به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « زنان ورزشکار » در نشریات گروه « تربیت بدنی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «زنان ورزشکار» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • میترا میرثانی*، محمدحسن شربتیان

    زندگی سلامت محور در جهت آرامش و آسایش زندگی افراد با سرمایه های فردی ارتباط دارد؛ سرمایه روان شناختی به عنوان سرمایه فردی می تواند سهم مهمی در گسترش این نوع زندگی داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی رابطه سرمایه روان شناختی و زندگی سلامت محور بوده است. زندگی سلامت محور با تاکید بر نظریه وبر و کارکرهام مبتنی بر فرصت و انتخاب و متغیر سرمایه روان شناختی با تاکید بر نظریه لوتانز مورد بررسی قرار گرفته است. رویکرد روشی کمی محور مبتنی بر راهبرد پیمایش از نوع توصیفی و همبستگی، با استفاده از ابزار پرسشنامه استاندارد و محقق ساخته داده ها مبتنی بر طیف لیکرت جمع آوری شده است. جامعه آماری زنان ورزشکار باشگاه های بدنسازی بین سنین 20 تا 45 ساله مناطق مختلف شهر مشهد بوده است. مقدار آلفای کرونباخ کل (839/0) و روایی همگرا (601/0) به دست آمده است. از نرم افزار SPSS و روش آمار توصیفی و استنباطی برای تجزیه وتحلیل استفاده شده است. نتایج توصیفی بیانگر این است که وضعیت میانگین متغیر سرمایه روان شناختی در (161/5) و زندگی سلامت محور (104/5) به همراه مولفه ها در حد متوسط به بالادست آمده است. نتایج فرضیه ها بیانگر این است که مولفه های سرمایه روان شناختی با متغیر وابسته در سطح معناداری 05/0 مبتنی بر ضریب همبستگی (513/0) با شدت متوسط به دست آمده است. بر اساس مقادیر ضریب بتا به ترتیب مولفه های ترتیب معنادار بودن زندگی (920/0)، تاب آوری (465/0)، مثبت اندیشی (173/0) رابطه معناداری با متغیر وابسته داشته اند. متغیر مستقل و مولفه های آن در حدود 37 درصد از تغییرات متغیر وابسته زندگی سلامت محور را تبیین کرده اند. با فرهنگ سازی و آموزش در زمینه سرمایه های روان شناختی و زندگی سالم در بین زنان در ارتباط ورزشکار بودن آن ها می توان زمینه های امید، مثبت اندیشی، تاب آوری و معنادار بودن زندگی و همچنین زندگی سالم را امکان پذیر کرد.

    کلید واژگان: سرمایه روان شناختی, زندگی سلامت محور, زنان ورزشکار, مشهد}
    Mitra Mirsani *, MohammadHasan Sharbatiyan

    A health-oriented life is related to individual capitals in the direction of peace and comfort of people's lives; psychological capital as an individual capital can make an important contribution to the expansion of this type of life. The purpose of this research was to examine the relationship between psychological capital and health-oriented life. Health-oriented life has been investigated with emphasis on Veber and Cockerham’s theory based on opportunity and choice and psychological capital variable with emphasis on Luthans theory. Quantitative approach based on a descriptive and correlational survey strategy, using a standard questionnaire tool and researcher-made data based on a Likert scale. The statistical population was female athletes of fitness clubs between the ages of 20 and 45 years old in different areas of Mashhad city. Total Cronbach's alpha (0.839) and convergent validity (0.601) were obtained. SPSS software and descriptive and inferential statistics were used for analysis. Descriptive results indicate that the average status of psychological capital variable (5.161) and health-oriented life (5.104) along with the components have been achieved in the medium to high range. The results of the hypotheses indicate that the components of psychological capital with the dependent variable have been obtained at a significance level of 0.05 based on the correlation coefficient (0.513) with moderate intensity. Based on the values of the beta coefficient, respectively, the components of order of meaningfulness of life (0.920), resilience (0.465), positive thinking (0.173) have had a significant relationship with the dependent variable. The independent variable and its components have explained about 37% of the changes in the dependent variable of health-oriented life. With culture building and education in the field of psychological capital and healthy life among women in relation to their being athletes, the areas of hope, positive thinking, resilience and meaningfulness of life as well as healthy life can be made possible.

    Keywords: Psychological capital, health-oriented life, female athletes, Mashhad}
  • حسین پیرانی*، امیدرضا صالحی، مریم کیانسب
    مقدمه

    تمرینات تناوبی شدید (HIT) رویکرد موثری در بهبود آمادگی در کوتاه مدت است اثر این گونه تمرینات بر سازگاری های عملکردی فیزیولوژیکی در ورزشکاران نخبه هنوز نامشخص است بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر چهار هفته اجرای HIT بر برخی متغیرهای عملکردی و فیزیولوژیکی انجام گرفت

    روش ها

    بدین منظور 14 نفر از بازیکنان داوطلب تیم ملی زنان بسکتبال ایران (با میانگین سن 24/3 ± 0/23 سال، وزن 50/8 ± 6/63 کیلوگرم و شاخص توده بدنی= 15/3 ± 8/21 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به گونه تصادفی به دو گروه تجربی (n=7) و کنترل (n=7) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرینات آزمودنیها 1 آزمون فزاینده همراه با تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی برای تعیین برخی از متغیرهای فیزیولوژیکی و یک وهله آزمون وینگیت را برای تعیین حداکثر توان (PPO) و میانگین توان (MPO) اجرا کردند. هر دو گروه برنامه تمرین بسکتبال مشابهی را به مدت چهار هفته دنبال کردند در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه تمرین بسکتبال، پروتکل دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل HIT دو جلسه در هفته اجرا کردند.

    نتایج

    آزمون ANCOVA نشان داد گروه تجربی افزایش معناداری در VO2max (001/0=p)، vLT (011/0=p)، VO2max (001/0=p) و حداکثر نبض اکسیژن (001/0=p) داشتند. اجرای HIT نیز موجب افزایش معنادار حداکثر توان (03/0 = p) و میانگین توان (02/0=p) شد.

    نتیجه گیری

    یافته های حاضر نشان داد برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه میتواند موجب افزایش اجرای هوازی و بی هوازی در کوتاه مدت شود.

    کلید واژگان: تمرین تناوبی, آمادگی هوازی, آمادگی بی هوازی, زنان ورزشکار}
    Hossein Pirani *, Omidreza Salehi, Maryam Kiansab
    Introduction

    Intense interval training (HIT) is an effective approach to improve performance in the short term, the effect of this method of training on physiological functional adaptations in elite athletes is still unclear, so the present study was conducted with the aim of investigating the effect of four weeks of HIT on some functional and physiological variables.

    Methods

    For this purpose, 14 volunteer players of the Iranian women's national basketball team (with an average age of 23.0 ± 3.24 years, weight 63.6 ± 8.50 kg, and body mass index = 21.8 ± 3.15 kg/m2) were selected and randomly divided into two experimental (n=7) and control (n=7) groups. Before and after the exercises, the subjects performed 1 incremental test with breath gas analysis to determine some physiological variables and a Wingate test to determine maximum power (PPO) and average power (MPO). Both groups followed the same basketball training program for four weeks while the experimental group performed the anaerobic sprint protocol (RAST) as a HIT protocol twice a week along with the basketball training program.

    Results 

    The results of the ANCOVA test showed that the experimental group had a significant increase in VO2max (p=0.001), vLT (p=0.011), VO2max (p=0.001) and maximum oxygen pulse (p=0.001). Implementation of HIT also caused a significant increase in maximum power (p = 0.03) and average power (p = 0.02).

    Conclusions

    The present findings showed that the intense interval training program with short rest periods can increase aerobic and anaerobic performance in the short term.

    Keywords: High intense training, aerobic capacity, anaerobic capacity, Female athletes}
  • زهرا ملکی، رحیم رمضانی نژاد*، مینا ملائی
    هدف از این پژوهش بررسی عوامل محیطی بیرونی موثر بر توسعه ورزش قهرمانی زنان استان گیلان بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی- پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان فعال در حوزه ورزش قهرمانی (ورزشکاران، مربیان، داوران و کارشناسان) بودند که نمونه آماری به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند (351 نفر). روایی پرسشنامه محقق ساخته توسط 10 نفر از صاحب نظران مدیریت ورزشی، همچنین پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ (83/0) و پایایی ترکیبی آن تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی برازش مدل با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار های اس پی اس اس25 و پی ال اس3 انجام شد. نتایج نشان داد که عوامل محیط بیرونی شامل عوامل اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی ، سیاسی و بوم شناختی به طور مستقیم اثر مثبت و معنی داری بر توسعه ورزش قهرمانی بانوان داشت و حدود 81 درصد متغیر توسعه ورزش قهرمانی زنان را تبیین می کردند. ضمنا عوامل اجتماعی- فرهنگی، بیش ترین تاثیر بر توسعه ورزش قهرمانی زنان استان گیلان داشتند و فضا و امکانات، کسب موفقیت و در نهایت توان رقابتی ورزشکاران دارای بیش ترین اهمیت و اولویت در توسعه بودند. براساس این یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که مسیولین و دست اندکاران حوزه ورزش، برای رشد و توسعه ورزش قهرمانی زنان می بایست توجه ویژه ای به عوامل اجتماعی- فرهنگی ورزش قهرمانی زنان داشته باشند.
    کلید واژگان: توسعه ورزش, زنان ورزشکار, محیط بیرونی, ورزش قهرمانی}
    Zahra Maleki, Rahim Ramezaninezhad *, Mina Mallaei
    The purpose of this study was to investigate the externalenvironmental factors affecting the development of Guilan women's championship sport. The present study was applied in terms of purpose and descriptive-survey in nature. The statistical population of the study consisted of all women active in the field of championship sport (athletes, coaches, referees and experts) who were selected through purposive sampling (n= 351). The validity of the researcher-made questionnaire was confirmed by 10 sport management experts, its reliability was confirmed by Cronbach's alpha test (0.83) and its composite reliability. Data analysis and model fit were performed using structural equation modeling in SPSS and PLS software. The results showed that external environment factors had a positive and significant effect on the development of women's championship sport and explained 81% of this variable. In addition, socio-cultural factors had the most impact on the development of Guilan women's championship sport, and the space, facilities, achievement and ultimately competitiveness of athletes were the most important and priority in development. Based on these findings, it can be concluded that the authorities in the field of sport should pay particular attention to the socio-cultural factors of women's championship in order to develop and develop women's championship sport.
    Keywords: championship sport, External Environment, Sport Development, women athletes}
  • حمیدرضا زنگویی، رحمان شیخ حسینی*، محمد یوسفی، هاشم پیری
    زمینه و هدف
    پس از بازسازی لیگامان، نقص در کنترل پاسچر حین تکالیف عملکردی، ممکن است آسیب ثانویه لیگامان را پیش بینی نماید. لذا، این مطالعه با هدف مقایسه کنترل پاسچر بین ورزشکاران زن با و بدون بازسازی لیگامان صلیبی قدامی حین مانور فرود تک پا صورت گرفت.
    روش بررسی
    در این مطالعه ی مقطعی، 20 ورزشکار زن (10 ورزشکار گروه کنترل (بدون سابقه آسیب و جراحی زانو) با میانگین سنی 21/0±89/20 سال، قد 69/0±81/164 سانتی متر و جرم 92/0±8/62 کیلوگرم و همچنین 10 ورزشکار با ACLR با میانگین سنی 41/0±57/21 سال، قد 37/0±48/165 سانتی متر و جرم 76/0±56/61 کیلوگرم)، تکلیف فرود تک پا را از یک سکوی 30 سانتی متری بر روی مرکز فورس پلیت (40×60 برتک) سه مرتبه انجام دادند و تعادل خود را به مدت 20 ثانیه حفظ نمودند. تجزیه و تحلیل داده ها توسط SPSS نسخه 25 و آزمون تی مستقل در سطح معنی داری 95 درصد انجام شد (05/0≥P).
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد که میانگین شاخص کنترل پاسچر (سطح نوسان بیضی شکل) در گروه کنترل بیشتر از گروه ACLR بود. به عبارت دیگر، میانگین شاخص کنترل پاسچر در گروه کنترل 47/68 سانتی متر مربع و در گروه ACLR 08/60 سانتی متر مربع بود.
    نتیجه گیری
    اگر چه بازسازی لیگامان صلیبی قدامی نقش مکانیکی آن را ترمیم می کند، اما در بازیابی عملکرد حسی چندان موفقیت آمیز نیست؛ و این عامل ممکن است منجر به کنترل پاسچر ضعیف، عدم حس موقعیت مفصل و نهایتا آسیب ثانویه لیگامان صلیبی قدامی شود.
    کلید واژگان: بازسازی ACL, کنترل پاسچر, زنان ورزشکار}
    Hamidreza Zanguie, Rahman Sheikhhoseini *, Mohammad Yousefi, Hashem Piri
    Background and Aims
    This study aimed to compare the postural control between female athletes with and without ACL reconstruction during a single-leg landing maneuver.
    Materials and Methods
    In this cross-sectional study, twenty female athletes (10 healthy (without history of knee injuries or surgery): age=20.89±0.21 years, height=164.81±0.69 cm, weight=62.80±0.92 kg, and 10 ACLR: age=21.57±0.41 years, height=165.48±0.37 cm, weight=61.56±0.76 kg) performed a single-leg landing on a 30-centimeter platform on the center of the force plate (40×60 Bertec) and held their balance for 20 seconds. The data analysis was performed by SPSS version 25. Independent t-tests were used to examine possible between-group differences at the significance level of 95% (P ≤ 0.05).
    Results
    The results of the study showed that the mean of postural control index (Confidence Ellipse Area) in the control group was higher than in the ACLR group. In other words, the mean of postural control index was 68.47 cm2 in the healthy group and 60.08 cm2 in the ACLR group.
    Conclusion
    Although the reconstruction of the anterior cruciate ligament restores its mechanical role, it is not very successful in restoring sensory function; And this factor may lead to poor postural control, lack of sense of joint position, and finally secondary injury of the anterior cruciate ligament.
    Keywords: ACL Reconstruction, Postural control, Female Athletes}
  • اعظم درویشی، رحیم میرنصوری*، مسعود رحمتی، احسان امیری
    اهداف

    شواهد رو به رشدی نشان می دهد که شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات می توانند عملکرد استقامتی را بهبود بخشد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات بر زمان رسیدن به واماندگی و فعالیت الکتریکی عضلات زنان ورزشکار طی فعالیت دوچرخه سواری زیربیشینه بود.

    روش مطالعه

    ده زن فعال در 3 جلسه مجزا در آزمایشگاه حضور پیدا کردند. در جلسه اول، توان خروجی بیشینه اندازه گیری شد و در جلسات دوم و سوم، هر آزمودنی یک وهله فعالیت دوچرخه سواری با شدت 65 درصد توان خروجی بیشینه تا واماندگی را در شرایط استفاده از محلول کربوهیدرات یا دارونما به انجام رساند. قبل و بلافاصله بعد از انجام پروتکل تمرینی، لاکتات و گلوکز خون اندازه-گیری شد. همچنین در حین انجام پروتکل، ضربان قلب، RPE و فعالیت الکتریکی عضله پهن خارجی و راست رانی ثبت شد.

    یافته ها

    نتایج تحقیق نشان داد که زمان رسیدن به واماندگی در شرایط استفاده از محلول کربوهیدرات به شکل معنی داری نسبت به شرایط دارونما افزایش یافت (p=0.007). همچنین، میزان فعالیت الکتریکی عضله پهن خارجی در شرایط استفاده از محلول کربوهیدرات به شکل معنی داری بیشتر از شرایط دارونما بود (P=0.0001)، در حالیکه در متغیرهای فعالیت الکتریکی عضله راست رانی، گلوکز و لاکتات خون، RPE و ضربان قلب بین دو شرایط تفاوت معنی داری مشاهده نشد (p˃0.05).

    نتیجه گیری

    این نتایج نشان داد که شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات می تواند به عنوان یک استراتژی در بهبود عملکرد استقامتی زنان ورزشکار در نظر گرفته شود. همچنین، به نظر می رسد بهبود مشاهده شده ناشی از مکانیسم های عصبی بوده و به مسیرهای متابولیکی کربوهیدرات ارتباط ندارد.

    کلید واژگان: شستشوی دهان با کربوهیدرات, فعالیت الکتریکی عضله, زمان رسیدن به واماندگی, زنان ورزشکار, دوچرخه سواری زیر بیشینه}
    Azam Darvishi, Rahim Mirnasuri *, Masoud Rahmati, Ehsan Amiri
    Objectives

    A growing body of evidence suggests that carbohydrate mouth rinse (CMR) can enhance endurance performance. This study aimed to investigate the effect of CMR on time to exhaustion and muscle electromyographic activity of female athletes during one bout of sub-maximal cycling task.

    Methods

    Ten active females visited the laboratory on 3 different occasions. In the first visit, peak power output was measured and within the second and third visit, each subject completed one bout of cycling task at 65% of peak power output until exhaustion under either CMR or placebo condition. Blood lactate and glucose were measured before and immediately after the termination of the task. During the task, heart rate, RPE, and electrical activity of the right Vastus lateralis (VL) and Rectus femoris (RF) muscles were recorded within the specified time.

    Results

    The results showed a significant improvement in time to exhaustion under CMR compared to the placebo condition (p=0.007). The electrical activity of the VL muscle was significantly higher under CMR compared to the placebo condition (p=0.0001). On the other hand, no significant difference was seen in the electrical activity of the Rectus Femoris muscle, blood glucose, lactate, RPE, and heart rate between the two conditions (p˃0.05).

    Conclusion

    In conclusion, these results indicated that CMR could be seen as a strategy to boost endurance performance in female athletes. Besides, it seems that such an effect is mediated by CNS-related mechanisms rather than those related to carbohydrate metabolic pathways.

    Keywords: Carbohydrate Mouth Rinse, Muscle Electromyography, Time to Exhaustion, Female Athletes, Sub-maximal Cycling}
  • ربابه محمدی*، مژده خواجه لندی

    یکی از عوامل محرک دستگاه ایمنی استرس است و فعالیت بدنی می تواند به عنوان عاملی فشارآفرین به تغییراتی در این دستگاه منجر شود. از این رو هدف از مطالعه ی حاضر مقایسه پاسخ یک جلسه فعالیت وامانده ساز بر غلظت های ایمونوگلوبین A (s-IgA) و پروتئین تام بزاقی بازیکنان زن تیم بسکتبال و زنان غیرفعال بود. در این مطالعه ی نیمه تجربی دو گروه از بانوان30-20 ساله به عنوان آزمودنی انتخاب شدند، گروه اول15 نفر از زنان بسکتبالیست بودند که حدود 4 سال در تیم بسکتبال فعالیت داشتند، گروه دوم نیز 15 نفر از زنان غیرفعال بودند که سابقه ی تمرین منظم نداشتند. پروتکل تمرینی درمانده ساز بروس توسط آزمودنی ها انجام شد، نمونه های بزاقی قبل و بلافاصله بعد از اجرای آزمون از آزمودنی ها جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کواریانس در سطح معنی داری 0/05> Pمورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که یک جلسه فعالیت وامانده ساز غلظت s-IgA و پروتئین تام بزاقی را در زنان بسکتبالیست و زنان فعال به ترتیب به سطح معناداری (0/001=p)، (P=0/002) افزایش داده است و در مقایسه بین گروهی نیز بین غلظت ایمونوگلوبین A و پروتئین تام بزاقی تفاوت معناداری وجود داشت (0/002=p)، (P=0/003). در حالی که نسبت ایمونوگلوبین A به پروتئین تام بزاقی در این دو گروه تغییر معنی داری را نشان نداد (0/05< p). بر اساس نتایج حاصل از تحقیق حاضر می توان این گونه بیان کرد که اجرای یک جلسه فعالیت وامانده ساز باعث اختلال در دستگاه ایمنی مخاطی زنان فعال و غیرفعال نمی شود.

    کلید واژگان: سیستم ایمنی, پروتئین تام بزاقی, آزمون بروس, زنان ورزشکار, زنان غیرفعال}
    Robabeh Mohammadi *, Mozhdeh Khajehlandi

    One of the stimulants of the immune system is stress and physical activity can cause changes in this system as a stimulate factor. Therefore, the aim of the present study was to compare the response of an exhausting activity session to the concentrations of immunoglobulin-A (s-IgA) and total protein in the female players of the basketball team and inactive female. Two groups of 20-30 years old female were selected. The first group consists of 15 women of basketball players which have been active for about 4 years in the basketball team and the second group consisted of 15 people of inactive women of this city which had not regular exercises. In equal conditions, examinees performed Broth exhaustive exercise protocol and saliva samples were collected before and immediately after Broth test. Within-group data and between-group data were analyzed with the paired t-test and ANCOVA test, respectively. The results showed that in within-group comparison one session of exhausting activity significantly increased the concentration of s-IgA and total protein in both basketball players (p=0.001) and inactive women (p=0.002), There was also a significant increase in s-IgA and salivary total protein between two groups (p=0.002) (p=0.003). However, the ratio of immunoglobulin A to total salivary protein did not change significantly in these two groups. (p> 0.05).The results of the study indicate that the performance of one session exhaustive activity at the present conditions does not lead into disorder in the mucous immunity system of basketball players and inactive women.

    Keywords: immune system, salivary total protein, Woman, Athlete}
  • سهیلا مینایی*، علی اکبر جدیدیان
    خستگی طی فعالیت های ورزشی پدیده معمولی است که بر عملکرد ورزشکاران تاثیر دارد. عمل عضلات مرکزی، می تواند بر عملکرد کلی بدن و حرکت اندام های طرفی اثرگذار باشد. هدف از این پژوهش بررسی اثر خستگی عضلات مرکزی بدن روی چابکی دختران ورزشکار بود. 30 دانش آموز دختر سالم فعال در تیم های ورزشی در دو جلسه آزمون های چابکی ایلینویز، 505 و تی شرکت کردند. جلسه اول بدون شرایط خستگی و جلسه دوم آزمون بعد از انجام پروتکل خستگی برگزار شد. به منظور مقایسه داده های پیش آزمون و پس آزمون از آزمون آماری تی زوجی استفاده شد. نتایج نشان داد که خستگی عضلات مرکزی بدن می تواند موجب کاهش معنی داری در نمرات آزمون های چابکی شود (0،05>P). اندازه اثر کوهن برای آزمون های چابکی تی (0.673)، 505 (1.925) و ایلینویز (1.873) پس از ایجاد خستگی به دست آمد. با توجه به نتایج، به ورزشکاران توصیه می شود نرمش های عملکردی شبیه سازی شده فعالیت های ورزشی، شامل تمرینات ثبات مرکزی و چابکی را مد نظر قرار دهند تا خستگی آن ها را مستعد آسیب نسازد.
    کلید واژگان: ثبات مرکزی, خستگی, چابکی, زنان ورزشکار, عضلات مرکزی}
    Sohila Minaei *, Aliakbar Jadidiyan
    Fatigue is a common phenomenon during sports activities affecting athletic performance. Core muscle actions can affect performance of the whole body and extremities. The aim of this study was to investigate the effect of core muscle fatigue on female athletes’ agility. 30 healthy female students, active in sports teams, accomplished Illinois, 505 and T agility tests on two sessions. The first was held before and the second after the fatigue protocol. Within group comparisons were determined with paired t test. The results showed that core muscles fatigue can lead to significant reduction in agility tests scores (p < 0/05). Further, Cohen’s effect size value of T (d=0/673), 505 (d=1/925) and Illinois (d=1/873) agility tests suggested a moderate, and high to very high practical significance. According to the results, it is recommended to perform functional exercises simulated to sport activities; including agility and core stability exercises to prevent fatigue and injury.
    Keywords: Agility, core muscles, core stability, Fatigue, Female athletes}
  • آذر آقایاری، علی باقر نظریان، نیلوفر جوانپور *
    هدف
    سندرم درد کشککی رانی، یکی از ناهنجاری های آناتومیکی است که موجب بروز نوعی درد جلو زانو می شود. از این رو هدف از تحقیق حاضر تاثیر باند طبی و تمرین قدرتی بر حس وضعیت گیرنده های عمقی زنان ورزشکار مبتلا به سندروم درد کشککی رانی است.
    روش تحقیق: در این مطالعه، 45زن ورزشکار(سن29/185/27سال، قد43/25/166 سانتی متر، وزن82/284/70کیلوگرم) به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی تمرین قدرتی، باند طبی و ترکیبی (تمرین قدرتی و باند طبی) قرار گرفتند. اعضای گروه تمرین قدرتی به مدت6هفته، هر هفته3جلسه و هر جلسه90دقیقه، گروه باند طبی به مدت6هفته، هر هفته3جلسه با هدف اصلاح انحراف خارجی کشکک و این گروه از هر گونه فعالیت ورزشی و بدنی در طول6هفته منع شدند. شدت درد و قدرت چهارسر ران هر3گروه به ترتیب با استفاده از مقیاس VAS و دینامتر بایودکس(مدل3ساخت کشور آمریکا) که قبل و بعد از شش هفته اندازه گیری شد. داده های تحقیق حاضر با استفاده از آزمون tوابسته، ANOVA و آزمون تعقیبی(LSD) در سطح معناداری(05/0) قرار گرفت.
    یافته ها
    براساس یافته های تحقیق، پس از اجرای6هفته تمرینات قدرتی و باند طبی بر حس وضعیت گیرنده های عمقی زنان ورزشکار تفاوت معنی داری مشاهده شد(01/0 و 02/0α=). مقایسه بین تاثیر استفاده از باند طبی، تمرین قدرتی و ترکیب باند طبی و تمرین قدرتی بر حس وضعیت گیرنده های عمقی زنان ورزشکار تفاوت معنی داری مشاهده نشد(63/0α= و 009/0α=).
    نتیجه گیری
    باتوجه به نتایج تحقیق حاضر، چنین بنظر می رسد تمرینات ایزوکینتیک می تواند سبب بهبود قدرت و توان مکانیزم اکستانسوری زانو می گردد. تمرینات ترکیبی تاثیر معناداری بر حس وضعیت گیرنده های عمقی زنان ورزشکار مبتلا به سندروم درد کشککی رانی داشته از این منظر می توان به تحقیقگران پیشنهاد نمود تا در تمرینات خود از تمرینات قدرتی و ایزوکینتیک استفاده نمایند.
    کلید واژگان: تمرینات قدرتی, باند طبی, سندرم درد کشککی رانی, زنان ورزشکار}
  • فاطمه رحمانیان، ابراهیم خوشنام *
    هدف
    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر روش های کششی ایستا و پویا بر توان انفجاری و سرعت زنان والیبالیست 18 تا 30 سال شهرستان جهرم بود. آزمودنی های این تحقیق 30 نفر از زنان والیبالیست شهرستان جهرم با میانگین سنی 81/3±16/23، قد 59/4±53/167، وزن 93/7±90/61 و شاخص توده بدنی65/2±36/22 بودند که به صورت داوطبانه در این پژوهش شرکت کردند.
    روش
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی و از لحاظ هدف کاربردی بود. آزمودنی ها آزمون توان انفجاری (پرش سارجنت) و سرعت (دو 45 متر) را در سه سطح بدون کشش، کشش ایستا و کشش پویا به فاصله یک روز انجام دادند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات درون گروهی از آزمون تحلیل واریانس مکرر و آزمون تقیبی بون فرونی استفاده شد.
    نتایج
    نتایج تحقیق نشان داد که مقایسه بین میانگین توان انفجاری بدون کشش و کشش ایستا (0001/0>p)، بدون کشش و کشش پویا (0001/0>p)، کشش ایستا و کشش پویا (0001/0>p)، معنا دار بود. همچنین مقایسه بین میانگین سرعت بدون کشش و کشش ایستا (0001/0>p)، بدون کشش و کشش پویا (0001/0>p)، کشش ایستا و کشش پویا (0001/0>p)، نیز معنادار بود.
    بحث: با توجه به نتایج تحقیق تمرینات کششی ایستا با تاثیر بر حساسیت رفلکسی و فعال سازی گیرنده های عمقی باعث بازدارندگی عصبی و در نتیجه کاهش تعداد واحد های حرکتی و کاهش تولید نیرو نسبت به کشش پویا می شود . از سوی دیگر تمرینات کششی پویا با افزایش هماهنگی درون عضلانی، بهبود حس عمقی عضلات و افزایش هماهنگی بین عضلات موافق و مخالف میتواند موجب افزایش توان انفجاری و سرعت شوند.
    کلید واژگان: کشش ایستا, کشش پویا, توان انفجاری, سرعت, زنان ورزشکار}
  • فهیمه مهربانی، بهمن میرزایی، جواد مهربانی، حسین غفوری
    سابقه و هدف

    پژوهش حاضر به منظور تعیین اثر مکمل گیری کوتاه مدت کپسول سیر بر تغییرات آنزیم های بزاقی سوپر اکساید دیسموتاز و پراکسیداز، فشار خون و ضربان قلب حین و پس از یک جلسه فعالیت ورزشی روی چرخ کارسنج در دختران ورزشکار انجام شد.

    مواد و روش ها

    تعداد 10 دختر ورزشکار سالم (سن: 12/22 سال، چربی بدن: 64/23 درصد و اکسیژن مصرفی بیشینه: 27/39 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) به طور داوطلبانه و به روش کانتربالانس در دو گروه مکمل سیر (روزانه 1200 میلی گرم) و پلاسبو (روزانه 1200 میلی گرم نشاسته) تقسیم شدند. آزمودنی ها پس از 3 روز مکمل گیری، یک جلسه فعالیت استقامتی به مدت 30 دقیقه را روی چرخ کارسنج اجرا کردند.

    یافته ها

    ضربان قلب در دقایق 5 و 10 حین فعالیت در هر دو مرحله مکمل گیری نسبت به گروه پلاسبو کمتر بود. همچنین در دقیقه 10 استراحت، در گروه پلاسبو نسبت به سایر شرایط پایین تر بود. فشار خون سیستولی در پایان فعالیت در گروه مکمل پایین تر بود. آنزیم پراکسیداز بزاقی در هر دو شرایط مکمل گیری سیر و پلاسبو بعد از فعالیت نسبت به پیش از آن بالاتر و در دقیقه 30 استراحت در گروه مکمل بالاتر بود. فعالیت آنزیم سوپر اکساید دیسموتاز بلافاصله و 30 دقیقه پس از فعالیت نسبت به قبل فعالیت و قبل مکمل گیری نشان داد. مقادیر این آنزیم بلافاصله، 30 و 60 دقیقه پس از فعالیت نسبت به گروه پلاسبو بیشتر بود (05/0>p).

    نتیجه گیری

    احتمالا مکمل گیری کپسول سیر می تواند در کاهش ضربان قلب و فشار خون حین و پس از فعالیت ورزشی و افزایش آنزیم های آنتی اکسیدانی موثر باشد.

    کلید واژگان: فعالیت شدید هوازی, استرس اکسایشی, مصرف سیر, ضربان قلب, زنان ورزشکار}
    Background & Purpose

    The aim of this study was to evaluate of the short-term effects of garlic supplementation on salivary superoxide dismutase (SOD) and peroxidase (Prox) enzymes, blood pressure and heart rate during and after a cycle ergometer endurance exercise in trained female.

    Methodology

    A total of 10 volunteer female athletes (age: 22.12 yrs, body fat: 23.64%, VO2max: 39.27 ml/kg/min) randomly divided in garlic supplementation (daily 1200 mg) and placebo (daily 1200 mg starch) groups with counter-balance design. Subjects after 3 days of supplementation were performed a cycle ergometer endurance exercise for 30 minutes. The variables were assessed before and after the supplementation, during and after of exercise.

    Results

    Heart rate at 5 and 10 minutes of physical activity was significantly lower after garlic supplementation in comparison with placebo. Also at 10 minutes of recovery, heart rate was lower than in other conditions in the placebo group. Systolic blood pressure was lower in those who had consumed garlic at the end of the activity. Prox enzyme activity in terms of both garlic supplements and placebo was higher than before of activity, and at 30 minutes of recovery was higher in terms of garlic consumption than placebo. SOD increased immediately and 30 minutes after exercise in-comparison with baseline and before the exercise. Also, this enzyme showed a significant difference with placebo immediately, 30 and 60 minutes after exercise (p<0.05).

    Conclusion

    It is concluded that garlic supplementation may reduce the heart rate and blood pressure during and after exercise activity and increase some antioxidant enzymes activity.

    Keywords: Intense aerobic activity, oxidative stress, garlic, Heart Rate, trained female}
  • فرهاد رحمانی نیا، جواد مهربانی*، مهدیه زنگنه
    هدف
    افزایش سن در زنان و بروز آمنوره می تواند منجر اختلالات تغذیه ای و به دنبال آن چاقی و ناخرسندی زنان از تناسب اندام خود شود. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی رابطه بین اختلالات تغذیه ای، آمنوره و نارضایتی از شکل بدن در زنان میان سال ورزشکار و غیر ورزشکار بود.
    روش شناسی: به این منظور 434 زن (108 ورزشکار و 326 غیر ورزشکار) بین سنین 50-35 در این پژوهش شرکت کردند. داده های پژوهش به وسیله پرسشنامه های جمعیت شناسی، بررسی سابقه فعالیت ورزشی، وضعیت قاعدگی، نگرش غذایی-26 گزینه ای و مقیاس تصویری شکل بدن جمع آوری شد. قد و وزن به منظور تعیین BMI واقعی، ادراک شده و دلخواه اندازه گیری شد. داده ها با آزمون های یومان ویتنی و همبستگی اسپیرمن مورد آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد بین اختلال تغذیه و آمنوره ثانویه در دو گروه، تفاوت معنی داری وجود نداشت. در حالی که بین نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن و BMI واقعی بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده شد (05/0P<). میزان نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن در زنان غیر ورزشکار بیشتر بود (05/0P<).
    نتیجه گیری
    به طورکلی به نظر می رسد ورزش کردن می تواند در کاهش اختلالات تغذیه ای و نارضایتی از بدن برای افزایش عملکرد یا تناسب اندام نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: آمنوره ثانویه, اختلال تغذیه, شاخص توده بدن, تصویر بدنی, زنان ورزشکار}
    Farhad Rahmani, Nia F., Javad Mehrabani*, Mahdiheh Zanganeh
    Objective
    Aging in women and the incidence of amenorrhea can lead to eating disorders, obesity and dissatisfaction of their body shape.
    Methodology
    A total of 434 (108 athletes; BMI: 28.27±2.41, and 326 non-athletes; BMI: 35.11±4.13) Iranian women between 35-50 years old, participated in this study. The data were collected via a package that was consisted of questionnaires involving demographic, athletic history, menstrual pattern, eating attitude test-26, (The EAT-26 questionnaire) and female body image scale. The body mass index (BMI) was measured to compare actual, perceived and ideal body sizes Data were analyzed by Mann Whitney U and Spearman correlation.
    Results
    The finding showed that there was no significant difference between eating disorder and secondary amenorrhea between athlete and non-athlete groups; but there was significant difference between body dissatisfaction, social pressure to change weight and actual BMI between two groups (P<0.05). The most rate of body dissatisfaction and social pressure to change weight observed in non athletes women (P<0.05).
    Conclusion
    In general, it seems that exercise can reduce eating disorders and body dissatisfaction or fitness contribute to increased performance.
    Keywords: secondary amenorrhea, eating disorder, body mass index, body image, athlete females}
  • نوشین بنار*، نسرین احمدی، فریبا کریمی
    هدف تحقیق حاضر بررسی مشکلات ورزش قهرمانی زنان استان گیلان است. تحقیق حاضر بر اساس نوع هدف کاربردی و بر اساس نحوه گرد آوری اطلاعات توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه ورزشکاران زن فعال استان گیلان در سطح ملی،بین المللی، لیگ برتر و مربیان،کارشناسان ورزش ،نایب رئیسان هیاتها و داوران زن بودند. نمونه آماری شامل 300 نفر بود که به صورت هدفدار انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته ای بود که روایی آن توسط استادان و متخصصان و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ و با ضریب 0.91تایید شد. از آمار توصیفی و استنباطی( آزمونهای فریدمن ،یومن ویتنی،کروسکال والیس و تی مستقل) استفاده شد.
    نتایج نشان داد که عوامل موثر بر ورزش قهرمانی بانوان در پنج عامل اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی، فنی و شخصی شناسایی شدند. طبق اولویت بندی عامل ها ،عامل اجتماعی و اقتصادی بیشترین اولویت و عامل شخصی کمترین اولویت را داشت. همچنین در بین سطوح مختلف تحصیلی و گروه های سنی تفاوت معناداری در اولویت بندی عوامل مشاهده شد.
    زنان ورزشکار پتانسیل لازم برای رسیدن به سکو های افتخار در ورزش قهرمانی را دارند، ولی بدون یک ضامن اجرایی و رفع موانع موجود، بخصوص مشکلات اجتماعی و اقتصادی، این اهداف دست یافتنی نخواهند بود. بهبود پوشش رسانه ای وجذب حامی مالی،کاهش مشکلات اقتصادی ورزشکاران، افزایش بودجه، تغییر نگرش اجتماعی و افزایش حمایت اجتماعی از ورزش قهرمانی و همچنین الگو سازی برای دختران ورزشکار جوان میتواند در رفع مشکلات ورزش قهرمانی بانوان استان راه گشا باشد.
    کلید واژگان: زنان ورزشکار, ورزش قهرمانی, مشکلات اجتماعی, مشکلات اقتصادی, استان گیلان}
    Noshin Benar*, Nasrin Ahmadi, Fariba Karimi
    Objective
    The purpose of this research was to analyze the existing problems in female championship sports in Guilan province.
    Methodology
    It was an application research which uses descriptive-survey as its methodology. The statistical population included all active female athletes- at national, international, super league levels- in Guilan province as well as female coaches, sport experts, board deputies and referees. Statistical sample were 300 people who were chosen by self oriented way. A researcher made questionnaire which was approved by university professors and experts and was tested by Cronbach’s Alpha coefficient (α =0.91) was the data gathering tool. Descriptive and deductive statistical methods (Friedman, Mann-Whitney U, Kruskal Wallis and independent variable) were also used for data analysis.
    Results
    The results indicate that influential factors in female championship sports fall into social, economical, managerial, technical and personal categories. Prioritizing the factors, it was found out that social and economical factors have the most and personal factor has the least influence. A significant difference also exists among respondents with different educational level and age groups in prioritizing the factors.
    Conclusion
    Female athletes have the potential to highest achievements in championship sports, but only if there would be administrative support to overcome the obstacles especially social and economic ones. Improvement in media coverage, attracting sponsors, decreasing athlete's economical problems, increased budget, change in social attitude and increased social support of championship sports as well as setting an example for young female athletes can solve the issues of this sector of sports in Guilan province.
    Keywords: Female athletes, Championship sports, Social problems, Economical problems, Guilan province}
  • شادان محمدپور، رضا رجبی، الهام شیرزاد
    لیگامان صلیبی قدامی (ACL) [1] یکی از پر آسیب ترین لیگامان های زانو است. تفاوت های بیومکانیکی و عصبی-عضلانی تنه و اندام تحتانی طی اعمال ورزشی، محتمل ترین دلیل اختلاف قابل توجه نرخ بالای شیوع آسیب غیر برخوردی ACL در زنان به نسبت مردان است. هدف این تحقیق ارزیابی اثر شش هفته تمرینات ثبات مرکزی بر سینماتیک تنه شامل فلکشن رو به جلو و فلکشن جانبی در زنان ورزشکار با نقص کنترل عصبی-عضلانی تنه به منظور پیشگیری از آسیب ACL. 22 زن ورزشکار به طور تصادفی به دو گروه تمرینی (11 نفر) و کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرینی، تمرینات ثبات مرکزی را طی شش هفته انجام دادند و گروه کنترل هیچ تمرین خاصی انجام ندادند. سینماتیک تنه در پیش آزمون و پس آزمون طی فرود تک پا، با استفاده از دستگاه تحلیل حرکت ارزیابی شد. میزان فلکشن تنه در گروه تمرینی پس از شش هفته تمرین افزایش معنی داری پیدا کرد (از 08/20 تا 67/27 درجه)، اما در میزان فلکشن جانبی تنه کاهش معنی داری مشاهده نشد (314/0 P=). در تحقیق حاضر در گروه تمرینی، میزان فلکشن رو به جلو به طور معنی داری افزایش یافت. می توان این گونه بیان کرد که تمرینات ثبات مرکزی استفاده شده در تحقیق حاضر با افزایش ثبات ناحیه مرکزی بدن، احتمالا استراتژی فراخوانی عضلات این ناحیه را بهبود داده است؛ از این رو با توجه به نتایج این تحقیق می توان نتیجه گرفت که شش هفته تمرینات ثبات مرکزی در زنان ورزشکار با نقص عصبی-عضلانی کنترل تنه می تواند به کاهش عوامل خطر قابل تعدیل آسیب ACL نظیر برخی عوامل بیومکانیکی و عصبی-عضلانی منجر شود.
    کلید واژگان: تمرینات ثبات مرکزی, سینماتیک تنه, زنان ورزشکار, نقص عصبی, عضلانی کنترل تنه, آسیب لیگامان صلیبی قدامی}
    Shadan Mohammadpour, Reza Rajabi, Elham Shirzad
    The anterior cruciate ligament (ACL) is one of the most commonly injured ligaments of the knee. This study investigated the effects of core stability training on trunk kinematics including trunk flexion and lateral flexion in female athletes with neuromuscular deficit of trunk control to prevent ACL injury. Twenty-two female athletes were randomly assigned into a training group (n = 11), performing the functional stabilization training during 6 weeks, and a control group (n = 11,) without any physical training. The kinematic assessment of the trunk with motion analysis system was performed during a single-leg drop landing before and after training. After 6 weeks, the TG significantly increased the value for trunk flexion (from 20. 08 to 27.67), but there wasn’t any significant reduction in trunk lateral flexion (p=0.314). Core stability training program used in the current study successfully increased trunk flexion in training group. It can be stated that probability with increasing core stability, muscles recruitment strategy may have improved. We concluded that, 6-week training in female athletes with deficit in trunk neuromuscular control can result in reduction of modifiable risk factors of ACL injury including biomechanical and neuromuscular factors.
    Keywords: functional stabilization training, kinematics, female athletes, neuromuscular deficit of trunk control, anterior cruciate ligament injury (ACL)}
  • سیروس چوبینه، علی اکبرنژاد، محبوبه برجیان، محمدرضا کردی
    در پژوهش حاضر اثر مصرف مکمل امگا 3 بر مقدار سرمی پروستاگلاندین ای 2 پس از یک وهله فعالیت ورزشی درمانده ساز بررسی شده است. در این پژوهش 22 دانشجوی دختر ورزشکار با میانگین سنی، توده بدن و حداکثر اکسیژن مصرفی به ترتیب 78‎/0 ± 17‎/21، 32‎/2 ± 24‎/21 و 97‎/4 ± 55‎/40 به دو گروه دارونما و مکمل تقسیم شدند. گروه مکمل روزانه 1 عدد کپسول امگا 3 حاوی ایکوساپنتانوییک اسید (EPA)‎ و دکوساهگزانوییک اسید (DHA)‎ و گروه دارونما کپسول دارونما را در طول 3 هفته مصرف کردند. نمونه های خونی در ابتدا و پایان دوره مکمل سازی پیش و پس از فعالیت ورزشی درمانده ساز جمع آوری و پروستاگلاندین ای 2 سرم آنها به روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها به وسیله آنالیز واریانس دوراهه در سطح 05‎/0 P< تجزیه-وتحلیل شد. نتایج نشان داد پروستاگلاندین ای 2 پس از فعالیت بدنی افزایش داشته است (05‎/0 P<). مصرف مکمل موجب کاهش معنادار پروستا گلاندین ای 2 ناشی از تمرین شد (05‎/0 P<). یافته ها نشان می دهد که مصرف مکمل امگا 3 می تواند موجب کاهش پاسخ التهابی به فعالیت ورزشی درمانده ساز شود.
    کلید واژگان: زنان ورزشکار, پروستا گلاندین ای 2, فعالیت ورزشی, مکمل امگا 3}
    Serous Choobine, Ali Akbarnejad, Maboubeh Borjian, Mohammad Reza Kordi
    The aim of this study was to examine the effect of omega-3 supplementation on serum prostaglandin E2 in female athletes after a single bout of exhaustive exercsie. 22 female athletes (mean age 21.17±0.78 yr, body mass 21.24±2.32, VO2max 40.55±4.97) participated in study and divided into supplementation and placebo groups. Supplementation subjects daily received an omega-3 capsule containing eicosapentaenoic acid (EPA) and docosahexaenoic acid (DHA) and placebo subjects daily received a placebo capsule for 3 weeks. Blood samples were collected before and after the supplementation, before and after the exhaustive eercise. The prostaglandin E2 was measured by Eliza method. Data were analyzed by two-way analysis of variance at P<0.05. Results showed that prostaglandin E2 increased after the exhaustive exercsie (P<0.05). Omega-3 significantly decreased exercise-induced prostaglandin E2. The results of the present study suggested that consuming omega-3 can reduce inflammatory response to exhaustive exercise.
    Keywords: Athletic Women, Exercise, Prostaglandin E2, Omega, 3 Supplementation}
  • مهدیه پیرانی، حمید محبی، بابک نخستین روحی، ابوالفضل خوری
    راستای آناتومیکی اندام تحتانی به عنوان عامل خطرآفرین برای آسیب دیدگی های اندام تحتانی مطرح می شود. آزمون های عملکردی، اندازه گیری های دینامیکی هستند که اغلب برای ارزیابی عملکرد اندام تحتانی استفاده می شوند اما پژوهش های محدودی درباره نقص های عملکردی در بیماران مبتلا به پای چرخش یافته به داخل فزاینده وجود دارند. بنابراین هدف از این پژوهش، مقایسه نقص های عملکردی در زنان ورزشکار دانشگاهی مبتلا به پای چرخش یافته به داخل فزاینده است. بیست آزمودنی مبتلا به پای چرخش یافته به داخل فزاینده در این پژوهش شرکت کردند. شرایط ورود آزمودنی ها به مطالعه عبارت بودند از: عدم آسیب دیدگی در اندام تحتانی در سه ماه گذشته و نداشتن سابقه بیماری های اسکلتی – عصبی – عضلانی یا سابقه جراحی قبلی.آزمودنی ها ابتدا پرسشنامه دموگرافی را کامل کردند و سپس اندازه گیری های پروتکل شروع شد. پای طبیعی ازمودنی به عنوان پای کنترل در نظر گرفته شد. آزمون های عملکردی جهش به شکل هشت لاتین و جهش جانبی برای اندازه گیری نقص های عملکردی در هر دو پا مورد استفاده قرار گرفتند. زمان کلی آزمون با زمان سنج دستی با دقت 01‎/0 ثبت شد. افت ناوی با استفاده از تکنیک اصلاح شده برودی اندازه گیری شد. آزمون تحلیل واریانس برای مقایسه نقص های عملکردی در پای چرخش یافته به داخل فزاینده و طبیعی در پای برتر و غیربرتر آزمودنی ها مورد استفاده قرار گرفت (05‎/0 ≥ P)‎. نتایج آزمون های عملکردی نشان داد که میانگین زمان کلی عملکردی – اجرایی در پای طبیعی نسبت به پای چرخش یافته به داخل فزاینده کمتر بود و تفاوت معناداری در نقص های عملکردی بین دو طرف مشاهده شد (05‎/0 P≤). بین پای برتر و غیربرتر و همچنین تعامل بین پای برتر و غیربرتر با پای چرخش یافته به داخل فزاینده و طبیعی تفاوت معناداری ملاحظه نشد (05‎/0 P≤). یافته ها نشان داد که پای چرخش یافته به داخل فزاینده برآزمون های عملکردی پا تاثیر می گذارد.
    کلید واژگان: زنان ورزشکار, افت استخوان ناوی, _ نقص های عملکردی}
    Mahiyh Pirani, Hamid Mohebbi, Babak Nakhostin Rohi, Abolfazl Khoori
    Anatomical alignment of the lower extremity has been proposed as a risk factor for lower extremity injuries. Although, functional performance tests are dynamic tests are dynamic measures used to assess lower body function, there are limited researches on the functional performance deficits in patients with excessive pronated foot. Therefore, the aim of this study was to compare functional performance deficits in female athletes with excessive pronated foot. 20 subjects with excessive pronated foot participated in this study. Inclusion criteria consisted of no injury of lower extremities within three mounts prior to the study, no history of neuromusculoskeletal diseases, and no prior surgery. Each subject completed a demographic questionnaire, and then the measurement protocol began, with the participant’s neutral foot serving as the control. Figure 8 hop and side hop tests were used to assess the functional performance deficits in both limbs. The total time of protocol was recorded with a handheld stopwatch to the nearest 0.01 second. Navicular drop was then measured using a modified Brody technique. ANOVA test was used to compare functional performance deficits in excessive pronated and neutral feet of dominant vs. non-dominant legs (p≤0.05). The results of functional performance tests indicated that the mean of total time of functional performance was lower in the neutral foot than excessive pronated foot and a significant difference was observed in functional performance deficits between neutral and excessive pronated foot (p≤0.05). No significant difference was observed between dominant and non-dominant legs as well as in interaction between the neutral–excessive pronated feet and dominant – non-dominant legs (p≤0.05). These findings indicated the effect of excessive pronated foot on functional performance of foot.
    Keywords: Navicular Drop, Female Athletes, Functional Performance Deficits}
  • حسن دانشمندی، فرزانه ساکی
    آسیب لیگامان صلیبی قدامی (ACL) با نرخ شیوع 250000 مورد سالانه فقط در آمریکا، یکی از شایع ترین آسیب های ورزشی جهان است. زنان 2 تا 8 برابر مردان به این آسیب دچار می شوند. به نظر می رسد عوامل خطرساز عمومی و اختصاصی زیادی در بروز آسیب ACL زنان وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ناراستایی اندام تحتانی به عنوان عامل خطرآفرین درونی در زنان ورزشکار با سابقه آسیب ACL است. به این منظور 20 زن ورزشکار با سابقه آسیب ACL (میانگین سن 75/5 ±90/24 سال، قد 58/6± 05/167 سانتیمتر، وزن 58/5± 88/60 کیلوگرم و سابقه ورزشی 41/4± 70/7 سال) و 20 زن ورزشکار سالم (میانگین سن 59/5± 85/24 سال، قد 39/6 ±15/166 سانتیمتر، وزن08/6 ±20/60 کیلوگرم و سابقه ورزشی 69/3 ±7 سال) که از نظر سن، رشته ورزشی و عضو درگیر با گروه آسیب دیده همتا سازی شده بودند، در این پژوهش شرکت کردند. افت ناوی، چرخش درشت نی و زاویه Q پای چپ و راست آزمودنی ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد 90 درصد آسیب ها با ساز و کار غیربرخوردی رخ داده بودند. همچنین پارگی ACL در 85 درصد آزمودنی ها با آسیب مینیسک داخلی همراه بود. تحلیل داده ها نشان داد بین پرونیشن و چرخش داخلی درشت نی دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 P£)، اما این اختلاف در مورد زاویه Q معنی دار نبود. همچنین بین پای سالم و آسیب دیده گروه آسیب دیده از نظر متغیرهای مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P£). ازاین رو شناسایی عوامل خطرساز بیومکانیکی و به طور اختصاصی غربالگری (Screening) ورزشکارانی با افزایش پرونیشن (Hyperpronation) و چرخش داخلی درشت نی (Internal Tibial Torsion) که ممکن است آنان را مستعد آسیب های ACL سازد، ضروری است و ارائه برنامه های پیشگیرانه برای آنان از سوی مربیان لازم به نظر می رسد.
    کلید واژگان: ناراستایی, زنان ورزشکار, آسیب ACL, پرونیشن, چرخش داخلی درشت نی}
    The aim of the present study was to investigate three important mal-alignments (pronation, tibial torsion and Q angle) as risk factors in ACL tear in professional female athletes. Twenty ACL – injured females (age 24.90? 5.75 years, height 167.05? 6.58 cm, mass 60.88? 5.58 and athletic experiences 7.70? 4.41 years) and 20 uninjured females (age 24.80? 5.59 years, height 166.15? 6.39 cm, mass 60.20? 6.08 and athletic experience 7.00? 3.69 years who were the injured female's counterparts based on their age, sport field and injured limb) participated in this study. Navicular drop, tibial torsion and Q angle were measured in both limbs. Mechanism of injury was non-contact in about 90% of cases. In 17 cases (58%), a medial meniscus injury was reported. The findings showed a significant difference in pronation and tibial torsion between groups (P<0.05). These was no significant difference in Q angle between groups (P<0.05). Also there was no significant difference in lower extremity alignment between injured and uninjured limbs of ACL-injured group. Therefore, it is suggested that the biomechanical risk factors are identified and athletes with hyper-pronation and internal tibial torsion are screened as they may be predisposed to ACL injury. It is also necessary for coaches to apply corrective and prevention programs.
  • مقایسه تراکم توده استخوانی دست برتر و غیر برتر بانوان ورزشکار تیمهای ملی کشور
    مریم رحیمیان مشهدی
    هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر فعالیت دراز مدت ورزشی روی تراکم توده استخوانی (BMD) دست برتر و غیربرتر بانوان ورزشکار شرکت کننده در تیمهای ملی کشور، در رشته های تنیس، تنیس روی میز (رشته های راکتی)، شنا و ژیمناستیک (رشته های غیرراکتی)، همچنین مقایسه آن با استاندارد BMD غیر ورزشکاران جهان بود. برای این منظور، با گردآوری اعضای تیمهای ملی و گرفتن اطلاعات مورد نیاز، ورزشکاران 20 تا 25 ساله ایی انتخاب شدند که حداقل 10 سال سابقه ورزشی مستمر در یکی از رشته های مورد نظر را داشته اند. با استفاده از روش DEXA که دقیقترین روش سنجش تراکم استخوانی است، BMD استخوان زند زبرین دست برتر و غیربرتر ورزشکاران بررسی شد. همچنین، استادارد جهانی برای BMD غیرورزشکاران زن، افراد 20 تا 25 ساله را در نظر گرفت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در سطح 0.05 تحلیل شدند. یافته های تحقیق به طور خلاصه نشان میدهند، تفاوت BMD استخوان زند زبرین دو دست ورزشکاران رشته های راکتی نسبت به رشته های غیرراکتی و غیر ورزشکاران جهان، به طور معناداری بیشتر است. همچنین BMD هر دو دست بانوان تیمهای ملی کشور در بیشتر رشته های مورد نظر، از استاندارد جهانی به طور معناداری پایین تر است
    کلید واژگان: تراکم توده استخوانی, ورزشهای راکتی, ورزشهای غیر را کتی, زنان ورزشکار}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال