع خودسرانه مصرف دارو از سوی بیمار شوند. در این تحقیق اثرات ضدافسردگی رزمارینیک اسید در موش‎های سوری به کمک آزمون شنای اجباری(FST) و آزمون آویزان کردن از دم (TST) بررسی شد.

    روش کار

    به این منظور تزریق داخل صفاقی رزمارینیک اسید با دوزهای 50، 20، 10 و mg/kg5، در 5 گروه از موش ها و همچنین گاواژ سوسپانسیون سیتالوپرام با دوز های mg/kg15 در 2 گروه و تزریق نرمال سالین در گروه کنترل به مدت 7 روز انجام و سپس آزمون های FST و TST انجام شد. میانگین ± خطای استاندارد داده های بدست آمده از هر گروه بطور جداگانه با یکدیگر توسط آزمون ANOVA یک طرفه تجزیه و تحلیل شده و در هر تست مقدار P<0.05   معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    رزمارینیک اسید در دوز های 5، 10و mg/kg20 در هر دو آزمون FST و TST دارای اثرات ضدافسردگی معنی داری در مقایسه با گروه دریافت کننده نرمال سالین بود (P<0.05) و همچنین در گروه دریافت کننده سیتالوپرام mg/kg15 به همراه mg/kg50 رزمارینیک اسید تفاوت معنی داری در اثرات ضدافسردگی در مقایسه با گروه دریافت کننده نرمال سالین مشاهده گردید (P<0.01). دوز mg/kg50 رزمارینیک اسید اثرات ضدافسردگی قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل نداشت.

    نتیجه گیری

    یافته ها حاکی از آن است که رزمارینیک اسید در دوزهای کم و متوسط دارای اثرات مشهود و قابل توجه ضدافسردگی در مقایسه با گروه کنترل نرمال سالین بوده اما برتری مشهودی در مقایسه با سیتالوپرام ندارد. دردوز بالای رزمارینیک اسید اثر ضدافسردگی مشاهده نگردید که می تواند از غلبه اثرات آرامبخش آن نشات گرفته باشد. لذا می توان نتیجه گرفت که اثرات ضدافسردگی این ماده، وابسته به دوز نبوده و از منحنی دوز-پاسخ U شکل پیروی می کند.

    کلیدواژگان: رزمارینیک اسید، موش سوری، افسردگی، سیتالوپرام، Forced Swimming test، Tail Suspension Test
  • جواد ملائی، مسعود حقیقی*، محمد نصرالهی صفحات 53-74
    زمینه

    این تحقیق با هدف بررسی طراحی الگوی توانمندسازی منابع انسانی با رویکرد دیجیتال در سازمان نظام پزشکی انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع کاربردی و جز روش های ترکیبی بوده که از روش های کیفی و کمی بهره می جوید. در پژوهش کیفی از روش تحلیل مضمون استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل مدیران عالی نظام پزشکی که سابقه مدیریتی بیش از دوسال در سازمان نظام پزشکی راداشتند و اساتید دانشگاه که تحصیلات ایشان دکترای تخصصی مدیریت و دارای رتبه علمی استادیاری بودند. بعد از جمع آوری داده ها درروش تحلیل مضمون داده ها کدگذاری گردید و شاخص ها و مولفه های به دست آمده برای طراحی پرسشنامه کمی براساس طیف لیکرت 5 گزینه ای مورد استفاده قرار گرفت. در روش کمی از روش توصیفی پیمایشی استفاده شد و در نهایت با استفاده از معادلات ساختاری مدل نهایی ارایه گردید. جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی روش تحلیل مضمون و در بخش کمی از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS و Smart PLS استفاده شد. بخش کمی روایی و پایایی پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ و CVR و CVI بررسی و در ادامه جهت تحلیل های آماری از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف و برای بررسی و آزمون الگوی اندازه گیری، پایایی تشخیصی و روایی همگرا و روایی استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج حاصل از پژوهش نشان داد  که عوامل موثر بر توانمندسازی منابع انسانی با رویکرد دیجیتال در سازمان نظام پزشکی شامل: برنامه ریزی استراتژیک، توسعه ارتباط سازمانی، توسعه عوامل فرهنگی و اجتماعی آموزش و توانمندسازی منابع انسانی با رویکرد دیجیتال، توسعه عوامل مدیریتی، توسعه ویژگیهای فردی، توسعه منابع مالی و اقتصادی، توسعه عوامل سازمانی، شناسایی چالشهای پیشروی توانمندسازی نیروی انسانی در نظام پزشکی می باشد.

    نتیجه گیری

    یافته های به دست آمده، بیانگر این موضوع می باشد که جهت توسعه و توانمند سازی منابع انسانی با رویکرد دیجیتال باید، چالش های پیش روی و توانمندسازی نیروی انسانی در نظام پزشکی مورد شناسایی و رفع گردد.

    کلیدواژگان: توانمند سازی، منابع انسانی، نظام پزشکی، دیجیتال
  • فاطمه لطیفی*، آرمان احمدزاده، مهدیه فصیحی صفحات 75-82
    زمینه

    آرتریت روماتویید  (RA) یک بیماری التهابی خود ایمنی است که مفاصل متعدد را درگیر می کند. اختلالات مفصل گیجگاهی-فکی TMD در این بیماران شایع است. همچنین، عادات پارافانکشن می توانند منجر به بروز اختلالات مفصل گیجگاهی-فکی شوند. هدف از این مطالعه بررسی شیوع اختلالات مفصل گیجگاهی-فکی و عادات پارافانکشن در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه مقطعی- مشاهده‎ای، 40 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید مطابق معیار  (ACR-1987) شرکت کردند. اطلاعات بیماران با معاینه بالینی و پرسشنامه جمع آوری شد. از معیار (DAS-28) جهت تعیین شدت بیماری استفاده شد. پس از آن، اختلالات مفصل گیجگاهی-فکی براساس معیار  (RDC/TMD) تعیین و شیوع TMD و عادات پارافانکشن با گروه سالم مقایسه گردید.

    یافته ها

    85٪ از بیماران آرتریت روماتویید حداقل یک نشانه  (Sign) یا علامت Symptom از اختلال مفصل گیجگاهی - فکی را داشتند. شیوع صدای مفصلی و انحراف فک در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید به ترتیب 75 و 5/27٪ بود. این مقادیر به طور معنی داری بیشتر از نتایج افراد سالم بود. مقایسه بین عادات پارافانکشن نشان داد که براکسیسم و کلنچینگ  در هر دو گروه شیوع یکسانی داشت. حساسیت عضله جونده در 5/32 ٪ از بیماران آرتریت روماتویید گزارش شد.

    نتیجه‎ گیری:

     شیوع اختلالات مفصل گیجگاهی-فکی در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید به میزان قابل توجهی بیشتر از سایر افراد است. برخلاف اظهارات بیماران، سایش دندان ها و حساسیت عضلات می تواند بیانگر شیوع بالای براکسیسم و کلنچینگ در این بیماران باشد.

    کلیدواژگان: آرتریت روماتوئید، عادات پارافانکشن، اختلالات مفصل گیجگاهی-فکی، براکسیسم، کلنچینگ
  • سیده مائده بصام تبار، کیوان ملانوروزی*، الهه عرب عامری، علی کاشی صفحات 83-94
    زمینه

    اختلال طیف اوتیسم (ASD) یکی از اختلالات عصبی- رشدی است و به عنوان شایع ترین اختلال رشد در حال پیشرفت شناخته شده است، که با نقایص حرکتی، روابط اجتماعی، رفتارها و حرکات کلیشه ای همراه می باشد. با توجه به آمار رو به افزایش ابتلا به اوتیسم، مشکلات و بار زیادی که این اختلال برای کودک، خانواده و جامعه به وجود می آورد ضرورت ارایه برنامه تمرینی جامع توانبخشی جهت بهبود اختلالات رشدی این کودکان از سنین کودکی و دبستان اهمیت می یابد. از این رو تحقیق حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه تمرینی منتخب توانبخشی بر رشد حرکتی کودک اوتیستیک می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه گزارش موردی، دو کودک اوتیسم (دختر و پسر) 8 تا 12 ساله مرکز توانبخشی شهر تهران براساس HFA و IQ (70- 90) انتخاب شدند. بعد از تکمیل فرم رضایت توسط والدین داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. پس از پیش آزمون به مدت 8 هفته (24 جلسه) 60 دقیقه ای به تمرینات منتخب توانبخشی پرداختند. جهت افزایش دقت و تاثیرگذاری برنامه تمرینی منتخب از روش تحقیق تک آزمودنی استفاده کردیم. در پایان پس آزمون گرفته شد و جهت ارزیابی و نتیجه برنامه تمرینی بر رشد مهارت های حرکتی درشت و ظریف از آزمون برونینکس اوزرتسکی استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که تمرینات منتخب توانبخشی یک اقدام موثر در بهبود رشد مهارت های حرکتی (درشت و ظریف) کودک مبتلا به اختلال اوتیسم بود. در آزمون BOT مهارت های حرکتی درشت نمره آزمودنی دختر در پیش آزمون از 4 به 24 در پس آزمون افزایش پیدا کرد و در آزمودنی پسر از 13 به 43 افزایش پیدا کرد. همچنین آزمون BOT مهارت های حرکتی ظریف نمره آزمودنی دختر در پیش آزمون از 1 به 8 و پسر از 5 به 15 افزایش پیدا کرد. هر دو آزمودنی در تمامی خرده آزمون های مهارت های حرکتی درشت (سرعت، دویدن و چابکی)، تعادل، هماهنگی دوسویه، قدرت و مهارت های حرکتی ظریف (هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ، کنترل بینایی حرکتی، سرعت و چالاکی اندام فوقانی) رشد معنی داری داشتند.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد، انجام 8 هفته تمرینات منتخب توانبخشی با بهبود عملکرد فیزیولوژیکی عضلات و سیستم عصبی مرکزی و ارتقاء قابلیت های روانشناختی باعث افزایش مهارت های حرکتی (درشت و ظریف) در کودکان اوتیستیک می باشد.

    کلیدواژگان: اوتیسم، برنامه تمرینی منتخب، رشد حرکتی
|
  • Ghobad Moradi*, Yousef Moradi Pages 9-14

    At least one third of adults around the world suffer from chronic pain. These types of pain have a great impact on physical activity, wellbeing, sleep, depression, social isolation, and the quality of life in people suffering from it. Various treatments are available to treat chronic pain. One of them is the use of antidepressants. Recently, a network meta-analysis has examined the effectiveness of these drugs. In this commentary, we have discussed the importance of the subject and the investigation of the claim of this study and the evaluation of its method.

    Keywords: Antidepressants, chronic pain, network meta‐analysis, Evidence based medicine
  • Hooman Sharifi, Mohhamad Varahram*, Maryam Akhtari Pages 15-21

    Substance Use Disorders (SUDs) are common worldly wide and are one of the leading causes of mortality and morbidity worldwide. World Health Organization (WHO) has estimated that the burden of disease attributable to SUDs is approximately 1.5% of the global burden of disease in the world. In response to this global problem, different countries have used different policies and frameworks over past years. The National SUDs Treatment Framework proved to be a framework through which service providers can ensure that people affected by illicit drug use have access to a range of integrated options tailored to their needs. The most important strategies that have been used in the world for years to solve the problem of substance abuse are War on Drugs (WOD) and Harm Reduction (HR).

    Keywords: Damage reduction, Drug abuse, Drug addiction, Iran
  • Danial Shams Hafshejani, Akram Azad*, Ghorban Taghizadeh, Saeed Behzadipour Pages 23-40
    Background

    Fatigue is common after chronic stroke, which may cause upper extremity sensory-motor dysfunction, as well as decreased independence in activities of daily living (ADLs) and participation. This study aimed to investigate the effects of upper extremity exercises based on fatigue prediction on sensory-motor functions and ADLs in subjects with chronic stroke.

    Methods

    This is a pilot study. Twenty subjects with chronic stroke (11 male and 9 female) with mean age of 56±14.09 years and mean time since the stroke of 71.05±53.5 months were randomly assigned to either the control group (receiving conventional rehabilitation) or intervention group (receiving unimanual exercises based on fatigue prediction) using the Kinect Upper extremity motor function. Fine and gross manual dexterity, grip strength, shoulder and elbow proprioception, independence in ADLs, participation, and fatigue severity were assessed before the interventions, after the interventions (6 week, each weak 3 session, for 45 minute) and 6 weeks following the completion of the interventions (i.e. follow up). 

    Result

    In both control and intervention groups, a significant improvement was observed in all assessments (P≤0.05), except for independence in ADLs. Moreover, the decrease in fatigue severity and improvement in fine manual dexterity was significantly greater in the intervention group compared with the control group (P≤0.05). 

    Conclusion

    The results of this study indicated that upper extremity exercises based on fatigue prediction led to an improvement in upper extremity sensory-motor functions, manual dexterity, and participation as well as a decrease in fatigue severity in subjects with chronic stroke.

    Keywords: Stroke, Upper Extremity, Fatigue, Activities of Daily Living, Participation, Sensory-motor function
  • Hasan Amanpour, Mehdi Saberi, Fateme Salem, Mahdi Mashhadi Akbar Boojar* Pages 41-52
    Background

    Common anti-depressant drugs have various and sometimes serious side effects that can cause intolerance and arbitrary discontinuation of the drug by the patient. In this research, the anti-depressant effects of rosmarinic acid were investigated in mice and in groups of seven members using the forced swimming test (FST) and tail suspension test (TST).

    Methods

    For this purpose, intraperitoneal injection of rosmarinic acid with doses of 50, 20, 10, and 5 mg/kg in 5 groups of rats, as well as gavage of citalopram suspension with doses of 15 mg/kg in 2 groups and injection of normal saline in the control group for 7 days and then the FST and TST tests were performed. The mean ± standard error of the data obtained from each group was analyzed separately by one-way ANOVA test and P<0.05 was considered significant in each test.

    Results

    Rosmarinic acid in doses of 5, 10, and 20 mg/kg in both FST and TST tests had significant antidepressant effects compared to the group receiving normal saline (P<0.05) and also in the group receiving citalopram 15 mg/kg along with 50 mg/kg. Rosmarinic acid showed a significant difference in antidepressant effects compared to the group receiving normal saline (P<0.01). The dose of 50 mg/kg of rosmarinic acid did not have significant antidepressant effects compared to the control group.

    Conclusion

    The findings indicate that rosmarinic acid in low and medium doses has obvious and significant antidepressant effects compared to the normal saline control group, but it does not have an obvious superiority compared to citalopram. An antidepressant effect was not observed in the high dose of rosmarinic acid, which could be due to the predominance of its sedative effects. Therefore, it can be concluded that the antidepressant effects of this agent are not dose-dependent and follows a U-shaped dose-response curve.

    Keywords: Rosmarinic acid, Mice, Depression, Citalopram, Forced swimming test, Tail suspension test
  • Javad Mollaei, Masoud Haghighi*, Mohammad Nasrollahi Pages 53-74
    Background

    This research was conducted with the aim of investigating the design of the human resource empowerment model with a digital approach in the organization of the medical system.

    Methods

    It is an applied research and part of mixed methods, which uses qualitative and quantitative methods. In the qualitative research method, thematic analysis method is used. The statistical community of this department includes top managers of the medical system who had more than two years of management experience in the medical system organization and the professors of the university, whose education was a specialized doctorate in management and had the scientific rank of assistant professor, formed a sufficient number of 20 people. After collecting the data, the data was coded in thematic analysis method, and the obtained indicators and components were used to design a quantitative questionnaire based on the 5-option Likert scale, and descriptive survey method was used in the quantitative method. Finally, the final model was presented using structural equations. In the qualitative part, face and content validity was examined, and the reliability of the qualitative part was examined using the Kappa coefficient index. In the quantitative part, the validity and reliability of the questionnaire was checked with Cronbach's alpha coefficient, CVR and CVI, and then, for statistical analysis, the Kolmogorov-Smirnov test was used to check and test the measurement model, diagnostic reliability, convergent validity and divergent validity.

    Findings

    The results of the research showed that the factors affecting the empowerment of human resources with a digital approach in the organization of the medical system include: strategic planning, development of organizational communication, development of cultural and social factors, training and empowerment of human resources with a digital approach, development of management factors, development of individual characteristics, development of financial and economic resources, development of organizational factors and identification of the challenges of advancing the empowerment of human resources in the medical system.

    Conclusion

    Finally, the obtained results indicate that in order to develop and empower human resources with a digital approach, the challenges ahead must be identified and resolved.

    Keywords: Empowerment, Human resources, Medical system, Digital
  • Fatemeh Latifi*, Arman Ahmadzadeh, Mahdieh Fasihi Pages 75-82
    Background

    Rheumatoid Arthritis (RA) is an inflammatory autoimmune disease, affecting multiple joints. Temporomandibular joint disorders (TMD) are common in these patients. Also, parafunctional habits can lead to signs and symptoms of TMD. The purpose of this study was to determine the prevalence of TMD and parafunctional habits in patients with RA.

    Methods

    Forty patients with RA (according to ACR-1987 criteria) participated in this cross-sectional study. The patients’ information was collected by clinical examination and questionnaire. The DAS-28 criteria were employed to determine the disease severity. Thereafter, the TMD (according to RDC/TMD criteria) and parafunctional habits were compared to the control group (n=40).

    Results

    85% of RA patients had at least one sign or symptom of TMD. The prevalence of joint sound and jaw deviation in patients with RA were 75 and 27.5%, respectively. These values were significantly higher than the values in the control group. A comparison between parafunctional habits demonstrated that both groups had the same frequency for bruxism and clenching. The masticatory muscle tenderness was reported in 32.5% of RA patients.

    Conclusion

    The prevalence of TMD in patients with RA is considerably higher than in healthy group. Unlike patient’s expressions, more tooth wear and muscle tenderness may indicate the probability of prevalence of bruxism and clenching in these patients.

    Keywords: Rheumatoid Arthritis, Parafunctional habits, Temporomandibular Joint Disorders, Bruxism, Clenching
  • Seyedah Maede Basamtabar, Keivan Molanuroozi*, Elahe Arab-Ameri, Ali Kashi Pages 83-94
    Background

    Autism spectrum disorder (ASD) is one of the neurodevelopmental disorders and the most common progressive developmental disorder associated with motor deficits, social relations, stereotyped behaviors, and movement disorders. According to the increasing statistics of autism, the problems and burden that this disorder causes for the child, family, and society, and also the necessity of providing a comprehensive rehabilitation exercise program to improve the developmental disorders of these children from childhood and elementary school ages, this issue has gained importance. Therefore, the present research aims to determine the effect of the selected rehabilitation exercise program on the motor development of autistic children.

    Methods

    In this semi-experimental study, autistic children (girls and boys) aged 8 to 12 years from the rehabilitation center of Tehran were selected based on HFA and IQ (70-90). After completing the consent form, the parents voluntarily participated in the research. After the pre-test, they were selected for rehabilitation exercises for 8 weeks (24 sessions) of 60 minutes.  We used the single-subject research method to increase the accuracy and effectiveness of the selected training program. In the end a post-test was taken. The Bruninks-Oseretsky test was used to evaluate the results of the training program on the motor development of gross and fine skills.

    Results

    The findings showed that selected rehabilitation exercises were an effective measure in improving the development of motor skills (gross and fine) in children with autism. Also, both subjects showed significant growth in all subtests of gross motor skills (speed, running, and, agility), balance, bilateral coordination, strength, and fine motor skills (upper limb coordination, response speed, motor vision control, upper limb speed, and agility).

    Conclusion

    It seems that performing 8 weeks of selected rehabilitation exercises by improving the physiological function of muscles and the central nervous system and improving psychological abilities, increases movement skills (gross and fine) in autistic children.

    Keywords: selected exercise program, motor development, autistic