فهرست مطالب

پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی - سال سی و هشتم شماره 2 (پیاپی 87، تابستان 1401)

فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی
سال سی و هشتم شماره 2 (پیاپی 87، تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/12/20
  • تعداد عناوین: 6
|
  • جواد ربانی*، افشین زهدی صفحات 1-12

    مطالعه تاثیر پسروی جهانی آب دریا بر نهشته‎‍ های میوسن میانی (بخش انتهایی سازند قم و ابتدای سازند قرمز بالایی)، در دو برش چینه‎‍ شناسی محدوده زنجان صورت گرفت. بررسی‎‍ های سنگ‎‍شناسی نشان می‎‍دهد توالی ‎‍های سنگی در این محدوده سنی به تدریج از یک سیستم کربناته به تخریبی (ماسه سنگ و کنگلومرا) و در برخی نواحی به توالی‎‍ های تبخیری تبدیل شده است که این موضوع در مطالعات ریزرخساره‎‍ ها نیز مشاهده شدنی است؛ به طوری که در این محدوده سنی، رخساره ‎‍های پلاژیک وکستون/پکستون به تدریج به بایوکلاست پلاژیک وکستون/پکستون با ذرات ماسه و درنهایت به ماسه سنگ قاره‎‍ای تبدیل می‎‍شود. در پی این موضوع در برخی از نقاط، حوضه‎‍ های بسته‎‍ای تشکیل شد که وجود توالی‎ ‍های تبخیری شاهدی بر این موضوع است. این تغییر در سنگ‎‍شناسی و رخساره ‎‍ها بیانگر عقب نشینی خط ساحلی در این زمان است و با نمودار نوسانات جهانی سطح آب مطابقت دارد. نوسانات ایزوتوپ اکسیژن در مقیاس جهانی در این محدوده، بیانگر گسترش یخچال ها در مقیاس وسیع است که می تواند مهم ترین دلیل کاهش جهانی سطح آب دریا باشد. بر این اساس، توالی‎‍های میوسن میانی در محدوده زنجان، تحت تاثیر پسروی جهانی قرار گرفته است.

    کلیدواژگان: پسروی، میوسن، ریزرخساره، زنجان
  • فائزه میطیعی تبار، گیتی فرقانی تهرانی*، صغری رستمی صفحات 13-34

    هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی غلظت و بررسی فرم شیمیایی عناصر بالقوه سمی در رسوبات رودخانه کارون در محدوده شهر اهواز است. به این منظور، 14نمونه از رسوبات سطحی (cm 5-0) جمع آوری و آماده‎‍سازی شد و غلظت کل عناصر اصلی و جزیی پس از هضم اسیدی قوی نمونه‎‍ها، با استفاده از دستگاه ICP-OES تعیین شد. برای بررسی فرم شیمیایی عناصر بالقوه سمی، از روش استخراج ترتیبی 5 مرحله ای استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد pH رسوبات در محدوده 7 تا 9/8، میزان ماده آلی در محدوده 4/0 تا 9/4درصد، مقدار کربنات در محدوده 5/22 تا 40درصد و ظرفیت تبادل کاتیونی نمونه ها در محدوده 4/5 تا 6/12میلی اکی والان بر 100گرم متغیر است. براساس مقادیر ضریب زمین انباشت، رسوبات رودخانه کارون ازنظر کیفیت زیست‎‍محیطی در رده غیرآلوده تا کمی آلوده قرار دارد. براساس نتایج به دست آمده از روش استخراج ترتیبی، 78درصد مس، 6/77درصد سرب، 8/61درصد کادمیم، 73درصد روی، 8/65درصد نیکل، 8/85درصد آرسنیک و 9/60درصد کروم در فازهای غیرباقی مانده قرار دارند؛ بنابراین این عناصر منشا عمدتا انسان‎‍زاد دارند. با توجه به درصد همراهی عناصر در فازهای تبادل‎‍پذیر و متصل به کربنات، در رسوبات رودخانه کارون کروم و مس کمترین زیست‎‍ دسترس ‎‍پذیری و کادمیم بیشترین زیست ‎‍دسترس ‎‍پذیری را دارد.

    کلیدواژگان: رودخانه کارون، رسوب، عنصر سمی، فرم شیمیایی
  • علیرضا محمد آبادی، محمد وحیدی نیا*، میثم شفیعی اردستانی، فاطمه ذبیحی زوارم صفحات 35-54

    در این مطالعه بخش پایینی از توالی های کربناته سازند شهبازان، واقع در تاقدیس چناره (حوضه رسوبی زاگرس، جنوب غرب ایران)، بر‎‍اساس روزن داران کف زی بزرگ مورد بررسی قرار گرفت. از این توالی 5 گونه آلویولینا شامل Alveolina fornasinii (Checchia-Rispoli), A. schwageri (Checchia-Rispoli), A. distefanoi (Checchia-Rispoli), A. cremaea (Checchia-Rispoli), A. decastroi (Scotto Di Carlo) به همراه گونه هایی از روتالیدها مانند Gyroidinella cf. magna (Le Calvez), Lockhartia hunti (Ovey), Cuvillierina vallensis (Ruiz De Gaona) Granorotalia sp. برای نخستین بار از سازند شهبازان توصیف و شناسایی شد. این مجموعه از روزن داران بزرگ بر طبق زون‎‍های کف‎‍زی کم‎‍عمق (Shallow Benthic Zones)، معرف سن ایپرسین پسین (SBZ10-SBZ11) است. به این ترتیب برای اولین بار مطالعات دقیق بر اساس این گروه از روزن داران کف زی، نشان دهنده سن ذکرشده برای توالی های بخش پایینی سازند شهبازان در برش تنگ-لیلم است؛ به طوری که شناسایی گونه‏های آلویولینا به همراه برخی از روتالیدها از توالی مورد مطالعه (ایپرسین پسین) سازند شهبازان بیانگر زمان شروع رسوب‏گذاری این تشکیلات در واحدهایی زمانی قدیمی‏تر است.

    کلیدواژگان: حوضه رسوبی زاگرس، سازند شهبازان، آلوئولینا، روتالیدها، ایپرسین
  • رخشنده عطایی، حمزه مهرابی*، وحید توکلی صفحات 55-82

    در این مطالعه ناهمگنی های مخزنی سازند سروک، به عنوان دومین مخزن مهم نفتی کشور، در یکی از میدان های واقع در دشت آبادان بررسی شده است. برای این منظور، از داده های پیوسته مغزه، مقاطع نازک میکروسکوپی و اطلاعات تخلخل - تراوایی استفاده شده است. از روش های آماری تعیین ضریب تغییر (CV) و ضریب دیکسترا - پارسونز (VDP)، به منظور کمی سازی ناهمگنی های مخزن استفاده شده است. به منظور تعیین گونه های سنگی مخزن، واحدهای جریانی هیدرولیکی و زون بندی مخزنی، به ترتیب از روش های محاسباتی وینلند، نشانگر زون جریان (FZI) و روش اصلاح شده لورنز بر مبنای چینه نگاری (SMLP) استفاده شد. وضعیت توزیع ناهمگنی های مخزنی در هریک از گونه های سنگی و زون های مخزنی، بر مبنای روش های آماری ذکرشده و برای دو پارامتر تخلخل و تراوایی به صورت جداگانه بررسی شد؛ سپس با تلفیق نتایج حاصل از روش های فوق با نتایج مطالعات رسوب شناسی (رخساره، دیاژنز و سکانس) در چاه مطالعه شده، منشا، مقیاس و قابلیت ردیابی ناهمگنی های مخزنی در سازند سروک بررسی شده است. از دیدگاه منشا، ناهمگنی های مخزنی سازند سروک دو منشا اولیه (رسوب گذاری) و ثانویه (دیاژنزی - شکستگی) دارند. گسترش افق های نسبتا ضخیم (تا 50متر) رودیستی و رخساره های دانه غالب پشته های زیرآبی (شول) در بخش های بالایی سازند سروک، سبب بالارفتن کیفیت مخزنی این سازند شده است. با این حال، تغییرات در خصوصیات بافتی و ساختمان های رسوبی و نیز تبدیلات رخساره ها به یکدیگر، سبب ایجاد درجات مختلفی از ناهمگنی در بخش های مختلف سازند سروک شده است. فرآیندهای دیاژنزی مرتبط به سطوح فرسایشی به ویژه در زیر ناپیوستگی مرز سنومانین - تورونین، به بهبود چشمگیر خصوصیات مخزنی ازطریق وقوع انحلال جوی گسترده منجر شده است. از سوی دیگر، فرآیندهای مرتبط به دیاژنز دفنی نظیر سیمانی شدن و انواع فشردگی، موجب از دست رفتن کیفیت مخزنی در بخش هایی از سازند سروک شده است. از دیدگاه مقیاس، ناهمگنی های مخزنی سازند سروک در دو مقیاس بزرگ (متر) و کوچک (سانتی متر تا میلی متر) دسته بندی شده است که هر دو عامل اولیه و ثانویه در ایجاد آنها نقش داشته اند. بررسی ارتباط بین ناهمگنی های بزرگ مقیاس سازند سروک با جایگاه های سکانسی رده سوم این سازند، نشان داد این ناهمگنی ها به خوبی در چارچوب سکانس های رده سوم قابلیت شناسایی، ردیابی و مدل سازی دارند. واحدهای مخزنی سرشار از رودیست ها با عوارض گسترده انحلالی، عمدتا منطبق بر سیستم تراکت های پس رونده (RST)، سکانس های رده سوم سنومانین و تورونین اند. با این حال، ناهمگنی های کوچک مقیاس روابط معناداری با سکانس های رده سوم نشان نمی دهند و مدل سازی آنها نیازمند تعیین سکانس های رده پایین تر با سیکل های رسوبی است.

    کلیدواژگان: سازند سروک، ناهمگنی مخزنی، ضریب تغییر، ضریب دیکسترا - پارسونز، چینه نگاری سکانسی، دشت آبادان
  • میلاد ایمانی سقین سرا، آرام بایت گل*، مهدی دارائی، محمود شرفی، میثم عیسی نژاد، افشین زهدی، جواد ربانی صفحات 83-116

    در این مطالعه با ادغام داده‎‍های رسوب شناسی از مطالعات صحرایی و پتروگرافی همراه با داده‎‍های ژیوشیمی ایزوتوپی، چارچوب چینه‎‍نگاری‎‍ سکانسی سازند سرگلو و نجمه در ناحیه اورامانات از شمال‎‍ غرب کرمانشاه بررسی شده‎‍اند. سه سکانس رسوبی از نوع T/R facies cycles شامل TR1 تا TR3 در نهشته‎‍های سازند سرگلو شناسایی شده است. وجود شیل‎‍های تیره غنی از مواد آلی و آهک‎‍های بیتومین‎‍دار در سکانس‎‍های TR1 تا TR3 همراه با مقادیر سبک تر δ13C، به ویژه پیک‎‍های ناگهانی و منفی در بخش‎‍های مرتبط با بخش حوضه/شلف خارجی حوضه رسوب گذاری سازند سرگلو، نشان می‎‍دهد فضای تجمع سازند سرگلو گسترش بالایی داشته و در اورامانات، این حوضه دارای فضای رسوب‎‍گذاری نسبتا بالا بوده و قابلیت ایجاد توالی‎‍های دریایی عمیق را به ویژه در طول گستره‎‍های تراز پیش رونده (TST) داشته است. سه سکانس رسوبی نیز از نوع T/R facies cycles شامل TR4 تا TR6 در نهشته‎‍های سازند نجمه شناسایی شده است. تکامل روند رخساره‎‍ای، طرح برانبارش و معماری داخلی سکانس‎‍های TR4 تا TR6 همراه با پیک‎‍های مثبت دوره‎‍ای در مقادیر δ13C، از وجود فضای تجمع کم رسوب‎‍گذاری در این سازند حکایت دارد. در مرز سازند سرگلو و نجمه، مقادیر δ18O یک پیک ناگهانی و مثبت را نشان می‎‍دهد که احتمالا ناشی از تغییر شرایط اقلیمی در مرز ژوراسیک میانی و بالایی در مقیاس محلی بوده باشد. انطباق خوب دسته رخساره های TST و RST و ژیوشیمی ایزوتوپ کربن 13 (δ13C) حاکی از آن است که نوسانات سطح آب دریا به عنوان مکانیسم اصلی، به تغییر مقادیر δ13C در طول ته‎‍نشینی سازندهای سرگلو و نجمه منجر شده است.

    کلیدواژگان: ژئوشیمی ایزوتوپی، چینه‎‍نگاری ‎‍سکانسی، سازند سرگلو، سازند نجمه، ژوراسیک
  • ابراهیم محمدی* صفحات 117-134

    سازند قم (الیگوسن- میوسن پیشین) از توالی ضخیمی از مارن‎‍های دریایی، سنگ های کربناته، ژیپس و سیلیسی آواری تشکیل شده است. وجود همراهان آذرین، بارزترین تغییر رخساره سازند قم است. این مقاله، اولین مثال منتشرشده از کاربرد چینه‎‍نگاری رخدادی (تفرا) در سازند قم و همچنین نخستین مطالعه جامع بر پراکندگی زمانی و مکانی نهشته‎‍ های آذر- آواری سازند قم و شامل دو بخش است. در ابتدا درباره نهشته‎‍ های آذر- آواری سازند قم در دو برش بزدان و کقارکی در جنوب شرقی استان کرمان بحث می شود. آهک های توفی و واحدهای توفی هر دو برش بزدان و کقارکی، سن روپلین پسین را دارند که بیانگر وقوع یک رویداد آتشفشانی در منطقه شمال غربی دریاچه جازموریان در آن زمان است. در بخش دوم، درباره پراکندگی زمانی و مکانی نهشته‎‍های آذر- آواری سازند قم در سرتاسر قلمرو این سازند بحث شده و پراکندگی مکانی آ نها بر یک نقشه جدید نمایش داده شده است. واحدهای آذر- آواری موجود در سازند قم در مناطق مختلفی از قلمرو این سازند (از جازموریان تا ماکو) گسترش درخور توجه و منظمی دارد. به طور کلی می توان گفت این واحدها عمدتا در سه منطقه زیر گسترش دارند: 1) منطقه جازموریان- جیرفت- سیرجان (پیش کمان)؛ 2) جنوب غربی نوار نطنز- کاشان- قم- ساوه (عمدتا درون کمان) و 3) منطقه زنجان (جنوب شرقی، جنوب، جنوب غربی، غرب و شمال غربی زنجان). ضخامت و سن این واحدها در برش های مختلف متفاوت است.

    کلیدواژگان: سازند قم، آذر- آواری، چینه‎ ‍نگاری رخدادی، توف، الیگو-میوسن
|
  • Javad Rabbani *, Afshin Zohdi Pages 1-12

    The study of the effect of global regression on the Middle Miocene (upper parts of the Qom Formation and Lower parts of the Upper Red Formation) strata has been carried out on two stratigraphic sections in the Zanjan area, northwest Iran. Lithological and microfacies analysis shows that these carbonate strata gradually turn to clastic (sandstone and conglomerate) and, in some regions, turn to evaporate deposits. Microfacies studies also confirm this sedimentary facies changes. Thus, the pelagic wack/packstone microfacies gradually change to sandy bioclast pelagic wack/packstone and finally, at the top of the section changes to the continental sandstone. Facies and lithological changes confirm the shoreline regression that can be correlated with the eustatic sea-level curve. Evaporitic strata in some parts of this area show small restricted basins because of this event. The eustatic sea-level curve in the Langhian and Serravallian ages shows global sea-level fall that can be correlated with the global oxygen isotope changes and glaciation events at this time. Therefore, we can conclude that the Middle Miocene strata have been affected by this global regression in the Zanjan area.

    Keywords: Regression, Miocene, Microfacies, Zanjan
  • Faezeh Motie Tabar, Giti Forghani Tehrani *, Soghra Rostami Pages 13-34

    The present study aims to evaluate the concentration and speciation of potentially toxic elements in surface sediments of Karoon River in Ahwaz district. For these purposes, 14 surface samples were collected. The total concentration of major and trace elements was determined by an ICP-OES instrument. A five-stage sequential extraction procedure was applied to investigate the fractionation of potentially toxic elements. The pH, organic matter, carbonate content, and cation exchange capacity of the sediments vary between 7- 8.9, 0.4 to 4.9 %, and 5.4 to 12.6 meq/100 g, respectively. Geo-accumulation index values show that the studied samples are classified as non-polluted to slightly polluted sediments. The sequential extraction analysis indicates that 78 %, 77.6%, 61.8 %, 73 %, 65.8 %, 85.8 %, and 60.9% of total Cu, Pb, Cd, Zn, Ni, As, Cr content, respectively, are present in the non-residual phases; therefore, these elements are mainly from anthropogenic sources. Considering the chemical fractionation of the studied elements in the sediments of the Karoon River, Cd has the highest bioaccessibility, whereas Cu and Cr are not bioaccessible.

    Keywords: Karoon River, Sediment, Toxic Elements, Chemical Speciation
  • AliReza Mohamadabadi, Mohamad Vahidinia *, Meysam Shafiee Ardestani, Fateme Zabihi Zoeram Pages 35-54

    In this study, the lower part of carbonate successions from the Shahbazan Formation in the Chenareh anticline of the Zagros sedimentary basin (SW of Iran) based on Large Benthic Foraminifera (LBF) was investigated. From this succession, five species of Alveolina are described including A. fornasinii (Checchia-Rispoli), A. schwageri (Checchia-Rispoli), A. distefanoi (Checchia-Rispoli), A. cremaea (Checchia-Rispoli), A. decastroi (Scotto Di Carlo) along with species of Rotaliids such as Gyroidinella cf. magna (Le Calvez), Lockhartia hunti (Ovey), Cuvillierina vallensis (Ruiz De Gaona), Granorotalia sp. These assemblages of large foraminifera based on the Shallow Benthic Zones (SBZ) indicate the Late Ypresian (SBZ10–SBZ11). Thus, the detailed studies on this group of foraminifera were representative of the aforementioned age from the lower part of the Shahbazan Formation (Tang-e-Leilam section) for the first time. Therefore, identifying some species, such as Alveolina along with Rotaliids of the Early Eocene (Ypresian)succession was expressive of the Shahbazan Formation into the older time units.

    Keywords: Zagros sedimentary basin, Shahbazan Formation, Alveolina, Rotaliids, Ypresian
  • Rakhshandeh Ataei, Hamzeh Mehrabi *, Vahid Tavakoli Pages 55-82

    This study focuses on reservoir heterogeneities of the Sarvak Formation in the Abadan Plain. Coefficient of variation (CV) and Dykstra-Parsons (VDP) approaches are used for quantification of reservoir heterogeneities. To define the hydraulic flow units, rock types, and reservoir zonation, flow zone indicator (FZI), Winland R35, and Lorenz (SMLP) methods are adopted. Heterogeneities of porosity and permeability data are quantified in each rock type, HFU and reservoir zone. Then, results of sedimentological studies are integrated with petrophysical data to analyze their scale, origins, and predictability in sequence stratigraphic framework. Depositional and diagenetic heterogeneities are differentiated. Facies variations and changes in textural characteristics and sedimentary structures provided small scale heterogeneities. Meteoric dissolution beneath the Cenomanian–Turonian palaeoexposure surface formed the best reservoir zone of the formation. Cementation and compaction, mostly related to burial diagenesis, reduced the reservoir quality. Results of this study indicate that large scale heterogeneities of the Sarvak Formation are predictable in the framework of third-order sequences. Meteorically dissolved rudist dominated facies provided the best productive zones in the regressive systems tract (RST) of the Cenomanian and Turonian sequences. However, small scale heterogeneities are not easily predictable in third-order depositional sequences and systems tracts.

    Keywords: Sarvak Formation, Reservoir heterogeneity, Coefficient of Variation, Dykstra-Parsons, Sequence stratigraphy, Abadan Plain
  • Milad Imani Seginsara, Aram Baetgoll *, Mehdi Daraei, Mahmoud Sharafi, Meysam Isanejad, Afshin Zohdi, Javad Rabbani Pages 83-116

    In this study, by integrating sedimentologic data with geochemical data, the sequence stratigraphy framework of the Sargelu and Najmah formations in the Hawraman region of NW Kermanshah were studied. Three depositional sequences of the type “T/R facies cycles” including TR1–TR3 were recognized in the Sargelu Formation. The occurrenceof dark, organic-rich shale and bituminous limestone in these sequences together with depleted δ13C values with some striking negative excursionsin intervals with outer shelf/basin facies indicates a rapidly enhancing accommodationspace during the development of these depositional sequences leading to the prevalenceof deep marine deposition, particularly during the transgressive systems tracts (TSTs). In addition, three other T/R facies cycles were recognized in the Najmah Formation. Facies stacking patterns and internal architecture of these depositional sequences along with the existence of peaks in the δ13C to heavier values suggests their deposition during limited accommodationspace. At the contact between the Sargelu and Najmah formations, there occurreda positive peak in δ18O, which most likely is an indication of a local climate change at the Middle-Late Jurassic interface. The correlation of depositional trends of the TST and RST with that of δ13C may show that eustatic acted as the main control on the variations of δ13C.

    Keywords: Geochemical stable isotope, Sequence stratigraphy, Sargelu Formation, Najmah Formation, Jurassic
  • Ebrahim Mohammadi * Pages 117-134

    This article is the first published example of the application of (tephra) event stratigraphy in the Qom Formation as well as the temporal and spatial distribution of the Qom Formation pyroclastic deposits. The presence of igneous (volcanic) associations is the most obvious facies change of the Qom Formation. The tuffaceous limestones and tuff units of both Bozdan and Kagharaki sections (in the southeast of Kerman province) are late Rupelian in age, indicating the occurrence of a volcanic event in NW Jazmourian at the same time. The pyroclastic deposits of the Qom Formation have a significant and regular extent in different areas of the formation realm (from Jazmourian to Mako). In general, it can be said that the pyroclastic units of the Qom Formation are mainly distributed in the following three areas: 1) Jazmourian–Jiroft–Sirjan (fore-arc); 2) Southwest of the Natanz–Kashan–Qom–Saveh belt (mainly in intra-arc); and 3) Zanjan region (SE, S, SW, W, and NW of Zanjan). The thickness and age of these deposits vary in different sections.

    Keywords: Qom Formation, Pyroclastic, event stratigraphy, tuff, Oligo–Miocene