فهرست مطالب

مطالعات علوم پزشکی - سال هفدهم شماره 1 (بهار 1385)

مجله مطالعات علوم پزشکی
سال هفدهم شماره 1 (بهار 1385)

  • 82 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1385/06/25
  • تعداد عناوین: 13
|
  • مقالات پژوهشی
  • منوچهر آقاجانزاده، محمدعلی محمدزاده، فیض الله صفرپور صفحه 1
    پیش زمینه و هدف
    کیست هیداتید از بیماری های انگلی مشترک بین انسان و حیوان است که در ایران حالت اندومیک دارد. این بیماری، اعضای مختلف بدن را گرفتار می نماید. کبد شایع ترین بافت در 80% موارد و ریه دومین عضو گرفتار شونده است (10-5%). تاکنون روش های مختلف درمان جراحی برای ضایعات ریوی از جمله Evacuation and Bronchial Opening Closure. Lobectomy. VATS. Cystectomy به کار رفته که هر کدام مضرات و مزایای مخصوص به خود را دارد.
    مواد و روش ها
    در این بررسی 120 بیمار مبتلا به کیست هیداتید ریوی به روش های فوق تحت درمان جراحی قرار گرفته اند که از این تعداد در یکصد بیمار از روش EBOC استفاده گردیده. پرونده بالینی این بیماران به طور گذشته نگر مورد مطالعه قرار گرفته است.
    یافته ها
    سن بیماران از سه سالگی تا 60 سالگی متغیر است 62% مرد و 38% آنان زن هستند 92% بیماران با شکایات سرفه، خلط خونی، تنگی نفس، درد قفسه سینه مراجعه کرده اند و 8% بیماران بدون علامت ویژه و 10% فقط دارای خلط خونی بودند در 5% کیست هیداتید سالم Intact وجود داشت. کلیه بیماران رادیوگرافی قفسه صدری و 24 نفر علاوه بر آن به وسیله سی تی اسکن بررسی شده بودند برای نیمی از بیماران تست های سرولوژی انجام گرفت که کمک کننده نبود. 100 بیمار به روش Evacuation and Bronchinl Opening and Closure EBOC عمل شدند. 8 بیمار Lobectomy شدند 5 بیمار Cystectomy و Wedge-Resection و 7 بیمار به روش (Video-Assisted Thoracic-Surgery) VATS درمان شدند. در روش EBOC حفره باقی مانده به حالت خود گذاشته شد. فقط لبه های کیست برداشته و بقیه با نخ قابل جذب جهت جلوگیری از خونریزی دوخته شد. در این روش 2% بیماران مبتلا به فیستول برنکوپلورال شدند برای یک بیمار Lobectomy جهت کنترل بیماری انجام گرفت و دیگران توسط Chest Tube درمان شدند در 2 بیمار امپیم عارض شد که با درمان نگهدارنده بهبودی به دست آمد عفونت سطحی زخم نزد 4 بیمار مشاهده شد که پس از درناژ بهبودی حاصل گردید.
    بحث و نتیجه گیری
    پیگیری یک ساله بیماران نشان می دهد که با استفاده از روش EBOC در جراحی کیست هیداتیک ریه نیازی به پر کردن و یا ترمیم حفره باقی مانده نیست و بدون هیچ گونه دستکاری طی مدت شش ماه حفره ترمیم و به حالت طبیعی باز می گردد. پی گیری 12 ماهه بیماران هیچ گونه عارضه یا عودی را نشان نداد.
    کلیدواژگان: کیست هیداتیک، برداشتن کامل کیست، جراحی و یدئوتورراکوسکوپی، تخلیه کیست
  • رامین بهروزیان، امیر آغداشی، محمدحسین رحیمی راد، حمیدرضا خلخالی صفحه 6
    پیش زمینه و هدف
    توسعه بخش های مراقبت های ویژه (ICU) در سال های اخیر به اداره بهتر بیماری ها شدید و پیچیده، کمک شایانی کرده است. ارزشیابی مراقبت های انجام شده در بخش های ICU و بالا بردن کیفیت این مراقبت ها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، این طرح در نظر دارد میزان مرگ و میر بیماران و سنجش کیفیت مراقبت های ارایه شده در بخش ICU را با استفاده از معیارهای APACHE III که معیار تایید شده در سطح جهانی است بررسی نماید.
    مواد و
    روش
    در این بررسی 202 نفر به روش نمونه گیری آسان از بیماران بستری شده در بخش ICU مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انتخاب شدند جمع آوری داده ها به وسیله تکمیل پرسشنامه های از قبل تنظیم شده APACHE III با استفاده از اطلاعات موجود در پرونده بیماران و مصاحبه از طریق همراه بیماران و انجام معاینات و آزمایش های مورد لزوم بود.
    نتایج
    میانگین سنی بیماران بستری 39، 60 سال بود.، 59.9% بیماران مرد که اکثریت آنها (42.6%) از اطاق های عمل یا ریکاوری به بخش ICU اعزام شده بودند. بیشترین افراد بستری شده (86.1%) را بیماران جراحی غیر اورژانس و داخلی تشکیل می دادند. در مجموع میزان مرگ و میر در بین بیماران بستری در بخش ICU 43 نفر بود. میانگین نمره 35.48±17.86 APACHE III و میانه آن 31.5 بود.
    بحث و نتیجه گیری
    پایین بودن نمره APACHE III در این مطالعه در مقایسه با مطالعات مربوط به بیماران بستری در بخش های آی.سی.یو کشورهای انگلیس و آمریکا نشان می دهد که میزان مرگ و میر به رغم نمره پایین APACHE III است که بیانگر کیفیت پایین مراقبت های انجام شده است.
    کلیدواژگان: بخش مراقبت های ویژه، معیار ارزیابی حاد فیزولوژیک و سلامت مزمن، مراقبت های سلامتی
  • علی پیروی فر، محمود عیدی، فریدون زنجانی، خسرو کلاهدوزان، ناصر قربانیان صفحه 13
    پیش زمینه و هدف
    استفاده از پروپوفول به همراه داروهای کمکی نظیر اپیوییدهای کوتاه اثر بلوک کننده های آدرنژیک و بی حس کننده های موضعی ممکن است شرایط کافی را برای لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه بدون نیاز به شل کننده های عضلانی فراهم نماید. تابلوی فارماکوکینتیک رمی فنتانیل این فرضیه را مطرح می سازد که در تسهیل لوله گذاری تراشه نیز ممکن است مفید واقع گردد. در این مطالعه وضعیت لوله گذاری تراشه در بالغین بعد از القا توام بیهوشی با لیدوکایین و پروپوفول و دوزهای متفاوت رمی فنتانیل بررسی گردید.
    مواد و
    روش
    یک کارآزمایی آینده نگر تصادفی دو سو کور را برای ارزیابی وضعیت لوله گذاری در 3 گروه شامل 90 بیمار کلاس I ASA یا II طرح ریزی شد. القای بیهوشی با لیدوکایین (1.5 mg/kg)، پروپوفول (2 mg/kg) و 3 دوز متفاوت از رمی فنتانیل (2? g/kg و 1 و 0.5) در 3 گروه (III, II, I) مقایسه گردید. لوله گذاری تراشه بر اساس سهولت لارنگوسکوپی، وضعیت طناب های صوتی، سرفه، شلی فک و حرکت اندام ها درجه بندی گردید.
    یافته ها
    لوله گذاری تراشه به ترتیب در 20% بیماران گروه I، 3.43% بیماران گروه II و 84.7% بیماران گروه III قابل قبول بود هر 3 گروه یک کاهش فشار خون شریانی و ضربان قلب داشتند اما تفاوتی در بین گروه ها از لحاظ آماری وجود نداشت کاهش در فشار خون شریانی و ضربان قلب از لحاظ بالینی چشمگیر نبود.
    نتیجه گیری
    وضعیت لوله گذاری تراشه بعد از القا بیهوشی با لیدوکائین، پروپوفول و دوز (2? g/kg) رمی فنتانیل بهترین بود.
    کلیدواژگان: رمی فنتانیل، پروپوفول، لوله گذری تراشه، بیهوشی
  • سیدعلی صدرالدینی، مهناز طالبی، علی پاشاپور، سیما عابدی آذر، مهران سکاکی صفحه 18
    پیش زمینه و هدف
    پتانسیل برانگیخته شنوایی ساقه مغز BAEP (Brain Stem Auditory Evoked Potentials) مجموعه ای از هفت موج مثبت است که در طی 12 میلی ثانیه اول به دنبال ایجاد یک کلیک از اسکالپ ثبت می شود و در ارزیابی مسیر شنوایی محیطی و مرکزی و ساقه مغز مفید است. نارسایی مزمن کلیه به دلیل تاثیر عوامل سمی از جمله ترکیبات نیتریک و اختلالات الکترولیتی منجر به تخریب اندام های شنوایی می گردد. هدف از این مطالعه ارزیابی عملکرد اندام های شنوایی و ساقه مغز با استفاده از پاسخ برانگیخته شنوایی ساقه مغز در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت همودیالیز می باشد.
    روش بررسی
    مطالعه از نوع موردی – شاهدی و تحلیلی می باشد. 40 بیمار مبتلا به نارسایی کلیه که تحت همودیالیز در بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی (ره) تبریز بودند و 40 فرد سالم و بدون نارسایی مزمن کلیه که مشکلی از نظر شنوایی و ساقه مغز نداشتند، انتخاب شدند. از هر دو گروه BAEP انجام گرفت. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 11 و تست های Independent Sample t-test و ‍Chi-Square مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    در مطالعه BEAP اختلاف معنی داری بین دو گروه مورد و شاهد در موج های III، IV، V، I-III و III-V وجود داشت (P<0.05).
    بین مدت زمان نارسایی کلیه و تغییرات BEAP ارتباط معنی داری دیده نشد. بین میزان پتاسیم سرم و تغییرات BEAP ارتباط معنی داری بود (P<0.05). هیچ ارتباط معنی داری بین سایر مقادیر آزمایشگاهی و BEAP وجود نداشت (P<0.05).
    نتیجه گیری
    تاخیر موج های III و V و افزایش فاصله I-III و III-V در BEAP بیماران همودیالیزی وجود دارد و یکی از عوامل آن، افزایش میزان پتاسیم سرم است که با همودیالیز مرتب می توان آن را در سطحی که برای ارگان های شنوایی توکسیک نباشد، ثابت نگه داشت و انجام BEAP جهت ارزیابی میزان تخریب ارگان های شنوایی و ساقه مغز در ضمن اورمی مفید است.
    کلیدواژگان: نارسایی مزمن کلیه، همودیالیز، پتانسیل برانگیخته شنوایی ساقه مغز
  • حمیدرضا فرخ اسلاملو، فریبا نانبخش، فرهاد حشمتی، افسانه امیرآبی صفحه 23
    پیش زمینه و هدف
    مرگ مادر بر اثر عوارض بارداری و زایمان، نشان دهنده وضعیت تندرستی زنان در جامعه، دسترسی، کفایت و کیفیت مراقبت های سلامتی و ظرفیت سیستم ارایه خدمات در پاسخ گویی به نیازهای جامعه زنان می باشد. استان آذربایجان غربی یکی از بالاترین نسبت های مرگ مادر در کشور را دارد. این پژوهش با اهداف تعیین عوامل خطر و زمینه ای و تعیین دقیق تر میزان بروز مرگ مادر در استان اجرا شد.
    مواد و روش ها
    روش مطالعه، کارآزمایی در عرصه و به صورت توصیفی، تحلیلی می باشد. در این مطالعه از فروردین 1380 تا مهر 1384 کلیه موارد مرگ مادر گزارش شده از منابع مختلف آماری استان آذربایجان غربی مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    نسبت مرگ مادر در سال های مورد بررسی، به طور متوسط 42.4 مرگ به ازای 100000 تولد زنده برآورد شد. مرگ مادر بر اثر عوارض بارداری و زایمان، با سن مادر، سطح سواد، نوبت بارداری و نحوه مراقبت بارداری و زایمان ارتباط معنی دار آماری دارد و عدم دریافت مراقبت بارداری، با سکونت در روستای سیاری، سطح سواد مادر و سطح سواد همسر ارتباط معنی داری دارد. شایع ترین علل مرگ مادر در اثر عوارض بارداری و زایمان به ترتیب عبارت است از: خونریزی، مسمومیت حاملگی، علل غیر مستقیم، عوارض سقط جنین، مراقبت نادرست هوشبری، عفونت پس از زایمان و آمبولی ریه. نسبت زایمان غیر ایمن طی سال های 1380 تا 1384 روند کاهشی معنی داری از نظر آماری داشته است. مهم ترین عامل زمینه ساز مرگ مادر، عوامل نیروی انسانی ارایه کننده خدمت برآورد گردید.
    بحث و نتیجه گیری
    کاهش نسبت مرگ مادر در اثر عوارض بارداری و زایمان مستلزم اجرای برنامه های مداخله ای در سطح جامعه، ایجاد دسترسی به واحدهای ارایه خدمات فوریت های مامایی و بهبود مراقبت های سلامتی در بخش بهداشت و درمان می باشد که در این میان، روند عملکرد 4.5 سال گذشته بخش بهداشت موفق تر بوده است.
    کلیدواژگان: نسبت مرگ مادر، مرگ مرتبط با بارداری، مرگ غیر مرتبط با بارداری، همه گیری شناسی
  • علیرضا رستم زاده، کمال خادم وطن، زهرا یکتا، حسین محمدزاده صفحه 32
    پیش زمینه و هدف
    به رغم پیشرفت های چشمگیر در تشخیص و درمان انفارکتوس میوکارد در سه دهه گذشته، این بیماری هم چنان از علل مهم مرگ و میر در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه می باشد. برابر تحقیقات، آمار متفاوتی در مورد تاثیر جنسیت در میزان مرگ و میر ناشی از انفارکتوس حاد میوکارد به دست آمده است. در این مطالعه، تاثیر جنس بیماران در مورتالیته داخل بیمارستانی ناشی از انفارکتوس حاد قلبی مورد بررسی قرار می گیرد.
    مواد و روش کار
    مطالعه به صورت مقطعی، تحلیلی و گذشته نگر می باشد. جمعیت مورد مطالعه شامل کلیه بیماران بستری شده با انفارکتوس حاد میوکارد در طی سال 1381 هستند که به صورت Census انتخاب شده اند. ابزار دریافت اطلاعات، چک لیست حاوی متغیرهای مطالعه است که از پرونده بیماران تکمیل گردید. اطلاعات حاصل پس از پردازش با نرم افزار آماری SPSS Win VER10 و با استفاده از آزمون Chi2 و Binary Logistic Regression آنالیز شد.
    نتایج
    از 276 بیمار مورد مطالعه 198 نفر (71.7%) مرد و 78 نفر (28.3%) زن هستند. میانگین سن ابتلا به انفارکتوس در مردان 57.4±13.5 سال و در زنان 67.1±9 سال است. از این تعداد بیمار 48 نفر (17.4% از کل بیماران) طی دوره بستری فوت کرده اند که 28 نفر مرد (14.1%) و 20 نفر زن (25.6%) را شامل می شود (Pv=0.023 و Chi2=5.15). خطر مرگ داخل بیمارستانی به صورت کلی در زنان 1.8 برابر مردان است. میزان مرگ و میر در سنین بالای 70 سال، به هم نزدیک می باشد ولی در سنین کمتر از 70 سال میزان مرگ و میر زنان به طور نسبی بیشتر از مردان همان گروه سنی می باشد و با کاهش سن این نسبت (مورتالیتی زنان به مردان) افزایش می یابد. در این مطالعه 2.1 Odds Ratio بود یعنی عامل جنسیت زن رابطه مستقل با افزایش خطر ابتلا به پیامد انفارکتوس و مرگ دارد.
    بحث و پیشنهادها: با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود که زنان در مورد بیماری های قلبی عروقی بیشتر مورد توجه قرار گیرند و پزشکان نیز به علت بالا بودن مرگ و میر ناشی از انفارکتوس در زنان (به خصوص در سنین زیر 70 سال) زنان را به عنوان گروهی با ریسک بالا جهت اقدامات تشخیصی و درمانی موثر در نظر بگیرند.
    کلیدواژگان: انفارکتوس میوکارد، مرگ و میر، جنس
  • مجتبی کریمی پور، ذبیح الله عربی، ملیحه نوبخت، بهنام جامعی، تهیمینه پیروی صفحه 36
    پیش زمینه و هدف
    با توجه به میزان وسیع استفاده از کادمیوم در جوامع صنعتی و همچنین وجود گزارش هایی مبنی بر تاثیرات تراتوژنیک آن، این مطالعه جهت بررسی تاثیر کلرید کادمیوم بر روی رشد و تکامل سیستم عصبی جنین موش سوری انجام گرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه، از 30 موش سوری ماده در سه گروه کنترل، آزمایشی یک و آزمایش دو استفاده گردید. به گروه های آزمایشی کلرید کادمیوم محلول در آب مقطر به ترتیب با دوزهای 3mg/kg و 5mg/kg به صورت داخل صفاقی در روز نهم بارداری تزریق شد. گروه کنترل فقط آب مقطر دریافت کردند. در روز پانزدهم حاملگی، موش ها با اتر بی هوش و بعد از خارج کردن جنین ها، در فیکساتیو بوئن قرار داده شدند. بعد از مراحل پاساژ بافتی و تهیه قالب های پارافینی، از آن ها برش هایی برای رنگ آمیزی هماتوکسیلین – ائوزین آماده شد. پس از بررسی های مورفومتریک قسمت های مختلف مغز و همچنین قد و وزن جنین ها، داده های خام به روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون شیف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    قد و وزن جنین ها در هر دو گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود به طوری که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار بود (P<0.001). قطر بطن سوم مغزی و قنات مغزی در گروه های آزمایشی نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری نشان دادند (P<0.001) علاوه بر آن، ضخامت دیواره بطن های طرفی و چهارم مغزی در گروه های آزمایشی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری را نشان دادند (P<0.001).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که کلرید کادمیوم می تواند اثرات سویی را بر موش و جنین و سیستم عصبی آن بر جای گذارد، لذا باید اقدامات کنترلی را به منظور کاهش مواجهه افراد به خصوص مادران باردار و همچنین کارگران را در محیط های کار مورد توجه قرار داد.
    کلیدواژگان: کلرید کادمیوم، موش سوری، تراتوژن، سیستم عصبی مرکزی
  • خدیجه مخدومی، محمدرضا طراوتی، بهزاد سینایی صفحه 41
    پیش زمینه و هدف
    همودیالیز به عنوان یک فرایند درمانی حیات بخش، تنها امید قشر وسیعی از بیماران مبتلا به نارسایی کلیه می باشد. به دلیل حجم بالای آب مصرفی در این پروسه و امکان عبور محصولات میکروبی که در ارتباط با پیروژن های داخلی می باشند، کیفیت میکروبی آب مورد استفاده که با اکثر عوارض کوتاه مدت و دراز مدت همودیالیز در بیماران ارتباط دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است. مطالعه حاضر، با هدف بررسی آلودگی اندوتوکسینی آب همودیالیز مرکز همودیالیز ارومیه طراحی گردیده است. در فاز اول میزان آلودگی و منابع آن شناسایی و در فاز دوم پس از اجرا نمودن راه کارهای پیشنهادی میزان کارآیی آن ها مشخص گردید.
    مواد و روش کار
    مطالعه در فاز اول از نوع توصیفی، تحلیلی مقطعی و در فاز دوم از نوع تجربی و مداخله گر است. نحوه نمونه گیری به صورت تصادفی سهمیه ای است. جهت تعیین سطح اندوتوکسین از تست LAL استفاده گردید. اطلاعات حاصل پس از پردازش با نرم افزارهای آماری SPSS win Ver10 با استفاده از آمار توصیفی و تعیین ضریب همبستگی و آزمون فریدمن کروسکال والیس تحت آنالیز قرار گرفته و جهت تعیین شاخص های آلودگی از استاندارد فارماکوپه اروپا استفاده شده است.
    نتایج
    بیش از 90 درصد از دستگاه ها آلودگی بالا (بیش از 5 IU/ml) را نشان می دهند. آلودگی در روزهای آخر هفته بیش از روزهای اول هفته است (r=0.56, P=0.048). منبع آب تاثیر افزایش دهنده فوق العاده (r=0.93, P=0.002) و دستگاه Softner و Ro اثر کاهش دهنده در آلودگی سیستم دارند. بعد از مداخله نتایج با تست Kruskal Wallis ارزیابی نشان داد که آلودگی به طور معنی داری در منبع آب و 4 دستگاه از 8 دستگاه دیالیز کاهش یافته است (P<0.05).
    بحث و پیشنهادها: در این بررسی آلودگی آب دیالیز در این مرکز بالاتر از استاندارد است که به عنوان یک شاخص مهم می تواند سبب افزایش عوارض دیالیز در بیماران باشد. نتایج حاصل از فاز دوم نیز نشان می دهد که با مداخله جزیی در سیستم شاخص آلودگی به طور معنی داری کاهش می یابد. لذا پیشنهاد می گردد که در صورت انجام مطالعات مشابه در سایر مراکز با صرف هزینه های اندک می توان عوارض دیالیز را کاهش داد.
    کلیدواژگان: همودیالیز، آب، اندتوکسین
  • علیرضا استاد رحیمی، سلطانعلی محبوب، سوسن کلاهی، نازیلا فرین، سیدمصطفی قوامی، سیدکاظم شکوری صفحه 47
    پیش زمینه و هدف
    استئوپروزیس یک پدیده مزمن و پیشرونده همراه با کاهش توده استخوانی است. بروز استئوپروزیس مولتی فاکتوریال می باشد که عوامل تغذیه ای می تواند در توسعه و حفظ توده استخوانی و پیشگیری و یا درمان آن موثر باشد.
    در این مطالعه وضعیت تغذیه ای زنان یائسه به خصوص از لحاظ دریافت کلسیم و تکرر مصرف مواد لبنی و ارتباط بین کلسیم و دانسیته استخوانی در سه گروه از زنان یائسه از لحاظ وضعیت استخوانی (طبیعی، استئوپنیک و مبتلا به استئوپروز) بررسی شده است.
    روش بررسی
    مطالعه به صورت توصیفی – تحلیلی بر روی 46 زن یائسه با میانگین 58±0.81 سال انجام گرفت. برای هر فرد پرسشنامه عمومی، پرسشنامه 24 ساعت یاد آمد غذایی روزانه (دو روز معمولی و یک روز تعطیل) و فرم بسامد غذایی برای فرآورده های لبنی تکمیل گردیده است. برای تعیین تراکم مواد معدنی استخوان (BMD) از نواحی FN، LS عکسبرداری به روش DEXA صورت گرفت.
    یافته ها
    بعد از تعیین تراکم مواد معدنی استخوان، 6 نفر طبیعی، 22 نفر استئوپنیک و 18 نفر استئوپروتیک تشخیص داده شدند. از لحاظ میزان و دریافت انرژی و درشت مغذی ها (کربوهیدرات ها، پروتئین و چربی) در هیچ کدام از گروه ها کمبودی مشاهده نشد ولی از لحاظ دریافت منیزیم در هر سه گروه کمبود دیده شد و در مورد دریافت کلسیم غذایی بین گروه طبیعی و گروه دارای پوکی استخوان اختلاف معنی داری وجود داشت (P=0.02). مقایسه تکرر مصرف مواد لبنی بین گروه طبیعی و گروه دارای پوکی استخوان اختلاف معنی داری را نشان می دهد (p=0.01). ارتباط مستقیم معنی داری بین کلسیم غذایی روزانه و تراکم مواد معدنی استخوان به دست آمد (P=0.0001, r=0.572).
    نتیجه گیری
    در زنان یائسه از لحاظ میزان دریافت کلسیم غذایی روزانه کمبود واضحی مشاهده می شود و تکرر مصرف مواد لبنی به عنوان منبع مهم کلسیم پایین تر از مقدار توصیه شده است. آموزش تغذیه ای به منظور دریافت بیشتر کلسیم غذایی یا مکمل ها توصیه می شود.
    کلیدواژگان: استئوپروزیس، تراکم توده استخوانی، کلسیم، زن یائسه، عوامل تغذیه
  • ابوالفتح لامعی صفحه 54
    ادغام نظام ارایه خدمات و نظام آموزش پزشکی یکی از رخ دادهای بسیار بزرگ و حائز اهمیت در تاریخ معاصر کشور ما به شمار می رود. ادغام توانست دانشکده های پزشکی را به عنوان مراکز تولید کننده نیروی انسانی در کنار نظام ارایه خدمات به عنوان یکی از مشتری های مهم دانشکده های پزشکی قرار دهد. ادغام یک بستر فلسفی، فکری و علمی برای تحول در نظام های آموزشی و ارئه خدمات فراهم کرد. با این وجود، عدم درک درست آن مانع شد که از ظرفیت های به وجود آمده استفاده مطلوب به عمل آید. ادغام بالقوه زمینه فهم ضرورت های نوظهور نظام ارایه خدمات را که می توانست منشا تحولات در نظام آموزش پزشکی باشد را فراهم کرد ولی دانشکده های پزشکی آن طور که باید و شاید به این ضرورت های توجه نکرند. در این مقاله لزوم تحول در آموزش پزشکی بخصوص آموزش بالینی از منظر پاسخگویی به ضرورت های امروزین نظام ارایه خدمات بحث خواهد شد. به نظر من سرمنشا همه تحولات در آموزش بالینی درک و ادغام دانش ارتقا در آموزش بالینی می باشد.
    کلیدواژگان: نظام آموزشی، نظام ارائه خدمات، ادغام آموزش پزشکی، آموزش بالینی، دانش ارتقا
  • گزارش موردی
  • گزارش یک مورد بیمار با اروزیون پوستی و خروج مکرر پیس میکر
    میرحسین سیدمحمدزاده، کمال خادم وطن، علیرضا رستم زاده صفحه 60
    پیش زمینه و هدف
    اروزیون (سائیدگی) پوست و دفع ژنراتور و لید پیس میکر از عوارض نادر تعبیه پیس میکر دایم می باشد. اختلاف نظرهای مهمی درباره اتیولوژی و درمان این مشکل نظیر عفونت های جزیی و کاهش خون رسانی موضعی وجود دارد.
    گزارش موردی: بیمار مورد معرفی خانم 65 ساله ای است اهل کشور عراق که به علت خارج شدن کامل ژنراتور پیس میکر و قسمتی از لید آن به مرکز قلب بیمارستان طالقانی ارومیه مراجعه نموده. علت تعبیه پیس میکر حملات مکرر سنکوپ در زمینه بلوک کامل گره دهلیزی – بطنی (با عملکرد طبیعی گره سینوسی دهلیزی) است. برای بیمار بعد از دو هفته درمان آنتی بیوتیکی وریدی با وانکومایسین با موفقیت از سمت دیگر بدن پیس میکر VDD تعبیه شد. بعد از 10 ماه پیگیری هنوز هیچ عارضه ای پیش نیامده است.
    بحث و نتیجه گیری
    نمونه های مشابه با بیمار مورد معرفی، در مقالات مختلف به چاپ رسیده است. اما از خصوصیات بارز بیمار معرفی شده تکرار اروزیون می باشد بدون این که شواهد آشکاری از عفونت وجود داشته باشد. به رغم این که یک دوره طولانی درمان نامناسب اتفاق افتاده است.
    کلیدواژگان: اروزیون، دفع مکرر پیس میکر، استفاده مجدد
  • رحیم نژادرحیم، ناصر قره باغی، مجید سیستانی زاده صفحه 64
    پیش زمینه و هدف
    سیاه زخم (Anthrax) از بیماری های مشترک بین انسان و دام می باشد این بیماری به وسیله باسیل گرم مثبت هوازی به نام باسیلوس آنتراسیس ایجاد می شود. 95% سیاه زخم ها پوستی، حدود 5% تنفسی و با شیوع کمتر گوارشی و به ندرت مننژیت و باکتریمی دیده می شود. در موارد مننژیت و سپتی سمی سیاه زخم، کانون اولیه عفونت پوستی یا تنفسی و یا گوارشی بایستی وجود داشته باشد، که باکتری از طریق انتشار خونی و یا لنفاتیک به سیستم عصبی مرکزی رسیده و تابلوی مننژیت را ایجاد نماید. در گزارش حاضر بیمار مورد معرفی، بدون کانون اولیه عفونت، تابلوی مننژیت و سپتی سمی مشاهده شده است.
    شرح حال: بیمار خانمی است 27 ساله، ساکن روستا، با سابقه مثبت تماس با دام، بدون سابقه قبلی با اختلال هوشیاری و تب بالا و با احتمال مننژیت حاد بستری گردید. سابقه علایم تنفسی، گوارشی و یا زخم مشکوک پوستی را نداشت. با تشخیص اولیه مننژیت حاد باکتریال کشت خون و کشیدن مایع مغزی – نخاعی (LP) انجام و درمان اولیه تجربی شروع گردید. بیمار 36 ساعت بعد از بستری فوت کرد. جواب دو نوبت کشت خون و کشت مایع مغزی – نخاعی باسیلوس آنتراسیس گزارش گردید.
    بحث و نتیجه گیری
    بایستی در بیماران با تابلوی مننژیت حاد و بخصوص با سابقه تماس با دام، به رغم نداشتن علایم اولیه تنفسی، گوارشی و زخم مشکوک پوستی، به فکر مننژیت کشنده سیاه زخم باشیم.
    کلیدواژگان: باسیلوس آنتراسیس، مننژیت، سپتی سمی
  • نامه به سردبیر
    فردین میرزاطلوعی صفحه 67