به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

مقالات رزومه دکتر سمیه شکرگزار

  • زهرا پورحبیبی، مجید برادران، مائده میرزائی ملاطی*، سمیه شکرگزار، لیلا مکوندی
    مقدمه

    اعضای هیات علمی دانشگاه با توجه به نقش و مسیولیت های متعدد، سطح قابل توجه ای از استرس شغلی را تجربه می کنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش عدالت سازمانی و تعارض کار- خانواده در استرس شغلی اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شده است.

    روش ها

    این پژوهش، از نوع مقطعی و طرح آماری آن از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه اعضای هیات علمی شاغل در دانشگاه علوم پزشکی گیلان به تعداد 452 نفر بودند و تعداد 127 نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس در سال 1400 در پژوهش شرکت نمودند. از پرسشنامه های استرس شغلی آر، اس، الیوت (1994)، عدالت سازمانی نیهوف و مورمان (1993)، تعارض کار- خانواده کارلسون ،کاکمر و ویلیامز (2000) استفاده شد. داده ها با روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، به وسیله نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    بین استرس شغلی و عدالت سازمانی (r = -0/324, P = 0/001) ارتباط منفی معنی دار، و بین استرس شغلی و تعارض کار- خانواده (r=0/620, P=0/001) ارتباط مثبت معنی دار وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که به ترتیب متغیر های عدالت سازمانی (b= -0/066, P=0/039) و تعارض کار- خانواده (b=0/310, P=0/001) در پیش بینی تغییرات مربوط به استرس شغلی نقش دارند.

    نتیجه گیری

    دانشگاه ها به عنوان یک ساختار اجتماعی نظام مند، در راستای مدیریت منابع انسانی با شناسایی عواملی که موجب بهبود درک عدالت سازمانی و کاهش استرس شغلی می گردد، می توانند عملکرد کارکنان را بهبود بخشند و از این طریق بهره وری سازمانی را افزایش دهند.

    کلید واژگان: استرس شغلی, تعارض کار و خانواده, عدالت سازمانی, هیات علمی}
    Z .Pourhabibi, M. Baradaran, M. Mirzaei*, S .Shokrgozar, L .Makvandi
    Introduction

    The faculty members of Universities experience significant level of job stress due to their multiple roles and responsibilities. The purpose of this study is to determine the role of organizational justice and work-family conflict in the job stress of academic staff members of Guilan University of Medical Sciences.

    Methods

    This is a cross-sectional and descriptive-correlational design study. The statistical population of this study comprised faculty members of Guilan University of Medical Sciences about 452. The participants were selected through convenience sampling, and 127 individuals were enrolled in the study. R. S. Eliot job stress (1994), Niehof & Moorman organizational justice (1993), and work-family conflict Carlson, Kacmar & Williams (2000) questionnaires were utilized for data collection. The data were analyzed via Pearson correlation coefficient and multiple linear regression analysis with IBM SPSS.  

    Results

     There was a significant negative correlation between job stress and organizational justice (r = -0.324, P = 0.001). Moreover, a significant positive correlation exists between job stress and work-family conflict (r=0.620, P=0.001). The results of multiple analyses implied that job stress is significantly explained by organizational justice (b= -0.066, P=0.039) and work-family conflict (b=0.310, P=0.001) (P<0.001).

    Conclusion

    Universities, as a systematic social structure, in line with their human resource management, can increase their staff performance by identifying factors which lead to improvement in understanding of organizational justice and reducing job stress, by this the organizational efficiency can be risen.

    Keywords: Job Stress, Work-Family Conflict, Organizational Justice, Faculty Members}
  • سمیه شکرگزار، محدثه وارسته، عادله عیسی نظر*، مریم زوار موسوی، مهناز فلاحی خشت مسجدی
    زمینه

     گروه مهمی از بیماران بستری در بیمارستان های روان پزشکی، بیمارانی هستند که با نامه های قضایی ارجاع می شوند که اختیار را از پزشک معالج برای بستری یا عدم بستری فرد سلب می کند و منجر به بستری اجباری می شود. یکی از اصول پزشکی توجه به حقوق بیماران می باشد.

    هدف

     هدف از این مطالعه، بررسی پرونده های افراد ارجاع شده از مراجع قضایی به بیمارستان شفا می باشد.

    روش ها

    این مطالعه بر روی پرونده های 217 فرد ارجاع شده از مراجع قضایی به بیمارستان شفا شهر رشت در سال 1397 انجام شد. متغیرهای جمعیت شناختی، علل ارجاع، سابقه کیفری، اختلالات روان پزشکی، سابقه بستری، تشخیص روان پزشکی از پرونده های موجود جمع آوری شد. با استفاده از تحلیل داده ها از نرم افزار IBM SPSS Statistics  نسخه 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    در پرونده های بررسی شده، بیشترین جمعیت شامل 96/8 مرد، 8/78 شهری و 57/6 مجرد بودند. 78/3 سابقه بستری و 82/5 هم سابقه بیماری های روان پزشکی، 94/9 تشخیص روان پزشکی داشتند. بیش ترین تشخیص اختلال «اسکیزوفرنی» با 37/5 موارد بود. از نظر دلیل ارجاع، 49/9 اعزام و بستری و 29/6 را نیاز به درمان تشکیل می دادند. بین سابقه اختلال روان پزشکی با سابقه کیفری رابطه معناداری وجود داشت، اما بین سن، تحصیلات، وضعیت اشتغال و سابقه ابتلا به اختلال روان پزشکی رابطه معناداری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    تنها با وجود یک نامه، نمی توان عنوان «بیمار روان پزشکی» را به فرد نسبت داد. از طرفی، درصد بالایی از تشخیص نهایی، نشان دهنده ارتباط بهتر مراجع قضایی با سیستم درمانی در ارجاع افراد می باشد که لزوم ارتباط هرچه بیشتر سیستم قضایی و مراکز درمانی را برای ارجاع بیماران روشن می کند.

    کلید واژگان: ارجاعی, مراجع قضایی, بیمارستان روان پزشکی, بستری اجباری}
    Somayeh Shokrgozar, Mohadeseh Varasteh, Adele Isanazar*, Maryam Zavarmousavi, Mahnaz Fallahi-Khesht Masjedi
    Background

     An important group of patients admitted to psychiatric hospitals are patients who are referred by court letters which deprive the physician of authority to make a decision, leading to involuntary hospital admission. One of the medical principles is to pay attention to patients' rights. 

    Objective

     This study aims to investigate the prevalence of involuntary hospital admission in patients referred by judicial authorities to a psychiatric hospital in Iran.

    Methods

     This study was conducted on the medical records of 217 patients referred by judicial authorities to Shafa Psychiatric Hospital in Rasht, Iran in 2018. Their information such as demographic characteristics, referral reasons, criminal history, history of psychiatric disorders, history of hospitalization in a psychiatric hospital, diagnosis, and type of psychiatric disorder were extracted using a checklist. After collecting data, they were analyzed in IBM SPSS v.21 software

    Results

     Most of the patients were male (96.8%) and single (57.6%) living in urban areas (78.8%); 78.3% had a history of hospitalization, 82.5% had a history of mental illness; 94.9% had a diagnosed psychiatric disorder. The most commonly diagnosed psychiatric disorder was schizophrenia (37.5%). The most common reasons for referral were dispatch and hospitalization (44.9%) and the need for treatment (29.6%). There was a significant relationship between the history of psychiatric disorder and criminal history, but the factors of age, education, and employment status had no significant relationship with the history of psychiatric disorders.

    Conclusion

     With just one court letter, we cannot label a person as a mentally-ill patient. The high percentage of the final diagnosis of psychiatric disorders indicates a good agreement between judicial authorities and the medical centers in referring individuals which highlights the need for more communication between them for referring patients.

    Keywords: Referral, Judicial system, Psychiatric hospital, Involuntary hospital admission}
  • الهه عبدالهی، سمیه شکرگزار*، محبوبه شیراوژن، محبوبه گلشاهی، رقیه زارع
    زمینه

    جمعیت سالمندان به سرعت درحال افزایش است و توجه به نیازهای این مرحله یک ضرورت است. رضایت جنسی که به عنوان لازمه شادکامی مطرح شده است، در زنان سالمند مغفول مانده است.

    هدف

     مطالعه در راستای تعیین ارتباط رضایتمندی جنسی و سلامت روان در زنان سالمند انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تحلیلی مقطعی، 195 زن متاهل 60 ساله و بالاتر از مراکز بهداشت شهری روستایی گیلان در سال 1398 به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. پرسش نامه های جمعیت شناختی، GHQ-28 و رضایت جنسی توسط افراد تکمیل و سپس داده ها وارد نرم افزار SPSS نسخه 22 شد. جهت گزارش اطلاعات از شاخص فراوانی، میانگین± انحراف معیار و میانه و همچنین از آزمون های شاپیرو ویلک، من ویتنی، کروسکال والیس و ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد.

    یافته ها

    بین رضایتمندی جنسی و سلامت روان در زنان سالمند متاهل ارتباط مستقیم و معنادار مشاهده شد (0/0001≥P). درصد میزان رضایتمندی جنسی پایین 51/2، متوسط 27/7 و بالا 21/08 بود. رضایتمندی جنسی با تحصیلات فرد (0/001≥P) و همسر (0/006≥P) و درآمد (0/0001≥P) رابطه مستقیم و با بیماری جسمی (0/030≥P)، مصرف دارو (0/009≥P)، افزایش سن (0/0001≥P)، تعداد فرزندان (0/022≥P) و مدت زندگی زناشویی (0/0001≥P) رابطه معکوس داشت. میانه نمره سلامت روان 38 (53-24) بود و درصد فراوانی افرادی که علایم مرضی داشتند (79/4) بیشتر از افراد بدون علایم مرضی بود (20/6).

    نتیجه گیری

    در زنان سالمند سلامت روان و رضایتمندی جنسی رابطه مستقیم دارند؛ بنابراین فراهم آوردن مراقبت های جنسی موثر و متناسب در این افراد توصیه می شود.

    کلید واژگان: رضایت جنسی, سلامت روان, سالمندان, زنان متاهل}
    Elahe Abdollahi, Somayyeh Shokrgozar*, Mahboobe Sheerojan, Mahboobe Golshahi, Roghayyeh Zare
    Background

    The aging population is increasing rapidly; therefore, paying attention to the needs of older people is necessary. Sexual satisfaction, which is needed to feel happy, is often neglected in older women. 

    Objective

     This study aims to evaluate the relationship between sexual satisfaction and mental health in older women.

    Materials and Methods

    In this analytical study with a cross-sectional design, 195 married women aged ≥60 years covered by urban and rural health centers of Guilan, Iran were recruited using a cluster sampling method. A demographic form, the 28-item General Health Questionnaire (GHQ-28) and a Sexual Satisfaction Questionnaire were completed by participants and collected data were analyzed in SPSS v. 22 software using descriptive statistics (frequency, mean, standard deviation, median), and Mann-Whitney U, Kruskal-Wallis and Spearman correlation tests.

    Results

     There was a significant relationship between sexual satisfaction and mental health in older women (P<0.0001). 51.2%, 27.7% and 21.08% of participants had low, moderate and high sexual satisfaction, respectively. Sexual satisfaction was directly related to monthly income (P<0.0001) and women’s and their husbands’ education (P<0.0001 and 0.006) while it was inversely related to physical illness (P=0.030), medication use (P=0.009), age (P<0.0001), number of children (P=0.022), and duration of marriage (P<0.0001). The median score of mental health in participants was 38 (ranging 24-53) and the percentage of participants with mental problems (79.4%) was higher than those without mental problems (20.6%). 

    Conclusion

     Mental health and sexual satisfaction in older women are directly related to each other; therefore, providing effective and appropriate sexual care programs is recommended for them.

    Keywords: Sexual satisfaction, Mental health, Elderly, Married women}
  • Somayeh Shokrgozar, Maryam Alizade Nia, Robabeh Soleimani*, Mahnaz Fallahi Kheshtmasjedi, Sareh Maadi Raad, Aida Yahyazadeh
    Background

    Psychiatrists use different scales to evaluate post-stroke depression; however, some concerns have raised about their low specificity.

    Objectives

    This study aimed to assess the validity and reliability of the Persian version of the Post-Stroke Depression Scale (PSDS) in Iran.

    Materials & Methods

    In this analytical cross-sectional study, 155 patients with stroke who were referred to neurology clinics in Rasht City, Iran, were interviewed by a psychiatric assistant (Gold Standard DSM-5 interview was used to separate the depressed from the non-depressed). The participants were then assessed by the PSDS and the hospital anxiety and depression scale (HADS). Moreover, a Receiver Operating Characteristic (ROC) curve with the standard Gold DSM-5 interview was used to determine the ability of the scales and to categorize depression. Eventually, the data were analyzed in SPSS v. 19.

    Results

    Data analysis indicates that the factor structure of HADS is one-dimensional, and exploratory and confirmatory analysis supported the fit for the one-factor model as the best fitting model. Bartlett test (The Chi-square=408.217, df=28, P<0.001) showed significant relationships between variables. The internal consistency of HADS was 0.638 for depression and 0.617 for anxiety. The test-retest reliability is equal to for 60 subjects were randomly re-evaluated within one to two weeks, reported that r=0.783, for anxiety and r=0.741 for depression. Finally, based on the ROC curve, the cut-off point of 9 was chosen, and the different severity of depression was distinguished by 9, 14, and 20.

    Conclusion

    The Persian version of PSDS possesses appropriate psychometric properties among the Iranian population.

    Keywords: Depression, Outpatients, Receiver Operating Characteristic (ROC) curve, Stroke}
  • سمیه شکرگزار، ربابه سلیمانی*، ساره معادی راد
    مقدمه

    شیوع بالای سکته مغزی لزوم بررسی و شناسایی عوارض و عوامل افزایش دهنده مرگ و میر درپی آن را گوشزد می کند. از این پیامدها، اختلال روانی به دنبال سکته مغزی است که بدون وابستگی با دیگر عوامل خطرزا و شدت بیماری، سبب افزایش ناتوانی و مرگ و میر می شود.

    هدف

    بررسی فراوانی علایم افسردگی و اضطراب درپی سکته مغزی و عوامل مرتبط با آن .

    مواد و روش ها

     این پژوهش مطالعه ای توصیفی- مقطعی است. که بر 155بیمار مراجعه کننده به درمانگاه ها و مراکز سرپایی رشت که در 6 ماه اخیر تشخیص سکته مغزی داده شده بود انجام شد. روش نمونه گیری در دسترس و ابزار بکار رفته پرسشنامه دموگرافی ، معاینه مختصر وضعیت شناختی(MMSE)، پرسشنامه مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستان(HADS) و مقیاس اندازه گیری استقلال عملکردی(FIM) بود. از نرم افزارspss-22  برای واکاوی داده ها استفاده شد.

    نتایج

    50 درصد بیماران اضطراب و 46 درصد افسردگی داشتند. نوع سکته مغزی باشدت افسردگی و اضطراب رابطه معنی دار داشت (05/0 = P). بین محل درگیری مغز و وضعیت شناختی با علایم اضطراب و افسردگی رابطه معنی دار بوده (05/0 = P) و بیشترین فراوانی محل درگیری مغز سمت چپ بوده است.

    نتیجه گیری

     با توجه به فراوانی بالای افسردگی و اضطراب درپی سکته مغزی، تشخیص و درمان به هنگام این اختلال ها در شتاب روند بهبود بیماران، کیفیت زندگی آنها و خانواده بیماران نقش بسزایی خواهد داشت.

    کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, سکته مغزی, عوامل خطر, نشانه ها و علایم}
    S Shokrgozar, R Soleimani*, S Maadi Rad
    Introduction

    Given the high prevalence of stroke, it seems necessary to investigate and identify the factors that increase morbidity and mortality following stroke. Among these factors are mental disorders after stroke which lead to increased morbidity and mortality, independently of other risk factors and the severity of the disease.

    Objective

    To investigate the frequency of depression and anxiety symptoms after stroke and its related factors.

    Materials and Methods

    The present study is a descriptive cross-sectional one performed on 155 patients referred to neurologic outpatient clinics, Rasht. All patients had been diagnosed with stroke for 6 months. The conventional sampling method was used. All patients were asked to complete the demographic questionnaire, Mini Mental State Examination, Hospital Anxiety and Depression Scale, and Functional Independence Measurement Scale. SPSS-22 software was used for data analysis.

    Results

    Results showed that 50% of patients had anxiety and 46% had depression. The type of stroke had a significant relationship with depression and anxiety (P= 0.05). Also, there was a significant relationship between brain involvement and cognitive status with anxiety and depression symptoms (P= 0.05) and the most frequent site of brain involvement was left.

    Conclusion

    Considering the high prevalence of depression and anxiety following stroke, timely diagnosis and treatment of such disorders can enhance the recovery process of corresponding patients, their quality of life, and their family.

    Keywords: Anxiety, Depression, Risk Factors, Signs Symptoms, Stroke}
  • دکترالهه عبدالهی، دکترسمیه شکرگزار*، دکترربابه سلیمانی، دکترکیومرث نجفی، دکترمریم محمدپور، دکترمهسان حبیبی
    مقدمه
    30 تا60 درصد بیمارانی که در بخش های طبی (غیر روانپزشکی) بستری می شوند دست کم یک اختلال روانپزشکی چشمگیر دارند.
    هدف
    بررسی فراوانی، علل وکیفیت مشاوره های روانپزشکی درخواستی از بیمارستانهای آموزشی.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی وگذشته نگر بود . جامعه آماری بیماران بستری در بیمارستان های آموزشی رشت ازسال 91 تا سال 93 بود که از آن میان افرادی که مشاوره روانپزشکی برای آنان درخواست شده بود، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها برپایه چک لیست فراهم شده برون آوری شد کیفیت درخواست مشاوره و نیز پاسخ دهی مشاوره ارزیابی شد. داده ها توسط SPSS21 واکاوی شد.
    نتایج
    فراوانی درخواست مشاوره روانپزشکی 3/0درصد بدست آمد. روی هم رفته 905 برگه مشاوره بررسی شد. 1/51 درصد افراد زن و 9/48 درصد مرد بودند. میانگین سن 7/45 ساله بود. برای 7/54 درصد بیماران مشاوره اورژانس و 3/45 درصد، مشاوره غیر اورژانسی درخواست شده بود. بیشترین بخش های درخواست دهنده مشاوره، جراحی و داخلی (6/14 و 12درصد) بودند و کمترین فراوانی درخواست مشاوره مربوط به بخش بیهوشی (1/0درصد) و بیشترین سبب درخواست ، بی قراری با فراوانی 75/26 درصد و پس از آن تنظیم دارو با فراوانی60/14درصد بود. بیشترین گمان تشخیصی در پاسخ به مشاوره ها دلیریوم و میانگین مدت درخواست مشاوره 9/2 روز پس از بستری بیمار بود. میانگین نمره کیفیت مشاوره ها 37/20 از 25 نمره بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که فراوانی و کیفیت مشاوره ها در این مطالعه کمابیش پایین ارزیابی شد، لزوم توجه بیشتر به بهره گیری از مشاوره روانپزشکی در بیماران طبی و آموزش هماهنگ دستیاران برای بهبود کیفیت مشاوره ها بایسته به نظر می رسد.
    کلید واژگان: اختلالات روانی, بیماران بستری, بیمارستان های عمومی}
    E Abdollahi, S Shokrgozar*, R Soleimani, K Najafi, M Mohammadpour, M Habibi
    Introduction
    30 to 60% of patients admitted to non-psychiatric wards have at least one significant psychiatric illness.
    Objective
    The aim of this study was to investigate the frequency, causes, and quality of psychiatric counseling requested.
    Materials and Methods
    This descriptive study was carried out on all patients admitted to educational hospitals in Rasht, Iran from 2012 to 2014, for which psychiatric consultation was requested and their counseling sheets were available. Data were extracted based on the checklist. Assessment of the quality of the consultation request and the response quality of the counseling were done. Data were analyzed by SPSS21.
    Results
    The frequency of psychiatric counseling application in this study was calculated to be 0/3%. A total of 905 counseling papers were reviewed. According to the data, 51/1% of patients were female and 48/9% were male, with the mean age of 45/7 years. For 54/7% of the patients, emergency counseling and for 45/3%, of them non-emergency counseling was requested. The most requesting counseling departments were surgery and internal medicine (14/6% and 12%, respectively). The lowest frequency of consultation requests was for anesthesiology department (0/1%). The most common reason for requesting psychiatric counseling was restlessness (26/75%) and then medication setting (14/45%). The most common diagnostic suspicion in response to counseling was delirium and the average duration for requesting counseling was 2.9 days after admission.
    Conclusion
    Considering the relatively low frequency and quality of counseling in this study, more attention to the use of psychiatric counseling in medical patients and coherent training of assistants to improve the quality of counseling seem necessary.
    Conflict of interest: non declared
    Keywords: Inpatients, Hospitals Public, Mental Disorders}
  • محبوبه روشندل راد*، منصور حکیم جوادی، مسعود غلامعلی لواسانی، سمیه شکرگزار، سیده زهرا سیدنوری، زهره آهنگر قربانی
    مقدمه
    با توجه به گستردگی استفاده از شبکه های مجازی در دانشجویان، عوامل شخصیتی و سبک های مقابله می تواند در شیوه استفاده از این ابزار تاثیرگذار باشد.
    هدف
    بررسی همراهی خودشیفتگی با همدلی و سبک های رویارویی در کاربران عضو و غیر عضو فیس بوک.
    مواد و روش ها
    طرح پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه دانشجویان دانشگاه گیلان بود که از بین آنها نمونه ای به حجم 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب شد که به مقیاس های خودشیفتگی ، همدلی تورنتو و سبک های مقابله پاسخ دادند. داده ها وارد نرم افزار آماری SPSS ویرایش 20 شد و آزمون های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون t، ماتریس همبستگی و رگرسیون چندگانه) بکار رفت.
    نتایج
    میانگین دو گروه از دختران و پسران در مقیاس های همدلی (584/0= P) و سبک های مقابله هیجان مدار (513/0 = P) تفاوت معنی دار نداشت(01/0<P)؛اما در مقیاس شخصیت خودشیفته (004/0= P) و سبک مقابله مساله مدار (002/0= P) تفاوت معنی داری بین دختران و پسران دیده شد (01/0>P). واکاوی همبستگی نشان داد بالاترین میزان همبستگی؛ به ترتیب به متغیرهای مقابله مساله مدار و همدلی(31/0r=) و پس از آنها به ترتیب خودشیفتگی و عضویت در فیس بوک(29/0 r=)، خودشیفتگی و جنس (17/0 r=)، سبک مقابله مساله مدار و جنس(17/0 r=)، و همدلی با خودشیفتگی (14/-0 r=) بازمی گردد..
    نتیجه گیری
    دو گروه در مقیاس های همدلی و سبک های مقابله تفاوت معنی داری نداشت؛ اما در مقیاس شخصیت خودشیفته تفاوت، معنی دار بود به طوری که افراد با عضویت در فیس بوک خودشیفتگی بیشتری در مقایسه با افراد غیر عضو گزارش کردند.
    کلید واژگان: خودشیفتگی, همدلی}
    M Roshandel Radr*, M Hakimjavadi, M Golamali Lavasani, S Shokrgozar, Z Seyyed Nooris, Z Ahangar Ghorbani
    Introduction
    Accordingto the extensive use of virtual networks among students, coping styles and personality factors can affect in how to use such tools.
    Objective
    The purpose of this study was to examine the relationship between narcissism with Empathy and Coping styles in Facebook members and non-members.
    Materials and Methods
    The research design is correlational type, the statistical population included all students of Guilan university of whom 300 students were selected by randomized multistage cluster sampling method and they responded Narcissism (Raskin& Terry, 1988), Empathy (Spreng et al, 2009) and Coping styles (Endler and Parker, 1990) scales.
    Results
    The findings of independent T showed no significant difference between the average of the two groups of girls and boys in scale of empathy (p=0.584) and emotion-focused coping styles (p=0.513). But there was a significant difference in the Narcissistic Personality Inventory (p=0.004) and problem-focused coping styles (p=0.002) between boys and girls (P<0/01). Correlation Analysis showed that the highest correlation among variables, include problem-oriented and empathy variables (r=0.31), followed by Narcissism and join Facebook (r=0.29), Narcissism and gender (r=0.17), Problem-focused coping and gender (r=0.17), and empathy and Narcissism (r= -0.14). Regression analysis also showed that with 5 Predictive (P<0/01) can predict 15% of changes.
    Conclusion
    The results showed that there were no significant differences in measures of empathy and coping styles between the two groups. But a significant difference was observed in the Narcissistic Personality Inventory, so that people join Facebook reported to be more narcissistic than non-members. Conflict of interest: non declared
    Keywords: Empathy, Narcissism}
  • دکترسمیه شکرگزار، دکترربابه سلیمانی، دکترالهه عبدالهی *، دکترهانیه امینی، دکترسمیرا آدینه، فاطمه گلی
    مقدمه
    وابستگی به مواد یکی از نگرانی های همه جوامع است و پیامدهای مختلفی مانند ایجاد نشانه های روانپزشکی دارد که جداسازی آن را از اختلال های شایع روانپزشکی دشوار می سازد. وجود علائم روانپزشکی یکی از عوامل موثر در پی گرفتن کاربرد مواد به شمار می آید. با مطالعه بررسی تغییر نوع ماده مصرفی و اختلال همراه بود.
    هدف
    تعیین الگوی مصرف مواد در بیماران بستری در بیمارستان روانپزشکی شفای رشت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش توصیفی مقایسه ای و گذشته نگر بر همه بیماران روانپزشکی که در شش ماهه نخست سال1387و1393 در بیمارستان شفا بستری شده بودند (روی هم رفته 2012 نفر) با بررسی پرونده بستری آنها انجام شد. برای بررسی متغیرهای مورد مطالعه (متغیرهای دموگرافی، تشخیص روانپزشکی، نوع ماده مصرفی، شیوه مصرف و...) از یک پرسشنامه دموگرافی و چک لیست استفاده شد. داده ها پس از گرد آوری، توسط نرم افزار آماری SPSS ویرایش 17 واکاوی شد.
    نتایج
    از 2012 بیمار که در شش ماهه اول سال1387و1393 در بیمارستان شفا بستری شده بودند(792 نفر درسال1387و1220 نفر در سال 1393) میانگین سن نمونه در سال 87، 7/11±2/34 ساله و در سال 93، 06/12 ± 38 سال بود. بیشتر نمونه ها شهری 62% غیر متاهل، مرد، بیکار و با تحصیلات زیر دیپلم بودند. درصد مصرف مواد اعتیاد آور در نمونه ها در سال 87، 1/11% و در 93، 7/17% بود. بیشترین ماده مورد مصرف در هر دو سال تریاک و پس از آن درسال 87 حشیش و در سال 93 شیشه بود. مصرف مواد در بیماران خلقی و سایکوتیک در سال 93 نسبت به 87 افزایش معنی دار داشت(0001/0 ≥p).
    نتیجه گیری
    الگوی کاربرد مواد درسال های پسین تغییر کرده و افزایش مصرف مواد محرک سبب بروز و تشدید بیماری های جدی روانپزشکی شده و تاثیر سوء در سیر و پیش آگهی آنها دارد.
    کلید واژگان: اختلالات روانی, اختلالات ناشی از مواد, مواد مخدر}
    Shokrgozar S., Soleimani R., Abdollahi E. *, Amini H., Adineh S., Goli F
    Introduction
    Drug abuse and dependence are the main concerns of societies. Their consequences are of various kinds including psychiatric symptoms. Differentiation of these symptoms from common psychiatric symptoms is difficult. Presence of psychiatric symptoms is considered one of contributing factors in continual drug abuse and dependence. Because of alteration in consumption of drug in recent years and associated psychiatric disorders, the present study aimed to investigate the alterations in type of consumed drug and associated psychiatric disorders.
    Objective
    Determination of drug use pattern in patients admitted to Rasht Psychiatric Hospital.
    Materials And Methods
    This descriptive comparative retrospective study was performed on all psychiatric patients(2012 patients), admitted to Shafa hospital during the first six months of the year 2008 and the first six months of 2014 using their psychiatric reports. To investigate the variables (demographic variables, type of consumed drug, method of consumption, psychiatric disorders,…) a demographic questionnaire and A checklist were used. The collected data were analyzed using statistical software SPSS version 17.
    Results
    In total, 2012 patients were studied (792 patients in 2008 and 1220 patients in 2014) with the mean age in 2008 and 2014, 34.2 + 11.7 and 37+ 12.6 years, respectively. Most of participants were urban, unmarried, male, unemployed and low graduated. Percentage of drug addiction in samples of years 2008 and 2015 were 11.1% and 17.7%, respectively. The most consumed drug in these two time points were opium and methamphetamine. The method of consumption was smoking. Rate of drug abuse showed a significant increase in psychotic and mood disorders in 2014, compared to those of 2008 (p≤ 0.0001).
    Conclusion
    The present study showed that the consumption method has altered in recent years and increase in consumption of stimulant drugs has led to the increased prevalence of serious psychiatric disorders which in turn indicates poor prognosis.
    Conflict of interest: non declared.
    Keywords: Mental Disorders Narcotics Substance, Related Disorders}
  • ربابه سلیمانی، سمیه شکرگزار، صدیقه کیان مهر، مهناز فلاحی، مهدیه پاکدامن
    مقدمه
    سلامت روان پرستاران در کیفیت ارائه خدمات به بیماران موثر است و فرسودگی شغلی از شایع ترین مشکلات این حوزه می باشد. این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه سلامت روان و فرسودگی شغلی در دو بیمارستان شفا و حشمت رشت انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی – تحلیلی بر روی 183 پرستار بیمارستان های روانپزشکی شفا و قلب حشمت رشت به روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام گرفت. ابزار سنجش پرسشنامه دموگرافیک، سلامت عمومی و فرسودگی شغلی مازلاک بود. دو گروه توسط آزمون مانوا باهم مقایسه شدند. داده ها با نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد بین میانگین متغیر فرسودگی شغلی (000/0 P=،881/18F=) و سلامت روان (000/0= P،940/9F=) پرستاران شفا با حشمت تفاوت معنی داری وجود دارد و نمرات مولفه های خستگی هیجانی، کاهش احساس کفایت و درگیری در پرستاران شفا کمتر از پرستاران حشمت، ولی احساس کفایت پرستاران حشمت بالاتر از پرستاران شفا بود. در حوزه سلامت روان نیز نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد میانگین متغیر دوگروه (940/9F=) در سطح 001/0 معنی دار بود. مولفه های علائم جسمانی، اضطرابی و افسردگی پرستاران شفا پایین تر از پرستاران حشمت بوده اما سطح کارکرد اجتماعی پرستاران حشمت بالاتر از پرستاران شفا بود.
    نتیجه گیری
    هرچند میزان فرسودگی شغلی و سلامت روان پرستاران در این دو مرکز کم بود، اما به دلیل حساسیت موضوع، این امر نیازمند توجه بیشتری است.
    کلید واژگان: فرسودگی, شغلی, سلامت روان, پرستاری, پرسنل}
    R. Soleimani, S. Shokrgozar, S. Kianmehr, M. Fallahi, M. Pakdaman
    Introduction
    .Mental health nurses is effective on quality of services to patients,and burnout is a common complication in this area. this study was done to investigate and compare of mental health and burnout in Shafa and Heshmat ' s Rasht educational –remedial hospitals in Rasht
    Methods
    This descriptive-analytic study performed on 183 nurses of Shafa and Heshmat hospitals by simple randomly selected. Tool of study was a questionnaire including demographic information, Global Health Questionnair and Maslech Burned Out Inventory two groups were compared with MANOVA test. data were analyzed using descriptive statistics and spss software.
    Results
    Multivariate analysis of Variables indicate that average variable of burnout (F =18.881) and mental health (F =9.940) to Shafa nurses had significant difference (0.001) and scores of emotional exhaustion,decrease of personal accomplishment and involvement components in Shafa nurses was lower than Heshmat nurses, but personal accomplishment in Heshmat nurses had more than Shafa. Multivariate analysis in the area of ​​mental health indicated that the average of variable in two groups was significant (F =9.940). Physical symptoms, anxiety and depression in Shafa nurses was lower than Heshmat nurses, But level of the social function of Heshmat nurses was higher than Shafa nurses.
    Conclusion
    Although burnout and mental health nurses of two centers was low, the issue required to more attention.
    Keywords: Burnout, Professional, Mental Health, Nursing, Staff}
  • سمیه شکرگزار *، معصومه الهی، رضا احمدی، جلال خیرخواه، محبوبه موروثی
    مقدمه
    بیماری های قلبی نوعی بیماری روان -تنی هستند و مشکل روانی می تواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نقش بنیادین در آغاز، تشدید و پیش آگهی این بیماری ها داشته باشد. از این رو تعیین شدت افسردگی برای کاهش حمله قلبی و بهبود کیفیت زندگی اهمیت دارد.
    هدف
    بررسی شیوع و شدت افسردگی در مبتلایان به بیماری قلبی- عروقی بستری در بیمارستان قلب رشت در سال 1392.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی– مقطعی در 108 بیمار قلبی- عروقی بستری در بیمارستان قلب حشمت رشت در سه ماهه دوم سال 1392 که به روش سرشماری و آسان انتخاب شده بودند، انجام و برای سنجش افسردگی، از مقیاس افسردگی بیماران قلبی استفاده شد. اطلاعات جمع آوری شده با آزمون های آماری و نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین سنی بیماران (17/ 13 ±82 /59) سال بود. از 108 شرکت کننده در این مطالعه، 72 نفر (6/ 66٪) مرد و 36 نفر(3/ 33٪) زن بودند. 5/ 31 % شرکت کنندگان بدون افسردگی و 3/ 8% دچار افسردگی خفیف تا متوسط و 65 نفر (2/ 60٪) دچار افسردگی شدید بودند. نتایج نشان داد رابطه معنی داری بین جنس و شدت افسردگی وجود ندارد(302/ 0=P). همچنین، آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین داده های سنی و شدت افسردگی نیز رابطه آماری معنی دار وجود ندارد (729/ 0=P).
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع بالای افسردگی در بیماران قلبی و عروقی، غربالگری و ارزیابی روانی در این بیماران اهمیت زیادی دارد.
    کلید واژگان: افسردگی, بیماران بستری, بیماری های قلب و عروق}
    Dr S. Shokrgozar *, M. Allahi, Dr R. Ahmadi, Dr J. Khairkhah, Dr M. Moorosi
    Introduction
    Heart disease is a kind of psychosomatic diseases. Psychological problems plays an essential role in severity, prognosis and outcome. It is important to identify the severity of depression in order to decrease heart attack and improve the quality of life. This study examined the prevalence of depression, in hospitalized patients with cardio-vascular diseases.
    Objective
    Survey of prevalence and severity of depression, in hospitalized patients with cardiovascular diseases in the Rasht Cardiovascular Hospital in 1392.
    Materials And Methods
    This cross-sectional descriptive study was conducted on 108 cardiovascular hospitalized patients that were chosen by consecutive sampling. Cardiac Depression Scale (CDS) was used to asses depression in cardio-vascular patients. The collected data were analyzed using statistical tests by SPSS 16.
    Results
    The average age was (59.82 ±13.17). From 108 participants in this study, 72 (66.6%) were male and 36 (33.3%) female. 31.5% of participants had no depression and 8.3% suffering from moderate depression and the number of participants suffering from severe depression included 65 people (60.2%). The results showed no significant relationship between gender and severity of depression (p=0.302). Also, the Pearson correlation test did not show a significant relationship between age and severity of depression (p=0.729).
    Conclusion
    According to high prevalence of depression, psychological evaluation and screening of cardiovascular patients is necessary.
    Keywords: cardiovascular Diseases, Depression, Inpatients}
فهرست مطالب این نویسنده: 10 عنوان
  • دکتر سمیه شکرگزار
    شکرگزار، سمیه
    دانشیار روانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان
  • نویسندگان همکار
  • دکتر مجید برادران
    : 1
    برادران، مجید
    استادیار گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور
  • مائده میرزایی ملاطی
    : 1
    میرزایی ملاطی، مائده
    دانش آموخته دکتری روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
  • مهدیه پاکدامن
    : 1
    پاکدامن، مهدیه
    (1390) کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن
  • دکتر مسعود غلامعلی لواسانی
    : 1
    غلامعلی لواسانی، مسعود
    دانشیار مشاوره، دانشگاه تهران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال