فهرست مطالب

دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد - سال چهل و نهم شماره 4 (پیاپی 94، زمستان 1385)

مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
سال چهل و نهم شماره 4 (پیاپی 94، زمستان 1385)

  • 156 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1385/11/24
  • تعداد عناوین: 22
|
  • مقاله اصلی
  • فریبا رضایی طلب، جواد قاسمیه، هادی، سید حسین احمدی حسینی صفحات 343-350
    مقدمه
    به تجمع بیش از حد مایع در فضای پلورال، پلورال افیوژن گفته می شود. تقسیم بندی آن به دو گروه اگزوداتیو و ترانسوداتیو برای تشخیص علت زمینه ای ایجاد آن لازم است. تاکنون بهترین معیار موجود معیار لایت است. معیار دیگر گرادیان آلبومین سرم به مایع پلور است. هدف از این مطالعه، بررسی گرادیان آلبومین به عنوان معیار اولیه افتراق، پلورال افیوژن اگزوداتیو از ترانسوداتیو بوده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 84-1383 در بیماران مراجعه کننده به بخش و کلینیک فوق تخصصی ریه بیمارستان امام رضا (ع) انجام شده است. 100 بیمار با پلورال افیوژن، مورد مطالعه قرار گرفتند. از کلیه این بیماران پروتئین، لاکتیک دهیدروژناز، آلبومین مایع پلور و سرم همزمان تعیین شد. در هر بیمار معیار لایت و گرادیان آلبومین محاسبه شد. براساس هر کدام، نوع مایع پلور (از نظر اگزودا یا ترانسودا) تعیین و با توجه به تشخیص نهایی بدست آمده کارایی معیارهای کریتریای لایت و گرادیان آلبومین مورد بررسی قرار گرفت. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی در پرسشنامه جمع آوری گردید. نتایج حاصله از کریتریای لایت و گرادیان آلبومین با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و با کمک گرفتن از آزمون همگنی حاشیه ای مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج این آزمون موید کارایی معیار کریتریای لایت (p=0.317) و عدم کارایی معیار گرادیان آلبومین به عنوان اولین معیار تشخیصی و در حالت کلی می باشد (p=<0.001).
    نتایج
    در مجموع، بیماران براساس تشخیص بالینی نهایی، 14 نفر ترانسوداتیو، 70 نفر اگزوداتیو بودند. 9 نفر بدون تشخیص نهایی و در سیر بیماری، پلورال افیوژن برطرف شده بود و یک نفر در طول بررسی های تشخیصی فوت نمود، 6 نفر نیز دارای آمبولی ریوی بودند که می توانست هر دو را ایجاد کند. در بیماران، دارای تشخیص نهایی باکریتریای لایت، 77 نفر اگزوداتیو و 13 نفر ترانسوداتیو بودند. در همین افراد با گرادیان آلبومین 41 نفر اگزوداتیو و 49 نفر ترانسوداتیو بودند کریتریای لایت توانست از 70 مورد اگزودا، (%98.7) 69 مورد را به درستی تشخیص دهد از 13 مورد ترانسودا، نیز 11 مورد (%78.6) را به درستی تشخیص داد و در مقابل معیار گرادیان آلبومین از 70 مورد اگزودا، 41 مورد (%59) و از 14 مورد ترانسودا، هر 14 مورد (%100) را به درستی تعیین کرد.
    نتیجه گیری
    گرادیان آلبومین به تنهایی به عنوان معیار اولیه افتراق علل اگزوداتیو از ترانسوداتیو پلورال افیوژن مناسب نمی باشد و در مواردی کاربرد دارد که براساس تشخیصی بالینی، پلورال افیوژن، ترانسوداتیو به نظر می رسد ولی باکریتریای لایت، مایع، اگزودا می باشد از اینرو در این موارد توصیه به بررسی گرادیان آلبومین و قضاوت بر پایه آن می باشد.
    کلیدواژگان: پلورال افیوژن، اگزوداتیو، ترانسوداتیو، گرادیان آلبومین، کریتریای لایت
  • فاطمه ناظمیان، مسیح نقیبی صفحات 351-356
    مقدمه
    آنمی یکی از مهم ترین عوارض نارسایی مزمن کلیه می باشد که منجر به اختلالات پاتوفیزیولوژیک فراوانی در این بیماران می شود. هدف از انجام این مطالعه، تاثیر روش دیالیز بر میزان پاسخ بیماران مبتلا به بیماری مزمن کلیه که تحت درمان با اریتروپویتین هستند، می باشد.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1384 در بخش دیالیز بیمارستان امام رضا (ع) انجام شده است. در این مطالعه 53 بیمار تحت همودیالیز و 47 بیمار تحت دیالیز صفاقی مورد مطالعه قرار گرفتند. از کلیه بیماران قبل از مطالعه سطوح هموگلوبین، هماتوکریت، آهن سرم، اشباع ترانسفرین، کلسیم، فسفر، فریتین، آلبومین سرم و PTH اندازه گیری شد. آزمایشات فوق پس از شش ماه از شروع دیالیز در همه بیماران دوباره تکرار گردید. بیمارانی که هموگلوبین کمتر از 11mg/dl داشتند تحت درمان با اریتروپویتین با دوز کم 100 unit/kg/week) تا 50) قرار گرفتند. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی در پرسشنامه ثبت شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و برای مقایسه داده ها از آزمون تی و کای اسکوئر استفاده گردید.
    نتایج
    در بیماران دیالیز صفاقی سطوح هموگلوبین از 8.7+/-0.2 به (p<0.05) 10.87+/-1.67 و هماتوکریت از 25.3+/-1.1 به (p<0.05) 32.76+/-4.92 رسید و در بیماران دیالیزی سطوح هموگلوبین از 8.7+/-0.6 به 1.87- /+9.25 (p<0.05) و هماتوکریت از 2.3- /+25.7 به 6.22- /+28.07 (p<0.05) رسید. میزان اریتروپیتین مصرفی نیز در بیماران تحت دیالیز صفاقی کمتر از بیماران تحت درمان با همودیالیز بود. (8- /+92 و 18- /+72 واحد به ازای کیلوگرم وزن بدن در هفته با p<0.01). فریتین در انتهای مطالعه در بیماران همودیالیزی 420.25- /+694.25 و در بیماران دیالیز صفاقی 305.65- /+345.91 بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود. در 77 درصد بیماران همودیالیزی و 49 درصد بیماران دیالیز صفاقی آهن وریدی استفاده شده بود.
    نتیجه گیری
    کم خونی بیماران تحت درمان دیالیز صفاقی، بهتر از بیماران همودیالیزی کنترل می شود و با استفاده از میزان کمتر اریتروپویتین در این بیماران می توان به هموگلوبین مورد نظر رسید.
    کلیدواژگان: آنمی، اریتروپویتین، همودیالیز، دیالیز صفاقی
  • حسن احمدنیا، محمودرضا کلانتری، محمد خواجه دلویی، محمد مهدی ایمانی صفحات 357-366
    مقدمه
    کاپتوپریل و آلوپورینول می توانند با مکانیسم های متفاوتی در هنگام بروز ایسکمی گرم بر کلیه اثر بگذارند و باعث بهبود عملکرد کلیه به دنبال نکروز حاد توبولر ناشی از ایسکمی گرم کردند. این مطالعه با هدف بررسی نقش محافظتی این دو ترکیب در برابر آسیب ناشی از القا یک ساعت ایسکمی گرم در کلیه سگ صورت گرفته است.
    روش کار
    این مطالعه تجربی در سال 1384 در دانشکده دامپزشکی مشهد انجام شده است. پانزده سگ نر سالم تحت عمل جراحی قرار گرفته و با بستن شریان کلیه ها برای مدت 1 ساعت ایسکمی گرم در هر دو کلیه جوان ایجاد گردید. سپس کلیه چپ بعد از 15 دقیقه ری پرفیوژن برای مطالعات پاتولوژیک نفرکتومی شده و کلیه راست برای ارزیابی عملکرد کلیه به دنبال ایسکمی باقی گذاشته شد. 15 سگ به 3 گروه 5 تایی تقسیم شد. به پنج سگ، قبل و بعد از عمل کاپتوپریل خوراکی با دوز 1 mg/kg و به پنج سگ، آلوپورینول خوراکی با دوز 10mg/kg تجویز گردید. به پنج سگ باقیمانده دارویی تجویز نگردید (گروه شاهد). میزان اوره و کراتینین نمونه ها قبل از عمل و در روزهای اول، سوم، پنجم، دهم و شانزدهم بعد از عمل اندازه گیری شد. مشخصات سگها، نتایج عمل و آزمایشات در پرسشنامه و برگه مشاهده ثبت گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی پردازش شد.
    نتایج
    در هر سه گروه سطح اوره و کراتینین سرم بعد از عمل افزایش پیدا کرد ولی در گروه کاپتوپریل، میزان افزایش سطح اوره و کراتینین به شکل معنی داری کمتر از گروه شاهد بود (p<0.05) در گروه آلوپورینول میزان افزایش سطح کراتینین به شکل معنی داری کمتر از گروه شاهد بود (p<0.05) ولی میزان افزایش سطح اوره در این گروه تفاوت معنی داری با گروه شاهد نداشت (p>0.05).
    نتیجه گیری
    ایجاد یک ساعت ایسکمی گرم در کلیه سگ بی عارضه نبوده و منجر به نکروز حاد توبولر می گردد. هر چند تجویز کاپتوپریل و یا آلوپورینول از ایجاد ATN جلوگیری نمی کند ولی باعث کاهش شدت آن و بهبود سریعتر عملکرد کلیه به دنبال ایسکمی گرم می گردد.
    کلیدواژگان: آلوپورینول، کاپتوپریل، ایسکمی گرم، نکروز حاد توبولر
  • محمدرضا دارابی، ناصر طیبی میبدی، داود عرب صفحات 367-372
    مقدمه
    ژن P53 یک ژن سرکوب کننده تومور باشد که در 50% تومورهای انسانی دچار موتاسیون می شود. هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بین وضعیت پروتئین P53 در بافت، سرم و ادرار بیماران مبتلا به سرطان سلول ترانزیشنال مثانه می باشد.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 85-1384 در درمانگاه بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انجام شده است. 39 بیمار که هیچ گونه شیمی درمانی و رادیوتراپی دریافت نکرده بودند و سابقه بیماری های سیستم ایمنی نداشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. پروتئین P53 در سرم و ادرار به روش الایزا و در بافت به روش ایمونوهیستوشیمی از کلیه بیماران اندازه گیری شد. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی در پرسشنامه جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    پروتئین P53 در بافت 29 بیمار (%74.4) وجود داشت. پروتئین P53 به ترتیب در 20 و 27 مورد (51.3% و 69.2%) از نمونه های سرم و ادرار بیماران مبتلا به تومور مثانه یافت شد. میانگین سطح سرمی و ادرار P53 در بیمارانی که P53 بافتی مثبت داشتند به ترتیب 1.45 U/ml و 2.27 U/ml بود که به طور قابل توجه بالاتر از میانگین سطح سرمی و ادراری P53 بیمارانی بود که P53 بافتی منفی داشتند. از بیست بیمار که پروتئین P53 سرم آنها مثبت بود، 18 بیمار (90%) پروتئین P53 در بافت مثبت داشتند و تنها در دو بیمار (10%) پروتئین P53 بافت منفی بود که از لحاظ آماری قابل توجه نبود. از 19 بیمار که سطح سرمی P53 منفی بود 8 بیمار (43%) P53 در بافت آنها منفی بود و 11 بیمار (58%) پروتئین P53 مثبت در بافت تومورال داشتند. از 27 بیمار که سطح ادراری آنها از لحاظ پروتئین P53 مثبت بود. 25 بیمار (93%) دارای پروتئین P53 مثبت در بافت و 2 بیمار فاقد پروتئین P53 در بافت تومور مثانه شان بود. از لحاظ آماری ارتباط قوی بین وجود پروتئین P53 در بافت و درجه آسیب شناسی تومور وجود داشت. (p=0.05) ولی چنین ارتباطی بین وجود پروتئین P53 در سرم و ادرار و درجه سرطان مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه یک ارتباط قوی بین افزایش ظهور پروتئین P53 در بافت و پروتئین P53 در سرم و ادرار بیماران با تومور TCC مثانه وجود داشت. بنابراین پروتئین P53 هم در سرم و هم در ادرار بیماران با تومورTCC مثانه قابل تشخیص بوده و دارای دقت تشخیصی بالایی برای مشخص کردن وضعیت ژن P53 در بیماران مبتلا به TCC مثانه می باشد.
    کلیدواژگان: ژن P53، سرطان مثانه، آنتی بادی P53، تومور مثانه، ایمونوهیستوشیمی
  • عبدالمجید فتی، فاطمه توسلی، سیدهادی موسوی، شادیه ابراهیم بشری الامین صفحات 373-378
    مقدمه
    واژینیت کاندیدائی، یکی از شایعترین بیماری های قارچی دستگاه تناسلی زنان می باشد. هدف از این مطالعه مقایسه سه روش درمانی قرص واژینال کلوتریمازول، قرص واژینال نیستاتین و ژل پوویدون ایوداین (بتادین) با یکدیگر در درمان این بیماری می باشد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی طی مدت 8 ماه از شهریور لغایت فروردین ماه 1384 در زنان مراجعه کننده به درمانگاه های زنان بیمارستان قائم، امام رضا، امام زمان و مرکز بهداشتی علی بن ابیطالب انجام گردید. ابزار گردآوری اطلاعات عبارت بودند از: پرسشنامه، مصاحبه اولیه و نتایج مشاهده و بررسی وجود کاندیدا در ترشحات واژن براساس تهیه لام مرطوب، رنگ آمیزی گرم، پاپانیکلائو و همچنین کشت در محیط کشت سایورد دکستروز آگار. در بین 300 زن متاهل که با شکایت ترشحات غیرطبیعی واژینال، مراجعه نمودند، 130 بیمار مبتلا به واژنیت کاندیدائی، به عنوان نمونه پژوهش براساس معیار ورود و خروج انتخاب و به طور کاملا تصادفی در سه گروه درمانی 1) قرص کلوتریمازول واژینال 2) قرص نیستاتین واژینال و 3) ژل بتادین قرار گرفتند. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی و درمان در برگه مشاهده و پرسشنامه جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمون کای دو پردازش شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که در میان افراد مراجعه کننده با علایم واژینیت، %43 مبتلا به واژینیت کاندیدائی بودند که بیشتر آنان در گروه سنی 25 تا 35 سال قرار داشتند. از نظر پاسخ درمانی، کلوتریمازول کارآیی بیشتری در درمان واژینیت کاندیدایی نسبت به بتادین نشان داد ولی تفاوت معنی داری با نیستاتین نداشت. همچنین اثرات درمانی نیستاتین در مقایسه با بتادین افزایش معنی داری نشان نداد. میزان عارضه جانبی بدنبال مصرف ژل بتادین بیشتر از قرص کلوتریمازول و نیستاتین بود.
    نتیجه گیری
    درمان واژینیت کاندیدائی توسط دو داروی کلوتریمازول و نیستاتین با عوارض جانبی کمتری همراه بوده و با توجه به کوتاهتر بودن مدت درمان، مصرف قرص واژینال کلوتریمازول نسبت به دو روش دیگر می تواند مورد توجه قرار گیرد. تحقیق روی گروه های بزرگتر توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: واژینیت کاندیدائی، درمان، کلوتریمازول، نیستاتین، پوویدون ایوداین
  • محمدرضا کرامتی، محمود محمودی صفحات 379-386
    مقدمه
    عفونت هلیکوباکترپیلوری شیوع جهانی داشته و این عفونت در ایجاد بیماری های گوارشی و غیرگوارشی دخیل می باشد. عفونت در کشورهای در حال توسعه اکثرا در زمان طفولیت کسب شده و اکثر بالغین در این کشورها مبتلا به عفونت می باشند. مطالعات متعدد همه گیر شناسی ارتباط این عفونت را با فاکتورهای خطر متعدد از جمله سن، جنس، وضعیت اقتصادی اجتماعی، تعداد افراد خانواده، رژیم غذایی، شاخص توده بدن و گروه خونی ABO مورد ارزیابی قرار داده است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط عفونت با این عوامل خطر انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 1384 در آزمایشگاه کلینیک ویژه بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شده است. 184 بیمار که جهت بررسی سرولوژی عفونت هلیکوباکتر به آزمایشگاه ارجاع نشده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. از کلیه بیماران معاینه به عمل آمده و وزن و قد و شاخص توده بدنی آنها اندازه گیری شد. مشخصات فردی، وضعیت اقتصادی، رژیم غذایی، نتایج گروه خون و Rh و عفونت هلیکوباکتر در پرسشنامه جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمون کای اسکوئر پردازش شد.
    نتایج
    در کل %77.8 بیماران مورد مطالعه، سرولوژی مثبت از نظر این عفونت داشتند. میزان ابتلا با افزایش سن بیماران به طور معنی داری افزایش نشان می داد. از نظر جنسی اختلاف معنی داری بین زن و مرد مشاهده نگردید. دراین بررسی ارتباط معنی داری بین این عفونت با وضعیت اقتصادی، رژیم غذایی، BMI، اعتیاد به سیگار، مواد مخدر و مشروبات الکلی و نوع گروه خونی ABO مشاهده نگردید، اما با افزایش سن و تعداد افراد خانواده به صورت معنی داری میزان ابتلا به این عفونت افزایش نشان داد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه نمای سنی ابتلا تقریبا بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بوده و بیشترین تغییر در ابتلا در گذر از دهه دوم به سوم زندگی مشهود بود. علی رغم این که برخی مطالعات ارتباط بین عفونت هلیکوباکترپیلوری و دیگر عوامل خطر ذکر شده را تایید نموده اند، اما در این بررسی به جز سن و تعداد افراد فامیل در مورد بقیه فاکتورهای خطر بصورت معنی داری تغییری در میزان ابتلا به این عفونت مشاهده نگردید.
    کلیدواژگان: هلیکوباکترپیلوری، گروه خون، عفونت هلیکوباکتر
  • محمد مهدی اعتمادی، مرتضی سعیدی، سعیدرضا شهامی، محمد خواجه دلویی، پیام ساسان نژاد صفحات 387-396
    مقدمه
    تظاهر عمده عفونت با ویروس HTLV1، پاراپارزی اسپاستیک با ماهیت پیشرونده است که به عنوان میلوپاتی وابسته به (HAM)HTLV1 یا پاراپارزی اسپاستیک تروپیکال (TSP) شناخته می شود. این مطالعه با هدف بررسی بیماران مبتلا به میلوپاتی ناشی از ویروس HTLV1 را از لحاظ ابتلا همزمان به نوروپاتی، تظاهرات بالینی و نوروفیزیولوژی انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 84-1382 در مراجعین به درمانگاه اعصاب و درمانگاه تخصصی بیماران HTLV1 بیمارستان قائم (عج) مشهد انجام شده است. 73 بیمار مبتلا به میلوپاتی ناشی از ویروس HTLV1، جهت بررسی ابتلای احتمالی همزمان به نوروپاتی هم از لحاظ بالینی و هم نوروفیزیولوژی مورد مطالعه قرار گرفتند. از بیماران بررسی اعصاب مدیان و اولنار اندامهای فوقانی و اعصاب پرونئال و تیبیال و سورال تحت الکترودیاگنوستیک (NCV) انجام شد. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی و بررسی بالینی و نوروفیزیولوژی در پرسشنامه ای جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    %65.8 بیماران از نظر بالینی مظنون به نوروپاتی بودند. بعد از انجام تست های الکترودیاگنوستیک، مشاهده شد که در %54.8 بیماران مبتلا به میلوپاتی ناشی از ویروس HTLV1 به طور همزمان درگیری اعصاب محیطی هم وجود دارد. 15 بیمار (%20.54) مونونوروپاتی، 5 بیمار (%6.8) مونونوروپاتی مولتیپلکس، 17 بیمار (%23.3) پلی نوروپاتی حسی حرکتی، 2 بیمار (%2.7) پلی نوروپاتی حرکتی و 2 بیمار دیگر (%2.7) پلی نوروپاتی حسی داشتند.
    نتیجه گیری
    تغییرات الکتروفیزیولوژیک در اعصاب محیطی در بیماران مبتلا به میلوپاتی ناشی از ویروس HTLV1 شایع است. به علاوه، این تغییرات می تواند حتی در بیماری که علایم بالینی نشانگر این نوع بیماری را ندارد نیز دیده شوند. لذا بررسی هدایت عصبی باید یک تست روتین برای بیماران مبتلا به میلوپاتی ناشی از ویروس HTLV1 باشد.
    کلیدواژگان: نروفیزیولوژی HTLV1، میلوپاتی وابسته به HTLV1، نوروپاتی محیطی
  • مرتضی سعیدی، کریم نیکخواه، پیام ساسان نژاد، رضا جعفری صفحات 397-400
    مقدمه
    تشنج یک اختلال شایع بوده و یکی از موارد مهم مراجعه به اورژانس ها را تشکیل می دهد و علل متعددی برای ایجاد آن بیان شده است. این مطالعه با هدف بررسی اولیه تشنج در مراجعه کنندگان به بخش اورژانس اعصاب انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی 170 بیمار که برای اولین بار دچار تشنج شده اند و به بخش اورژانس اعصاب بیمارستان قائم (عج) در سال 1382 مراجعه کرده اند مورد مطالعه قرار گرفته اند. برای تمام بیماران علاوه بر گرفتن شرح حال دقیق و معاینه عصبی یک پرسشنامه مخصوص تکمیل شده و اقدامات تشخیصی فرابالینی شامل بررسی خون محیطی نوار مغزی، سی تی اسکن مغزی، و در مواردی ام ار ای انجام شده است. اطلاعات جمع آوری شده در پرسشنامه با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شده است.
    نتایج
    از 170 بیمار مورد مطالعه 97 نفر مرد و 73 نفر زن بوده اند که اغلب آنها در گروه های سنی 35 تا 60 سال قرار داشته اند، در این بررسی علل تشنج به ترتیب شیوع شامل: صرع ایدیوپاتیک، بیماری های عروقی مغزی، تروما، سندروم محرومیت از مواد مخدر، عفونت سیستم عصبی مرکزی و علل مادرزادی و دژنراتیو بوده است.
    نتیجه گیری
    در این بررسی شایع ترین علت بروز تشنج صرع ایدیوپاتیک بوده است ولی با توجه به شیوع بالای حملات تشنجی به دنبال ضایعات عروقی مغزی، تروماها و محرومیت از مواد مخدر، رفع عوامل زمینه ای و ناهنجاری های اجتماعی یک عامل مهم در پیشگیری از بروز حملات تشنجی خواهد بود.
    کلیدواژگان: تشنج، تروما، ضایعات عروقی مغزی
  • محمدرضا نجفی، احمد چیت ساز، کامبیز صابری، عالیا صابری، مهدیه توکلی صفحات 401-406
    مقدمه
    بیماران مبتلا به پارکینسون سطح هموسیستئین بالایی دارند و افزایش سطح هموسیستئین به عنوان یک عامل خطرساز برای بعضی بیماری های استحاله ای مغز شناخته شده است.هدف این مطالعه مقایسه سطح هموسیستئین پلاسما در بیماران مبتلا به پارکینسون خفیف و پارکینسون شدید بوده است.
    روش کار
    این مطالعه مورد- شاهدی در بیماران مبتلا به پارکینسون در سال 1384 در کلینیک حرکتی مرکز پزشکی بیمارستان الزهرا اصفهان انجام شده است. 50 بیمار پارکینسون به صورت تصادفی مورد قرار گرفتند. بیماران به دو گروه شاهد (1) 23 نفر با پارکینسون خفیف (مرحله پایین تر و مساوی 2.5) و 27 نفر پارکینسون شدید (مرحله بالاتر از 2.5) براساس معیار modified Hoehn and Yahr تقسیم شدند و همچنین از نظر مدت ابتلا به بیماری به دو گروه مورد (2) بیشتر از 4 سال، 24 نفر و کمتر از 4 سال گروه شاهد (2) 26 نفر تقسیم شدند. سطح هموسیستئین خون در کلیه بیماران فوق توسط یک نفر و یک روش آزمایشگاهی انجام شد و با یکدیگر مقایسه گردید. مشخصات فردی و نتایج آزمایشگاهی در پرسشنامه جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش گردید.
    نتایج
    میانگین سطح هموسیستئین در گروه بیماران مبتلا به پارکینسون خفیف 25.07 μmol/lit (SD=16.62) و در گروه پارکینسون شدید 24.69 μmol/lit (SD=13.20) بود. که اختلاف معناداری از نظر آماری بین دو گروه وجود ندارد.
    میانگین سطح هموسیستئین درگروه بیماران با مدت بیماری کمتر از 4 سال 26.40 μmol/lit (SD=16.38) و در گروه بیماران با مدت بیماری بیشتر از 4 سال 23.51 μmol/lit (SD=13.78) بود که تفاوت معناداری از نظر آماری بین دو گروه وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    افزایش هموسیستئین پیش بینی کننده پیشرفت بیماری پارکینسون نمی باشد و با افزایش مدت بیماری میزان آن تفاوت چندانی نمی کند.
    کلیدواژگان: پارکینسون خفیف، پارکینسون شدید، هموسیستئین
  • فریبرز ثمینی، حسین مشهدی نژاد صفحات 407-412
    مقدمه
    استفاده از نوروآندوسکوپ امروزه در رزکسیون برخی از تومورهای مغزی، کیست های آراکنوئید و برخی از ضایعات مادرزادی و نیز در درمان ضایعات نخاعی کاربرد دارد. این مطالعه با هدف بررسی نتایج اولیه استفاده از نوروآندوسکوپ در بیماران بستری در بخش و جراحی مغز و اعصاب انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 85-1383 در بیماران بستری در بخش اعصاب بیمارستان قائم (عج) انجام شده است. 30 بیمار مبتلا به اختلالات مغز و اعصاب تحت درمان با نوروآندوسکوپ مورد مطالعه قرار گرفتند. از کلیه بیماران قبل و بعد از درمان سی تی اسکن و ام آر آی انجام شد. سن، جنس، بیماری های قلبی، عوارض و یافته های سی تی اسکن و ام آر آی در پرسشنامه جمع آوری گردید. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS (11.5) و روش های آماری توصیفی مورد پردازش قرار گرفتند.
    نتایج
    از 30 بیمار مورد مطالعه 26 نفر با هیدروسفالی انسدادی (2 نفر از آنها تومور اینتراونتریکولر و 4 نفر تومور پارانشیمال مغز داشتند) 3 نفر با کیست آراکنوئید و یک مورد با هیدروسفالی لکوله، تحت درمان با نوروآندوسکوپ قرار گرفتند. از 26 بیماری که هیدروسفالی انسدادی داشتند 4 نفر قبلا تحت عمل جراحی شنت ونتریکولوپریتونئال قرار گرفته بودند. در 26 موردی که نوروآندوسکوپ برای درمان هیدروسفالی انسدادی مورد استفاده قرار گرفت، 14 مورد تا یک هفته و 10 مورد تا یک ماه پس از جراحی اندازه بطن ها طبیعی بود. نتایج درمانی در موارد کیست آراکنوئید، تومور اینتراونتریکولر و هیدروسفالی لکوله نیز بسیار عالی بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بسیار خوب استفاده از نوروآندوسکوپ در درمان هیدروسفالی های انسدادی، کیست های آراکنوئید و مالفونکسیون شنت و نیز با در نظر گرفتن عوارض و وابستگی زیادی که شنت های ونتریکولوپریتونئال برای بیماران ایجاد می کنند، امروزه می توان نوروآندوسکوپ را به عنوان خط اول درمانی در این ضایعات مورد استفاده قرارگیرد.
    کلیدواژگان: نوروآندوسکوپی، هیدروسفالی انسدادی، ونتریکولوستومی بطن 3
  • محمد فرجی، ضیاء الله حقی، امیرشهریار آریامنش صفحات 413-420
    مقدمه
    سل ستون مهره ها یکی از شایعترین و خطرناکترین انواع سل است. تاخیر در تشخیص این بیماری باعث بروز علایم نخاعی و تغییر شکل آن می شود. هدف این مطالعه بررسی علایم عصبی و نتایج درمان جراحی سل ستون فقرات در بیمارستان قائم (عج) مشهد در طی سالهای 1383-1373 می باشد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی مقطعی 32 بیمار با بیماری پوت مورد مطالعه قرار گرفتند. علایم عصبی، تظاهرات بالینی، نوع و نتایج درمان در پرسشنامه جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون کای دو و آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    میانگین سنی بیماران 42.5 سال بود. بیشترین شیوع در محدوده سنی 59-50 سال بود. تفاوت معنی داری از نظر شیوع جنسی در بیماران وجود نداشت. شایعترین شکایت مربوط به ضعف اندام تحتانی بود که در 75% وجود داشت. بیشتر بیماران ضعف عضلانی اندام تحتانی در حد سه پنجم و دو پنجم داشتند %3.2 کیفوز، %62.5 کولاپس، 25% کیفوز+ کولاپس داشتند. %9.4 اختلال ساختمانی ستون فقرات نداشتند. شایعترین محل درگیری مهره سینه ای نهم و دهم بود 50% بیماران اختلال اسفنگتر ادراری داشتند %40.6 اختلال اسفنگتر ادراری نداشتند. میانگین دوره پیگیری بیماران 7.4 سال بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که ترکیب موثر در درمان طبی به مدت حداقل 9 ماه به علاوه استفاده از روش های جراحی مناسب در موارد لزوم همراه پیگیری دوره ای و منظم بیماران سبب بهبود تقریبا کامل تمامی بیماران با سل ستون فقرات خواهد گردید.
    کلیدواژگان: سل ستون فقرات، نتایج درمانی، بیماری پوت
  • سیدمهدی مظلومی، هادی مخملباف، فرزاد امیدی کاشانی، اقبال صدری محولاتی صفحات 421-426
    مقدمه
    با علم به این که پارگی منیسک و لیگامان زانو ایجاد علایم مثل حساسیت خط مفصلی، قفل شدن زانو، و از جا دررفتن و بی ثباتی زانو می کند ولی این علایم و نشانه ها در موارد دیگر گرفتاری زانو نیز هست. این مطالعه با هدف مقایسه علایم کلینیکی با یافته های آرتروسکوپی در ضایعات داخل مفصلی زانو انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 84-1383 بر روی 92 بیمار (100 زانو) که با علایم بالینی پارگی منیسک و رباط زانو به درمانگاه زانو بیمارستان قائم (عج) مراجعه کرده بودند و در بخش جراحی استخوان و مفصل بستری شده بودند انجام شد. از کلیه بیماران معاینه بالینی و معاینه زیربیهوشی عمومی، آرتروسکوپی و درمان نهایی به عمل آمد. بیماران با سابقه شکستگی داخل مفصلی زانو و افیوژن مزمن زانو از مطالعه حذف شدند. مشخصات فردی و نتایج آرتروسکوپی و معاینات بالینی در پرسشنامه جمع آوری شد و با استفاده از نرم افزار اکسل و آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    سن بیماران بین 13 تا 71 سال بود (متوسط سن 1.32 سال) و مدت علایم از 15 روز تا 2 سال متغیر بود. 60% بیماران زانوی پایدار و 40% زانوی ناثابت داشتند. از نظر بالینی 73% بیماران از درد، 37% تورم مکرر، 32% از خالی کردن زانو و 30% از قفل کردن زانو شکایت داشتند.
    یافته های پاتولوری در آرتروسکوپی عبارت بودند از: 75% پارگی منیسک و 23% تغییرات دژنراتیومنیسک و 4% افزایش قطر پرده سینویال و 4% اجسام داخل مفصل و 2 درصد شکستگی استئوکوندرال و در 16 درصد پاتولوژی خاصی مشاهده نشد. 37% بیمارانی که از قفل کردن زانو شکایت داشتند در آرتروسکوپی منیسک های سالم داشتند (مثبت کاذب) و 34% بیمارانی که از خالی کردن زانو شکایت داشتند در آرتروسکوپی منیسک های سالم داشتند. از بیمارانی که در معاینه بالینی حساسیت خط مفصلی داشتند فقط در 27% آنها پارگی منیسک در آرتروسکوپی تایید شد. در 57% بیماران تست مک موری مثبت بود. پس از انجام آرتروسکوپی 33% موارد تست مک موری مثبت کاذب بود (مثبت کاذب برای منیسک داخلی 34% و برای منیسک خارجی 30%).
    نتیجه گیری
    با وجودی که این مطالعه نشان می دهد که آرتروسکوپی روش مناسبی برای تشخیص ضایعات داخل زانو است، ارزش معاینه بالینی در تشخیص ضایعات هنوز به قوت خود باقی است.
    کلیدواژگان: پارگی منیسک، قفل شدن مفصل زانو، خالی کردن مفصل زانو، حساسیت خط مفصلی زانو
  • هما فال سلیمان، ماشاء الله دهقانی، نعمت الله رضایی مطلق صفحات 427-434
    مقدمه
    آنژیوپلاستی عروق کرونر به عنوان درمان انتخابی در بسیاری از بیماران دچار انسداد آترواسکلروتیک کرونر پذیرفته شده است. افزایش خفیف مارکرهای قلبی بعد از مداخله کرونری از طریق پوست به طور شایعی رخ داده است، بعضی از محققین آن را به عنوان عامل پیشگویی کننده مرگ و میر و عوارض طولانی مدت در نظر گرفته اند. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی وقوع افزایش آنزیمهای قلبی بعد از عمل و تعیین رابطه چنین افزایشی با متغیرهای بالینی آنژیوگرافیک و تکنیکی می باشد.
    روش کار
    این پژوهش توصیفی در سال 83-1382 در بخش قلب بیمارستان قائم (عج) مشهد انجام شده است. 122 بیمار با بیماری عروق کرونری پایدار که به طور انتخابی برای آنها PTCA با استنت گذاری موفق و بدون عارضه گذاشته شد، مورد مطالعه قرار گرفتند از کلیه بیماران نمونه خون جهت اندازه گیری مارکرهای قلبی از همه بیماران 20 ساعت بعد از انجام عمل گرفته شد. محدوده طبیعی برای 2ng/cc3CTnI، برای 24IU/L3CKMB، بوده است. سطوح پلاسمایی مارکرهای قلبی و رابطه آنها با متغیرهای بالینی شامل (سن، جنس، عوامل خطر بیماری عروق کرونر، شدت علایم براساس ccs class و سابقه قبلی از سندرومهای حاد کرونر) آنژیوگرافیک شامل: (نوع ضایعه، شدت تنگی) یا مربوط به عمل (عمل بر روی یک یا? دو رگ و استنت گذاری مستقیم در مقابل PTCA+ استنت گذاری) در پرسشنامه و برگه های مشاهد ثبت شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمونهای کاس اسکوئر و تی دانشجویی پردازش شد.
    نتایج
    مقادیر غیرطبیعی 1 >= مارکر قلبی در %49.5 (57 نفر) مشاهده شد. افزایش CTnI در 39 نفر (%32) و افزایش CKMB در 31 نفر (%26.3) مشاهده شد. هر چند افزایش CTnI بیش از CKMB به وقوع پیوست ولی تفاوت این دو از نظر آماری معنی دار نبود وقوع افزایش CTnI در افرادی با سن بالاتر و افزایش CKMB در افراد هیپرتانسیو به طور قابل توجهی بالاتر بود (p=0.01).
    نتیجه گیری
    براساس یافته های این مطالعه افزایش آنزیمی بعد از انجام انتخابی PCI موفق و بدون عارضه وجود دارد. افزایش CTnI شایعتر از CKMB رخ می دهد. CTnI در بیماران با سن بالا، CKMB در بیماران هیپرتانسیو به طور مهمی بالاتر است. بین افزایش آنزیم ها و با سایر متغیرهای بالینی، آنژیوگرافیک و تکنیکی رابطه ای وجود ندارد.
    کلیدواژگان: آنژوپلاستی عروق کرونر، استنت گذاری، آنزیمهای قلبی
  • هاشم دانش ثانی، فرشته قادری، سپیده افضل نیا صفحات 435-440
    مقدمه
    نارسایی احتقانی قلب یکی از مشکلات عمده طب داخلی است. بسیاری از مطالعات بیمارستانی نشان داده است که در گروه زیادی از بیماران با نارسایی احتقانی، عملکرد سیستولیک طبیعی بطن چپ حفظ می شود. برخی از یافته های بالینی و یا پاراکلینکی در مراحل نارسایی قلب موید وجود کسر جهشی طبیعی بطن چپ می باشد. این مطالعه با هدف بررسی این یافته ها در بیماران نارسایی قلب در مراحل حاد ادم انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی بر روی 117 بیمار که با علایم و نشانه های نارسایی قلب در فاز ادم ریوی به بخش اورژانس قلب بیمارستان امام رضا(ع) در سال 80-1379 مراجعه کرده بودند، انجام شده است. از کلیه بیماران پس از اخذ شرح حال و تاریخچه بیماران و نیز انجام معاینات بالینی در طی روز دوم یا سوم پس از بستری تحت اکوکاردیوگرافی قرار گرفتند و عملکرد سیستولیک و دیاستولیک قلبی ایشان تعیین شد مشخصات فردی، نتایج اکوکاردیوگرافی در پرسشنامه جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    از میان 117 بیمار مورد مطالعه 72 بیمار (62%) مرد و 45 بیمار (38%) زن بودند و میانگین سنی بیماران 66.6 ± 1.5 سال بود. عملکرد سیستولیک بطن چپ براساس کسر جهشی ارزیابی گردید و کسر جهشی بیشتر یا مساوی با 45% طبیعی در نظر گرفته شد. در51 نفر (%43.6) از بیماران مبتلا به نارسایی قلب عملکرد سیستولیک طبیعی بود و نارسایی سیستولیک در %62.5 مردان و %46.7 زنان دیده شد. در 65% از بیماران با عملکرد طبیعی سیستولیک، نارسایی دیاستولیک از نوع شل شدن تاخیری مشاهده شد و 6% مبتلا به فرم شدید تحدیدی بودند. درحالی که در 91% از مبتلایان به نارسایی دیاستولیک شدید عملکرد سیستولیک نیز غیرطبیعی بود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه موید آن است که در تعداد قابل ملاحظه ای از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی عملکرد سیستولیک بطن چپ حفظ شده است. همچنین در اکثریت بیماران با نارسایی قلبی با حفظ عملکرد سیستولیک طبیعی شایعترین و در عین حال زودرس ترین اختلال دیاستولیک الگوی پرشدن دیاستولیک با شل شدن تاخیری است و در حالی که بیماران با نارسایی سیستولیک قلبی مبتلا به شکل های پیشرفته تر نارسایی دیاستولیک نظیر فرم تحدیدی می باشند.
    کلیدواژگان: نارسایی سیستولیک، نارسایی دیاستولیک، نارسایی قلبی
  • قاسم سلطانی، علیرضا مولوی پور، سعید جهانبخش، علیرضا بامشکی صفحات 441-446
    مقدمه
    مطالعات فراوان انجام شده نشان می دهد که فیبریلاسیون دهلیزی (AF) پس ازعمل در 30 تا 50 درصد موارد رخ و منجر به عوارض مهمی نظیر افت فشارخون، نارسایی قلبی، حوادث ترومبو آمبولی، طولانی شدن زمان بستری و افزایش هزینه های بیمارستانی می گردد.
    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر و کم خطر بودن کاربرد پیشگیرانه دوز واحد و بارگیری یکجای آمیودارون، دیگوگسین و هیدورکورتیزون قبل از عمل و نیز اثر جلوگیری کننده آن در بروز فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل در بیماران تحت عمل جراحی عروق کرونر بدون استفاده از پمپ قلبی- ریوی می باشد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در بیماران جراحی عروق کرونر در سال 84-1383 در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انجام شده است، 100 بیمار منتخب جراحی عروق کرونر بدون استفاده از پمپ قلبی- ریوی که به صورت تصادفی به دو گروه 50 نفری مورد و شاهد تقسیم شده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. در گروه مورد مطالعه بیماران از سه داروی آمیودارون به میزان 300 میلی گرم، دیگوگسین به میزان 0.5 میلی گرم و هیدروکورتیزون به میزان 200 میلی گرم استفاده و در گروه کنترل به صورت روتین و بدون استفاده از داروهای فوق بود. مشخصات فردی، نتایج درمان در برگه مشاهده و پرسشنامه ثبت گردید و اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    خصوصیات بیماران و نیز متغیرهای جراحی آنها قبل از عمل در هر دو گروه مشابه بود (p<0.05). فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل درگروه مورد مطالعه در 4 بیمار (8%) و در گروه کنترل در 12بیمار (24%) مشاهده گردید (p<0.05).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد کاربرد قبل از عمل سه داروی آمیودارون، دیگوگسین و هیدروکورتیزون به صورت وریدی و با دوز یکجا در جلوگیری از بروز فیبریلاسیون دهلیزی جدید پس از عمل در بیماران تحت عمل جراحی عروق کرونر بدون استفاده از پمپ قلبی- ریوی موثر و کم خطر باشد.
    کلیدواژگان: فیبریلاسیون دهلیزی، جراحی عروق کرونر، داروهای ضد آریتمی
  • قاسم سلطانی، سعید جهانبخش، علیرضا بامشکی، سهراب عظیمی صفحات 447-454
    مقدمه
    روش معمول بیهوشی در جراحی عروق کرونر استفاده از مخدر و شکل کننده های عضلانی طولانی اثر است اما در بعضی مواقع کاربرد آنها می تواند خطرناک باشد. استفاده از رمی فنتانیل و بدنبال آن پروپوفل شرایط مناسبی را بدون استفاده از شل کننده جهت لوله گذاری فراهم می نماید. این مطالعه با هدف بررسی لوله گذاری تراشه بدون استفاده از شل کننده عضلانی در بیماران تحت عمل جراحی عروق کرونر انجام شده است.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1383 در بخش جراحی قلب بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انجام شده است. 90 بیمار که براساس معیار عملکرد قلبی در بخش قلب آمریکا در کلاس II بودند به صورت تصادفی به 3 گروه 30 نفری تقسیم و مورد مطالعه قرار گرفتند. پس از دریافت محلول رینگر در گروه شاهد سوفنتانیل به میزان یک میکروگرم به ازا هر کیلوگرم و در دوگروه دیگر رمی فنتانیل با دوزهای 2 و 4 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم داده و پس از آن به هر سه گروه پروپوفل به میزان 1.5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم تزریق شد. 90 ثانیه پس از پروپوفل شرایط لوله گذاری با مقیاس درجه بندی شده چهار امتیازی بررسی گشت. تغییرات ST و ضربان قلب و فشار متوسط شریانی به صورت تهاجمی قبل از القای بیهوشی، تا 5 دقیقه پس از آن اندازه گیری شد و در برگه های مشاهده ثبت شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمونهای کی دو و تی پردازش شد.
    نتایج
    لوله گذاری در تمام بیماران بدون مشکل انجام گرفت. شرایط لوله گذاری نیز در تمام گروه ها از نظر کلینیکی قابل قبول بود. تغییرات ST و متغیرهای همودینامیک بین گروه ها برجسته نبود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که با استفاده از دوزهای مختلف رمی فنتانیل و بدنبال آن پروپوفل می توان شرایط قابل قبولی برای لوله گذاری تراشه بدون تغییرات مهم در همودینامیک و قطعه ST نسبت به روش معمول بیهوشی بدست آورد.
    کلیدواژگان: لوله گذاری تراشه، رمی فنتانیل، بیماری عروق کرونر
  • موردنگاری
  • مجتبی طبرستانی، محمدرضا کرامتی صفحات 455-459
    مقدمه
    کمبود مادرزادی فاکتور VII جزو کمبودهای نادر ارثی انعقاد با انتقال اتوزوم مغلوب می باشد. بیماران معمولا با خونریزی های مخاطی مثل خونریزی های مکرر از بینی مراجعه می نمایند. با توجه به نادر بودن این بیماری و طیف تشخیص های افتراقی آن این مطالعه باهدف گزارش این مورد نادر انجام شده است.
    معرفی بیمار: بیمار پسر بچه 4.5 ساله که با سابقه خونریزی های مکرر از بینی مراجعه نمود. سابقه خونریزی های مکرر از بینی در برادر کوچکتر نیز وجود داشت. پدرو مادر در بیمار و یک برادر و دو خواهر دیگر او مشکل بالینی خاص نداشتند. پدر و مادر بیمار دختر عمو پسر عمو بودند.
    در بررسی آزمایشگاهی بعمل آمده زمان پروترومبین (PT) در دو برادر دارای علامت بالینی بیش از دو برابر مقدار کنترل افزایش یافته بود و سطح انعقادی فاکتور VII کمتر از 1% بود. (شکل هموزیگوت) در پدر و مادر بیمار و یکی از فرزندان دختر PT افزایش مختصر داشت و سطح فاکتور VII در محدوده 60-50% قرار داشت (شکل هتروزیگوت).
    نتیجه گیری
    بیماران مبتلا به کمبود مادرزادی فاکتور VII با خونریزی های مکرر مخاطی بویژه از بینی و رحم مراجعه می نمایند. افرادی که سطح فاکتور VII در آنها کمتراز 1% می باشد با علایم بالینی شدیدتری همراه می باشند در حالی که اشکال هتروزیگوت بدون علامت بالینی می باشند. در اشکال هتروزیگوت (ناقلین) سطح فاکتور VII بین 75-25% نرمال قرار دارد. اما در اشکال هموزیگوت کمتر از 25% است.
    در دو بیمار مورد مطالعه فوق که شکل هوموزیگوت ابتلا را داشتند، تنها علامت خونریزی های مکرر از بینی بود. اشکال هتروزیگوت بدون علامت بالینی بودند. از نظر آزمایشگاهی در بیماران مورد بررسی که شکل هوموزیگوت ابتلا را داشتند، سطح فاکتور VII کمتر از 1% و در نوع هتروزیگوت بین 60-50% بود.
    کلیدواژگان: کمبود فاکتور VII، کمبود فاکتورهای انعقاد، فرایند انعقاد
  • صادق پوراحمدی، علی خاکشور، مصطفی جعفرزاده صفحات 460-464
    لیسنسفالی، یا مغز صاف، بیماری است که به علت اختلال در مهاجرت سلول های عصبی و عدم تشکیل شیارهای نیمکره مغزی باعث پیدایش یک مغز صاف مشخص می شود. شیوع آن نامشخص است و معمولا در سن نوزادی و تا کودکی بروز می کند و ناهنجاری های متعددی در چشم و قلب و کلیه و گوارش همراه است.
    در این مقاله یک نوزاد دختر که با عدم تغذیه مناسب و میکروسفالی مراجعه کرده بود، معرفی می شود. هدف از گزارش این مورد، توجه به اهمیت تشخیص بیماری از بیماری های مشابه دیگر که چنین تظاهرات بالینی دارند و قابل پیشگیری نیز هستند می باشد.
    کلیدواژگان: لیسنسفالی، آنومالی، میکروسفالی
  • پروین لایق، زهره موسوی صفحات 465-468
    مقدمه
    میکسدم پره تی بیال یک بیماری پوستی نادر با پاتوژنز ناشناخته است، که در بیماری های تیروئیدی غیرسلی به طور بسیار نادر دیده می شود. مروری بر مطالب موجود تنها دو مورد از هیپوتیروئیدی با درگیری پوستی و چشمی را نشان می دهد.
    معرفی بیمار: بیمار یک مرد 48 ساله بود که با ادم پره تی بیال، پروپتوز خفیف، بزرگی تیروئید و ضایعات پوستی قدام تی بیا مراجعه کرده بود. هیچ سابقه ای از هیپرتیروئیدیسم در گذشته موجود نبود. بررسی های آزمایشگاهی هیپوتیروئیدیسم اولیه را با مقادیر بالای آنتی بادی ضدتروپونین و هیپرکلسترولمی نشان داد. در سی تی اسکن اربیت درگیری عضلات خارج چشمی وجود نداشت. سدیم لووتیروکسین تجویز شد. بعد از مدتی هیپرکلسترولمی برطرف شد و وضعیت بیمار یوتیروئید گردید. برای ضایعات محدود پوستی؛ درمانی لزوم نداشت.
    کلیدواژگان: میکسدم پره تی بیال، اگزوفتالموس، هیپوتیروئیدی اتوایمیون
  • چکیده مقالات برگزیده خارجی
    سردبیر صفحات 469-471
  • نمایه نامه مقالات سال 1385 بر اساس نام نویسندگان
    صفحه 472
  • خلاصه های انگلیسی
    صفحات 56-74