به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

مقالات رزومه دکتر مریم عباسی

  • فاطمه سمیعی، مریم عباسی سورشجانی*، رضا کاظمی

    هدف مطالعه پیش رو، مقایسه دو شاخص هشیاری درون بدنی و توازن میان افرادی بود که تمرین یوگا را به صورت مرتب انجام می دهند و گروهی که این تمرین را انجام نمی دهند. این پژوهش از نوع بنیادی بود و به روش پس رویدادی انجام گرفت. روند کار در شهر تهران و در آزمایشگاه دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و طی ماه های فروردین و اردیبهشت 1401 اجرا شد. جامعه آماری، زنان ساکن شهر تهران بودند و نمونه آماری آن نیز زنانی (17=n) بودند که تمرین یوگا را به صورت منظم انجام می دادند و گروه مقایسه را زنانی (16=n) شکل دادند که این تمرین ها را نداشتند. از جمله ابزارهای این پژوهش «مقیاس ارزیابی چندبعدی هشیاری درون بدنی (عمقی) (MAIA)» بود. این مقیاس برای سنجش میزان هشیاری درون بدنی و زیرمقیاس های هشت گانه آن به کار رفت. علاوه بر آن از شاخص فیزیولوژیکی تغییرپذیری ضربان قلب (HRV) نیز استفاده شد تا سنجش مولفه توازن به شکلی دقیق و عینی میسر شود. درنهایت داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (با کنترل نمرات اضطراب و افسردگی) و در نرم افزار IBM SPSS Statistics 26 مقایسه شدند. نتایج تحلیل آماری، تفاوت معنادار بین دو گروه در میزان هشیاری درون بدنی و چهار مورد از زیرمقیاس های آن (تنظیم توجه، خودتنظیمی، گوش دادن به بدن و اعتمادداشتن) را نشان داد. به این معنی که افراد گروه با تمرین یوگا در مقایسه با گروه دیگر، نسبت به احساسات درونی خود ادراک هشیارانه دارند و دارای درکی کلی از شرایط فیزیولوژیکی درونی خود هستند. نتایج مقایسه HRV در حالت استراحت نیز تفاوت معناداری را بین دو گروه در شاخص LF-HRV نشان داد. این یافته تفاوت فعالیت سیستم خودمختار را در دو گروه نشان می دهد که می تواند شاهدی بر تاثیر توازن باشد. کاربردهای این یافته ها به بحث گذاشته شده است.

    کلید واژگان: تغییرپذیری ضربان قلب, توازن, هشیاری درون بدنی, یوگا}
    Fatemeh Samiei, Maryam Abbasi Sooreshjani *, Reza Kazemi

    The aim of the present study is to compare the two indicators of interoceptive awareness and equanimity between yoga practitioners and non-practitioners. This is fundamental research conducted using a post-event methodology. During April and May of 2022, the research was conducted in Tehran and the laboratory of the Faculty of Psychology and Educational Sciences at Tehran University. The sample consisted of women who routinely practiced yoga (n=17) and women who did not (n=16). The target population consisted of Tehran-dwelling women. Multidimensional Assessment of Interoceptive Awareness (MAIA) was among the instruments utilized in this study. This instrument was utilized to assess interoceptive awareness and its eight subscales. In addition, the physiological index of heart rate variability (HRV) was used to accurately and objectively measure the equanimity component. The obtained data were then compared using an analysis of covariance test (with anxiety and depression scores as controls) and IBM SPSS Statistics 26 software. Interoceptive awareness and four of its subscales (attention regulation, self-regulation, listening to the body, and trust differ significantly between these two groups, according to the results. This indicates that, compared to the other group, those who practice yoga have a more conscious perception of their inner emotions and a general understanding of their inner physiological conditions. LF-HRV index differed significantly between the two groups based on comparison of HRV in the quiescent state. This information demonstrates various autonomic nervous system activities, which could be interpreted as evidence for the effect of equanimity. Various applications of the results are discussed in conclusion.

    Keywords: Equanimity, Heart rate variability, Interoceptive Awareness, Yoga}
  • حسین شکاری، نیما قربانی*، رضا رستمی، جان فردریکسون، مریم عباسی، آسیه افتخاری
    مقدمه

    مشکل آمادگی به اعتیاد که توسط بزرگسالان جوان تجربه می شوند و معمولا همراه ویژگی های شخصیت خودشیفته است. تحقیقات دو شکل متمایز از خودشیفتگی را تایید کرده است: بزرگ منش و آسیب پذیر. در این میان شرم به عنوان هیجان اصلی و سبک دلبستگی نقش اساسی در این اختلالات ایفا می کنند. لذا پژوهش حاضر با هدف مروری بر پژوهش های آمادگی به اعتیاد و نقش عوامل خودشیفتگی، تجارب شرم و الگوی دلبستگی انجام شد. با استفاده از پایگاه داده Google Scholar کلمات کلیدی مانند آمادگی به اعتیاد، خودشیفتگی، شرم و سبک دلبستگی جستجو شد. PubMed برای اعتیاد، اختلال شخصیت خودشیفته، شرم و سبک های دلبستگی مورد بررسی قرار گرفت. برای این مطالعه مروری، از تمام دوره های زمانی استفاده شد و بیش از دویست سند بر اساس معیارها بررسی و استخراج شدند.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد در بعضی از مطالعات ارتباط معناداری بین آمادگی به اعتیاد، خودشیفتگی، تجارب شرم و الگوی دلبستگی مشاهده شده است و در برخی مطالعات آمادگی به اعتیاد از طریق خودشیفتگی، تجارب شرم و الگوی دلبستگی قابل پیش بینی بوده است. در مجموع می توان نتیجه گرفت با توجه به اینکه اعتیاد مشکلی بزرگ است که امروز گریبان گیر بسیاری از جوامع است، با در نظر گرفتن نقش این عوامل بسیار مهم در شکل گیری آمادگی به این معضل بزرگ، و با شناسایی نحوه شکل گیری این عوامل در کودک و مسیرهای رشدی موثر بر آن، می توان گام بزرگی در جهت آموزش والدین و جوامع برداشت.

    کلید واژگان: شرم, سبک دلبستگی, خودشیفته آسیب پذیر, خودشیفته بزرگ منش, آمادگی به اعتیاد}
    Hossein Shekari, Nima Ghorbani*, Reza Rostami, Jon Frederickson, Maryam Abbasi, Asie Eftekhari
    Introduction

    The problem of addiction potential experienced by young adults is usually accompanied by narcissistic personality traits. Research has confirmed two distinct forms of narcissism: grandiose and vulnerable. Meanwhile, shame as the main emotion and attachment style plays an essential role in these disorders. Therefore, the present study was conducted with the aim of reviewing research on addiction potential and the role of narcissistic factors, shame experiences, and attachment patterns. Using the Google Scholar database, key words such as Addiction Potential, Narcissism, Shame and Attachment Style were searched. PubMed was searched for Addiction, Narcissistic Personality Disorder, shame, and Attachment Styles. All time periods were used for this review and more than two hundred documents were reviewed and extracted based on the criteria.

    Conclusion

    The results showed that in some studies, a significant relationship was observed among potential for addiction, narcissism, shame experiences, and attachment patterns; in some other studies, potential for addiction was predictable through narcissism, shame experiences, and attachment patterns.
    In general, we can conclude that addiction is a big problem that is affecting many societies today, by identifying how these factors are formed in children and development paths affecting it, a big step can be taken in the direction of educating parents and communities.

    Keywords: Shame, Attachment Style, Vulnerable Narcissist, Grandiose Personality Narcissist, Addiction Potential}
  • زینب قاسمی، مریم عباسی سورشجانی*، زهرا نقش

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی شفقت به دیگران در رابطه تجارب اولیه شرم و امنیت با خستگی ناشی از شفقت در روان درمانگران انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه روان درمانگران، مشاوران و متخصصین سلامت روان در تابستان سال 1400 تشکیل دادند. تعداد 200 نفر به روش در دسترس از اعضای گروه ها و صفحات شبکه های اجتماعی مرتبط با روانشناسی و مشاوره انتخاب شدند و مقیاس های خستگی ناشی از شفقت (CFST؛ فیگلی، 1995)، شفقت به دیگران (گو و همکاران، 2020)، خاطرات اولیه محبت و امنیت (EMWSS؛ ریچتر و همکاران، 2009) و مقیاس تاثیر رویداد تجدیدنظر شده IES-R)؛ ویس و مامار 1997؛ نسخه سازگارشده با خاطرات شرم توسط ماتوس و پینتو-گوویا، 2011) را تکمیل کردند. درنهایت داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای 26-SPSS و 3-PLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که خاطرات اولیه محبت و امنیت به طور مستقیم (05/0< P) و غیرمستقیم از طریق شفقت به دیگران (01/0< P) با خستگی ناشی از شفقت رابطه منفی و معنادار داشت. خصوصیات تروماتیک خاطرات شرم فقط به طور مستقیم با خستگی ناشی از شفقت رابطه مثبت و معنادار (01/0< P) داشت. همچنین مدل به دست آمده از پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. درمجموع یافته ها نشان دادند شفقت به دیگران نقش میانجی معنی داری در رابطه تجربیات اولیه محبت و امنیت و خستگی ناشی از شفقت در روان درمانگران دارد، اما در رابطه ی بین تجربیات شرم تروماتیک اولیه و خستگی ناشی از شفقت نقش میانجی معنی داری ندارد.

    کلید واژگان: خستگی ناشی از شفقت, تجارب شرم, امنیت}
    Zeinab Ghasemi, Maryam Abbasi Sooreshjani*, Zahra Naghsh

    The aim of this study was to investigate the mediating role of compassion for others in the relationship between early experiences of shame and safety with compassion fatigue in psychotherapists. The study population consisted of all psychotherapists, counselors, and mental health specialists in Iran in the summer of 1400. A convenient sample of (N=200) counselors and psychologists who were members of groups on social media completed the scales of Compassion Fatigue Self-Test (CFST; Figley, 1995), Compassion for Others (Goe et al., 2020), Early Memories of Warmth and Safeness (EMWSS; Richter et al., 2009) and the Revised Impact of Event Scale (IES-R; Weiss & Mamar 1997; Shame Memories Adapted by Matos and Pinto-Goya, 2011). Finally, the collected data were analyzed using structural equation analysis by SPSS-26 and PLS-3 software. Results showed that early memories of warmth and safety directly (P<0.05) and indirectly through compassion for others (P<0.01) had a negative and significant relationship with compassion fatigue. The traumatic qualities of shame memories only had a direct and meaningful positive relationship with compassion fatigue (P <0.01). Overall, the findings showed that compassion for others could play an important mediating role in the relationship between early experiences of warmth and safety and compassion fatigue in psychotherapists but in the relationship between early shame and traumatic experiences and Compassion fatigue does not play a significant mediating role.

    Keywords: compassion fatigue, shame experiences, safeness}
  • ریحانه نیک گو، مریم عباسی سورشجانی، زهرا نقش، نیما قربانی*

    فراهم نمودن مقیاسی معتبر برای سنجش شفقت به دیگران در جامعه ی ایرانی جزء نیاز های پژوهشی است. هدف از انجام این پژوهش بررسی روایی و پایایی مقیاس شفقت به دیگران ساسکس- آکسفورد در نمونه ای از افراد متاهل ایرانی، که در نیمه ی دوم سال 1399 و نیمه ی اول سال 1400 در کشور ایران سکونت داشتند، بود. 315 نفر (265 زن و 50 مرد) از این افراد متاهل ایرانی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و  به مقیاس شفقت به دیگران ساسکس- آکسفورد (SOCS-O؛ گوو و همکاران، 2020) پاسخ دادند. به منظور بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، ساختار 4 عاملی برای مقیاس شفقت به دیگران را در جامعه ی ایرانی نشان داد، که با مدل اصلی مقیاس در سطح عامل و گویه تفاوت داشت. تحلیل عاملی تاییدی از ساختار 4 عاملی حمایت کرد و شاخص ها نشان از برازش قابل قبول مدل داشتند. آلفای کرونباخ کل مقیاس 90/0 و ضرایب آلفای عامل ها بین 71/0 تا 86/0 بود که حاکی از همسانی درونی مطلوب این مقیاس در جامعه ی ایرانی است. نتایج این پژوهش نشان از روایی و پایایی مطلوب نسخه ی فارسی این مقیاس دارد و ابزار معتبری برای سنجش شفقت به دیگران در اختیار متخصصان قرار می دهد.

    کلید واژگان: تحلیل عاملی اکتشافی, تحلیل عاملی تاییدی, شفقت به دیگران, مقیاس شفقت به دیگران ساسکس- آکسفورد}
    Reihaneh Nikgoo, Maryam Abbasi Sooreshjani, Zahra Naghsh, Nima Ghorbani*

    Providing a valid scale for measuring compassion for others in Iranian society is part of the research needs. The purpose of this study was to investigate the validity and reliability of the Sussex-Oxford Compassion for Others Scale (SOCS-O) in a sample of Iranian married individuals, who lived in Iran in the second half of 1399 and the first half of 1400. 315 Iranian married people (265 females and 50 males) were selected by convenience sampling method and responded to the Sussex-Oxford Compassion for Others Scale (SOCS-O; Gu et al., 2020). Exploratory and confirmatory factor analyses were used to evaluate the construct validity. The results of exploratory factor analysis showed the four-factor structure for the scale of compassion for others in Iranian society, which differed from the main model of the scale in terms of factor and item. Confirmatory factor analysis supported the 4-factor structure and the indicators showed acceptable model fit. Cronbach's alpha of the whole scale was 0.90 and the alpha coefficients of factors were between 0.71 and 0.86, which indicates the desired internal consistency of this scale in Iranian society. The results of this study show the desired validity and reliability of the Persian version of this scale and provide a reliable tool for measuring compassion for others to experts.

    Keywords: Exploratory factor analysis, Confirmatory factor analysis, Compassion for others, Sussex-Oxford Compassion for Others Scale}
  • بهرام سهیلی فرد، مریم عباسی سورشجانی*، مسعود غلامعلی لواسانی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سبک های پردازش عینی و انتزاعی در نشخوار فکری شدید بر ظرفیت حافظه کاری صورت گرفته است. روش پژوهش این مطالعه بنیادی، آزمایشی است و جامعه آماری افراد 50-18 ساله ساکن تهران با نشخوار فکری شدید هستند که به شیوه داوطلبانه در دی ماه 1399 در مطالعه شرکت کردند و از میان آنان 30 نفر (21 زن و 9 مرد) با نشخوار فکری شدید براساس پرسشنامه های پاسخ نشخوارگونه (RRS) و افسردگی بک-2 (BDI-II) انتخاب شدند. آزمودنی ها با انتساب تصادفی در دو گروه 15 نفری عینی و انتزاعی با تماشای فیلمی غمناک تحت القای خلق منفی قرار داده شدند. سپس متناسب با گروه خود، دستورالعمل سبک پردازش عینی یا انتزاعی را اجرا کردند. حافظه کاری آزمودنی ها پیش از تماشای فیلم و بعد از اجرای دستورالعمل سبک پردازش، به کمک آزمون فراخنای خواندن (RST) اندازه گیری شد. نتایج تحلیل کوواریانس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 نشان می دهد، گروه سبک پردازش عینی به طور معناداری ظرفیت حافظه کاری بیشتری از گروه سبک پردازش انتزاعی داشت؛ بدین معنا که میزان ظرفیت حافظه کاری تحت تاثیر تغییرات سبک پردازش قرار گرفته است. این تاثیر بر خرده مقیاس پردازش حافظه کاری دیده شد، اما تغییرات میزان ظرفیت خرده مقیاس اندوزش حافظه کاری بین گروه ها تفاوت معناداری نداشت. مطابق با یافته های پیشین، سازگاربودن سبک پردازش عینی در مقایسه با سبک پردازش انتزاعی در این پژوهش نیز دیده شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد، سبک پردازش در افراد با نشخوار فکری شدید می تواند پیش بینی کننده تغییرات میزان ظرفیت حافظه کاری باشد.
    کلید واژگان: حافظه کاری, نشخوار فکری, سبک پردازش, عینی, انتزاعی}
    Bahram Soheilifard, Maryam Abbasi Sooreshjani *, Masoud Gholamali Lavasani
    The purpose of this study is to investigate the effects of Concrete Processing Mode (CPM) and Abstract Processing Mode (APM) on working memory capacity during high rumination. The research method of this basic study is experimental. The statistical population consists of individuals aged 18-50 years with high rumination living in Tehran who voluntarily participated in the study in January 2021. Among them, 30 individuals (21 women and 9 men) with high rumination were selected using the Ruminative Responses Scale (RRS) and the Beck Depression Inventory-II (BDI-II). Participants were randomly divided into two groups of 15 people each, a concrete group and an abstract group, who were put in a negative mood by watching a sad movie. They then performed the instructions CPM or APM, depending on the group. Participants' working memory was measured with the Reading Span Test (RST) before they watched the movie and after they performed the processing mode instruction. The results of the covariance analysis of the data using SPSS version 26 software showed that the CPM group had significantly higher working memory capacity than the APM group. This meant that the capacity of working memory was affected by the changes in processing mode. This effect was evident on the working memory processing subscale, but the changes on the working memory storage subscale did not differ significantly between groups. Consistent with previous findings, CPM was also considered an adaptive mode in contrast to APM in this study. The results showed that processing mode can predict changes in working memory capacity during severe rumination.
    Keywords: working memory, Rumination, Processing Mode, Concrete, Abstract}
  • مریم عباسی *، نیما قربانی، جواد حاتمی، مسعود غلامعلی لواسانی
    روش های مداخله ای مهار درد، غالبا بر تنظیم گری هشیار رفتار و هیجان تاکید دارند. اما روش های جدید، مانند مداخلات مبتنی بر آماده سازی ادعا می کنند که تنظیم رفتار و هیجان مرتبط با درد را می توان مستقل از انتخاب هشیار، محقق ساخت. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریه نظام های نماد ادراکی، تاثیر ناهشیار مواجهه با نماد دیداری بهبودی را بر شدت درد به صورت تجربی بررسی می کند. تعداد 71 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران (44 زن، 27 مرد) تکلیف کلدپرسور را برای ایجاد درد حاد در محیط آزمایشگاه، در دو وضعیت مواجهه با نماد دیداری بهبودی و محرک خنثی، تکمیل کردند. یکی از شاخص ترین نمادهای دیداری بهبودی، حالت بدنی ایستاده با قامت راست و سر متمایل به بالا، در برابر حالت بدنی خمیده به عنوان نماد بیماری بود. نماد دیداری بهبودی و نیز محرک خنثی در فواصل زمانی معین در طول انجام تکلیف کلدپرسور به آزمودنی ارایه می شد و در هر دو وضعیت ارزیابی درد با استفاده از مقیاس شباهت دیداری (VAS) به صورت آنلاین، مکرر و با فواصل زمانی منظم انجام شد. نتایج نشان داد که شرکت کنندگان در وضعیت مواجهه با نماد دیداری، بهبودی بیشتری را نسبت به وضعیت کنترل گزارش کرده اند. این نتایج، علاوه بر حمایت از نظریه نظام های نماد ادراکی در توضیح نحوه اثرگذاری فرایندهای روانی در تغییرات جسمانی، از کاربرد روش های مداخله مختصر و مبتنی بر آماده سازی در برخورد با درد حاد حمایت می کنند.
    کلید واژگان: درد, تنظیم هیجان, ادراک بدنمند}
    Maryam Abbasi *, Nima Ghorbani, Javad Hatami, Masoud Gholamali Lavasani
    The current pain management interventions are emphasizing on conscious regulation of pain-related behaviors and emotions. In contrast, novel interventions like priming-based ones suggest that behavior- and emotion-regulation happens without conscious selection. Based on the perceptual symbol systems theory, this study investigated the impact of non-conscious exposure to a visual symbol of healing, upright posture, on the perception of pain. A sample of 71 students (44 females, 27 males) from the University of Tehran completed two coldpressor tests (aiming at producing acute pain in lab), examined either visual symbol effect of control stimuli. One of the most prominent symbols of healing is an upright state of body (vs. down state of body). In an organized timing during coldpressor test completion, the visual symbol of healing and the neutral stimulus were presented to the subjects and in both tests using Visual Analogue Scale (VAS), an online and repetitive assessment of pain intensity with specific time intervals was employed. The results showed that participants who were exposed to a visual symbol of healing reported experiencing more relief from pain than those who were examined with a neutral stimulus. These findings support the explanation proposed by perceptual symbols systems theory about the mechanisms underlying the physical changes caused by psychological processes. Also, the possible effectiveness of using a brief priming-based intervention in dealing with acute pain is supported by the results.
    Keywords: pain, emotion regulation, embodied perception}
  • مریم عباسی، محسن دهقانی، محمدعلی مظاهری، فاطمه انصاری نژاد، زهرا فدایی، فاطمه نیک پرور، حامد یزدخواستی، نادر منصوری، زهره ابارشی
    اگرچه رابطه بین رضایت زناشویی و چرخه زندگی خانواده مورد حمایت پژوهشی گسترده قرار گرفته است، بررسی پیشینه این موضوع اشکالات مهمی را در نوع تحلیل آماری و تعریف مفهوم رضایت زناشویی آشکار می سازد. مطالعه حاضر به بررسی نقایص اصلی این پژوهش ها پرداخته و نگاهی انتقادی بر ادبیات پژوهش در این زمینه دارد.
    هدف اصلی این مطالعه بررسی روند تغییرات رضایت زناشویی و ابعاد آن در هفت مرحله چرخه زندگی خانواده است. به این منظور 209 نفر از افراد متاهل ساکن شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که به هر دوره از چرخه زندگی 30 نفر اختصاص یافت (به جز مرحله آشیان خالی که شامل 29 نفر بود). فرم مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ توسط این افراد تکمیل شد. تحلیل روند تغییرات نشان داد که رابطه بین زیرمقیاس-های رضایت زناشویی، روابط جنسی، خانواده و دوستان، جهت گیری مذهبی با متغیر چرخه زندگی خانواده از گرایش منحنی تبعیت می کند. کاربردهای بالینی و پژوهشی نتایج مورد بحث قرار گرفته است.
    کلید واژگان: چرخه زندگی, رضایت زناشویی, تحلیل روند}
    M. Abbasi, M. A., M. Dehghani, M. A. Mazaheri, Ph
    While U-shaped relationship bet-ween marital satisfaction and family life cycle has been strongly supported, our review of the related literature reveals some significant errors in the definition of marital satisfaction and the statistical data analysis in this regard. The present study addresses the main shortcomings and critically reviews the relevant literature. The primary goal is to examine the trend of changes in marital satisfaction and related dimensions across family life cycle (seven stages).209 married individuals were cones-cutively sampled through approaching them in public gathering places. 30 married individuals (except for empty nest, (n=29) were allocated to each life cycle stage. Demographics form and ENRICH scale for marital satisfaction were then completed by the partic-ipants. The trend analysis of each dimension demonstrates a curvilinear relationship between some dimensions (Marital Satisfaction, Sexual Relation-ship, Family and Friends, Religious Orientation) and the life cycle.Findings are discussed considering cli-nical and research implications.
فهرست مطالب این نویسنده: 7 عنوان
  • دکتر مریم عباسی
    عباسی، مریم
  • نویسندگان همکار
  • دکتر مسعود غلامعلی لواسانی
    : 2
    غلامعلی لواسانی، مسعود
    دانشیار مشاوره، دانشگاه تهران
  • دکتر رضا رستمی
    : 1
    رستمی، رضا
  • بهرام سهیلی فرد
    : 1
    سهیلی فرد، بهرام
    دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی شناختی، دانشگاه تهران
  • حسین شکاری
    : 1
    شکاری، حسین
    دانش آموخته دکتری روانشناسی، دانشگاه تهران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال