آرشیو دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۲۳۵۷۷
تصویر روز
۸
نقد و تحلیل «تل ماسه» (2)

بخش پایانی

تخریب منجی ادیان در جهانی اساطیری

مسیح عرفان

همان طور که گفته شد، بنی جزرت هم در فیلم صرفا فرقه ای قدرت مند و ذی نفوذ است که می تواند پادشاه تعیین کند. این فرقه به دنبال دستیابی به کویساتز هادراخ هستند. کویساتز هدراخ عبارتی عبری بوده که معنایی معادل طی الارض و طی مسیر های طولانی در مدت زمانی کوتاه دارد. به نظر عده ای، استفاده این نام عبری برای پاول/منجی، اشاره ای به عقائد یهودزده بنی جزیرت ها داشته باشد که البته چنین چیزی در فیلم وجود ندارد و کویساتز هادراخ هم در حد یک عبارت ساده، باقی می ماند. وقتی اثر از رساندن معنای مورد نظر خود الکن است، منتقد نباید تاویلی خارج از فیلم را بر اثر تحمیل کند.

البته در کتاب، بنی جزیرت ها روش خاصی برای جنگیدن دارند که با حرکت های سریع و فوق العاده در مبارزه همراه است و ممکن است این عبارت اشاره به نوع جنگیدن این فرقه داشته باشد. اما در فیلم این روش جنگیدن به کلی حذف شده و کویساتز هادراخ بیشتر از کتاب، بی معنی جلوه می کند.

بنی جزرت ها برای رسیدن به این موجود متکامل، نسل های خاصی را کنترل می کنند تا به زاد و ولد کویساتز هادراخ نزدیک شوند. (طبق ادعای بعضی، فرقه های شبه ماسونی همچون پگاه صبح طلایی نیز مثل بنی جزیرت ها، نسل های انسانی را جهت دهی کرده و سعی دارند با حفظ الگو های ژنتیکی خاص به انسان کامل برسند.

اینکه در فیلم تاکید می شود این شخصیت یک دختر بوده و پاول نیست، در پایان قسمت دوم نقض شده و پاول با نوشیدن آب حیات تبدیل به کویساتز هادراخ می شود. با توجه به سرنوشت پاول که جلوتر خواهد آمد، درمی یابیم که این عبارت نه برای یک شخص، که برای درجه ای از ادراک یا قدرت معنوی به کار می رود و کویساتز هادراخ بودن پاول، منافاتی با کویساتز هادراخ بودن خواهرش ندارد.

فرقه کویساتز هادراخ به مهندسی ادیان (ایجاد تفکر های دینی در بین مردم یک منطقه با هدف جهت دهی رفتاری آنان) مشغول بوده و دین فرمن ها و منجی موعودشان ساخته و پرداخته همین گروه باطنی است.

درواقع فرمن ها به آنچه که بنی جزرت ها می خواهند باور کنند، اعتقاد دارند و ریشه دین فرمن ها، وحی الهی نیست.

اینجاست که بررسی هویت واقعی مهدی/پاول/منجی اهمیت دوچندان پیدا می کند.

پاول، مودب و چند اسم دیگر!

در کتاب اول و دوم هربرت، شخصیت محوری داستان پاول اتریدیس است، جوانی که پس از مرگ پدرش قرار است جای خالی وی را پر کند اما از نظر بومیان آراکیس، منجی وعده داده شده آنهاست.

هر چند بازی تیموتی شالامی به عنوان مهم ترین شخصیت فیلم، قوت کافی را ندارد (که البته بخشی از این ضعف ناشی از آشفتگی فیلمنامه است) اما ویژگی های شخصیتی پاول قابل بررسی است. اولا اسم وی پاول یا همان پولس است. پولس در مسیحیت تداعی گر شخصیت پولس قدیس، یهودی به ظاهر مسیحی شده در سده اول میلادی است. در نگاه دقیق تر به تاریخ، پولس قداستی نداشته و مهم ترین عامل تحریف آیین حضرت عیسی ا ست، اما به هر حال مسیحیان امروزی از وی به نیکی یاد می کنند.

از طرفی وی در نظر بومیان آراکیس، مهدی خطاب می شود. درواقع پاول/مهدی به عنوان منجی اهالی آراکیس، نه فقط بازنمایی توهمی کارگردان از شخصیت منجی اسلامی ا ست، بلکه اشاره ای به منجی مسیحی نیز دارد.

این اشارات زمانی پررنگ می شود که می بینیم پاول دریافت های باطنی بسیاری دارد و همچون بعضی قدیسان و اهل دل، در مکاشفاتش آینده های محتمل را می بیند. همچنین فرمن ها چند بار تکرار می کنند که پاول ویژگی های گفته شده پیرامون منجی را داراست و شخصیت وی با کتاب و نوشته ها، همخوانی دارد.

در سکانس های پایانی قسمت دوم، پاول همچون مسیح یا بعضی دیگر از پیامبران کتاب مقدس، شروع به پیشگویی کرده و از زندگی شخصی مردم خبر می دهد. این قدرت های غیبی باعث می شود فرمن ها پاول را به عنوان مهدی/منجی تایید کنند و به وی ایمان بیاورند.

باید دقت کنیم که پاول نه یک منجی دروغین و کلاهبردار، که دقیقا مطابق با پیشگویی های فرمن ها (که البته ریشه در مهندسی دینی بنی جزرت ها داشته و در واقع آنها ویژگی های کویساتز هادراخ را به عنوان مهدی برای فرمن ها بازگو کردند) پاول وظایفش را انجام داده و به هیچ وجه درصدد فریب آنها نیست.

به بیان دیگر، پاول همان کسی است که فرمن ها انتظار وی را کشیده و مهدی می نامند.

نکته عجیب و توهین آمیز اثر این است که نام مقدس مهدی در این فیلم، اسمی بومی برای همان کویساتز هادراخ است و پاول در مکاشفاتش به دنبال مقام کویساتز هادراخ می گردد، نه مهدی شدن. درواقع مقام واقعی منجی همان مقامی است که بنی جزرت ها به آن باور داشته و مهدی بودن، لفظی ساخته و پرداخته بنی جزرت هاست.

جالب توجه است که پاول در ابتدای فیلم از سیاره ای خوش آب و هوا به آراکیس که منطقه ای سخت برای زندگی است آمده، گویی فرمن ها لیاقت اینکه مهدی از خودشان باشد را ندارند. علاوه بر اسم غربی پاول، شهرتش (اتریدیس) نیز به معنای منسوب به اتریس، یکی از پادشاهان مشهور یونانی ست. درواقع عقبه خانوادگی پاول نه از آراکیس و غرب آسیا، که ریشه در غرب دارد.

ماجرای سفر پاول به عنوان منجی به آراکیس، یادآور سفر جاسوسانی همچون لورنس عربی و گرترود بل به غرب آسیاست که به اسم استعمار (عمرانی بخشیدن به ممالک) آمدند و رسما استثمار و بهره کشی کردند تا آینده غرب آسیا و ژئوپولیتیک کشور های عربی طوری باشد که انگلیس و دستگاه های جاسوسی غربی می خواهند.

مادر پاول نیز شخصیتی مقدس بوده که باز یادآور حضرت مریم، مادر منجی مسیحیان و مسلمانان است.

در شناخت شخصیت پاول، بایستی کمی بیشتر دقت کنیم. اولا پاول عصمت ندارد و خودش هم نمی داند کیست و کدام مکاشفاتش درست است و کدام شیطانی. این مسئله شبهه معروف و البته سستی است که شاید برای یهودیان و مسیحیان که عصمت انبیا را قبول ندارند، صعب به نظر برسد؛ در اسلام که اعتقاد به عصمت به معنی رسیدن انبیا و ائمه به خداوند متعال و مشافهه باطنی با خداوند جل جلاله و دریافت وحی الهی از خود خدا، وجود دارد؛ لذا چنین اشکالی به نظام عقیدتی اسلام وارد نیست. وقتی سخن از وحی می شود، منظور هر مکاشفه یا تجربه ماورائی نیست، بلکه پاک ترین دریافت ها و ادراکات باطنی الهی و معصومانه وحی نامیده می شود.

به همین علت، شخصیت پردازی پاول برای مسیحیان و یهودیان چالش برانگیز است، چرا که اگر کسی که مدعی پیامبری است، معصوم نباشد و در دریافت های باطنی اش خدشه وارد شود، ممکن است وی مامور شیطان بوده، با هدف اغوای مردم دست به کار های عجیب و غریب و خوارق عادات بزند. درواقع تعالیم ضدعقل در کتاب مقدس مسیحی یا عبری نیز به خاطر دست بردن و تحریف انسان های غیرمعصوم در این کتاب است. مثل مکاشفات غلط پاول که چون عصمت ندارد، مطمئنا نمی تواند رهبری مناسب برای راهبری مردم باشد.

نکته سوم این است که مردم و پیروان فرمن وی، واقعا تمام ویژگی های منجی را در وی یافته اند و با بعضی کار های خارق عادت وی، به مهدی/پاول ایمان آورده اند. یعنی مخاطب مسیحی یا یهودی کاملا همچون فرمن ها، باید در دین خود شک کند که چگونه به صرف اخبار از غیب یا کار های خارق عادت دیگر، نبوت پیامبران یهودی که عصمت ندارند را پذیرفته است.

اما در اسلام به برکت معجزه جاویدان حضرت که در قرآن کریم تجلی تام و تمام یافته، ما با رجوع به مطالب بلند این کتاب که در جامعه ای بدوی و بدور از علم و دانش نوشته شده است، درمی یابیم که مطمئنا ریشه این تعالیم بلند، نمی تواند ذهن انسانی باشد که تحصیلات آکادمیک هم ندارد. در واقع به برکت قرآن کریم که برخلاف کتاب مقدس نه تناقض درونی دارد و نه بیرونی، انسان در مواجهه عقلانی با کتاب مطالبش را تصدیق می کند. اما چون در کتاب مقدس موجود مسیحی-یهودی، خرافات زیادی بیان شده، معتقدان به این ادیان نیز مجبورند یا دین خود را کنار گذاشته یا به تعالیم ضدعقل و شیطانی کتاب کورکورانه باور پیدا کنند.

اینجاست که رذالت هربرت در معادل گذاری اسلامی برای پاول و فرمن ها بسیار دور از انصاف جلوه کرده و در خوش بینانه ترین حالت ناشی از یکی دانستن عقائد اسلامی با مسیحیت و یهودیت است.

پاول چون عصمت ندارد منجی مناسبی نیست و عاقبتش هم ذلتبار است. یادآوری می شود که تنها کنش های پاول و قدرت های ماورائی همچون استفاده از صدا یا مکاشفاتش، همگی به کویساتز هادراخ بودنش وابسته است و آن مقامی واقعی است، نه مهدی بودن.

پاول هر چند منجی و نجات دهنده فرمن ها از دست ظلم امپراطوری است، اما اقدامات وی باعث شعله ور شدن جنگ در تمام جهان خواهد شد. پاول اتریدیس در کتاب دوم هربرت که تل ماسه: منجی (Dune:Messiah) نام دارد، تبدیل به رهبری خونریز شده و به عنوان مودب/مهدی (مهم ترین شخصیت در دین فرمن ها) فرمان جهاد (همین لفظ در کتاب آمده است) صادر کرده و تمام جهان را به خاک و خون می کشد. پس از چندی، پاول از بار حکومتی که به آن رسیده شانه خالی کرده و بعد از کور شدن در یک ترور ناموفق، سر به بیابان می گذارد. قدرت نیز به دست عالیه (Alia) خواهر پاول و فرزندانش، غنیمه (Ghanima) و لتوی دوم سپرده می شود.

پس از سال ها پاول بازمی گردد تا دینی را که با محوریت خودش بنیانگذاری شده، نابود کند اما کشته می شود.

رگه های ضددینی در تل ماسه، خصوصا در قسمت های آینده که فصل نتیجه گیری زندگی پاول است، بسیار پر رنگ می شود. دقت شود که پاول فقط منجی اسلامی نیست، بلکه با ویژگی های شخصیتی وی در تل ماسه، هر دینداری در جهان که منتظر منجی است فردی نادان و بالقوه تروریست شناخته می شود. بر اساس منطق تل ماسه هر منتظر دینداری فارغ از دینی که دارد، اگر منجی اش ظهور کند، پیاده نظام جنگ های وحشیانه خواهد شد.

هر چند مهدی و جهاد، ضد اسلامی بودن اثر را چندچندان کرده و مسلما ضدیت اثر با اسلام، بیش از ضدیت اثر با آیین های منجی گرای دیگر است.

پاول کسی است که ویژگی های مکتوب منجی را داراست. پس تل ماسه به ملاک تشخیص منجی از نگاه زرتشتی، هندو، یهودی، مسیحی و مسلمان حمله کرده و دین و رهبری دینی را مایه هلاکت معرفی می کند. می توان گفت هربرت و به تبع وی، ویلنو، با تخریب شخصیت منجی و ترسیم چهره ای کریه از ظهور وی، می خواهد مردم را از گشایش الهی در این دنیا ناامید کرده و قانع بودن به همین لجنزار مدرنیستی یا شبه مدرن را تجویز کند.

شاید به همین دلیل باشد که تالکین نویسنده هابیت و ارباب حلقه ها (که در مجموع ترسیم گر منجی مسیحی است) وقتی کتاب های هربرت را خواند در نامه ای چنین نوشت:به شدت از کتاب ها خوشم نیامد!

جمع بندی و نتیجه گیری

در کتاب چهارم هربرت، شاهد قدرت گرفتن پسر پاول به نام لتوی دوم هستیم. لتو خودش را با کرم های عظیم الجثه ترکیب کرده و تبدیل به کرم/خدای آراکیس می شود. شبیه به بعضی اساطیر ناستیک (رجوع شود به نقد سه گانه ماتریکس) یا اسطوره امبیر در آمریکای جنوبی که خالق جهان را کرمی انسان گونه می داند.

لتو با منع رفت و آمدهای بین سیاره ای در کل جهان، چنان استبدادی ایجاد می کند که مردم پس از مرگ وی نفسی راحت می کشند. در تل ماسه گفته می شود آراکیس توسط منجی به سرزمینی سرسبز و بهشت گونه تبدیل می شود. هر چند پاول/مهدی موفق به چنین کاری نشده و برعکس دوزخی را برای جهانیان به ارمغان می آورد، اما لتو با نابود کردن شیئ خلودها (کرم های عظیم الجثه)، صحرای آراکیس را به سرزمینی سرسبز تبدیل می کند. این خدای بدقیافه و مستبد هم پس از سال ها می میرد و داستان نیز با جریاناتی دیگر و با محوریت فرقه بنی جزرت ادامه پیدا می کند.

در واقع هربرت اسامی دینی را استفاده کرده اما مسمی و واقعیت جهان را مشرکانه، اساطیری و فرقه ای ترسیم می کند. مهدی، جهاد، منجی، ظهور، دینداری، پرستش و... در اثر موجود است، اما خدا یا نماینده خدایان بر اساس اساطیر مشرکانه به تصویر کشیده می شود.

به صورت کلی می توان گفت تل ماسه هدفی جز ناامید کردن مردم از منجی و اصلاح این جهان ندارد. از طرفی با استفاده وارونه از مضامین ماورائی مخاطبین را از هر چه معنویت گرایی و دینداری ا ست بیزار می کند.

بنی جزرت ها تنها گروهی هستند که قدرت های ماورائی حقیقی دارند، اما به دلیل اعمال خودخواهانه یشان، مخاطب را پس می زنند.

خدای فرمن ها هم که کرم هایی آدم خوار بوده که به انسان ها سواری می دهند. درواقع مفاهیم ماورائی نیز در خدمت بهبود زندگی این دنیایی انسان هاست.

پاول نیز عاقبت خوشی ندارد و قرار است تمام امیدهای مردم به منجی در قسمت های بعدی دون، تبدیل به ناامیدی، پشیمانی و حسرت شود. دقت شود که پاول علاوه بر شخصیت تحریف شده اش، تصویری تقلیل یافته از منجی و امام در اسلام است؛ چرا که امام زمان علیه اسلام در اسلام واسطه فیض بوده و همین الآن تمام جهان به برکت باطن امام روزی می خورد. اینکه فیلم مقام امامت را به ظهور و تغییر این جهانی تقلیل داده است، از کژتابی های مهم فیلم است.

طبیعی است که هالیوود با سابقه تاریخی یهودی-ماسونی اش، چنین آثاری را برای تثبیت نظام های ضد دینی بسازد و حاکم و حکومت دینی را وارونه جلوه دهد. اما از ما دینداران جهان تعجب است که چنین آثاری در جهان بازدیدهای میلیونی پیدا کرده ولی ما هنوز آثار ترازی برای ترسیم آخرالزمان حقیقی و متکی بر پیشگویی های الهی، تولید نکرده ایم.

مطمئنا در شرع مقدس اسلام، سعادت انسان ها وابسته به عمل صالح، شفاعت ائمه علیهم السلام و رسیدن به رستگاری در عوالم بعدی است، اما به هر حال در حکومت مهدوی سلام الله علیه و زیر سایه عدل و نورانیت حکومت حضرت، سلوک انسان ها بسیار ساده تر خواهد شد.

لذا با اینکه هدف اسلام رسیدن به کمال باطنی است و آبادانی این دنیا در هدف اصلی خلقت مستقیما دخیل نیست، اما نیل به الله جل جلاله با زیست در بی عدالتی و ذیل حکومت های کفر، بسیار سخت تر خواهد بود. چنان که امروز در قریب به اتفاق کشور های جهان به دلیل سیستم های الحادی حاکم بر جامعه، بخش زیادی از مردم نه دین حق را می شناسند و نه سبک زندگی الهی را به کار می بندند. لذا همه ما وظیفه داریم علاوه بر جهاد فردی و اجتماعی، برای ظهور عاجل حضرت صاحب الزمان علیه السلام دعا کنیم.