فهرست مطالب

نشریه دانشگاه علوم پزشکی بیرجند
سال پانزدهم شماره 4 (پیاپی 37، زمستان 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/10/11
  • تعداد عناوین: 16
|
  • مقاله های اصیل پژوهشی
  • نیره قمیان، فاطمه توسلی، مرضیه لطفعلیزاده صفحه 5
    زمینه و هدف
    گرگرفتگی یکی از شایعترین مشکلات دوران یائسگی می باشد. با توجه به مشاهدات ضد و نقیض در مورد مصرف داروهای هورمونی، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تاثیر فلوکستین (که یک داروی غیر هورمونی است)، بر روی گرگرفتگی و مقایسه آن با دارونما انجام شد.
    روش تحقیق: در این کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده، تعداد 80 خانم یائسه در دو گروه (40 نفره) بررسی شدند. یک گروه تحت درمان با 20 میلیگرم فلوکستین روزانه و گروه دیگر تحت درمان با دارونما به مدت هشت هفته قرار گرفتند. مدت و تعداد دفعات گرگرفتگی از یک هفته قبل از شروع درمان و در طی هشت هفته پس از شروع درمان (هفته دوم، چهارم و هشتم) در دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای Chi-Square، t و تحلیل همبستگی در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    دو گروه از نظر متوسط دفعات گرگرفتگی و نیز مدت زمان گرگرفتگی، قبل از شروع درمان، همگن بودند. پاسخ بالینی مثبت در گروه درمان با فلوکستین (75%) بیشتر از گروه تحت درمان با دارونما (5/42%) بود (01/0=P). میزان عوارض جانبی در هر گروه یکسان بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به مؤثر بودن فلوکستین در درمان گرگرفتگی در دوران یائسگی، کم بودن عوارض جانبی، ارزان و در دسترس بودن آن، می توان از فلوکستین به جای هورمون درمانی استفاده کرد.
    کلیدواژگان: گرگرفتگی، یائسگی، دارونما، فلوکستین
  • رعنا امیری، احمد شاه فرهت، سهیلا کربندی، حبیب الله اسماعیلی، اشرف محمدزاده، الهه صدیقی لویه صفحه 12
    زمینه و هدف
    یکی از مشکلات اساسی نوزادان نارس، اختلال در عملکرد تنفس و اکسیژن گیری به دلیل نارس بودن سیستم تنفسی است. مطالعات مختلف نشان داده اند تحریکات شنیداری مطلوب، بر میزان اکسیژن گیری نوزاد نارس از طریق منظم کردن تعداد تنفس و افزایش Saturation Pressure Oxygen (Spo2) تاثیر دارد؛ مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر موزیک لالایی بر درصد غلظت اشباع اکسیژن خون نوزادان نارس انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه تجربی که به صورت کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده انجام شد، نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستانهای امام رضا (ع) و قائم مشهد در سال 1384 مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد 40 نوزاد نارس به روش تخصیص تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. نوزادان هر دو گروه تا 8 روز و هر روز به مدت 40 دقیقه مورد بررسی و مشاهده قرار گرفتند. درصد اشباع اکسی‍ژن هر دقیقه از طریق دستگاه پالس اکسیمتری از طریق مشاهده ثبت گردید. نوزادان گروه شاهد مراقبتهای معمول بخش و نوزادان گروه درمان علاوه بر مراقبتهای معمول، روزانه 20 دقیقه آوای لالایی دریافت کردند. موزیک نیز یک آهنگ لالایی سنتی ایرانی با آوای زنانه بود که با شدت 65-75 دسی بل ارائه گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای کای اسکوار، تی زوجی و تی مستقل و آزمونهای مدل خطی عمومی جهت کنترل متغیرهای مداخله گر در سطح معنی داری 05/0P مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    متوسط تغییرات درصد غلظت اشباع اکسیژن خون در دوره مداخله نسبت به سطح پایه طی روزهای مطالعه در گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (001/0=P). بالا بودن درصد اشباع اکسیژن خون بعد از قطع موزیک لالایی در گروه آزمایش ثبات داشت؛ به طوری که در مقایسه تغییرات Spo2 مرحله ارزیابی (بعد از پخش موزیک) نسبت به سطح پایه، اختلاف در دو گروه از نظر آماری معنی دار بود (019/0=P).
    نتیجه گیری
    آوای لالایی یا موزیک ممکن است در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان به عنوان منبعی قابل پیش بینی و ثابت از تحریکات باشد که صدای غیر قابل پیش بینی محیط را می پوشاند؛ بنابراین سبب کاهش تنش (Stress) تجربه شده توسط نوزاد می گردد. بالا نگه داشتن Spo2 با حداقل مقدار اکسیژن دریافتی، یک هدف پزشکی مهم است؛ چنانچه مداخله ای بتواند بر کمیت و کیفیت تنفس و در نتیجه میزان Spo2 مؤثر باشد، کمک بزرگی به نوزادان نارس خواهد بود.
    کلیدواژگان: موزیک لالایی، درصد غلظت اشباع اکسیژن، نوزاد نارس
  • عباسعلی عباس نژاد، محمدرضا جلیلی، علیرضا طلایی، حسین سعیدی صفحه 19
    زمینه و هدف
    ایجاد بی دردی در بیمار یکی از اهداف اصلی بیهوشی می باشد که برای رسیدن به آن از روش ها و داروهای مختلفی استفاده می شود. بی حسی نخاعی با لیدوکائین 5% یکی از روش های ایجاد بی دردی است که طول مدت بی دردی آن حدود 60 دقیقه است. در برخی از اعمال جراحی به بی دردی طولانی تری نیاز می باشد، یکی از روش هایی که باعث افزایش طول مدت بی دردی در بی حسی نخاعی می شود، استفاده از مخدرها می باشد. در این تحقیق اثر بی دردی دو داروی مخدر فنتانیل و سوفنتانیل در بی حسی نخاعی مورد بررسی قرار گرفت تا داروی مناسب تر معرفی شود.
    روش تحقیق: در این مطالعه که به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد، 80 نفر از مردان 50-60 ساله ای که در بیمارستان 15 خرداد بیدخت در سال 1385 تحت عمل جراحی فتق اینگوئینال قرار گرفتند، به طور تصادفی به دو گروه 40 نفری تقسیم شدند. به منظور ایجاد بی حسی نخاعی در یک گروه از μg20 فنتانیل (گروه F) به همراه mg100 لیدوکائین 5% و در گروه دیگر از μg5 سوفنتانیل و همان مقدار لیدوکائین استفاده گردید (گروه S). اطلاعات لازم در پرسشنامه و فرم بازنگری ثبت گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری t در سطح معنی داری 05/0P مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
    یافته ها
    میانگین طول مدت بی دردی در گروه F، 61/1837/99 و در گروه S 62/2662/153 دقیقه بود و دو گروه از نظر آماری اختلاف معنی داری داشتند (001/0P<). در گروه F، هایپوتانسیون در 5/37%، برادیکاردی در 5/27% و تهوع و استفراغ در10% از نمونه ها اتفاق افتاد ولی در گروه S این موارد به ترتیب 40%، 5/32% و 15% بود. این اختلاف از نظر آماری معنی داری نبود.
    نتیجه گیری
    در این تحقیق، طول مدت بی دردی با سوفنتانیل نسبت به فنتانیل در بی حسی نخاعی بیشتر بود و دو گروه با هم اختلاف معنی داری داشتند ولی از نظر وقوع افت فشار خون، تهوع و استفراغ تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد؛ بنابراین در مواردی که نیاز به بی دردی بیش از100 دقیقه باشد، می توان از سوفنتانیل به جای فنتانیل در بی حسی نخاعی استفاده کرد.
    کلیدواژگان: بی دردی، فنتانیل، سوفنتانیل، بی حسی نخاعی
  • طاهره دهداری، علیرضا حیدرنیا، علی رمضانخانی، سعید صادقیان، فضل الله غفرانی پور، ثریا اعتمادی صفحه 27
    زمینه و هدف
    کیفیت زندگی تعداد زیادی از بیماران پس از جراحی قلب همچنان پایین می ماند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش بر مبنای الگوی پرسید- پروسید PRECEDE)-(PROCEED برای افزایش کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی بای پاس انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی که به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد، تعداد 110 بیمار، شش هفته پس از جراحی بای پاس به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. طراحی برنامه آموزشی مطابق با مراحل الگوی پرسید- پروسید انجام شد. قبل از اجرای مداخله آموزشی، پرسشنامه های سنجش کیفیت زندگی Sf-36 و پرسشنامه های خود ساخته و استاندارد مطابق با مراحل الگوی پرسید برای دو گروه تکمیل شد. گروه آزمون، مداخله مورد نظر را دریافت کردند؛ گروه شاهد نیز مراقبتهای معمول را دریافت نمودند. بیماران دو گروه بلافاصله و چهار هفته پس از مداخله آموزشی پیگیری شدند و مجددا پرسشنامه های مربوطه برای آنها تکمیل شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای t، Chi-Square و آزمون آنالیز واریانس در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    یافته ها نشان دهنده وجود تفاوت معنی دار در ابعاد عملکرد جسمانی (001/0P<)، نقش جسمانی (05/0P<)، درد بدن (05/0P<)، سلامت عمومی (01/0P<)، نیروی حیاتی (01/0P<)، عملکرد اجتماعی (05/0P<)، نقش روانی (01/0P<) و سلامت روانی (01/0P<) کیفیت زندگی بیماران گروه آزمون نسبت به گروه شاهد، پس از اجرای مداخله بود.
    نتیجه گیری
    طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی پرسید- پروسید، می تواند سبب افزایش کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی بای پاس کرونر گردد.
    کلیدواژگان: مداخله آموزشی، الگوی پرسید، پروسید، کیفیت زندگی، جراحی بای پاس عروق کرونر
  • فاطمه صادق نژاد، شمس الدین نیکنامی، محتشم غفاری صفحه 38
    زمینه و هدف
    سرطان پستان، شایعترین سرطان در میان زنان است و از هر هفت زن، یک نفر در خطر ابتلا به سرطان پستان قرار دارد. تشخیص زودرس این بیماری در درمان آن بسیار مؤثر است. یکی از روش های غربالگری سرطان پستان، خودآزمایی پستان (Breast Self Examination: BSE) است. با آموزش این روش ساده به زنان، آنان می توانند در 90% موارد توده های سرطانی را در پستان خود تشخیص دهند و بموقع درمان شوند. این مطالعه به منظور بررسی میزان تاثیر روش های آموزشی بر آگاهی، نگرش و عملکرد نسبت به خود آزمایی پستان و مقایسه اثر این روش ها انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 90 نفر از زنان بالای 40 سال مراجعه کننده به کلینیک شهید کلانتری تهران، در سه گروه 30 نفره مورد پژوهش قرار گرفتند که دو گروه از آنها به روش بحث گروهی و روش ترکیبی (فیلم، سخنرانی، و رو در رو) تحت آموزش BSE قرار گرفتند و 30 نفر نیز به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای شامل چهار قسمت مشخصات فردی، سؤالات آگاهی، نگرش، عملکرد و یک فهرست کنترل مشاهده ای جهت انجام BSE بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری پارامتریک (آنالیز واریانس یک طرفه و تی زوج) و ناپارامتریک (ویلکاکسون، کروسکالوالیس، و خی دو) در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    یافته های مطالعه نشان داد آموزش با هر دو روش بحث گروهی و ترکیبی، باعث بالا رفتن سطح آگاهی، نگرش و عملکرد زنان در مورد خودآزمایی پستان می شود (000/0P=)؛ همچنین آنالیز واریانس ها نشان داد که سطح آگاهی، نگرش و عملکرد در آزمون نهایی دو گروه تحت آموزش تفاوت معنی داری با گروه شاهد دارد (000/0P=). آزمون همبستگی ارتباط معنی داری را بین مشخصات فردی و KAP (آگاهی، نگرش، و عملکرد) زنان نشان نداد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده، در مورد اثر آموزش بر سطح آگاهی، نگرش و عملکرد زنان نسبت به BSE، استفاده از هر نوع امکانات آموزشی اعم از آموزش فردی، گروهی، روش های سمعی- بصری در مراکز بهداشتی، درمانی مفید می باشد.
    کلیدواژگان: خودآزمایی پستان، آموزش بهداشت، غربالگری، آگاهی، نگرش، عملکرد
  • آزاده ابراهیم زاده، فرح مادرشاهیان صفحه 49
    زمینه و هدف
    بروسلوزیس در کشور ما علاوه بر آن که شیوع چشمگیری دارد، به عنوان یک بیماری اندمیک نیز محسوب می شود. هر ساله حدود پانصد هزار مورد بروسلوز انسانی که عمدتا ناشی از بروسلا ملی تنسیس (Brucella Melitensis) می باشند، در دنیا تخمین زده می شود. جهت درمان انواع بروسلوزیس ها، رژیم های درمانی متفاوتی پیشنهاد شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه افت سرولوژی در بروسلوزیس در طول یک سال پس از درمان با دو رژیم استرپتومایسین + داکسی سیکلین و ریفامپین + داکسی سیکلین انجام شد.
    روش تحقیق: این مطالعه تجربی بر روی 100 بیمار که بروسلوز در آنها با علائم بالینی و آزمایش 80/1≤ رایت و 80/1≤2ME تشخیص داده شده بود، انجام شد. این افراد به طور تصادفی یکی در میان تحت درمان با یکی از دو رژیم استرپتومایسین+ داکسی سیکلین (50 نفر) و ریفامپین + داکسی سیکلین (50 نفر) قرار گرفتند. بلافاصله، سه ماه، شش ماه و یک سال پس از کامل شدن درمان، آزمایش رایت و 2ME انجام شد و نتایج حاصل در دو گروه با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون Chi-Square) با هم مقایسه شدند. سطح معنی داری 05/0P در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    سن بیماران مورد پژوهش در محدوده 13 تا 78 سال قرار داشت و 46% آنان 39 تا 48 ساله بودند. نتایج آزمایشات قبل از درمان در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت ولی بلافاصله پس از درمان تفاوت معنی داری در دو گروه مشاهده شد (آزمایش رایت 05/0P= و 2ME 005/0P=) و مشخص شد که در گروه اول آزمایشات سریعتر منفی شده بودند. آزمایش رایت سه ماه پس از درمان نیز تفاوت معنی داری را در دو گروه نشان داد (05/0(P= و شش ماه و یک سال پس از درمان تفاوت معنی داری در دو گروه وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به کاهش سریعتر تیترها در گروه اول بلافاصله و سه ماه پس از درمان، می توان نتیجه گرفت که رژیم حاوی استرپتومایسین علاوه بر کاهش علائم و بهبودی سریعتر بیماران در کاهش سریعتر سرولوژی نیز مؤثر می باشد.
    کلیدواژگان: بروسلوز، سرولوژی، استرپتومایسین، ریفامپین، داکسی سیکلین
  • زهرا سیادت، محمود جلالی، سعید حسینی، حجت زراعتی، مریم سادات فروید، سید محمدرضا پریزاده، فریبا فاتحی، مریم چمری صفحه 56
    زمینه و هدف
    در بیماران مبتلا به دیابت، افزایش صدمات اکسیداتیو و اختلالات ناشی از رادیکال های آزاد گزارش شده است. اختلالات ناشی از رادیکال های آزاد در لیپیدهای غشایی با افزایش مالون دی آلدئید (MDA) که فراورده نهایی پراکسیداسیون اسیدهای چرب می باشد، همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر کنترل دیابت بر پراکسیداسیون لیپیدها در افراد مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه مورد- شاهدی 127 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو بر اساس میزان هموگلوبین گلیکوزیله در دو گروه کنترل شده (شاهد، 64 نفر) (8% ≤HbA1C≤6%) وکنترل نشده (مورد، 63 نفر) (
    یافته ها
    میزان MDA (نانومول در میلی لیتر) در گروه مورد نسبت به شاهد (01/1± 63/1، 88/0± 01/2) به صورت معنی داری بالاتر بود (025/0=P). قند خون ناشتا بر حسب میلیگرم در دسی لیتر (0/33± 9/159، 6/61± 6/208) (001/0=P) و تری گلیسرید سرم (میلیگرم در دسی لیتر) نیز درگروه مورد به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (4/95±2/182، 8/131±9/223) (043/0=P). میانگین سن در گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر از گروه مورد بود (59/8±38/54، 25/9±73/57) (036/0=P).
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل، افزایش پراکسیداسیون لیپیدها را در بیماران دیابتی کنترل نشده نشان می دهد؛ بنابراین کنترل دیابت به عنوان یک اقدام پیشگیری کننده در جهت کاهش پراکسیداسیون لیپیدها و عوارض دیابت در بیماران دیابت نوع دو می تواند مؤثر باشد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، هموگلوبین گلیکوزیله، مالون دی آلدئید
  • حمیدرضا ریاسی، محمد مهدی حسن زاده طاهری، غلامرضا شریف زاده، فاطمه حسین زاده چهکندوک صفحه 62
    زمینه و هدف
    صرع پس از سکته مغزی، دومین عامل بیماری های سیستم عصبی مرکزی است و حدود 5/0 تا 1% مردم دنیا به این بیماری مبتلا می باشند و علت آن تخلیه الکتریکی غیرطبیعی در گروهی از نرون های مغزی است که باعث بروز تشنج های مکرر می شود. از آنجا که جمعیت شناختی این بیماری با توجه به عوامل مختلفی از قبیل ساختار هرم سنی، نوع و روش تغذیه، تفاوتهای جغرافیایی و غیره متفاوت می باشد، بررسی آن در هر منطقه ای به منظور تسهیل در تشخیص و درمان آن ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی جمعیت شناختی و برخی جنبه های بالینی این بیماری در مبتلایان به صرع در شهر بیرجند انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 222 بیمار مبتلا به صرع که در فاصله زمانی سالهای1383 تا 1385 در بیمارستان ولی عصر (عج) بیرجند بستری شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها پس از جمع آوری و ثبت در پرسشنامه، با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون Chi-Square در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این پژوهش از 222 بیمار مورد مطالعه 5/59% مذکر و 5/40% مؤنث بودند. از نظر شیوع سنی، بیشترین فراوانی نسبی مربوط به بیماران 10-19 ساله (9/36%)، و پس از آن 20-29 ساله (9/23%) و کمترین فراوانی مربوط به افراد بین 50-59 سال (7/2%) بود. از نظر سن شروع بیماری، بیشترین فراوانی (7/38%) مربوط به افراد بین 0-9 سال و پس از آن بین 10-19 سال (4/37%) و کمترین میزان مربوط به سنین 50-59 سال (4/1%) بود. از نظر نوع تشنج، 4/51% بیماران تشنج ژنرالیزه و 6/48% تشنج فوکال داشتند. از نظر دست غالب، 5/77% راست دست و 5/22% چپ دست بودند. در این مطالعه بین نوع تشنج و سن شروع بیماری، جنس، دست غالب و سابقه فامیلی ارتباط معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این تحقیق با توجه به بالا بودن موارد بیماری در سنین فعال جامعه و تاثیرات نامطلوب آن بر زندگی افراد، برای شناسایی بهتر و بررسی دقیق تر بیماری صرع در این منطقه، مطالعه ای گسترده تر با تعداد موارد بیشتر و در فاصله زمانی طولانی تر پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: صرع، جمعیت شناختی، فوکال، ژنرالیزه، بیرجند
  • مهندس غلامحسین حلوانی، مهندس محسن زارع، ابوالفضل برخورداری صفحه 69
    زمینه و هدف
    افت شنوایی ناشی از صدا، یکی از شایعترین بیماری های شغلی در دنیا محسوب می شود؛ به طوری که امروزه جزو ده بیماری عمده مربوط به کار معرفی شده است. طبق برآورد سازمان جهانی بهداشت، سر و صدا در سراسر دنیا روزانه چهار میلیون دلار خسارت وارد می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین صدا و افت شنوایی در کارگران کارخانجات نساجی تابان یزد انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی، وضعیت شنوایی 100 نفر از کارکنان بخشهای ریسندگی، بافندگی، مکانیکی کارخانه نساجی تابان یزد، از نظر میزان کاهش شنوایی گوش چپ و راست در فرکانس های 250- 500- 1000- 2000- 4000 و 8000 هرتز با استفاده از دستگاه ادیومتری مورد بررسی قرار گرفت؛ همچنین متوسط شدت صدا در شبکه A با استفاده از دستگاه صداسنج در پست های کاری کارگرانی که مورد سنجش ادیومتری قرار گرفته بودند نیز اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای ANOVA و Less Significant Difference (LSD) در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سن و سابقه کار جامعه مورد بررسی به ترتیب 43/1098/38 و 1/683/13 سال بود. نتایج نشان داد که با فرض ثابت بودن سابقه کار به ازای یک واحد افزایش در شدت صدا، کاهش شنوایی ناشی از صدا (NIHL) به طور متوسط 18/0 و با فرض ثابت بودن صدا به ازای یک واحد افزایش در سابقه کار، NIHL به طور متوسط 37/0 افزایش پیدا می کند. آزمون ANOVA در سطح اطمینان 95% نشان داد که میزان افزایش NIHL در گروه های شغلی مختلف متفاوت است (05/0P<).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، کاهش شنوایی با درجات مختلف و در همه فرکانس ها در کارگران کارخانه نساجی ایجاد شده بود؛ در حالی که افت شنوایی در محیطهای شغلی از فرکانس 4000 هرتز شروع می شود و بر اساس آنالیز رگرسیون تاثیر سابقه کار در کاهش شنوایی بیشتر از تاثیر صدا می باشد.
    کلیدواژگان: کاهش شنوایی، سر و صدا، کارخانجات نساجی
  • فاطمه حقیقی، سید علیرضا سعادتجو، فرناز فنودی، ملیحه طاهریان صفحه 75
    زمینه و هدف
    یکی از اولین گامهای شناخت نئوپلاسم ها بررسی جمعیت شناختی آن است که بر اساس آن و کسب آگاهی از وضعیت موجود می تواند ما را در برنامه ریزی در مورد آموزش، تحقیق و درمان بر اساس نیازهای منطقه یاری کند. مطالعه حاضر با هدف بررسی جمعیت شناختی نئوپلاسم های ژنیتال داخلی زنان در بیرجند انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 2979 پرونده بیوپسی مربوط به ژنیتال داخلی زنان مراجعه کننده به مراکز آسیب شناسی شهر بیرجند از سال 1375 تا 1385 مورد بررسی قرار گرفت؛ پرونده هایی که گزارش آسیب شناسی آنها نئوپلاسم های خوش خیم و بدخیم، ضایعات پره نئوپلازیک و کیست های فیزیولوژیک تخمدان بودند، از بین تمام پرونده های بیوپسی استخراج شدند؛ سپس فرم بازنگری که شامل اطلاعات فردی، محل برداشت نمونه، تاریخ برداشت نمونه، تشخیص آسیب شناسی، تشخیص اولیه و نوع رفتار ضایعه بود، تکمیل گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری Chi-Square و t در سطح معنی داری 05/0P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    بیشترین موارد آسیب شناسی مربوط به رده سنی 40-59 سال (47%) و ساکن شهر (9/79%) بود. فراوانی نئوپلاسم های بدخیم در روستا دو برابر شهر و ضایعات پره نئوپلازیک سه برابر شهر بود. بیشترین بدخیمی ژنیتال داخلی زنان مربوط به سرویکس بود. در رحم بیشترین فراوانی نئوپلاسم های خوش خیم مربوط به لیومیوم، بیشترین فراوانی ضایعات پره نئوپلازیک، مول کامل و بیشترین فراوانی نئوپلاسم های بدخیم، آدنوکارسینوم بود. در سرویکس بیشتری فراوانی تومورهای خوش خیم، پولیپ آندوسرویکال و بیشترین فراوانی تومورهای بدخیم، Squamous Cell Carcinoma (SCC) بود. 1/73% از آسیب شناسی بیماری های تخمدان، کیست های فیزیولوژیک بودند که 7/50% آنها مربوط به کیست لوتئال بود؛ همچنین تراتوم بالغ با 7/30% بیشترین موارد نئوپلاسم های خوش خیم و کارسینوم های اپی تلیال با 5/53%، بیشترین فراوانی تومورهای بدخیم را به خود اختصاص داده بودند. فراوانی ضایعات بدخیم در طی 10 سال بتدریج افزایش داشت (3/2% در سال 75 و 21% در سال 84).
    نتیجه گیری
    با توجه به فراوانی بدخیمی های سرویکس، بررسی عوامل خطر مثل سن ازدواج، تعداد زایمانها، سطح اجتماعی- اقتصادی و عفونتها ضروری می باشد. همچنین برنامه ریزی جهت انجام صحیح و دقیق غربالگری سرطان سرویکس بخصوص در زنان روستایی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
    کلیدواژگان: متاپلازی، دیسپلازی، نئوپلاسم، خوش خیم، بدخیم، جمعیت شناختی، دستگاه ژنیتال
  • غلامرضا شریفی راد، سیامک محبی، محمد مطلبی صفحه 84
    زمینه و هدف
    عارضه پای دیابتی و قطع آن از اصلی ترین علل معلولیت به لحاظ جسمانی و عاطفی برای مبتلایان به دیابت است. از آنجا که در این عارضه سهم عمده درمان به خود بیماران واگذار شده است و عملا امکان پذیر نیست که در تمام ساعات شبانه روز تحت نظر پزشک، پرستار و کادر بهداشتی، درمانی باشند، بنابراین راهکار اساسی مراقبت از پا می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی وضعیت مراقبت از پا بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، تعداد 108 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت کرمانشاه به صورت تصادفی انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای مشتمل بر 59 سؤال در پنج قسمت اطلاعات فردی، آگاهی، ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده و نیز راهنمای عمل) مراقبت از پا در منزل (به صورت خودگزارش دهی) و فرم بازنگری (Check List) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    3/33% افراد مورد بررسی تنها موفق به کسب 40% نمرات آگاهی شدند و 8/14% آنان نتواسته بودند حداقل 30% نمرات آگاهی را به دست آورند. حساسیت درک شده در بیماران پایین بود؛ به طوری که 4/32% بیماران خود را در مقابل عارضه پای دیابتی در معرض خطر نمی دانستند و تنها 8/2% آنان از منافع مراقبت از پا به طور کامل آگاه بودند. بین میانگین نمره کسب شده منافع و شدت درک شده با میزان مراقبت از پا ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0P<)؛ به طوری که تنها 8/2% بیماران هر روز مراقبتهای لازم را در خصوص پا در منزل انجام می دادند.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه وضعیت آگاهی و نگرش (ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی) در حد متوسط و وضعیت عملکرد بیماران در زمینه مراقبت از پا پایین تر از حد متوسط بود. به نظر می رسد استفاده از روش های مبتنی بر تئوری و مدل نظیر مدل اعتقاد بهداشتی، تئوری Self-Efficacy و... می تواند در این خصوص مؤثر باشد.
    کلیدواژگان: پای دیابتی، مدل اعتقاد بهداشتی، مراقبت از پا
  • محمدعلی مروتی شریف آباد، نوشین روحانی تنکابنی صفحه 91
    زمینه و هدف
    در حال حاضر دیابت یکی از مشکلات بهداشتی جهانی است؛ ویژگی این اختلال پزشکی هیپرگلیسمی، اختلال در متابولیسم کربوهیدرات ها، چربی ها و پروتئین ها به همراه نقص کامل و یا نسبی ترشح انسولین در بدن می باشد. تخمین زده می شود که تعداد مبتلایان به بیماری در سطح جهان در سال 2025 به 300 میلیون نفر بالغ شود. خودکار آمدی، به عنوان یک مفهوم از مفاهیم تئوری یادگیری اجتماعی و یک سازه مهم الگوی اعتقاد بهداشتی، بویژه زمانی که الگو برای پیشگویی تغییرات سبک زندگی در بیماری های مزمن مورد استفاده قرار می گیرد، در نظر گرفته شده است. مطالعه حاضر با هدف یافتن وضعیت این سازه در بیماران دیابتی شهر یزد و نیز عوامل مرتبط با آن و چگونگی ارتباط آن با وضعبت خود مراقبتی در این بیماران، طراحی و اجرا شد.
    روش تحقیق: این مطالعه مقطعی، بر روی 120 بیمار دیابتی مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت یزد که به صورت آسان وارد تحقیق شدند، انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه ای بود بود که پایایی و روایی آن مورد سنجش و تایید قرار گرفته بود و سازه خودکارآمدی درک شده و رفتارهای خود مراقبتی بیماران دیابتی را ارزیابی می نمود و به روش مصاحبه با بیماران تکمیل گردید؛ همچنین متغیرهای فردی سن، جنس، سطح سواد، شغل، مدت زمان ابتلا به دیابت و نوع دیابت نیز مورد سؤال قرارگرفت. داده ها با استفاده از نرم افرار آماری SPSS و آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، تی، آنالیز واریانس و آنالیز رگرسیون خطی در سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    آزمودنی ها به طور متوسط 9/59% نمره قابل اکتساب خودکارآمدی درک شده را به دست آوردند. در میان رفتارهای مختلف، خودمراقبتی دیابت، اعتقاد آزمودنی ها به توانایی حفظ میزان قند خون در زمان تنش و درمان صحیح پایین افتادن قند خون در کمترین میزان بود؛ در حالی که در مورد مصرف صحیح قرص و تزریق انسولین طبق دستور، معتقد به بالاترین توانایی در خود بودند. مردان به طور معنی داری از خودکارآمدی بالاتری نسبت به زنان برخوردار بودند؛ با افزایش سطح سواد، خودکارآمدی درک شده نیز افزایش می یافت. کارمندان زن به طور معنی داری از خودکارآمدی بالاتری نسبت به زنان خانه دار برخوردار بودند. خودکارآمدی دارای همبستگی مثبت و معنی داری با رفتارهای خودمراقبتی بود و به تنهایی 38% از واریانس این متغیر را پیشگویی می کرد.
    نتیجه گیری
    اعتقاد آزمودنی ها به کارآمدی خود برای انجام رفتارهای خودمراقبتی، در حد متوسط مشاهده گردید. خودکارآمدی به عنوان مهمترین تعیین کننده رفتارهای خودمراقبتی در اشخاص دیابتی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ بنابراین ضرورت تقویت آن به خصوص در زنان که در این مقوله ضعیف ترهستند، احساس می شود.
    کلیدواژگان: خودکار آمدی درک شده، خود مراقبتی، دیابت
  • مهرداد جهانشاهی، محمدجعفر گلعلی پور، کامران حیدری صفحه 100
    زمینه و هدف
    سفالومتری از شاخه های علم آنتروپومتری است. با توجه به اهمیت شاخص های آنتروپومتریک و کاربرد آن در جراحی پلاستیک، پزشکی قانونی، آناتومی و ارتودنسی، این مطالعه به منظور تعیین انواع شکل صورت پسران جوان در گروه های قومی شهرستان گرگان انجام شد.
    روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی به صورت مقطعی روی 398 نفر پسر 17-20 ساله در دو گروه قومی فارس بومی و ترکمن که از نظر بالینی سالم بودند، به روش سفالومتری انجام شد. در این بررسی طول و عرض صورت توسط سفالومتر مدرج میلیمتر مارتین سالر، با دقت 5/0 میلیمتر و خط کش T اندازه گیری شد و به کمک این ابعاد، شاخص پروسوپیک به دست آمد و بر اساس این شاخص شکل صورت به پنج گروه بین المللی طبقه بندی شد؛ سپس فراوانی و درصد طبقات شکل صورت در دو گروه قومی مورد مقایسه قرار گرفت. در بررسی رابطه شاخصهای ریخت شناسی با گروه قومی از آزمون کای اسکوئر و به منظور مقایسه میانگین اندازه های آنتروپومتریک از آزمون تی در سطح اطمینان 95% (05/0=) استفاده گردید.
    یافته ها
    شکل غالب صورت در گروه قومی فارس بومی از نوع مزو پروسوپیک (44%) و در گروه ترکمن نیز از نوع مزو پروسوپیک (4/38%) بود. نوع نادر شکل صورت در بالغین مذکر فارس بومی، هایپرلپتوپروسوپیک و هایپر اوری پروسوپیک (4%) و در گروه قومی ترکمن هایپر اوری پروسوپیک (6/8%) بود. میانگین شاخص پروسوپیک در دو گروه قومی ذکر شده تفاوت آماری معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    این مطالعه علاوه بر مشخص کردن انواع (تیپ های) صورت در این منطقه، نشان داد تنوع شکل صورت در گروه های قومی، به علت عامل ژنتیکی و وراثت، می تواند متنوع باشد.
    کلیدواژگان: آنتروپومتری، سفالومتری، شاخص پروسوپیک، قومیت، مزوپروسوپیک، هایپریوریپروسوپیک
  • مهرداد مقیمی، سیدعلی مرعشی، فرشته کمانی، علی کبیر صفحه 104
    زمینه و هدف
    بیوپسی گره لنفاوی نگهبان، راهی مفید برای بررسی کردن وضعیت گرهی زیربغلی و تصمیم در به کارگیری دیسکسیون زیر بغل در بیماران مبتلا به سرطان پستان است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی دقت گره لنفاوی نگهبان در تشخیص صحیح وضعیت غدد لنفاوی زیر بغل انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه آینده نگر، در 33 بیمار مبتلا به سرطان پستان که در بیمارستانهای مهر و آیت الله طالقانی شهر تهران تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، ابتدا گره لنفاوی نگهبان در آنها خارج شد و سپس تحت دیسکسیون زیر بغل قرار گرفتند. برای یافتن گره لنفاوی نگهبان از اسکن رادیوایزوتوپ و تزریق رنگ آبی در حین عمل استفاده شد؛ سپس نتیجه درگیری هر دو غده توسط متاستاز توسط متخصص آسیب شناسی مشخص گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون Chi-Square در سطح معنی داری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران مورد بررسی 4/803/52 سال بود. در تمام بیماران به کمک اسکن رایدوایزوتوپ و تزریق رنگ آبی گره لنفاوی نگهبان یافت شد. در یافتن متاستاز در غدد لنفاوی زیربغلی، میزان دقت گره لنفاوی نگهبان 91/90% (محدوده اطمینان 95% از 88/77% تا 60/96%)، حساسیت 92% (محدوده اطمینان 95% از 03/75% تا 78/97%) و ویژگی 50/87% (محدوده اطمینان 95% از 91/52% تا 76/97%) بود.
    نتیجه گیری
    میزان موفقیت برای پیدا کردن گره لنفاوی نگهبان بالا است و می توان از بیوپسی گره لنفاوی برای مرحله بندی سرطان پستان در مراکز و بیمارستانهایی که امکانات این روش را دارند، استفاده نمود.
    کلیدواژگان: بیوپسی گره لنفاوی نگهبان، دقت، سرطان پستان، گره لنفاوی زیر بغل
  • گزارش مورد
  • مجید جعفرنژاد، محبوبه زنگویی صفحه 111
    کاردیومیوپاتی حاملگی یا Peripartum Cardiomyopathy (PPCM)، نوعی نادر و اختصاصی از کاردیومیوپاتی اتساعی بالقوه کشنده است که در زنان قبلا سالم اتفاق می افتد و به اختلال سیستولیک بطن چپ منجر می شود. شروع آن اغلب تدریجی و این نارسایی پیشرونده و کشنده است به علت شیوع کم بیماری، مطالعات وسیع اپیدمیولوژی و بالینی در مورد این بیماری انجام نشده است و درک کافی از عوامل ایجادکننده و مؤثر در پیش آگهی آن وجود ندارد. موارد گزارش شده در ایران نیز معدود بوده و بیش از چند مقاله اغلب گذشته نگر در دسترس نویسندگان این مقاله قرار نگرفت. بیماری که ما در اینجا معرفی می کنیم یک زن 29 ساله حاملگی اول است که با وجود این که معیارهای قطعی PPCM بر مبنای برانوالد را داشت، نه تنها بر خلاف موارد معمول شروع تدریجی نداشت بلکه با شروع حاد و مرگ آور ادم ریه در بیماری بروز نمود که تا روز قبل از عمل سزارین کاملا سالم بود. با وجود علائم بالینی شدید و حاد و کسر جهشی خیلی پایین در بدو مراجعه، پاسخ بیمار به درمان عالی بود و در یک پیگیری دو ساله همچنان خوب بوده و کسر جهشی بطن چپ طبیعی بود.
    کلیدواژگان: نارسایی قلب، حاملگی، کاردیومیوپاتی متعاقب زایمان
|
  • N. Ghomian *, F. Tavasoli, M. Lotfalizadeh Page 5
    Background And Aim
    Hot flash is one of the most prevalent problems in postmenopausal period.Considering the controversies on hormonal replacement therapy, the aim of this study was to evaluate the effect of a nonhormonal drug, i.e. flouxetine, on hot flash and to compare it with a placebo.
    Materials And Methods
    In this randomized clinical trial, 80 Postmenopausal women were divided into two equal groups. One group (n=40) were treated with flouxetine (20mg per day) and the other with placebos for 8 weeks. Frequency and duration of baseline hot flashes were recorded one week before the start of the treatment and during the following eight weeks (2nd, 4th, and 8th week). The obtained data was statistically analyzed by means of SPSS, using 2, t-test and correlation analysis at the significant level P≤0.05.
    Results
    The mean rate of frequency and duration of hot flash before treatment were matched in both groups. Positive clinical response was more in fluoxetine group (75%), but in the placebo group it was less (42.5%), (P=0.01). The incidence of side-effects was the same in both groups.
    Conclusion
    Considering the effectiveness of flouxetine in the treatment of hot flash in postmenopausal period with few side-effects, inexpensiveness and availability, it can be used instead of hormonal replacement therapy.
  • R. Amiri *, A. Shah Farhat, S. Karbandi, H. Esmaeli, A. Mohammadzadeh, E. Sedighi Looye Page 12
    Background And Aim
    Respiratory distress is one of the fundamental problems of preterm infants. Various studies have indicated that favourable auditory stimulation influences on saturation pressure oxygen (Spo2) amount through regulating respiratory rate and rhythm. Thus, this study was done to examine the effect of lullaby music on SPO2 in preterm infants in NICU.
    Materials And Methods
    In this clinical-trial study 40 preterm infants that were hospitalized in the NICU wards of Imam-Reza and Qaem hospitals in Mashhad in 2005 were assessed. The infants were randomly assigned to either of two equal groups; the music group (case group) and control group. The infants in both groups were observed and assessed every day for forty minutes for a period of eight days. Percent of oxygen saturation was measured and recorded by means of a pulse oximeter. Then, the music group received 20 minutes of recorded Iranian traditional musical lullaby sung by a woman (db:65-75) per-day for 8 days but the control group received their everyday care with no music. The obtained data was analyzed by SPSS software (11.5), using Chi-square, paired t, independent t, and general linear tests to control intervening variables; and P≤0.05 was taken as the significant level.
    Results
    Results showed that mean change in oxygen saturation level increased in the music group significantly (P=0.001). Increased oxygen saturation level in this group remained stable after the music was off and the difference between the two groups was statistically significant (P=0.019).
    Conclusion
    Lullaby song or music may be introduced into NICU as a more predictable and stable source of stimulation which masks intermittent and unpredictable sounds; because it decreases the amount of distress and interruption experienced by the infant. Keeping SPO2 at a high level with the least oxygen amount received is an important medical goal. Therefore, if an intervention plan can have a favourable effect on the quality and rate of respiration- and as a result on SPO2- it will be a great help to preterm infants.
  • Aa. Abbasnejad *, Mr. Jalili, Ar. Talaei, H. Saeidi Page 19
    Background And Aim
    One of the main objectives of anesthesia is “loss of ability to feel pain (analgesia) and there are different methods and drugs to acquire this. Spinal anesthesia with lidocaine 5% is a method of causing analgesia whose period is about 60 minutes. Since lengthier analgesia is required in some surgeries and using opiates is one of the methods to prolong anesthesia, in this research sufentanil and fentanyl were used in spinal anesthesia to discover which is a more effective drug.
    Materials And Methods
    In this clinical trial research 80 men aged between 50 and 60 years who had been hospitalized in Gonabad Panzdeh-e-khordad hospital in 2006 for inguinal hernia operation were studied. The patients were randomly divided into two equal groups of 40 each. In one group(F) 20µg fentanyl with 100mg lidocaine 5% and in the other group (S) one 5µg sufentanil together with the same dose of lidocaine was used for spinal anesthesia. A check-list and a questionnaire were used to record the necessary data. The obtained data was analyzed by means of SPSS software using statistical t-test; and P<0.05 was taken as the significant level.
    Results
    Mean of analgesia period in group F was 99.37±18.61 minutes and in group S it was 153.62±26.62 minutes; so there was a significant difference between the two groups regarding the period of analgesia (P<0.001). In group F the occurance of hypotension was 37.5%, bradycardia 27.5%, and nausea and vomiting was 10%;but in group S they were 40%, 32.5%, and 15% respectively. The difference was not statistically significant.
    Conclusion
    Regarding the results of this study, analgesia in spinal anesthesia with sufentanil was lengthier than analgesia caused by fentanyl; and there was a significant difference between the effects of the two drugs (P<0.001). But there was not significant differences in hypotension, bradycardia; and nausea and vomiting. So it is recommended to use sufentanil instead of fentanyl in spinal anesthesia if analgesia for more than100 minutes is required.
  • T. Dehdari, A.R. Heidarnia *, A. Ramezankhani, S. Sadeghian, F. Ghofranipour, S. Etemad Page 27
    Abstract: Quality of life remains low for many patients after coronary heart surgery. The purpose of this study was to design and evaluate an educational program in the improvement of life quality in patients after coronary artery bypass graft (CABG) surgery.
    Materials And Methods
    In this experimental clinical-trial 110 patients were randomly devided into case and control groups six weeks after coronary artery bypass surgery. Planning of the educational programme was done according to PRECEDE-PROCEED Model. Before implementing the programme, life-quality questionnaires (Sf-36), self-designed questionnaires, and standard questionnaires-according to PRECEDE-PROCEED model- were filled out for both groups. The experimental group received the educational intervention, and the control group received only routine cardiac rehabilitation care. Both group members were followed up immediately and 4 weeks after intervention and the previous questionnaires were filled out for them again. Finally the obtained data was statistically analysed by means of SPSS using Chi-Square, t-test, and variance analysis test at the significant level P≤0.05.
    Results
    Significant improvement was found in the following components of life quality in the cases after their participation in the educational program compared to the controls: physical functioning (P<0.001), physical role (P<0.05), bodily pain (P<0.01), general health (P<0.01), vitality (P<0.01), social functioning (P<0.05), mental role (P<0.01), and mental health (P<0.01).
    Conclusion
    The findings suggest beneficial effects of educational intervention based on the PRECEDE-PROCEED Model on improving quality of life in patients after CABG.
  • F. Sadeghnezhad, Sh. Niknami *, M. Ghaffari Page 38
    Background And Aim
    Breast cancer is the most prevalent cancer among women, because one out of every seven women is prone to develop breast cancer. Early diagnosis of the disease has an effective role in its treatment. One of the screening methods is Breast Self-Examination (BSE). If this simple method is taught to women, they can diagnose malignant tumors in their breasts in 90 percent of cases and receive due treatment. This study was done to investigate the effects of various educational methods on knowledge, attitude, and practice of women regarding BSE and compare these effects.
    Materials And Methods
    In this quasi-experimental study 90 ladies over 40 years referring to Tehran Shahid Kalantari clinic were divided into three equal groups. One group (30 women) was taken as the control group and the other two as the cases. The following educational methods were applied to the two case groups respectively: A group discussion method, B. eclectic method (i.e. films, lectures, face-to-face-instruction, etc.). Data collection tools were a questionnaire consisting of demographic queries, KAP (knowledge, attitude, and practice) questions and a check-list for visible BSE performing on the part of the cases. The obtained data was analysed by means of the statistical software of SPSS, using parametrical statistical tests (i.e. one-way variance analysis, paired-t) and non-parametrical tests (W., C., and 2); and P≤0.05 was taken as the significant level.
    Results
    This research indicated that education by means of both methods raises the level of knowledge, attitude and practice in ladies regarding BSE (P<0.0001). Besides analysis of variances showed that KAP level had a significant difference compared with that of the control group (P<0.0001). Correlation test showed no significant difference between demographic characteristics on one side and level of KAP on the other.
    Conclusion
    Considering the findings about the effect of instruction on KAP of women with respect to BSE, using any of available facilities such as individual or group education as well as audio- visual methods in health care centers would be advantageous.
  • A. Ebrahimzadeh *, F. Madarshahian Page 49
    Background And Aim
    Brucellosis has widespread prevalence and is one of the endemic diseases in our country, Iran. It is estimated that every year almost 500000 cases of Brucellosis - mostly Brucella Melitensis-occur in the world. Any type of brucellosis demands a specific treatment. Thus, this study was conducted to compare reduction of Brucellosis anti-antibody level in the serum one year after treatment with two regimens, i.e. Streptomycin + Doxycyclin and Rifampin + Doxycyclin.
    Materials And Methods
    This experimental study was performed on 100 patients with Brucellosis based on the clinical findings; wright ≥ 1/80 and 2ME ≥ 1/80. The cases were randomly divided into two groups; one received Streptomycin + Doxycyclin (50 cases), and the other group was treated by Rifampin + Doxycyclin (50 cases). Then 3, 6 and 12 months after treatment Wright and 2ME tests were performed and their results compared by means of statistics using Chi-Square test.
    Results
    The findings of the study showed that age of the cases ranged between 13 and 78 years and 46% of them were 39-48 years old. Results of the tests revealed no significant differences before treatment, but immediately after treatment significant differences were observed in the two groups (Wright: P=0.05, 2ME: P=0.005) as in the first group tests tended to be negative more rapidly than in the second group. Wright’s test after 3 months showed significant differences in the two groups (P= 0.05) but there were no significant differences at 6 and 12 months following treatment.
    Conclusion
    Regarding the rapidity of negative titers of tests in the first group immediately and 3 months after treatment, it could be inferred that Streptomycin regimen leads to a more effective treatment with rapid recovery which is also accompanied by reduction in the disease anti–antibody level in the serum.
  • Z. Siadat *, M. Jalali, S. Hoseini, H. Zeraati Farvid, Smr. Parizadeh, F. Fatehi, M. Chamari Page 56
    Background And Aim
    Increased oxidative damage due to overproduction of free radicals in diabetic patients has already been reported. Complications in lipid membrane, as a consequence of free radicals’ activities, have proved to be associated with an increase in serum malondialdehyde (MDA); a lipid peroxidation end-product marker. Therefore, this study was performed to assess the effect of controlling diabetes on lipid peroxidation in type II diabetic patients.
    Materials And Methods
    This case-control study was conducted on 127 type II diabetic patients who were divided into two groups with respect to their serum HbA1C Level. Sixty four patients in the controlled group (6%≤HbA1C≤8%) and 63 cases in the uncontrolled group (8%< HbA1C) were studied. Serum biochemical parameters such as fasting blood sugar, triglyceride, cholesterol, HDL-C, LDL-C and variables such as age, duration of diabetes, cigarette smoking, body mass index (BMI), were determined in the two groups. The obtained data was statistically analysed by means of SPSS, independent t, and Chi-Square at the significant level P≤0.05.
    Results
    Serum MDA level in the uncontrolled diabetic patients was significantly higher (P=0.025) compared to the controlled ones (2.01±0.88 and 1.63±1.01 nmol/mL, respectively). The levels of fasting blood sugar (208.6±61.6, 159.9±33.0 mg/dL) and triglyceride (223.9±131.8, 182.2±95.4 mg/dL) were significantly higher (P=0.001 and P=0.43, respectively). In the uncontrolled group, mean age of patients in the controlled group was significantly higher (P=0.036) than that of the uncontrolled group (57.73±9.25 and 54.38±8.59, respectively).
    Conclusion
    The results indicate increased lipid peroxidation in the uncontrolled diabetic patients. Thus, controlling diabetes as a prophylactic procedure can reduce complications resulted from this increase in type II diabetic patients.
  • Hr. Riyasi, Mm. Hassan Zadeh Taheri, Ghr. Sharif Zadeh *, F. Hosein Zadeh Chahkandook Page 62
    Background And Aim
    Epilepsy is the second leading cause of CNS morbidity after CVA. Its cause is abnormal synchronous discharge of a group of CNS neurons that cause recurrent seizure. Approximately half to one percent of the world population are affected. Epidemiology of the disease is affected by different factors such as: age pyramid, diet, geographical variations, etc. Hence, studying of the disease is essential and can help to diagnose and treat the patients. This investigation was designed to assess the epidemiology and clinical aspects of epilepsy in Birjand city between 2004 and 2006.
    Materials And Methods
    This analytical and descriptive survey was done on 222 epileptic patients hospitalized in Vali-e-Asr hospital between 2004 and 2006. Data was gathered by means of a questionnaire which was then analyzed by using chi-square, T-test and ANOVA applying SPSS software; and P<0.05 was taken as the significant level.
    Results
    Our findings showed that epilepsy is more prevalent in males (59.5%) than females (40.5 %).The relative frequency of age in epileptic patients was in the order of 10-19 years (36.9%); 20-29 years 23.9 %, and 50-59 year old group (2.7%). The onset of the disease was in the order of 0-9 years (38.7%), 10-19 years (37.4%), and 50-59 year old group (1.4%). With respect to type of epilepsy, generalized and focal seizure accounted for 51.4% and 48.6% of the cases, respectively. The dominant hand was the right hand (77.5%) and the remainders were left–handed. No significant statistical relationships were found between kind of seizure-in one hand-and epilepsy type, age of onset, sex, hand dominancy, familial history and Todd’s palsy; on the other.
    Conclusion
    According to the findings of this study, high frequencies of the disease, which had unfavorable effects on their lives, belonged to active age-group of the population. Thus, a larger study with more population and for a longer period of time is recommended for a better and more accurate survey of epilepsy in the region.
  • Gh.H. Halvani *, M. Zare, A. Barkhordari Page 69
    Background And Aim
    Noise induced hearing loss is one of the most common occupational diseases in the world. It is thus introduced as one of the ten principle work-related diseases. According to the estimation of WHO, noise approximately causes a daily loss of 4 million US dollars throughout the world.
    Materials And Methods
    This cross-sectional and analytical study was carried out on 100 workers of Taban textile factory in Yazd to assess hearing loss in the left and right ear of the staff at weaving, spinning and mechanical sections. This was done at 250, 500, 1000, 2000, 4000, and 8000 Hz frequency by means of audiometer. Besides, mean noise intensity in the auditory system of the workers (who had already been examined) was measured during their own shifts. The obtained data was statistically analysed by means of SPSS software and ANOVA; and LSD (less significant difference) was calculated. P≤0.05 was taken as the significant level.
    Results
    Mean age and work history were 38.9810-43 and 13.836.1 respectively. Findings indicated that noise induced hearing loss (NIHL) would be 0.18, if sound intensity increased one degree and work history were stable. But if sound intensity were stable, NIHL would be 0.37 when work history increased one degree. ANOVA statistical test (at the confidence level 95%) showed that the increase in NIHL is different in various occupational groups.
    Conclusions
    Hearing loss was observed at different levels and at all frequencies in textile factory workers. However, hearing loss in the work begins at 4000 Hz and according to regression analysis the effect of work history on NIHL is more than the effect of sound.
  • F. Haghighi *, S.A. Saadatjoo, F. Fanoodi, M. Taherian Page 75
    Background And Aim
    One of the first steps in diagnosing neoplasms is their epidemiological study. Being aware of the epidemiological condition of different kinds of neoplasms can help us a lot in educational planning and research; and cure the disorder as necessitated in a certain area. The present study was done to epidemiologically investigate the neoplasms in woman’s internal genital system in Birjand between 1996 and 2006.
    Materials And Methods
    This analytical and descriptive study was done on 2979 biopsy dossiers of the internal genital system of women who had referred to Birjand pathology labs between 1996 and 2006. The dossiers whose pathological reports were benign and malignant neoplasms, preneoplasic damages, and ovary physiologic cyst were selected from the biopsy dossiers. Then a check-list, which demanded demography information, sampling place and time, pathological diagnosis, primary diagnosis, and the damaging process, was filled out. Finally, the obtained data was analysed by means of SPSS software using Chi-Square and t-test at the significant level of P≤0.05.
    Results
    Most Pathologic cases were found in patients aged between 40 and 59 years (47%). Most of the patients (79.9%) who were studied were urbanites. The number of the cases of the malignant neoplasma in rural areas was twice that of urban areas, and the number of the cases of preneoplasic damages in villages was three-fold. The most malignancy rate of women’s internal genital was that of the cervix. In uterus, most cases of benign neoplasms were leiomyoma, and most cases of preneoplasic damages were complete moles and the majority of the cases of malignant neoplasms included adenocarcinoma. But the most cases of benign preneoplasic tumors were endocervical polyps. The most number of malignant tumors were Squamous Cell carcinoma (SCC). Out of ovary pathogenecity, 73.1% were physiologic cysts from which 50.7% were luteal ones. In addition, adult teratoma, as the most percentage of benign neoplasms, amounted to 30.7% and epithelial carcinoma, as the most percentage of malignant tumor, reached 53.5%. Thus, it was found that the frequency of malignant cases gradually increased during this period of 10 years (from 2.3% in 1996 to 21% in 2006).
    Conclusion
    Regarding the high frequency of cervical malignancies, studying risk factors such as marital age, number of pregnancies, socioeconomical status, and infections are very necessary. Moreover, planning to do right and accurate screening of women especially in rural areas is of critical importance.
  • Gh. Sharifirad, S. Mohebbi *, M. Matlabi Page 84
    Background And Aim
    Diabetic foot complication and its amputation is one of the most physical and emotional disabilities in diabetic patients. Since much of the care of the patients is on their own part and it is not possible for them to be under the medical attention of physicians, nurses and health workers, the best way is to care for their feet at home. The aim of this study was to survey the care of the feet based on Health Belief Model in type II diabetics referring to Kermanshah diabetes research center.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study 108 type II diabetic patients referring to Kermanshah diabetes center were selected randomly. Data collecting was done by means of a questionnaire having 59 questions and covering, 5 sections including: demography, knowledge, health belief model (perceived susceptibility, severity, benefits, barriers, and cues of action) foot care at home, and the checklist.
    Results
    The findings showed that 33.3% of the subjects got only 40% of knowledge scores and 14.8% had not acquired at least 30% of the scores. The patient's perceived susceptibility was low, so that 32.4% of them were not aware of the risk of diabetic foot and only 2.8% of them knew foot-care benefits completely. The findings showed that there was a significant relationship between the mean score of perceived benefits scores and the level of perceived susceptibility with the level of foot care (P< 0.05); because only 2.8% of the patients took everyday necessary care of their feet at home.
    Conclusion
    According to this study knowledge and attitude of the subjects (i.e. two aspects of Health Belief Model) were at an average level but their behavior regarding foot care was lower than average. It seems that the use of theoretical based models such as Health Belief Model and self-efficacy theory can be effective on promoting foot care level.
  • M. Morowatisharifabad *, N. Rouhani Tonekaboni Page 91
    Background And Aim
    Diabetes mellitus is a major health problem throughout the world. This biochemical disorder is characterized by hyperglycemia, impaired metabolism of carbohydrates, fats, and proteins; and accompanied by absolute or relative insulin deficiency of the body. It is estimated that by 2025 about 300 million will have got diabetes in the world. Self-efficacy is proposed as a concept of social learning theory and a construct of health belief model, particularly when the model is used for predicting simple life-style changes in chronic diseases. This study was designed and carried out to determine the status of this construct and its related factors in addition to its correlation with self-care behaviors among diabetic patients.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was carried out on 120 patients referring to Yazd diabetes research center. A questionnaire whose validity and reliability had been assessed and approved was used to record perceived self-efficacy and self-care behavior constructs through interviewing each subject in private. Besides, the subject's demographic variables such as age, sex, education level, job, period of having diabetes, and type of diabetes were inquired.
    Results
    The subjects scored 59.9% of self-efficacy. Among self-care behaviors, keeping blood glucose at normal range when under stress and managing hyper/hypoglycemia well, received the lowest perceived self- efficacy score, but performing the prescribed number of daily insulin injections or taking drugs in due course received the highest score. Men had a higher level of self-efficacy, while it was also positively correlated with education level. Level of self-efficacy was also higher in female employees in comparison with housewives. Self-efficacy was positively correlated with self-care behaviors and its respective variance was 38%
    Conclusion
    Respondents gave average self-efficacy ratings on their ability to manage all aspects of their disease. Self-efficacy, as the most important diabetes-related self-care, got a high level of importance. Therefore, self-efficacy must be reinforced in these patients especially in women who seem to be weaker in this domain.
  • M. Jahanshahi *, Mj. Golalipour, K. Heidari Page 100
    Background And Aim
    Cephalometery is a branch of anthropometry science. This research was conducted in view of the importance of anthropometric indices in forensic medicine, plastic surgery, anatomy and orthodoncy with regard to face shapes of young males in the ethnic groups of Gorgan.
    Materials And Methods
    This descriptive and cross-sectional study was done on the face shapes in Fars and Turkman ethnic groups of 398 normal 17-20 year old males using cephalometric measures. The length and width of faces were determined by using classic cephalometery technique; Martin Saler Cephalometer having the accuracy of 0.5 mm and T ruler; and the shape of faces were classified according to 5 international types. Then, mean and percent of face shapes in the ethnic groups of Fars and Turkman males were compared. To determine morphological indices in the ethnic groups chi-square test was used and for comparison of the means of the anthropometric findings Student’s t (=0.05) was applied.
    Results
    The dominant type of face shape in the native Fars and Turkman males was mesoprosopic; 44 % and 38.4%, respectively. The rare type of face shape in native Fars and Turkman males was hyperleptoprosopic; 4% and 8.6 %, respectively. Mean of prosopic index in the two ethnic groups was not significant.
    Conclusion
    This study, in addition to determining face shapes in the area, indicated that diversity of face shapes in the ethnic groups is due to genetic factors.
  • M. Moghimi *, Sa. Marashi, F. Kamani, A. Kabir Page 104
    Background And Aim
    Sentinel lymph node (SLN) biopsy is a useful way of assessing axillary nodal status and obviating the need for axillary lymph node dissection (ALND) in patients with breast cancer. The aim of this study was to assess the accuracy of the SLN biopsy in the correct prediction of ALN involvement.
    Materials And Methods
    Thirty three patients with breast cancer that had been operated in Ayatollah Taleghani and Mehr hospitals in Tehran were enrolled in a prospective study. In these patients, at first SLN biopsy and then ALND was performed. SLN was found via radionuclide scintigraphy and blue dye during the surgery. Both SLN and ALN involvement were assessed by a pathologist.
    Results
    Mean age of the cases was 52.03±8.4. Accuracy of SLN in predicting ALN involvement was 90.91% (Confidence Interval: CI=95%: 77.88%-96.60%), sensitivity was 92% (Confidence Interval =95%: 75.03%- 97.78%) and specificity was 87.5% (CI =95%: 52.91%-97.76%).
    Conclusion
    Success rate of SLN finding was high; so SLN biopsy can be used to determine the stage of breast cancer in hospitals and the centers which have these equipments.
  • M. Jafarnezhad *, M. Zangooyi Page 111
    Peripartum Cardiomyopathy (PPCM) is a rare and specific form of dilated and fatal cardiomyopathy which leads to systolic complication of the left ventricle. The disease usually begins slowly but its progression is fatal. Thus, the prognosis of the disease is often poor. Because of the low prevalence of the disease, extensive epidemiologic and clinical studies are not available. Few papers, most of which are retrospective studies, are available in Iran in this regard. The reported case was a 29 year old woman who matched all the criteria of PPCM presented in Braunwald textbook of cardiology. Contrary to ordinary ones, our patient had a sudden onset – with severe pulmonary edema after cesarean section; while she used to be absolutely healthy before the surgery. In spite of severe clinical condition and very low left ventricular ejection fraction (LVEF) on admission, her response to treatment was excellent and remained healthy in a 2 year’s follow- up, with a normal LVEF.