فهرست مطالب

مجله مرتع
سال هفدهم شماره 3 (پیاپی 67، پاییز 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/09/27
  • تعداد عناوین: 10
|
  • نصرت الله لایقی، سید اکبر جوادی*، محمد جعفری، حسین ارزانی صفحات 334-346
    سابقه و هدف

    اکتشاف و بهره برداری معادن دارای اثرات زیست محیطی مخرب بر اکوسیستم های طبیعی از جمله مراتع است. در این مطالعه به منظور بررسی اثرات بهره برداری از معادن بر ساختار و عملکرد خاک سطحی و پوشش گیاهی محدوده مطالعاتی مرادبیگلو واقع در شهرستان بویین زهرا در استان قزوین، از روش تحلیل عملکرد چشم انداز (LFA) و ارزیابی تغییرات شرایط ادافیکی منطقه استفاده شد.

    مواد و روش ها

    ابتدا مناطق مجاور معادن و مناطقی با فاصله بیشتر از 500 متر از معادن به عنوان مناطق شاهد انتخاب شدند. در هر منطقه دو ترانسکت بطول 30 متر در جهت شیب غالب منطقه مستقر و در مجموع تعداد 48 ترانسکت مستقر گردید. در ترانسکت ها طول و عرض لکه های پوشش گیاهی و طول فضای بین لکه های اکولوژیک اندازه گیری شد. برای انواع لکه ها و فضای بین لکه ای در ترانسکت های موردمطالعه، تعداد 11 شاخص سطح خاک برای به دست آوردن سه ویژگی عملکردی پایداری خاک، نفوذپذیری و چرخه مواد غذایی ارزیابی شد. شاخص های ساختاری تعداد لکه های اکولوژیک در 10 متر، سطح کل لکه های اکولوژیک، شاخص سطح لکه، شاخص سازمان یافتگی چشم انداز، میانگین فاصله بین لکه های اکولوژیک و طول کل لکه ها نیز محاسبه گردید. تعداد 26 نمونه خاک نیز از مناطق نزدیک معدن و کنترل به طور تصادفی از عمق 0-15 سانتیمتری سطح خاک برداشت و برخی ویژگی های خاک نظیر بافت خاک، اسیدیته گل اشباع، هدایت الکتریکی، کربنات کلسیم، درصد رطوبت اشباع، عناصر N-P-K و کربن آلی برای تمام نمونه های خاک اندازه گیری شدند. ابتدا آزمون نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون آندرسون دارلینگ انجام شد و سپس با استفاده از آزمون t مستقل، فاکتورهای موردنظر برای مناطق نزدیک معدن و مناطق کنترل با هم مقایسه شد.

    نتایج

    بر اساس نتایج، شاخص های ساختاری کل طول لکه، طول فضای بین لکه ای، سطح کل لکه، شاخص سطح لکه و شاخص ساختار چشم انداز در منطقه مرجع با مناطق مجاور معادن اختلاف معنی داری داشتند (05/0>P). تفاوت تعداد لکه های اکولوژیک در 10 متر بین هیچ کدام از سایت ها معنی دار نبود (05/0<P). نتایج نشان داد که ویژگی های عملکردی پایداری، نفوذپذیری و چرخه مواد غذایی مناطق نزدیک معدن نسبت به مناطق دور از معدن به طور معنی داری کاهش یافته است (05/0>P). بر اساس نتایج، میزان ماده آلی، میزان فسفر قابل جذب، پتاسیم قابل جذب و نیتروژن خاک مناطق نزدیک معدن نسبت به مناطق کنترل به طور معنی داری کاهش یافته است (05/0>P). دامنه pH خاک از 1/7 تا 1/8 در منطقه کنترل و 1/8 تا 9/8 در منطقه نزدیک معدن تغییر داشت. مقادیر میانگین رس، سیلت و شن به ترتیب 69/22، 30/30، 01/47 درصد در منطقه کنترل و 33/24، 66/27، 01/48 درصد در منطقه نزدیک معدن به دست آمد. مقدار نیتروژن کل در منطقه کنترل بین 04/0 تا 2/0 درصد و در منطقه نزدیک معدن بین بین 01/0 تا 03/0 درصد متغیر بود. میزان درصد رطوبت اشباع در منطقه کنترل بین 90/37 تا 20/54 درصد و در منطقه نزدیک معدن بین 7/36 تا 1/42 درصد متغیر است.

    نتیجه گیری

    معدن کاری باعث نامناسب شدن ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک گردیده است ولی مناطق دور از معدن کیفیت خاک شرایط بهتری داشته که منجر به بهبود شرایط عملکرد خاک سطحی شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که حجم بالای معدن کاوی در مراتع منطقه مورد مطالعه تهدیدی جدی برای کیفیت و عملکرد خاک سطحی منطقه است. بدیهی است که در اثر تداوم این روند، این منطقه با پدیده بیابان زایی شدید روبرو خواهد شد و کارکردهای اکولوژیک آن آسیب جدی خواهند داشت.

    کلیدواژگان: بهره برداری معدن، خاک سطحی، تجزیه و تحلیل اکوسیستم، قزوین
  • یونس غفاری کهنه فرود، جلیل فرزادمهر*، ایمان حقیان، حامد سنگونی صفحات 347-366
    سابقه و هدف

    مراتع تولیدات و خدمات متنوعی برای بهره برداران ایجاد می کنند اما در حال حاضر برداشت علوفه الویت اول بهره برداری از مراتع به شمار می رود. توجه به انواع خدمات ارایه شده توسط مراتع و تعیین ارزش اقتصادی این خدمات به مدیران در بهبود برنامه ریزی و مدیریت بهینه، ایجاد اشتغال و افزایش سطح درآمد بهره‎برداران کمک می کند. هدف از تحقیق حاضر بررسی ارزش اقتصادی و مقایسه درآمد کارکرد علوفه ای و دارویی مرتع جلمبادان شهرستان جوین است.

    مواد و روش ها

    جهت تعیین محدوده های همگن از لحاظ پوشش گیاهی به منظور مطالعه دقیق تر و آسان تر پارامترهای مختلف مربوط به تولید مرتع اقدام به تیپ بندی گردید. سپس لیست فلورستیک تیپ‎های گیاهی تهیه شد. نمونه برداری از پوشش گیاهی در منطقه معرف هر تیپ گیاهی با استفاده از شش ترانسکت 50 متری و پلات 1×2 مستطیل شکل انجام شد و تعداد پلات ها بر اساس فرمول کوکران 368 عدد برآورد شد. جهت محاسبه تولید سالانه گیاهی در سطح تیپ های مرتعی از روش مضاعف استفاده شد. بر این اساس در تمام پلات ها میزان علوفه تولیدی بر اساس مشاهده تخمین زده شده است، هم زمان در  25 درصد ازپلات ها گیاهان علوفه ای در سطح پلات قطع شد. در این تحقیق حد مجاز بهره برداری 50 درصد در نظر گرفته شده است. برآورد تولید گیاهان دارویی با توجه به اندام مصرفی آن ها متفاوت است. بنابراین پس از شناسایی گیاهان دارویی و اندام مورد استفاده ی آن ها روش مناسب برآورد تولید انتخاب گردید. جهت برآورد اقتصادی تولید علوفه از روش هزینه جایگزین استفاده گردید. از این رو گیاه جو به‎عنوان محصول جایگزین انتخاب گردیده است. جهت تعیین ارزش اقتصادی گیاهان دارویی منطقه از روش قیمت بازار استفاده شد.

    نتایج

    شش تیپ گیاهی و 119 گونه گیاهی در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. نتایج نشان داد علوفه تولیدی در کل سطح مرتع 1180 تن و علوفه قابل دسترس 590 تن بوده و هر هکتار از مرتع جلمبادان به طور متوسط پتانسیل تولید 144 کیلوگرم علوفه را دارد. ارزش اقتصادی علوفه قابل دسترس در کل سطح مرتع برابر 805 میلیون و 775 هزار تومان و در هر هکتار مرتع  98 هزار و 241 تومان است. همچنین پتانسیل تولید گیاهان دارویی  برابر 256 تن در کل مرتع و ارزش اقتصادی آن برابر با 2 میلیارد و 845 میلیون تومان در سال 1399 در کل سطح مرتع مورد مطالعه است. درآمد گیاهان دارویی پس از کسر هزینه های برداشت در سال 1399 برابر 1 میلیارد و 440 میلیون تومان شد. درآمد هر هکتار مرتع بر اساس کارکرد گیاهان دارویی و صنعتی 175٫672 تومان برآورد شده است. نتایج نشان می دهد درآمد حاصل از بهره برداری از گیاهان دارویی و صنعتی 78/1 برابر بیشتر از بهره برداری از گیاهان علوفه ای است.

    نتیجه گیری

    بهره برداری از گیاهان دارویی فعالیتی با ارزش اقتصادی بالا است و منبع درآمد خوبی برای مرتع داران و بهره برداران از مرتع است. علاوه بر برداشت علوفه به عنوان یک منبع درآمد برای مرتع داران می توان از برداشت گیاهان دارویی و فراوری آن ها جهت بهره برداری حداکثر از مراتع و کاهش خسارت به آن ها استفاده کرد.

    کلیدواژگان: ارزش اقتصادی، درآمد خالص، هزینه بهره برداری، تولید علوفه، کارکرد مرتع، گیاه دارویی
  • مسلم یزدانی، رضا عرفانزاده*، اصغر مصلح آرانی صفحات 367-381
    سابقه و هدف

    گیاهان بوته ای چندساله از طریق ریزش لاشبرگ و تاثیر ریشه هایشان موجب تغییر کیفیت خاک رویشگاه خود می شوند. با توجه به اهمیت کشت گونه های چوبی به منظور اصلاح و احیای پوشش گیاهی، این تحقیق در مراتع نیمه خشک جنوب استان یزد انجام گردید. مطالعه این مراتع که دارای محیط های اکولوژی حساس، شکننده و مستعد بیابان زایی هستند از هر حیث، با اهمیت است. از طرفی به منظور مقابله با گسترش بیابان و خطرات ناشی از آن ها، طرح های احیا و اصلاح مراتع با کاشت گونه های مختلف اجرا می گردد که می توانند ویژگی های خاک را تحت تاثیر قرار دهند. بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی اثر کاشت گونه های درختچه ای مختلف بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک زیر اشکوب و اندازه گیری شاخص های کیفیت خاک در مراتع کرخنگان بوده است.

    مواد و روش ها

    این پژوهش تاثیر سه گونه چوبی Acer monspessulanum،Prunus scoparia . وDaphne mezerum.  بر ویژگی های کیفی خاک سطحی زیراشکوب در مراتع کرخنگان مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور، در پایان فصل رویش، پس از بررسی مقدماتی اقدام به شناسایی رویشگاه نموده و پس از انتخاب 15 سایت نمونه برداری که در هر سایت از خاک زیر تاج پوشش سه گونی چوبی A. monspessulanum، P. scoparia و D. mezerum و از خاک بیرون تاج پوشش به عنوان شاهد با اگر از عمق 5-0 سانتی متری نمونه برداری انجام گردید و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی 60 نمونه خاک سطحی اندازه گیری شد. جهت مقایسه ویژگی های خاک زیر اشکوب با یکدیگر و همچنین با تاج پوشش علفی بیرون از اشکوب، از آزمون ANOVA و دانکن استفاده شد. 

    نتایج

    نتایج به دست آمده حاکی از وجود اختلاف معنی داری عناصر غذایی در زیر اشکوب گونه های چوبی با بیرون تاج پوشش (شاهد) است. بررسی عملکرد گونه ها نشان داد که گونه های A. monspessulanum و P. scoparia نقش پررنگ تری در بهبود خصوصیات شیمیایی خاک و عملکرد مرتع نسبت به گونه D. mezerum دارد. درصورتی که میزان نیتروژن در خاک زیر اشکوب گونه A. monspessulanum، P. scoparia وD. mezerum بیشتر از خاک بیرون تاج پوشش بوده است. همچنین نتایج فسفر نشان داد که میزان فسفر A. monspessulanum، P. scoparia بیشتر از D. mezerum و بیرون تاج پوشش است. در خصوص میزان پتاسیم  در خاک زیر اشکوب گونه های چوبی A. monspessulanum، P. scoparia، D. mezerum و بیرون تاج پوشش دارای سطح اختلاف معنی داری مشاهده شد. همچنین میزان کلسیم در خاک زیراشکوب گونه ها A. monspessulanum، P. scoparia و D. mezerum بیشتر از بیرون تاج پوشش است. میزان منیزیم در خاک زیر تاج پوشش A. monspessulanum بیشتر از P. scoparia، D. mezerum و بیرون از تاج پوشش مشاهده گردید. میزان ماده آلی خاک زیر اشکوب گونه های چوبی A. monspessulanum، P. scoparia  و D. mezerum  بیشتر از خاک بیرون از تاج پوشش آنها بود. همچنین خاک های بیرون از تاج پوشش میزان قلیاییت بیشتری نسبت به خاک های زیر تاج پوشش گونه های D.mezerum، P. scoparia و A.monspessulanum داشت. هدایت الکتریکی خاک زیر اشکوب گونه های چوبی A. monspessulanum وP. Scoparia   بیشتر از خاک زیر اشکوب گونه D. mezerum و خاک بیرون از تاج پوشش است.

    نتیجه گیری

    در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که گونه چوبی مختلف در عرصه های مرتعی تاثیرات متفاوتی بر خصوصیات خاک زیر اشکوب خود می گذارند. به طوری که در این مطالعه مشاهده گردید گونه A. monspessulanum نسبت به سایر گونه های مورد بررسی اثرگذاری بیشتری بر روی خصوصیات خاک منطقه مورد مطالعه دارند. لذا با شناخت روابط موجود میان گونه های چوبی و خاک می توان کمک شایانی به برنامه ریزی صحیح این بوم سازگان ها در راستای فعالیت های اصلاح و توسعه نمود.

    کلیدواژگان: نیتروژن، ماده ی آلی، فسفر، تاج پوشش و مناطق خشک
  • الهام فخیمی*، حمزه علی شیرمردی، سید مجتبی اسدی صفحات 382-397
    سابقه و هدف

    چرای دام به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر ساختار و پویایی پوشش گیاهی مراتع تاثیر دارد و این تغییرات را می توان با انجام عملیات قرق در سطح مراتع مورد ارزیابی قرارداد. قرق به معنی جلوگیری از ورود دام به عرصه مرتعی است و به عنوان بهترین روش مدیریت و اصلاح مراتع معرفی می شود. بیشتر بررسی ها نشان می دهد که عملیات قرق، سبب تغییرات مثبت در شاخص های پوشش گیاهی مانند ساختار پوشش، میزان تولید و تنوع گونه ای مراتع می شود. هدف اصلی تحقیق حاضر، بررسی تغییرات درصد تاج پوشش گیاهی، میزان زی توده هوایی و تنوع گونه ای تحت مدیریت قرق در مراتع نیمه استپی قلعه غارک شهرکرد است.

    مواد و روش ها

    پس از انتخاب مکان های نمونه برداری در سایت قرق قلعه غارک و مجاور قرق (سایت چرا شده)، نمونه برداری پوشش گیاهی در طی سال های آماربرداری (از سال 1396 تا 1400) به روش تصادفی- سیستماتیک انجام شد. در هریک از سایت ها، چهار ترانسکت به طول 100 متر موازی باهم و عمود بر شیب منطقه مستقر شدند. تعداد 40 پلات 2*2 مترمربعی بافاصله ده متر از هم بر روی ترانسکت ها قرار گرفت. طول ترانسکت ها 100 متر و فواصل بین آن ها نیز 100 متر در نظر گرفته شد. از روش برآورد نظری به منظور تعیین سطح تاج پوشش گیاهان در پلات ها استفاده شد. زی توده هوایی گونه ها با استفاده از روش قطع و توزین تعیین شد. جهت بررسی تنوع گونه ای، شاخص های سیمپسون و شانون - وینر و جهت مقایسه ی غنای گونه ای، شاخص های مارگالف و منهینیک در نرم افزار Past محاسبه شدند. تعیین وضعیت مرتع با استفاده از دو روش چهار فاکتوری و شش فاکتوری تعدیل یافته صورت گرفت. در مورد گرایش از دو روش تراز و قیاسی استفاده شد.

    نتایج

    نتایج تحقیق نشان داد میزان درصد تاج پوشش گیاهی سایت قرق در طول دوره ی آماربرداری از 57/34 درصد تا 68/52 درصد و میزان درصد تاج پوشش گیاهی سایت چرا شده از 15/22 درصد تا 76/32 درصد در سال های مختلف متغیر بوده است. میزان زی توده هوایی سایت قرق در طول دوره آماربرداری از 1215 تا 1908 و میزان تولید سایت چرا شده از 693 تا 6/1025 کیلوگرم ماده خشک در هکتار در سال های مختلف متغیر بوده است. وضعیت مرتع سایت قرق در سال های مختلف آماربرداری متوسط بود اما وضعیت سایت چراشده در حالت ضعیف در طول سال های اجرای پرو ژه قرار داشته است. گرایش سایت قرق مثبت و سایت چراشده منفی بوده است. نتایج مقایسات آماری نشان داد که بین اغلب شاخص های ارزیابی در مرتع قرق و چرا شده اختلاف معنی دار بوده است. قرق سبب بهبود شاخص های پوشش گیاهی شده است و پارامتر های مربوط به پوشش تاجی و زی توده هوایی در پهن برگان علفی، گیاهان خوش خوراک کلاس I و گیاهان یک ساله به طور معنی داری در قرق افزایش نشان داد. مقایسه میانگین شاخص های تنوع گونه ای (سیمپسون و شانون-وینر) نشان داد عملیات قرق برای هر دو شاخص افزایش معنی دار تنوع گونه ای پوشش گیاهی را به همراه داشته است. همچنین مقایسه میانگین شاخص های غنای گونه ای (مارگالف و منهنیک) افزایش معنی دار غنای گونه ای را در سایت قرق نشان داده است.

    نتیجه گیری

    به طورکلی نتایج تحقیق گویای این مطلب است که قرق سبب بهبود پوشش گیاهی، افزایش زی توده هوایی و تنوع گونه ای در مراتع می شود. با توجه به کاهش عملکرد مراتع تحت چرا در سال های اخیر، ازجمله اقداماتی که می تواند بر وضعیت بهره برداری فعلی مراتع اثر مثبت گذشته و روند موجود را تغییر بدهد، برنامه ریزی جهت عملیات اصلاح مراتع و مدیریت چرای دام است.

    کلیدواژگان: مدیریت مرتع، چرای دام، تغییرات پوشش گیاهی، تنوع گونه ای، مراتع قلعه غارک
  • مائده قربان پور دلیوند، محمدرضا طاطیان*، رضا تمرتاش، جوسو گنزالز الدی، سید جلیل علوی صفحات 398-410
    سابقه و هدف

    برخی شاخص های پوشش گیاهی مانند فراوانی، تنوع و غنای گونه ای گیاهی به شدت تحت تاثیر مقیاس نمونه برداری  هستند؛ اما در بسیاری از نظریه های مرتبط با علوم اکولوژی و جامعه شناسی گیاهی به تاثیر بالقوه مقیاس نمونه برداری توجه زیادی نشده است. تا کنون برای اندازه گیری تنوع گونه ای پوشش گیاهی از روش های مختلفی مانند ترانسکت، پلات تک مقیاسی یا چندمقیاسی و روش های آشیانه ای استفاده شده است. اما در این پژوهش برای اندازه گیری و مطالعه شاخص های تنوع و غنای گونه ای پوشش گیاهی، برای اولین بار در ایران از پلات های هم مرکز استفاده شد تا اثر تغییرات عوامل محیطی بر تغییر مقادیر تنوع و غنا در محدوده نمونه برداری به حداقل برسد. این پژوهش به منظور بررسی و تحلیل تغییرات تنوع و غنای پوشش گیاهی در ارتباط با تغییرات مقیاس نمونه برداری انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

    نمونه برداری از پوشش گیاهی در بهار 1400 در حالت حداکثر رشد گونه های گیاهی انجام شد. در دامنه شمالی البرز در ارتفاع 24/0 - متر بالاتر از سطح دریا در منطقه جلگه ای خمام، دو سایت تفکیک و نمونه برداری از این ناحیه جلگه ای انجام شد. به این صورت که در هر سایت، تعداد 6 مقیاس (پلات) نمونه برداری (5/0، 1، 2، 3، 5 و 10 متر مربع) به صورت هم مرکز و به شکل مربعی جهت نمونه برداری استفاده شد؛ به عبارت دیگر یک نقطه اولیه به عنوان مرکز کوچک ترین مقیاس انتخاب و مقیاس های بعدی محیط بر مقیاس ماقبل و با مرکزیت همان نقطه اولیه مستقر شدند. 6 بار پلات های هم مرکز برای بررسی پوشش گیاهی مستقر و در هریک از این  شش استقرار پلات های هم مرکز، تعداد 10 تکرار به صورت تصادفی در نظر گرفته شد (60 تکرار در هر سایت مطالعاتی) و در مجموع چون دو سایت مطالعاتی در طبقه ارتفاعی جلگه انتخاب شده بود، 120 نمونه برای هر مقیاس (120 = 2 × 60) و درمجموع تعداد کل نمونه ها (اندازه پلات های مختلف) برابر با (720 =120×6) بودند. آنالیزهای آماری شامل مقایسات میانگین و آزمون توکی نیز در محیط نرم افزار R انجام شد.

    نتایج

    براساس نتایج به دست آمده، به طورکلی اثر مقیاس نمونه برداری در سطح احتمال 001/0، در مورد هر دو شاخص تنوع و غنا تایید شد. بیش ترین تفاوت اثر مقیاس بر تنوع در مقیاس m25/0 نسبت به m25  و m210 مشاهده گردید. مقیاس های m23 و m24 تفاوت معنی داری در مقدار تنوع نداشتند. درمورد شاخص غنا نیز بیش ترین اثر مقیاس نمونه برداری در استفاده از مقیاس m25/0 نسبت به m25 و m210 نشان داده شد. از طرفی دقت محاسبه متغیرهای مختلف با افزایش سطح افزایش یافت. با این وجود با رسیدن به مقیاس m22 و m23 تقریبا به سطح ثابتی رسید و سپس در مقیاس m25  و m210 افزایش پیدا کرد. مقیاس m25/0مقدار عددی شاخص های مورد اندازه گیری را به شدت کاهش می دهد و باعث ارایه نتایج اشتباه می گردد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که برای نمونه برداری و محاسبه صحیح شاخص های تنوع و غنای گونه ای در مناطق جلگه ای شمال کشور (پوشش علفی و گونه های خاردار)، بهتر است که از پلات/مقیاس 3 متر مربعی استفاده گردد. علاوه بر نتایج مناسب، مزیت دیگر این مقیاس برای نمونه برداری در مناطق جلگه ای، سهولت در استفاده (حمل و استقرار) و یکنواختی و همگنی نسبی پوشش گیاهی در داخل آن است. البته برای سایر مناطق، به ویژه دامنه ها و طبقات ارتفاعی بالاتر این مقیاس پیشنهاد نمی گردد. زیرا احتمالا اثر ارتفاع و سایر گرادیان های محیطی، ترکیب و تنوع و سایر خصوصیات جامعه گیاهی را دست خوش تغییرات چشم گیری خواهد کرد و پوشش گیاهی ناهمگنی بیشتری نسبت به مناطق جلگه ای و کم ارتفاع خواهد داشت.

    کلیدواژگان: مقیاس، تنوع، غنا، گیلان، پلات های هم مرکز
  • سجاد قادری، وحید کریمیان*، فریبا قادری، سپهر حقدوست صفحات 411-425
    سابقه و هدف

    آنغوزه Ferula assa-foetida L. از گونه های دارویی-صنعتی بسیار مهم مراتع ایران بوده که توسط بهره برداران محلی برداشت می شود. شیرابه تولیدی این گیاه از جمله محصولات صادراتی در حوزه گیاهان دارویی کشور محسوب می شود. بهره برداران شیرابه استحصالی از پایه های سنی مختلف در طول دوره بهره برداری را برداشت، باهم مخلوط و روانه بازار می کنند که منجر به پایین آمدن کیفیت محصول می شود. نظر به اینکه عوامل مختلف محیطی و غیرمحیطی از جمله سن و زمان برداشت سبب تغییرات در کمیت و کیفیت مواد موثره گیاهان دارویی می شود، هدف این پژوهش تعیین ویژگی های ضد میکروبی و تغییرات فنل و فلاونویید کل شیرابه آنغوزه در شیوه های مختلف برداشت جهت رسیدن به محصول با کیفیت است.

    مواد و روش ها

    تحقیق در قالب فاکتوریل با طرح کاملا تصادفی در مراتع تنگ سرخ شهرستان بویراحمد انجام شد. پس از شناسایی منطقه، قسمت هایی که به لحاظ درصد شیب، پوشش و خصوصیات ظاهری خاک وضعیت مشابهی داشتند و به تعداد کافی پایه گیاه آنغوزه در سنین مختلف در آن ها وجود داشت، بعنوان محدوده انجام تحقیق انتخاب شدند. شیرابه گیاه آنغوزه از سه گروه سنی مختلف (سن 1 (پایه های 6-5 ساله)، سن 2 (پایه های 8-7 ساله) و سن 3 (پایه های10-9 ساله)) در ما ه های تیر، مرداد، شهریور و مهر برداشت شد. اسانس گیری از شیرابه گیاه به روش تقطیر با بخار آب به وسیله کلونجر انجام گرفت. اندازه گیری فنل کل با استفاده از معرف فولین سیوکالتیو با اسید گالیک به عنوان استاندارد و مقدار کل فلاونویید موجود در اسانس ها با استفاده از روش رنگ سنجی کلرید آلومینیوم با کویرستین به عنوان استاندارد تعیین شد. خصوصیات ضد میکروبی (MIC و MBC) اسانس گیاه آنغوزه بر چهار میکروارگانیسم اشیرشیا کلی، استافیلوکوکس اوریوس، آسپرژیلوس فلاووس و آسپرژیلوس پارازیتیکوس مورد بررسی قرار گرفت. مقایسه میانگین ها با آزمون چنددامنه ای دانکن در محیط SPSSVer.21 انجام شد.

    نتایج

    بر اساس نتایج به دست آمده فنل و فلاونویید کل اسانس شیرابه آنغوزه در سنین و مراحل مختلف برداشت اختلاف معنی داری باهم دارند. از نظر سن گیاه، بیشترین میزان فنل در اسانس گیاهان سن 1 (92 میلی گرم گالیک اسید در گرم) و کمترین در اسانس سن 3 (با 74 میلی گرم گالیک اسید در گرم) به دست آمد. بیشترین میزان فلاونویید در اسانس سن 1 (37 میلی گرم کویرستین در گرم) و کمترین اسانس سن 3 (20 میلی گرم کویرستین در گرم) وجود داشت. از نظر زمان برداشت، بیشترین میزان فنل در اسانس شیرابه تیرماه (93 میلی گرم گالیک اسید در گرم) و کمترین در اسانس شیرابه مهرماه (56 میلی گرم گالیک اسید در گرم) وجود دارد. بیشترین میزان فلاونویید در اسانس اسانس شیرابه تیرماه (37 میلی گرم کویرستین در گرم) و کمترین در اسانس شیرابه مهرماه (3/19 میلی گرم کویرستین در گرم) وجود داشت. نتایج مربوط به حداقل غظت مهارکنندگی و حداقل غلظت بازدارندگی (MIC وMBC) اسانس شیرابه آنغوزه در سنین مختلف نشان داد که MIC برای باکتری های اشیرشیا کلی، استافیلوکوکوس اوریوس، آسپرژیلوس فلاووس و آسپرژیلوس پارازیتیکوس به ترتیب 1250، 5/312، 625 و 625 و همچنین MBC برای این میکروارگانیسم ها به ترتیب 2500، 650، 1250 و 1250 پی پی ام است.

    نتیجه گیری

    در این مطالعه مشخص شد که میزان ترکیبات فنلی و فلاونوییدی کل گیاه آنغوزه تحت تاثیر زمان و سنین مختلف برداشت شیرابه این گیاه است. میزان ترکیبات فنلی و فلاونوییدی در اسانس برداشت شده از پایه های گیاهی جوان تر و در مراحل اول برداشت از بیشترین میزان برخوردار است و همچنین اثرات ضدمیکروبی این اسانس نسبت به نمونه برداشت شده در سن های بالاتر بیشتر است.

    کلیدواژگان: گیاهان دارویی، آنغوزه، سن برداشت، مرحله برداشت، اسانس
  • عباس میرزایی*، عباس عبدشاهی، حسن آزرم صفحات 426-446
    سابقه و هدف

    خانوارهای عشایری نقش قابل توجهی در تولیدات دامی بر عهده دارند. در دهه های اخیر تخریب مراتع هم زمان با وقوع شوک های قیمتی و موج نوسانات قیمت محصولات دامی، موجودی دام و در نتیجه معیشت عشایر در ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. با توجه به وابستگی بالای معیشت عشایر به وضعیت مراتع، تحلیل هر گونه سیاستی در این زمینه نیازمند توجه همزمان به این دو مولفه است. بر این اساس، در مطالعه حاضر، اثرات سیاست های افزایش قیمت گوشت و قیمت فرآورده های دامی در قالب سه سناریو بر متغیرهای سود و وضعیت مراتع ارزیابی شد.

    مواد و روش ها

    در مطالعه حاضر، منطقه ممسنی در استان فارس به عنوان یکی از کانون های اصلی عشایر به عنوان نمونه انتخاب شد. برای دستیابی به اهداف مطالعه از یک مدل اقتصادی- زیستی با لحاظ مدیریت پویای دام و مراتع بهره گرفته شد. مدل اقتصادی- زیستی با ترکیب مد ل های اقتصادی و بیوفیزیکی حاصل می شود. مدل اقتصادی در شرایط وجود محدودیت منابع از جمله دسترسی به علوفه، سود تولیدکنندگان در یک سیستم تولید دام را حداکثر می نماید. بر این اساس، سود خالص به تفکیک درآمدها و هزینه های موجود دامداران محاسبه شد. همچنین، علاوه بر لحاظ روند پویای تعداد دام، مقدار TDN مورد نیاز دام ناشی از تغذیه از منابع مختلف علوفه ای نیز محاسبه شد. در نهایت، نیز مدل برنامه ریزی ریاضی با دو هدف حداکثرسازی سود و حداقل سازی مقدار TDN ناشی از استفاده از مراتع به شرط تامین TDN مورد نیاز برای هر دامدار برآورد شد. سناریوهای مورد استفاده در این مطالعه به صورت تغییرات قیمت گوشت و قیمت فرآورده های دامی در نظر گرفته شد. به طوری که کمترین، بیشترین و متوسط رشد قیمت گوشت و فرآورده های دامی در یک سال در بازه 1400-1382 به عنوان سه سناریو مورد توجه قرار گرفت.

    نتایج

    نتایج شبیه سازی برای یک دوره ده ساله نشان داد که با ادامه شرایط فعلی، موجودی دام و در نتیجه معیشت عشایر در سال های آتی به شدت کاهش می یابد؛ به طوری که احتمال فروش همه دام ها و از بین رفتن زندگی عشایری وجود دارد. در این راستا، افزایش قیمت گوشت ضمن تاثیر مثبت بر سود دامداران، فشار وارده بر مراتع را نسبت به وضعیت فعلی کاهش می دهد. با این حال، سناریوی افزایش قیمت فرآورده های دامی علیرغم افزایش سود، تاثیر منفی بر پایداری مراتع خواهد داشت. البته، اثرات این سناریوها به تدریج تضعیف و روند بهبود سود عشایر تعدیل می شود. بنابراین، با اتخاذ سیاست های قیمتی امکان دستیابی هم زمان به اهداف بهبود معیشت عشایر و مدیریت پایدار مراتع وجود ندارد. در این راستا، آگاهی سیاست گذاران، برنامه ریزان و ذینفعان از روند کاهشی تعداد دام و عملکرد مراتع در صورت ادامه شرایط موجود و اثرگذار نبودن سیاست های قیمتی بر بهبود همزمان معیشت عشایر و وضعیت مراتع در بلندمدت مهم ترین یافته این مطالعه است.

    نتیجه گیری

    بر مبنای یافته های این مطالعه، با ادامه شرایط فعلی، موجودی دام و در نتیجه میزان فروش دام در سال های آتی کاهش خواهد یافت. این شرایط با کاهش عملکرد مراتع و در نتیجه کاهش سهم مراتع در تغذیه دام همراه خواهد بود. مجموع این شرایط حاکی از تهدید معیشت عشایر و پایداری مراتع در سال های آینده است. علاوه بر این، با توجه به بدتر شدن شرایط مراتع در اثر اعمال سناریوهای قیمتی، اتخاذ سیاست های حمایتی در جهت حفاظت از مراتع ضروری است.

    کلیدواژگان: فرآورده های دامی، معیشت عشایر، مدیریت پایدار مراتع، مدل اقتصادی - زیستی
  • محمدرضا رحمانی راد خرفکلی، قدرت الله حیدری*، جمشید قربانی، فاطمه رزاقی بورخانی صفحات 445-465
    سابقه و هدف

    بررسی برنامه های اجرایی کشور در بخش حفاظت و مدیریت منابع طبیعی به ویژه مراتع و میزان موفقیت آنان در دستیابی به اهدافی نظیر افزایش تولیدات دامی، صنعتی و دارویی نمایانگر کیفیت حکمرانی خوب بوده و ارتقاء شاخص های آن در مدیریت مراتع در حصول کامل اهداف صدرالاشاره میسر می گردد. طرح های مرتعداری مهم ترین برنامه در مرتعداری به شمار می رود که ارزیابی آن ها از جهت حکمرانی می تواند با شناخت چالش های اصلی در احیاء و مدیریت مراتع در افزایش بازدهی اقتصادی و بهبود منافع بهره برداران تاثیرگذاری مثبت داشته باشد. هدف اصلی این تحقیق تبیین مهم ترین مولفه های حکمرانی خوب بر مدیریت مراتع ایران است.

    مواد و روش ها

    این تحقیق از نوع توصیفی (غیرآزمایشی) و از نوع همبستگی با هدف نمایش رابطه میان متغیرها از طریق روش مدل یابی معادلات ساختاری است. در این تحقیق صورت هدفمند و 70 کارشناس در دسترس خبره در زمینه طرح های مرتعداری در سراسر کشور (19 استان) مورد پرسش قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه ای بوده که روایی (صوری و محتوایی) آن بر اساس نظر جمعی از کارشناسان و متخصصان طرح های مرتعداری تایید گردید و روایی تشخیصی با استفاده از شاخص میانگین واریانس استخراج شده و پایایی پرسشنامه با استفاده از محاسبه آلفای کرونباخ و نیز پایایی ترکیبی تایید گردید. برای تبیین مدل از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار Smart PLS نسخه 3.0 استفاده گردیده است. در این پژوهش شش متغیر مستقل شامل مشارکت، پاسخگویی، مسیولیت پذیری، قانون محوری و عدالت، شفافیت و کارآیی و اثربخشی و یک متغیر وابسته تحت عنوان پروژه های احیایی و مدیریتی مراتع بررسی شد و از 65 متغیر مورد مطالعه اولیه با توجه به حدنصاب های مورد انتظار، تعداد 41 متغیر وارد بخش تحلیل عاملی گردیدند. برای اولویت بندی عوامل موثر پروژه های احیایی و مدیریتی مراتع، از آماره ضریب تغییرات (CV) استفاده شد. در بررسی روایی سازه ها از شاخص میانگین واریانس استخراج شده (AVE) یا روایی همگرا برای برازش مدل های اندازه گیری و پایایی ترکیبی (CR) هر متغیر نهفته نیز در مدل ها بررسی شد.

    نتایج

    براساس یافته های این تحقیق، پاسخگویان به طور کلی عامل پاسخگویی (با ضریب تغییرات 33/0) را مهم ترین عامل موثر بر موفقیت پروژه های احیایی و مدیریتی مراتع دانسته اند. پس از این گروه، به ترتیب عوامل مشارکت (با ضریب تغییرات 34/0)، مسیولیت پذیری (با ضریب تغییرات 35/0)، قانون محوری و عدالت (ضریب تغییرات 37/0)، شفافیت (با ضریب تغییرات 39/0) و کارآیی و اثربخشی (با ضریب تغییرات 4/0) قرار داشته اند. نتایج در مورد ضریب تبیین (R2) نشان داد که به ترتیب 5/45 درصد واریانس متغیر وابسته پروژه های احیایی و مدیریتی مراتع توسط مولفه مشارکت، 74 درصد توسط مولفه پاسخگویی، 4/78 درصد توسط مولفه قانون محوری و عدالت، 1/84 درصد توسط مولفه مسیولیت پذیری، 8/86 درصد توسط مولفه شفافیت و 5/79 درصد نیز توسط مولفه کارآیی و اثربخشی تبیین شده است.

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان داد در رتبه بندی سازه های مربوط به بعد مولفه ای حکمرانی خوب در مدل تحلیل عاملی مرتبه دوم، "عوامل شفافیت"، "عوامل مسیولیت پذیری"، "عوامل کارآیی و اثربخشی"، "عوامل قانون محوری و عدالت" بیشترین نقش را به واسطه بار عاملی در ساختار عاملی مرتبه دوم دارند. یعنی معتبرترین عامل های نوع دوم بر عامل اول" عامل شفافیت" با بار عاملی 93/0 است. وقتی حکمرانی در مجموعه فرآیندهای چندگانه (مجریه، قانون گذار و قضایی) تعهد برنامه ای برای بهره برداران مرتعی ایجاد می کند برای تحقق آن تعهد می بایست شفافیت در اجرا، بهره وری در عملکرد، مسیولیت پذیری در آنچه که انجام داده است و مشارکت بهره برداران را در فرآیندی چندسویه در متن تعهد پیش بینی و ملحوظ نماید.

    کلیدواژگان: اثربخشی، مشارکت، شفافیت، قانون محوری و عدالت، Smart PLS
  • مهدی معمری*، لیلا قبادی، اردوان قربانی، معصومه عباسی خالکی صفحات 466-482
    مقدمه و هدف

    عوامل طبیعی و انسانی تاثیر عمیقی بر تخریب مراتع دارند که تاثیرات انسانی مهم ترین عامل در افزایش شدت تخریب است. هدف این پژوهش ارزیابی عوامل موثر بر تخریب مراتع منطقه نمین-اردبیل است تا بتوان در گام بعد با شناسایی عوامل موثر و انجام مطالعات بیشتر بر روی آنها، راهکارهای مناسبی در راستای برنامه ریزی و کاهش تخریب اکوسیستم های مرتعی این منطقه ارایه داد.

    مواد و روش ها

    منطقه مورد مطالعه، نواحی روستایی (با تاکید بر جوامع روستایی مرتعدار) منطقه نمین استان اردبیل است. جامعه آماری شامل مرتعداران روستایی بودند که سابقه بهره برداری از مراتع داشتند. برای انجام این امر، 21 روستا در منطقه مورد مطالعه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده، پرسشنامه محقق ساخته بود و داده ها از طریق حضور میدانی و مصاحبه در بهار 1400، گردآوری شد. پرسشنامه شامل برخی ویژگی های کلی جامعه موردمطالعه و 33 شاخص اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی بود. در گام بعد، پس از انتخاب روستاهای دارای سابقه استفاده از مراتع، باتوجه به تعداد خانوارهای هر روستا، حدود 5 درصد خانوارها (ترجیحا خانواده های مرتعدار)، به عنوان حجم نمونه در هر روستا مشخص شد. در مرحله بعد، پرسشنامه ها از طریق مراجعه حضوری، مشاهده و مصاحبه در روستاهای موردنظر با استفاده از نمونه گیری طبقه ای تصادفی تکمیل شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و استخراج خصوصیات کلی جامعه آماری از آمار توصیفی استفاده شد. برای رتبه بندی شاخص ها، از آزمون ناپارامتریک فریدمن استفاده شد. همچنین، برای تحلیل شاخص های موثر بر تخریب مراتع، از تحلیل عاملی اکتشافی (Exploratory Factor Analysis) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSSVer.22 انجام شد.  

    نتایج

    نتایج آزمون فریدمن نشان داد که شاخص های «نقش ممیزی مرتع در کاهش تخریب مراتع» با میانگین رتبه 57/23، «تاثیر استفاده از پس چر مزارع کشاورزی بر کاهش تخریب مراتع» با میانگین رتبه 17/23 و «اثر برخورد دولت با متخلفین و مخربان مراتع بر کاهش تخریب مرتع» با میانگین رتبه 13/23 بر اساس نظرات بهره برداران نقش مهمی در کاهش تخریب مراتع منطقه داشتند. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که 10 عامل دارای ارزش ویژه بیشتر از یک بوده و 96/71 درصد واریانس داده ها را تبیین کردند. نتایج تحلیل مولفه های اصلی نیز نشان داد که از ترکیب شاخص های مورد مطالعه بر اساس بار عاملی، به ترتیب اهمیت، ده عامل امنیت اقتصادی-اجتماعی، تامین نیاز دام به علوفه، اختلاف در بهره برداری از مراتع بین مرتعداران، مشارکت در طرح های اصلاح و مدیریت مرتع، بهره برداری مشاعی، تغییر کاربری، علاقه مندی به دامداری در مرتع، آگاهی و بهره برداری، آموزش و تبلیغات و ترویج و تسهیلات بر تخریب مراتع از نظر بهره برداران منطقه موثر بوده اند. بر این اساس، نبود فرصت های سرمایه گذای و کارآفرینی و اشتغال زایی، درآمد پایین و نداشتن شغل مناسب، فساد اداری و عدم رعایت ضوابط قانونی و عدم کنترل تعداد دام مجاز (دام مندرج در پروانه چرا یا طرح مرتعداری)، در عامل اول قرار گرفتند و جزو مهم ترین عوامل افزایش تخریب مراتع منطقه نمین بودند. مولفه های دیگر نیز با درصد کمتری نهایتا سبب تخریب مراتع منطقه شده اند.

    نتیجه گیری

    به طور کلی، بر اساس نتایج این تحقیق می توان بیان کرد که عوامل مختلف اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی در اکوسیستم های مرتعی ممکن است سبب کاهش و یا افزایش تخریب شوند. بنابراین، بایستی ضمن توجه، مطالعه و کنترل عوامل افزایش تخریب در مراتع، به شاخص هایی که از نظر بهره برداران سبب کاهش تخریب می شود (مانند ممیزی مرتع) توجه ویژه شود و به تقویت این عوامل پس از مطالعات بیشتر و جزیی تر پرداخته شود.

    کلیدواژگان: تخریب مرتع، عوامل اکولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی، ممیزی مرتع، نمین.
  • احمد نادری، مهدی قربانی*، مریم یزدان پرست، لیلا عوض پور صفحات 483-497
    مقدمه و هدف

    اهمیت توسعه پایدار جامعه و نقش حیاتی آن در گسترش بیشتر کشورهای در حال توسعه از هیچ کس پنهان نیست و به اعتقاد کارشناسان و دست اندرکاران امر، اثبات این امر بیش از هر چیز به داشتن سرمایه مناسب به ویژه سرمایه اجتماعی بستگی داردکه از طریق مشارکت و اعتماد امکان پذیر است. لذا در این پژوهش خصوصیات ساختاری سرمایه اجتماعی در شبکه اعضای صندوق های اعتباری خرد توسعه روستایی در شهرستان قلعه گنج با استفاده از روش تحلیل شبکه اجتماعی، در دو مرحله قبل و بعد از اجرای این پروژه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    جهت تحلیل و ارزیابی هر چه دقیق تر عملکرد پروژه توان افزایی جوامع محلی شهرستان قلعه گنج و جهت تحلیل روابط فی مابین ذینفعان محلی (اعضای صندوق های اعتبارات خرد روستایی) از رویکرد تحلیل شبکه های اجتماعی در دو مرحله و بازه زمانی استفاده شده است. بازه های زمانی مورد تحلیل در مرحله اول، قبل از جمع آوری اولین پس انداز و راه اندازی صندوق های آبادانی و پیشرفت روستایی و درمرحله دوم، بعد از اجرای پروژه توان افزایی جوامع محلی است. در این تحقیق شاخص های سطح کلان شبکه اجتماعی  مورد بررسی قرار گرفته اند که عبارتند از: تراکم، دوسویگی، انتقال یافتگی و میانگین فاصله ژیودزیک. به منظور ارزیابی ویژگی های شبکه، از یک پرسشنامه ساختاریافته برای جمع آوری داده ها در مناطق مورد مطالعه استفاده شد. جامعه آماری این تحقیق شامل 164 نفر از اعضای صندوق های خرد محلی در سه روستای آزادشهر، علی آباد و زیرآباد است که به صورت شبکه کامل مورد پرسش قرار گرفته اند.

    نتایج

    شاخص تراکم در تمامی روستاهای مورد مطالعه و در دو پیوند اعتماد و مشارکت پس از اجرای طرح توانمندسازی افزایش یافت و بیشترین تراکم مربوط به پیوند اعتماد روستای زیرآباد (08/95) است. شاخص دوسویگی در مرحله دوم مطالعه نسبت به مرحله قبل از پروژه در روستاهای مورد مطالعه افزایش داشته است. این امر نشان دهنده نقش مهم و موثر طرح توانمندسازی در افزایش روابط دوجانبه و متقابل در پیوندهای اعتماد و مشارکت و افزایش سرمایه اجتماعی و مشارکت بیشتر در صندوق توسعه روستایی و بهره مندی از مزایای آن و در نتیجه افزایش توان فردی است. با توجه به نتایج این مطالعه، سطح سرمایه اجتماعی و در نتیجه سرعت روابط مشارکت و اعتماد قبل از اجرای پروژه در حد متوسط بود، اما با تشکیل صندوق اعتبارات خرد این میزان افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    به طور کلی با افزایش سرمایه اجتماعی، پایبندی افراد به هنجارها و قوانین حاکم بر صندوق های اعتباری خرد روستایی افزایش پیدا می کند و این عامل بر میزان احساس تعلق به روستا و مسیولیت پذیری افراد افزوده و جامعه ای منسجم پدید آمده که میزان مطرودیت اجتماعی در میان کنشگران کاهش می یابد. در واقع می توان بیان نمود که به دلیل تشکیل صندوق خرد اعتباری و ساختار اجتماعی در این روستا میزان اعتماد و مشارکت مردم به یکدیگر به طور فزآینده ای ارتقاء یافته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که عضویت در یک شبکه اجتماعی باعث افزایش ارتباطات با بسیاری از منابع دانش و تاثیر بر اعتماد به منابع معین دانش و در نهایت افزایش توانمندی روستاییان می شود.

    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، توانمندسازی، توسعه پایدار، تحلیل شبکه های اجتماعی، قلعه گنج
|
  • Nosratolah Layeghi, Seyed Akbar Javadi*, Mohammad Jafari, Hossein Arzani Pages 334-346
    Background and objectives

    Mining activities can have detrimental effects on natural ecosystems, particularly rangelands. This study investigates the impacts of mining operations on the structure and function of vegetation and soil in Morad-Beygloo rangelands, Buin Zahra County, Qazvin province, using Landscape Function Analysis (LFA) and soil surface assessment.

    Methodology

    Control areas were selected both adjacent to mines and at a distance of more than 500 meters from mines. Transects were established in each region, and various indicators, including ecological patch dimensions and soil surface characteristics, were measured. Landscape function indices (stability, infiltration, and nutrient cycling) and structural indices (number of patch zones, total patch area, etc.) were calculated. Soil samples were collected and analyzed for various attributes, and statistical tests were conducted to compare mine-adjacent areas with control areas.

    Results

    Structural indices, such as total patch length and landscape organization index, showed significant differences between mine-adjacent and control areas. Function indices, including stability, infiltration, and nutrient cycling, were significantly reduced in mine-adjacent areas. Soil characteristics, such as organic matter, absorbable phosphorus, absorbable potassium, and nitrogen, were significantly lower in mine-adjacent areas. Additionally, variations in soil pH, texture, and moisture content were observed.

    Conclusion

    The study revealed considerable damage to the physical and chemical attributes of the soil surface in mine-adjacent areas, indicating low soil quality conditions. Continued mining activities pose a serious threat to the ecological functions of the area, leading to potential desertification. This emphasizes the need for informed policymaking to mitigate the destructive impacts of mining on the environment.

    Keywords: Mining exploitation, Soil surface, Landscape function analysis, Rangeland degradation, Structure, function of ecosystem, Gazvin
  • Younes Ghaffari Kohnehforood, Jalil Farzadmehr*, Iman Haghiyan, Hamed Sangouni Pages 347-366
    Background and objectives

    Rangeland create various products and services for the users, but currently livestock grazing (forage) is considered the first priority for the exploitation of rangeland. Paying attention to the differents types of services provided by rangeland and determining the economic value of these services helps managers in improving planning and optimal management, creating jobs and increasing the income of users. The purpose of the current research is to investigate the economic value and compare the income of forabge and medicinal production of Jalambadan rangeland in Joveyn County.

    Methodology

    In order to determine the homogeneous areas of vegetation and to study more accurately and easily different parameters related to rangeland production, the rangeland was classified. Then the floristic list of plant types was prepared. Vegetation sampling was done in the representative area of each vegetation type using six 50-meter transects and 1×2 rectangular plots, and the number of plots was estimated to be 368 based on Cochran's formula. In order to calculate the annual plant production in each type of rangeland, the double method was used. Based on this, the amount of fodder production has been estimated in all the plots and only 25% of the plots were cut. In this research, 50% exploitation limit is considered. The estimation of the production of medicinal plants is different according to the organ used for them. Therefore, after identifying medicinal plants and edible organs, the appropriate production estimation method was chosen. Alternative cost method was used for economic estimation of fodder production. Therefore, among the exchangeable plants, the barley plant has been chosen as an alternative product due to its exchangeability in global and local markets. The market price method was used to determine the economic value of medicinal plants.

    Results

    Six plant classes and 119 plant species were identified in the study area. The results showed that the total forage production rangeland was 1180 tons in the entire area of the and the available forage was 590 tons, and the average forage production per hectare of Jalambadan rangeland was 144 kg. The economic value of fodder available in the entire area of pasture is equal to 805,775,000 Tomans.  The economic value of each hectare of rangeland in terms of available forage was estimated as 98,241 Tomans. According to the results, the production of available medicinal plants is equal to 256 tons and its economic value is equal to 2,845,000,000 Tomans in 2019. The income of medicinal plants after deducting harvesting costs in 2019 was 1,440,000,000 tomans. The medicinal plants income per hactare estimated 175,672 Tomans. The results show that the exploitation of medicinal plants has 1.78 times higher income than the exploitation of forage plants.

    Conclusion

    Exploitation of medicinal plants is an activity with high economic value and is a good source of income for rangeland users. In addition to forage, as a source of income for the pastoralists, the harvesting of medicinal plants and their processing can be developed to reduce the pressure on the rangeland.

    Keywords: Economic value, Net income, Operating cost, Forage production, Rangeland services, Medicinal plant
  • Moslem Yazdani, Reza Erfanzadeh*, Asghar Mosleh Arani Pages 367-381
    Background and objectives

    Perennial shrubs play a crucial role in shaping the soil quality within their habitats, influencing soil characteristics through leaf fall and root interactions. This study focuses on the impact of three native woody species-Acer monspessulanum, Prunus scoparia, and Daphne mezerum—on soil quality parameters in the ecologically sensitive and fragile Korkhangan rangelands of southern Yazd province. Considering the susceptibility of these rangelands to desertification, understanding the effects of woody plant species on soil quality is vital for successful rangeland rehabilitation and improvement projects.

    Methodology

    The research investigates the qualitative characteristics of soil under the canopy of the three woody species compared to areas outside the canopy (control) in Korkhangan rangelands. Fifteen sites were selected, and soil samples were collected both under the canopy and outside the canopy at a depth of 0-5 cm. Soil physico-chemical parameters were measured in the laboratory, and statistical analyses (one-way ANOVA and Duncan tests) were employed to compare soil characteristics under the canopy and the control.

    Results

    The study revealed variations in soil nitrogen, phosphorus, potassium, calcium, magnesium, organic matter, acidity, and electrical conductivity under different woody species. Acer monspessulanum demonstrated a significant influence on soil characteristics, with higher levels of nitrogen, phosphorus, potassium, calcium, magnesium, and organic matter compared to the control. The acidity of soils under D. mezerum, P. scoparia, and A. monspessulanum was lower than that outside the canopy. Additionally, electrical conductivity showed variations between A. monspessulanum, P. scoparia, D. mezerum, and the control.

    Conclusion

    The research underscores the distinct impact of native woody species on soil properties in the studied rangelands. Acer monspessulanum exhibited a particularly pronounced effect on soil characteristics. Understanding these relationships can inform effective planning for ecosystem improvement and development activities in rangeland areas.

    Keywords: Nitrogen, organic matter, phosphorus, canopy cover, arid areas
  • Elham Fakhimi*, Hamzeali Shirmardi, Seyed Mojtaba Asadi Pages 382-397
    Background and objectives

    Livestock grazing significantly influences the structure and dynamics of vegetation in rangelands, prompting the implementation of exclosure operations as a management strategy. Exclosure involves restricting livestock access to rangelands and is recognized as an effective method for rangeland management and improvement. Numerous studies suggest that exclosure operations lead to positive changes in vegetation indicators, including cover structure, production levels, and species diversity. This research aims to investigate changes in vegetation canopy percentage, production rates, and species diversity under exclosure management in the semi-steppe rangelands of Ghalehgharak, Shahrekord.

    Methodology

    Sampling locations were selected within the exclosure site (Ghalegharak) and an adjacent grazed site. Plant cover sampling was conducted using a random-systematic method over multiple years (2016 to 2021). Four parallel transects of 100 meters in length were established at each site, with 40 plots of 2 * 2 square meters placed along the transects. Canopy cover percentage was determined using the theoretical estimation method, while biomass was measured through the cutting and weighing method. Species diversity was assessed using Simpson and Shannon-Wiener indices, and species richness was compared using Margalef and Menhinich indices in the Past software. Range condition was determined using modified four-factor and six-factor methods, and trends were evaluated using scale and comparison methods.

    Results

    Over the five-year study period, the exclosure site exhibited canopy cover percentages ranging from 34.57% to 52.68%, while the grazed site showed variations from 22.15% to 32.76%. Biomass on the exclosure site ranged from 1215 to 1908 kg/ha, whereas the grazed site's production varied from 693 to 1025.6 kg/ha. The rangeland status was determined as moderate for the exclosure site and poor for the grazed site. The trend for the exclosure site was positive, while the grazed site trend was negative. Significant differences were observed between most evaluation indicators for the enclosed and grazed sites, with exclosure enhancing vegetation indices, canopy cover, and biomass. Exclosure significantly increased species diversity and richness, as indicated by Simpson, Shannon-Weiner, Margalef, and Menhinich indices.

    Conclusion

    The research findings indicate that exclosure positively influences vegetation, biomass, and species diversity in rangelands. Given the declining performance of grazing rangelands in recent years, implementing exclosure operations and strategic livestock grazing management emerges as a favorable approach for pasture improvement and altering current trends.

    Keywords: Rangeland management, Livestock grazing, Vegetation changes, species diversity, Ghale gharak Rangeland
  • Maede Ghorbanpour Delivand, Mohamadreza Tatian*, Reza Tamartash, Josu Gonzalez Alday, Seyed Jalil Alavi Pages 398-410
    Background and objectives

    Vegetation indicators such as abundance, diversity, and richness are susceptible to variations in sampling scale, a factor often overlooked in ecological and plant sociology theories. This study, conducted in the northern plain rangelands of Iran (Khomam, Guilan), introduces concentric plots for the first time in the country to minimize the impact of environmental changes on diversity and abundance measurements. The research aims to analyze changes in vegetation diversity and richness concerning alterations in the sampling scale.

    Methodology

    Vegetation sampling was conducted during the spring of 1400 at two sites on the northern slope of the Alborz mountain range. Six sampling scales (plots) ranging from 0.5 to 10 square meters were employed, with each scale centered on the same initial point. A total of 720 samples were collected, with statistical analyses, including mean comparisons and Tukey's test, performed using the R software.

    Results

    Results indicate a significant effect of sampling scale on diversity and richness indices (p < 0.001). Notably, the scale of 0.5 m2 exhibited the most substantial impact on both diversity and richness, compared to 5 m2 and 10 m2 scales. Scales of 3 m2 and 4 m2 showed no significant differences in variation. The accuracy of variable calculation improved with an increase in scale, reaching a constant level at 2 m2 and 3 m2, followed by a subsequent increase at 5 m2 and 10 m2 scales. The 0.5 m2 scale significantly underestimated measured indicators, yielding inaccurate results.

    Conclusion

    For accurate sampling and calculation of diversity and species richness indicators in the plains of northern Iran (specifically, grass cover and thorny species), the use of a 3-square meter plot/scale is recommended. Apart from delivering precise results, this scale offers practical advantages in terms of ease of use (carrying and deployment) and the relative uniformity and homogeneity of vegetation within it. However, caution is advised when applying this scale to other areas, especially slopes and higher altitude regions, where environmental gradients may significantly impact plant community composition and characteristics.

    Keywords: Scale, Diversity, Richness, Gilan, Concentric Plots
  • Sajad Ghaderi, Vahid Karimian*, Fariba Ghaderi, Sepehr Haghdoost Pages 411-425
    Background and objectives

    Asafoetida (Ferula assa foetida L.) is a crucial pharmaceutical-industrial species native to Iranian rangelands and is harvested by local communities. The resulting slurry is a significant export in the medicinal plants sector. However, the quality of the product declines as local beneficiaries collect slurries from different age bases, mix them, and supply them to the market. This study aims to investigate the antimicrobial properties, total phenolic content (TPC), and total flavonoid content (TFC) of asafoetida slurry obtained from different harvest methods to optimize product quality.

    Methodology

    A factorial completely randomized design was employed in the rangeland of Tangsorkh, Boyerahmad County. Asafoetida slurry was harvested from three age groups (5-6 years old, 7-8 years old, and 9-10 years old) in June, July, August, and September. Essential oil extraction, TPC, and TFC measurements were conducted, and the antimicrobial effects (MIC and MBC) were tested against Escherichia coli, Staphylococcus aureus, Aspergillus flavus, and Aspergillus parasiticus.

    Results

    The results showed that the TPC and TFC of asafetida slurry essential oil obtained from different ages and harvest times did not significantly differ. In terms of age, the highest (92 mg GA/g) and lowest (74 mg GA/g) TPC values belonged to the groups of 1 and 3, respectively. Similarly, the highest (37 mg quercetin/g) and lowest (20 mg quercetin/g) TFC values were respectively associated with the groups of 1 and 3. In terms of the harvest time, the highest TPC (93 mg GA/g) was found in the essential oil obtained in June, while the lowest TPC (56 mg GA/g) was related to the essential oil extracted in September. Similarly, the highest (37 mg quercetin/g) and lowest (19.3 mg quercetin/g) TFC values were respectively associated with the essential oils obtained from the products harvested in June and September. The results also demonstrated that the MICs of the essential oil were equal to 1250, 312.5, 625, and 625 ppm for E. coli, S. aureus, A. flavus, and A. parasiticus, respectively. Furthermore, the MBCs of the essential oil were respectively equal to 2500, 650, 1250, and 1250 for the four microorganisms.

    Conclusion

    The study highlights the influence of plant age and harvest time on the nutraceutical composition of asafoetida slurry. Younger plants harvested earlier exhibited higher TPC and TFC, accompanied by more pronounced antimicrobial effects. These findings underscore the importance of optimizing harvest methods to enhance the quality of asafoetida slurry.

    Keywords: Medicinal plants, Asafetida, Harvest age, Harvest stage, essential oil
  • Abbas Mirzaei*, Abbas Abdeshahi, Hassan Azarm Pages 426-446
    Background and objectives

    Nomadic households play a crucial role in livestock production, but rangeland degradation and price fluctuations in livestock products have raised concerns about their livelihoods in Iran. This study evaluates the effects of policies aimed at increasing meat and livestock product prices on profit variables and pasture conditions, considering the significant reliance on nomadic livelihoods.

    Methodology

    The Mamasani region in Fars province, a key nomadic center, was selected for this study. A bio-economic model, integrating economic and biophysical components, was employed to assess the dynamic management of livestock and rangelands. Profit maximization and minimization of Total Digestible Nutrients (TDN) were the goals of the mathematical programming model, considering different price scenarios for meat and livestock products from 2003 to 2021.

    Results

    The simulation results over a ten-year period suggest a drastic decline in livestock numbers and nomadic livelihoods if current conditions persist. Increasing meat prices positively impacted livestock farmers' profits and relieved pasture pressure compared to the current situation. However, a scenario of higher livestock product prices had a negative impact on pasture sustainability despite increased profits. The effects of these scenarios gradually weakened, indicating a moderate improvement in nomadic profits. The study emphasizes the need for awareness among policymakers, planners, and stakeholders about the declining livestock numbers and pasture performance if existing conditions persist without effective price policies simultaneously benefiting nomadic livelihoods and pasture management.

    Conclusion

    The study forecasts a future decline in livestock numbers and sales, posing a threat to nomadic livelihoods and pasture stability. Supportive policies are essential to protect rangelands, considering the worsening conditions due to price scenarios.

    Keywords: livestock products, livelihood of nomads, sustainable management of pastures, bio-economic model
  • Mohammadreza Rahmanirad Kharfekoli, Ghodratollah Heydari*, Jamshid Ghorbani, Fatemeh Razzaghi Bourkhani Pages 445-465
    Background and objectives

    This study explores the components of good governance in the management of rangelands in Iran, as perceived by natural resources experts. The quality of governance significantly influences the success of executive programs related to the protection and management of natural resources, especially rangelands. Assessing the indicators of good governance in rangeland management is crucial for achieving goals such as increased livestock production and enhancing economic efficiency. The study aims to identify the main components of good governance and assess their impact on rangeland management projects.

    Methodology

    Utilizing a descriptive (non-experimental) and correlational approach, this research employed structural equation modeling to analyze the relationships between variables. A questionnaire, validated through expert opinion, assessed the perspectives of 70 experts across 19 provinces in Iran. Six independent variables (participation, accountability, responsibility, law-oriented and justice, transparency, efficiency and effectiveness) were investigated concerning their impact on rangeland restoration and management projects.

    Results

    The findings reveal that respondents considered responsibility, participation, law-oriented and justice, transparency, and efficiency and effectiveness as significant factors affecting the success of rangeland restoration and management projects. The results indicate that the responsiveness factor was perceived as the most crucial, followed by participation, responsibility, law-oriented and justice, transparency, and efficiency and effectiveness. The coefficient of explanation (R2) demonstrated that these components collectively explained a substantial percentage of the variance in rangeland restoration and management projects.

    Conclusion

    The study concludes that transparency, responsibility, efficiency, and effectiveness play pivotal roles in the success of rangeland restoration and management projects. A commitment to transparency in implementation, efficiency in performance, accountability for actions, and user participation in decision-making processes are essential for effective governance. The results provide valuable insights for policymakers and practitioners involved in rangeland management in Iran.

    Keywords: effectiveness, participation, transparency, Law-oriented, justice, Smart PLS
  • Mehdi Moameri*, Leila Ghobadi, Ardavan Ghorbani, Masoomeh Abbsi Khalaki Pages 466-482
    Background and objectives

    This study investigates the ecological, economic, and social factors contributing to rangeland degradation in the Namin region of Ardabil, Iran. The research aims to identify key factors affecting rangeland degradation from the perspective of pastoralists, providing insights for targeted interventions and sustainable management practices.

    Methodology

    The study focused on the rural areas of the Namin region in Ardabil province, with a specific focus on ranchers. The research population included rural ranchers with prior experience in utilizing rangelands. A total of 21 villages were selected as the sample for data collection, which took place during the spring of 2021 through field visits and interviews. The researchers used a questionnaire to collect information, covering general characteristics of the community under study as well as 33 ecological, social, and economic indicators. After identifying villages with a history of using rangelands, the researchers determined a sample size of about 5% of households in each village, based on the number of households in each village. The questionnaires were then completed through face-to-face visits, observations, and interviews in the target villages, using stratified random sampling. Descriptive statistics were used to analyze the data and identify general characteristics of the statistical communities. The Friedman test was used to rank the indicators, and exploratory factor analysis was conducted to examine the factors influencing rangeland degradation. Data analysis was performed using SPSSVer.22 software.

    Results

    The results of the Friedman test revealed that the indicators "the role of rangeland survey" had an average ranking of 23.57. In addition, "the effect of using stubble pasture" had an average ranking of 23.17, and "the impact of the government's actions against violators" had an average ranking of 23.13. These indicators, as per user opinions, played a crucial role in mitigating rangeland degradation in the region. The results of the factor analysis revealed that 10 factors had an eigenvalue greater than 1, explaining 71.96% of the data variance. Additionally, the results of the principal component analysis (PCA) indicated that a combination of indicators, based on factor coefficients, contributed to the identification of ten factors influencing socio-economic security, livestock fodder availability, differences in rangeland utilization among ranchers, participation in rangeland improvement and management projects, communal exploitation practices, land use changes, interest in livestock farming within rangelands, awareness and utilization levels, education and advertising efforts, as well as promotion and facilities. These factors were found to significantly impact the degradation of rangelands in the region. The lack of investment opportunities, entrepreneurship, and employment creation, as well as low income and the absence of suitable jobs, administrative corruption, non-compliance with legal regulations, and inadequate control over the stocking rate (including animals included in the grazing permit), were identified as the primary factors contributing to the degradation of rangelands in the Namin region. These factors were deemed to be of utmost importance in exacerbating the issue. Additionally, other contributing components with a smaller percentage have also played a role in the degradation of rangelands in the region.

    Conclusion

    The study highlights the multifaceted nature of factors contributing to rangeland degradation, emphasizing the importance of addressing ecological, economic, and social dimensions. Pastoralist perspectives play a crucial role in identifying indicators for mitigating degradation, and targeted interventions should focus on comprehensive studies to reinforce these factors. Key recommendations include addressing investment opportunities, employment creation, income enhancement, regulatory compliance, and effective control over stocking rates to promote sustainable rangeland management in the Namin region.

    Keywords: Rangeland degradation, ecological factors, economic factors, social factors, range survey, Namin
  • Ahmad Naderi, Mehdi Ghorbani*, Maryam Yazdanparast, Leila Avazpoor Pages 483-497
    Background and objectives

    The role of sustainable development in society is widely acknowledged, emphasizing the importance of proper investment, particularly in social capital, which thrives on trust and collaboration. This study employs social network analysis to assess the impact of an empowerment project on local communities in Ghaleganj County, analyzing social effectiveness before and after project implementation.

    Methodology

    The study utilizes social network analysis to assess the performance of the local community empowerment project in Ghaleganj County. Social network positions were analyzed before the establishment of rural microcredit funds and after the project's implementation. Key social network indicators such as Density, Reciprocity, Transitivity, and Geodesic Distance were examined. Data was collected through a structured questionnaire administered to 164 members of local microcredit funds in Azadshahr, Aliabad, and Zirabad villages, employing a full network method.

    Results

    The density index increased in all studied villages for both trust and collaboration ties after the empowerment project, with the highest density observed in Zirabad village (95.08%). Reciprocity index also increased post-project implementation, indicating enhanced bilateral and mutual relations in trust and collaboration bonds, leading to increased social capital and participation in rural development funds. The study revealed a medium level of social capital before the project, which increased significantly with the establishment of microcredit funds.

    Conclusion

    The study concludes that increased social capital enhances adherence to norms, fosters a sense of belonging, and encourages responsibility among villagers. The formation of a microcredit fund and associated social structures in the village have positively impacted trust, collaboration, and empowerment. Membership in a social network enhances communication, influences trust in knowledge sources, and ultimately contributes to the empowerment of villagers.

    Keywords: Social Capital, Empowerment, Sustainable Development, Social Network Analysis, Ghaleganj