فهرست مطالب

پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی - سال سی و هشتم شماره 4 (پیاپی 89، زمستان 1401)

فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی
سال سی و هشتم شماره 4 (پیاپی 89، زمستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1402/01/08
  • تعداد عناوین: 6
|
  • فرشته سجادی*، فیروزه هاشمی یزدی، نسرین حبیب الهی، نوید نویدی ایزد، محمدتقی بادی حق صفحات 1-26

    نهشته های سازند بغمشاه (ژوراسیک میانی) در برش چینه شناسی سنج، شمال شرق طبس، ایران مرکزی، در بر گیرنده مجموعه پالینومورف های متنوع با حفظ شدگی نسبتا خوب، شامل اسپور و پولن گیاهان خشکی، جلبک های میکروسکوپی، اکریتارک، تاسمانیت، اسپور قارچ، آستر داخلی فرامینیفرا و سیست داینوفلاژله است. درصد فراوانی گیاهان والد میوسپورها منتسب به سرخس های واقعی (11%)، لیکوفیتا (1%) و گروه هایی از بازدانگان از قبیل مخروطیان (80%)، سیکادوفیتا (3%) و پتریدواسپرموفیتا (5%) است. از میان میوسپورها، حداکثر فراوانی مربوط به Classopollis از خانواده چیرولپیدیاسه آ، از مخروطیان است. فراوانی Classopollis ممکن است معرف فراوانی گیاه چیرولپیدیاسه آ در ترکیب پوشش گیاهی اطراف محیط رسوبی، فراوانی پولن های تولیدشده و یا نزدیکی زیستگاه گیاهان والد به محیط رسوب گذاری باشد. مطالعات پیشین درباره محیط زیست خانواده چیرولپیدیاسه آ، حکایت از غلبه آب و هوای گرم و خشک دارد. فراوانی جلبک های Botryococcus به صورت مجزا یا چسبیده به Classopollis نیز موید این نوع آب و هوا است. اندازه غالب میوسپورهای موجود در برش چینه شناسی سنج، (35-25 میکرون)، از حمل و نقل آنها توسط باد، از مناطق مرتفع به نواحی پست حکایت دارد. براساس مدل گروه های اسپورومورفی، میوسپورهای شاخص از هر شش گروه اسپورومورفی در نهشته های مطالعه شده وجود دارند. مطالعه اقلیم دیرینه به واسطه الگوی فراوانی نسبی عناصر شاخص محیط های خشک به مرطوب (drier/wetter) و محیط های گرم به سرد (warmer/cooler)  نیز تاییدی دیگر بر غلبه شرایط اقلیمی گرم و خشک در زمان تشکیل رسوبات در برش مطالعه شده است.

    کلیدواژگان: اقلیم دیرینه، اکوگروه های اسپورومورفی، سازند بغمشاه، طبس، ایران مرکزی
  • طاهره ذکی، نجمه اعتمادسعید*، مهدی دارائی صفحات 27-52

    سازند باروت با سن کامبرین پیشین یکی از مهم ترین واحدهای سنگ چینه ای در بازسازی جغرافیای دیرین شمال ایران طی کامبرین آغازین است. در این مطالعه، ما داده های رخساره ای دقیقی را از این سازند در برش باروت آغاجی واقع در جنوب غرب زنجان، برای بازسازی محیط نهشت دیرینه ارایه می دهیم. سازند باروت در این برش از حدود 500 متر نهشته های مخلوط سیلیسی آواری و کربناته تشکیل شده است و مرزهای پایین و بالای آن با هر دو سازند سلطانیه و زاگون تدریجی است. هفت رخساره سنگی/ریزرخساره شناسایی شده عبارتند از: ماسه سنگ های آرکوزی قرمزرنگ ریز تا متوسط دانه حاوی ساختمان های فیزیکی و زیستی جزر و مدی (F1)، گلسنگ های سبز تا قرمزرنگ با لامیناسیون ظریف و ساختمان های زیستی جزر و مدی (F2)، باندستون استروماتولیتی دولومیتی (F3)، مادستون دولومیتی با شواهد تبخیری های اولیه (F4)، باندستون ترومبولیتی دولومیتی (F5)، کنگلومرا/برش کربناته (F6) و وکستون آنکوییدی دولومیتی (F7). ترتیب روی هم قرارگیری رخساره ها به صورت چرخه های کم عمق شونده به سمت بالا، از ماسه سنگ های پهنه مخلوط گلی-ماسه ای در قاعده، پوشیده شده با گلسنگ های پهنه گلی به کربنات های بالای جزر و مدی است. شواهد وجود کانی های تبخیری در سازند باروت، در کنار وجود دیگر حوضه های تبخیری کامبرین زیرین در خاورمیانه، هند و پاکستان، نشان دهنده شرایط آب و هوایی دیرین گرم و خشک طی نهشت این رسوبات است.

    کلیدواژگان: کامبرین آغازین، سازند باروت، برش باروت آغاجی، پهنه جزر و مدی، حوضه های تبخیری
  • ویدا داودی، سعید خدابخش*، بهروز بهرام آبادی صفحات 53-76

    مخروط ‎‍افکنه قزوین، بزرگ ترین مخروط‎‍افکنه حاشیه شمالی دشت قزوین است. هدف از این پژوهش، توصیف و تفسیر دقیق منشا رسوبات، رخساره ها و مدل مخروط افکنه با استفاده از 26 نمونه رسوبی در قالب 11 برش و 2 نمونه سطحی است. نتایج دانه‎‍سنجی رخساره‎‍ها نشان می‎‍دهد اندازه رسوبات مخروط‎‍افکنه قزوین، تغییرات وسیعی را از گراول تا رس نشان می‎‍دهد و بافت رسوبات آن عمدتا گراول، گراول ماسه‎‍ای و ماسه گراولی با جورشدگی ضعیف و کج شدگی مثبت است. جنس غالب رسوبات مخروط افکنه، خرده سنگ های آذرین و آهکی است. درمجموع هشت رخساره رسوبی در دو گروه رسوبات دانه درشت شامل Gmp، Gcp، Gcp-Gmp/Sm، Gmg، Glns، Spl و Sm و رخساره کالکریتی (P) شناسایی شد. نتایج حاصل از بررسی رخساره ها نشان می دهد این مخروط افکنه را با توجه به برتری رخساره های رودخانه ای و وجودنداشتن توالی ریتمیک رخساره های گراول زمینه تا دانه پشتیبان و گراول زمینه پشتیبان قرمزرنگ، می توان مخروط‎‍افکنه ناشی از فرایندهای رودخانه‎‍ای در نظر گرفت.

    کلیدواژگان: مخروط افکنه، رخساره، سیلاب صفحه ای، دون برگشتی، دشت قزوین
  • جواد ربانی*، افشین زهدی، شهرام فزونی صفحات 77-94

    مطالعات چینه‎‍نگاری و رسوب‎‍شناسی بر روی 69 نمونه از مجموع 115 متر توالی سنگی مربوط به سازندهای دلیچای و لار در منطقه جنوب خاوری زنجان انجام شد. سنگ آهک‎‍های سازند دلیچای با ستبرای 78 متر با مرز پوشیده بر نهشته‎‍های سازند شمشک و به صورت تدریجی در زیر توالی‎‍های کربناته سازند لار به ضخامت 37 متر واقع شده است. شناسایی مرز بین سازندهای دلیچای و لار براساس شواهدی از قبیل تغییر رنگ توالی‎‍ها، تغییر ضخامت لایه‎‍ها از متوسط لایه در سازند دلیچای به ضخیم لایه در سازند لار، وجود تالاسینوییدها و گرهک‎‍های سیلیسی در نزدیکی مرز، حضور فسیل‎‍های آمونیت و بلمنیت در آخرین توالی‎‍های سازند دلیچای و تغییر رخساره‎‍ها از مادستون عمیق در سازند دلیچای به وکستون تا پکستون محیط‎‍های کم عمق‎‍تر انجام شد. مرز بالایی سازند لار در این ناحیه پوشیده است و به عبارت دیگر سازند لار جدیدترین سازند در این برش به شمار می‎‍رود. بر مبنای مطالعات رخساره‎‍ها، پنج رخساره رسوبی در این نمونه‎‍ها شناسایی شد که شامل 1- پکستون پلوییدی دارای اینتراکلاست؛ 2- وکستون تا پکستون دارای پلت و آنکویید؛ 3- مادستون دارای اثر فسیل تالاسینویید؛ 4- پکستون پلاژیک حاوی دوکفه‎‍ای و 5- مادستون پلاژیک اند و نشان می‎‍دهد سازند دلیچای و لار در بخش‎‍های حوضه عمیق و رمپ خارجی (basin-outer ramp) نهشته شده‎‍اند. نتایج مطالعات صحرایی و رخساره‎‍ای در این برش، بیانگر وجود یک روند عمیق شوندگی به سمت بخش‎‍های میانی برش (بخش‎‍های بالایی سازند دلیچای) و در ادامه یک روند کم عمق شوندگی به سمت بخش‎‍های انتهایی برش (سازند لار) است.

    کلیدواژگان: چینه‎‍ نگاری، محیط رسوبی، سازند دلیچای، سازند لار، زنجان
  • جهانبخش دانشیان*، مریم درخشانی صفحات 95-118

    چینه‎‍نگاری سکانسی ابزاری است که می‎‍تواند تطابق نهشته‎‍ها را با دقت چشمگیری امکان‎‍پذیر کند. هرچه داده‎‍ها بیشتر باشند، نتایج نیز دقیق‎‍تر خواهند بود. هدف تحقیق، این است که جایگاه فسیل‎‍ها را در تشخیص بسته‎‍های رسوبی و مرز‎‍های سکانسی را به همراه ویژگی‎‍های ریز‎‍رخساره‎‍ای بررسی کند. به این منظور نهشته‎‍های سازند قم در برش قصر‎‍ بهرام در جنوب گرمسار مطالعه شد. نهشته‎‍های قم که عمدتا از سنگ آهک رسی، سنگ آهک و مارن تشکیل شده است، با ناپیوستگی هم‎‍شیب بر سازند قرمز زیرین و در زیر سازند قرمز بالایی قرار گرفته است. براساس مطالعات فسیل‎‍شناسی، سن پیشنهادی اکیتانین پسین - بوردیگالین (میوسن پیشین) است. مطالعات ریز‎‍رخساره‎‍ای نمونه‎‍ها، حاکی از تنوع آنها و متعلق به محیط لاگون، سد کربناته و دریای باز است. حضور چشمگیر ریزرخساره جلبک قرمز و دیگر آلوکم‎‍های ریف‎‍ساز و همچنین وجود توالی نابرجا و توربیدایتی، احتمالا بیانگر تشکیل شدن این نهشته‎‍ها در یک سکوی کربناته از نوع شلف است. براساس مطالعات صحرایی زمین‎‍شناسی و آزمایشگاهی، نهشته‎‍های سازند قم شامل 4 سکانس رسوبی رده سوم است که حضور و فراوانی فسیل‎‍هایی نظیر فرامینیفرا، جلبک‎‍ها، بریوزویر‎‍ها و مرجان‎‍ها در تشخیص بسته‎‍های رسوبی و مرز آنها مفید واقع شد.

    کلیدواژگان: سازند قم، میوسن پیشین، شلف، زیست چینه‎‍نگاری سکانسی، جنوب گرمسار
  • پیمان رجبی*، پرنیا عبدل نیا صفحات 119-144

    سازند شهبازان با سن ایوسن میانی تا پسین بعد از فاز کوهزایی پیرنه، به دنبال پیشروی آب دریا در زیرپهنه لرستان و حوضه زاگرس چین‎‍خورده، نهشته شده است. لیتولوژی این سازند از دولومیت و آهک های دولومیتی با رنگ هوازده سفید تا قهوه ای ضخیم‎‍لایه، متخلخل و دانه شکری تشکیل شده است. برش دارابی 289 متر، برش ماله‎‍کوه 269 متر، برش لنگر 7/309 متر و برش چناره 294 متر ستبرا دارند. در برش‎‍های دارابی، ماله‎‍کوه و لنگر مرز زیرین سازند شهبازان به صورت ناپیوسته بر توالی آواری سازند کشکان و با ناپیوستگی هم‎‍شیب در زیر سازند آسماری قرار دارد و تنها در برش چناره، مرز زیرین به صورت هم شیب بر سازند پاپده و با ناپیوستگی هم‎‍شیب در زیر سازند آسماری قرار دارد. براساس مطالعات رسوب‎‍شناسی در تاقدیس چناره، تاقدیس لنگر، تاقدیس پشت ‎‍جنگل (برش دارابی) و تاقدیس ماله‎‍کوه، 12 ریزرخساره شناسایی شد که در پنج محیط رسوبی (کمربند رخساره‎‍ای) شامل دریای باز A، سد B، لاگون C، محیط پهنه جزرومدی D و بالای جزرومدی F نهشته شده‎‍اند. انتشار روزن‎‍بران کف‎‍زی ایوسن سازند شهبازان، نشان می‎‍دهد که نهشته‎‍های کربناته این سازند در شرایط گرمسیری تا نیمه‎‍‎‍گرمسیری و نورانی انباشته شده‎‍اند. حضور گسترده روزن‎‍بران کف‎‍زی بزرگ˓ جلبک‎‍های قرمز˓ خارپوست و حضورنداشتن مرجان های هرماتیپیک و جلبک‎‍های سبز، نشان‎‍دهنده رخساره فورآلگال و هترو‎‍تروف است. این محیط‎‍ها بخشی از یک پلاتفرم کربناته نوع رمپ با شیب یکنواخت در قسمت‎‍های رمپ داخلی و میانی اند.

    کلیدواژگان: محیط رسوبی، سازند شهبازان، زون لرستان، زاگرس چین‎‍خورده
|
  • Fereshteh Sajjadi *, Firoozeh Hashemi Yazdi, Nasrin Habibollahi, Navid Navidi Izad, Mohammad Taghi Badihagh Pages 1-26

    The Baghamshah Formation (Middle Jurassic) at the Senj stratigraphic section, northeastern Tabas, central Iran, consists of diverse and relatively well-preserved palynomorphs, including spore and pollen of land plants, microscopic algae, acritarchs, Tasmanites, fungal spores, foraminiferal test linings and dinoflagellate cysts. The miospores are attributed to the Pterophyta (11%), Lycophyta (1%), Coniferophyta (80%), Cycadophyta (3%) and Pteridospermophyta (5%). Among the miospores, the maximum frequency is related to Classopollis from the Chirolpidiaceae family of conifers. The abundance of Classopollis in the studied samples may represent the abundance of Chirolpidiaceae in the composition of vegetation nearby the sedimentary environment, the abundance of produced pollen, and/or the vicinity of the habitat of the parent plants to the depositional environment. Previous investigations about the environment of the Chirolpidiaceae family indicate the predominance of hot and dry climates. The abundance of Botryococcus algae separately or attached to Classopollis also supports this type of weather. The dominant size of the miospores in the stratigraphic section (25–35 µm) indicates the transport by a wind from highland to lowland. Based on the model of Sporomorph EcoGroups (SEGs), miospores typifying all the six plant communities are present in the studied strata. The palaeoclimate study was determined by the pattern of relative abundance of drier/wetter and warmer/cooler elements. The consequences of these calculations approve the hot and dry climatic conditions during the accumulation of the strata examined.

    Keywords: Palaeoclimate, Sporomorph EcoGroups, Baghamshah Formation, Tabas, Central Iran
  • Tahereh Zaki, Najmeh Etemad-Saeed *, Mehdi Daraei Pages 27-52

    The Lower Cambrian Barut Formation is one of the most important lithostratigraphic units in reconstructing the paleogeography of northern Iran during the early Cambrian time. Herein, we present detailed facies analysis data of this formation in the Barut Aghaji Section in southwest Zanjan to analyze the palaeoenvironment. The Barut Formation in this section consists of about 500 m thick mixed siliciclastics and carbonate rocks and its upper and lower contacts with both Soltanieh and Zaigun formations are gradational. Seven recognized lithofacies/microfacies include: red, fine- to medium-grained arkosic sandstone containing physical and biogenic tidal indicators (F1), red to green, finely laminated mudrock containing tidal biogenic structures (F2), dolomitic stromatolite boundstone (F3), dolomitic mudstone with evidence of former evaporites (F4), dolomitic thrombolite boundstone (F5), carbonate breccia/conglomerate (F6), and dolomitic oncoid wackestone (F7). These facies are arranged in shallowing-up cycles consisting of mixed flat sandstones overlain by mud flat mudrocks and supratidal carbonates. Evidence of evaporite minerals in the Barut Formation along with other contemporaneous early Cambrian evaporite basins in the Middle East, India and Pakistan, indicates a dry and warm palaeo climate during the deposition of the sediments.

    Keywords: Early Cambrian, Barut Formation, Barut Aghaji Section, Tidal flat, Evaporite basins
  • Vida Davoudi, Saeed Khodabakhsh *, Behrouz Bahramabadi Pages 53-76

    Qazvin alluvial fan is the largest alluvial fan in the northern margin of the Qazvin Plain. This research focuses on describing and interpreting the origin of the sediments and facies model of this alluvial fan using 24 sediment samples from 11 sections and two surface samples. The results of facies granulometry show that the size of the sediments of the alluvial fan shows wide variations from gravel to clay, and the texture of the sediments of this alluvial fan is mainly gravel, gravelly sand and sandy gravel with very poorly sorting and fine skewness. The sedimentary rock fragments are mostly igneous and limestone. Facies study led to the determination of eight facies including coarse to medium-grained lithofacies (Gmp, Gcp, Gcp-Gmp/Sm, Gmg, Glns, Spl, and Sm), and calcrete facies (P) which grouped into two facies association. The results of this study show that the Qazvin alluvial fan can be considered a waterlaid-dominated alluvial fan due to the superiority of fluvial facies and the absence of the episodic matrix to clast-supported gravel (interbedded with a subordinate) and red matrix-supported gravel.

  • Javad Rabbani *, Afshin Zohdi, Shahram Fozuni Pages 77-94

    Stratigraphic and sedimentology studies have been carried out on sixty-nine rock samples related to the one hundred fifteen meters thickness of the Dalichai and Lar formations in the southeast of Zanjan. The carbonate layers of the Dalichai Formation with seventy-eight meters thickness overlay the strata of the Shemshak Group/Formation (the boundary has been covered) and are overlaid by thirty-seven meters thickness of carbonate layers of the Lar Formation with gradual boundary in this area. There are some sedimentological changes in the succession across the Dalichai-Lar formations boundary such as color changes, bedding thickness changes from medium to thick, disappearance of Thalassinoides facies, chert nodules, and Ammonite/Belemnite facies and finally changes in microfacies from mudstone to the wackestone/packstone (deeper to the shallower). The Lar Formation is the youngest formation in this area that has been covered by the Quaternary sediments. Five lithofacies have been identified based on field and microscopic studies: 1- Pelloidal packstone with intraclasts, 2- Pellet/oncoid wackestone/packstone, 3- Mudstone with Thalassinoides, 4- Bositra buchi pelagic packstone and 5- Pelagic mudstone that shows basin and outer ramp as depositional environments for the Dalichai and Lar formations in this section. Field and facies studies show a deepening upward trend to the middle parts of the section (upper parts of the Dalichai Formation) and followed by shallowing upward trend to the upper parts (Lar Formation) of the section.

    Keywords: Stratigraphy, Sedimentary environment, Dalichai Formation, Lar Formation, Zanjan
  • Jahanbakhash Daneshian *, Maryam Derakhshani Pages 95-118

    Sequence stratigraphy is a branch of stratigraphy that can enable us to correlate deposits with considerable accuracy. This research aims to investigate the role of fossils in the recognition of system tracts and sequence boundaries along succession using microfacies features. To achieve this aim, we studied the Qom Formation at the Qasr-e-Bahram section located in the south of Garmsar. This formation is mainly composed of argillaceous limestones, limestones, and marls, overlies the Lower Red Formation, and lies under the Upper Red Formation disconformably. Based on paleontological studies, the suggested age is the Late Aquitanian to Burdigalian (Early Miocene). The microfacies analysis indicates a variety of facies and environments (lagoon, carbonate barrier, and open marine). The significant presence of red algal with other reef-forming elements within microfacies as well as the presence of turbidite facies probably implies a shelf carbonate platform. According to geological field and laboratory studies, deposits of the Qom Formation include four third-order depositional sequences, and the presence and abundance of fossils such as foraminifera, algae, bryozoans, and corals were useful tools in identifying the systems tracts and their boundaries.

    Keywords: Qom Formation, Early Miocene, Shelf, Sequence biostratigraphy, South Garmsar
  • Peiman Rajabi *, Parniya Abdulniya Pages 119-144

    The Shahbazan Formation is dated to the middle to late Eocene age, after the Pyrenean orogenic phase. Following the progression of seawater, it was deposited in the Lorestan subzone and the folded Zagros basin. The lithology of this formation is composed of weathered white to thick-bedded, porous, and sugar textured, brown dolostones and dolomitic limestones. The thickness of this formation at the Darabi, Maleh Kuh, Langar, and Chenareh sections is 289, 269, 309.7, and 294 meters, respectively. In the Darabi, Maleh Kuh, and Langar sections, the lower boundary of the Shahbazan Formation is disconformity with the Kashkan Formation and overlain by the Asmari Formation with discontinuity. Furthermore, only in the Chenareh section does the Shahbazan Formation overlies conformably on the Pabdeh Formation and is overlined with a disconformity surface by the Asmari Formation. Microfacies studies revealed 12 microfacies within the Chenareh, Langar, Poshtejangal (Darabi section), and Maleh Kuh anticlines, deposited in five sedimentary environments (facies belts), including open marine A, bioclastic shoal B, lagoon C, tidal zone D, and supratidal F. These environments are part of a ramp-type carbonate platform with a uniform slope in the inner and middle ramp.

    Keywords: Sedimentary environment, Shahbazan Formation, Lorestan zone, Folded Zagros