اندیشه های نو در جغرافیای ایران
جغرافیا علم مکان هاست. جغرافیا علم وابستگی هاست. جغرافیا علم اکولوژی انسانی است. جغرافیا علم پراکندگی است و جغرافیا علم روابط متقابل است. و... همگی تعاریف زیبایی از جغرافیاست که توسط دانشمندان بزرگ این علم همچون ویدال دولابلاش، والترتاور، هارلن بارزومارت و گریفیت تیلر بیان گردیده اند. هر یک از تعاریف بالا درعین سادگی بیان دارای پیچیدگی های خاص است که بعد از بیان سبب عوامل گوناگون پایه های علم جغرافیا را بنیان نهاد و مورد تفسیر مجامع و انجمن های جغرافیای سراسر دنیا قرارگرفت و پایه گذار بسیاری از اندیشه ها و تفکراتی گردید که هر یک در پیشبرد دانش جغرافیا در دنیا سهم به سزایی را ایفا نمود. به گونه ای که علاوه بر پیشرفت این دانش زیبای بشری باعث گردید تا پیروان خاص هر یک به تبیین شیوه های قدما پرداخته و با نقد و بررسی نسبت به پیشرفت اندیشه ها نیز تلاش نمایند. اما از دیدگاهی دیگر دانشمندان فوق نه تنها پایه گذار بدعتی نو گردیدند بلکه موجب آن شدند تا پیروان آنان هم در کشور متبوع خود و هم در دیگر ممالک نیز از آن بهره جسته و موجب پیشرفت اندیشه های آنان به خصوص در کشور خود گردند و همین موضوع باعث رشد دانش جغرافیا در این کشورها شده و زمینه های لازم جهت پیشرفت علمی و تسلط های دیگر را بر دنیا چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ استعماری به همراه داشته باشد. در این مقاله سعی داریم تا سهم خود را در علم جغرافیا شناخته و بدانیم که چه اندیشه مسلط جغرافیایی در کشور ما وجود دارد؟ و یا اینکه با چه دیدگاهی می توان اندیشه بهتر و مناسب تری را جهت جغرافیای ایران برگزید. با نگاهی مختصر به علم جغرافیا در ایران پی خواهیم برد که این دانش همراه با پیشرفت سایر علوم در دنیای اسلام به نحو شایسته، در همین دوره رشد نمود و دانشمندان مکتب بلخی و عراقی هر کدام با تفاسیر خاص خود، حتی با نگارش ادبیات زیارتی جغرافیا سهم به سزایی در شکوفایی این دوران داشتند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.