به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب s. kalantari

  • شیرین کلانتری*، علی شکوه‏ فر، محمدرضا خدابخش

    در این پژوهش، سنتز نانوکامپوزیت اکسید آهن/نیمه‏رسانا با خواص مغناطیسی و فتوکاتالیستی برای تجزیه آلاینده آلی می‏باشد. این نانوکامپوزیت علاوه بر داشتن کاربرد مناسب فتوکاتالیستی برای تخریب آلاینده ‏های آلی رنگی، قابلیت بازیابی و تکرارپذیری نیز به دلیل خاصیت مغناطیسی دارد. از این رو نانوکامپوزیت اکسید آهن/سولفید روی  با خاصیت فلویورسنت و سوپرپارامغناطیس سنتز و مشخصه‏ یابی شد. در مرحله اول نانوذرات اکسید آهن مغناطیسی به کمک آهن کلراید 4 و 6 آبه تهیه شد و سپس نانوکامپوزیت اکسید آهن/سولفید روی  با روش هم‏رسوبی سنتز شد. به منظور تایید فازهای تشکیل شده و محاسبه اندازه میانگین کریستالی نمونه‏های سنتز شده XRD انجام شد، نتایج این آنالیز حضور هم زمان فازهای مکعبی اکسید آهن و سولفید روی  را تایید کرد. بررسی مورفولوژی نمونه‏ های سنتز شده با کمک SEM انجام پذیرفت، تصویر SEM نانوکامپوزیت اکسید آهن/سولفید روی  را با مورفولوژی کروی نشان می‏دهد، قطر نانوکامپوزیت سنتز شده بین 50 تا nm 150 متغیر است. با بررسی تصویر میکروسکوپ فلویورسانس نانوکامپوزیت اکسید آهن/سولفید روی  تحت تابش نور UV، نور آبی رنگی از آن مشاهده شد که مشخصه خاصیت فلویورسنت نانوکامپوزیت سنتز شده است. خاصیت مغناطیسی نمونه‏ های سنتز شده توسط VSM بررسی شد. نتایج آنالیز مغناطیسی خاصیت سوپرپارامغناطیس بودن نانوکامپوزیت سنتز شده را نشان داد. با استفاده از طیف نورسنج UV-Vis کاهش پیک جذبی آلاینده رنگی مورد ارزیابی قرار گرفت و درصد حذف رنگ محاسبه شد. بعد از مدت زمان تابش لامپ UV-C (300 دقیقه) حدود 90% از رنگ ردامین-بی از محلول آبی حذف شد.

    کلید واژگان: نانوکامپوزیت, فتوکاتالیست, آلاینده رنگی, نیمه‏رسانا, مغناطیس}
  • نازنین محیط مافی، ترانه فرخ نیا*، پویا اولیایی، سعید کلانتری، سید سینا سید افسری
    سابقه و هدف
    </span>کاندیدیازیس دهان یکی از شایع ترین تظاهرات دهانی سندرم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز) است، که کیفیت زندگی بیماران را تحت تاثیر قرار می دهد</span> .</span>لذا </span>این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مکمل های غذایی پروبیوتیک بر کلونیزاسیون کاندیدا آلبیکنس (</span>C.albicans</span>) در بیماران مبتلا به ایدز انجام شد.</span></span></span></span></span>
    مواد و روش ها
    </span>این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی 30 نفر از بیماران مبتلا به ایدز با کمتر از 100 سلول</span> CD4 </span>در میلی متر مکعب که تحت درمان ضد رتروویروسی بودند، انجام شد</span>.</span> بیماران بر اساس شماره پرونده پزشکی (زوج، فرد) به طور تصادفی به دو گروه 15 نفری مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله قرص پروبیوتیک (2 قرص در روز به مدت 1 ماه) همراه با درمان ضد رتروویروسی (</span>ART</span>) دریافت کردند.</span> گروه کنترل فقط</span> ART </span>دریافت کردن</span>د.</span> 1 </span>میلی لیتر بزاق از هر بیمار در روز اول مطالعه و پس از مداخله جمع آوری شد و روی </span>Sabouraud dextrose agar</span> کشت داده شد تا تعداد کلنی های C.albicans </span>در واحدهای تشکیل دهنده کلنی در میلی لیتر </span>(</span>CFUs/mL</span>)</span> تعیین شود.</span></span></span></span></span>
    یافته ها
    </span>تعداد</span> CD4 </span>دو گروه در ابتدا یکسان بود. 9 بیمار از گروه کنترل و 8 بیمار از گروه مداخله خارج شدند.</span> بنابراین 13 بیمار (4 زن، 2 مرد در گروه کنترل و 4 زن و 3 مرد در گروه مداخله) مورد بررسی قرار گرفتن</span>د.</span> تعداد کلونی</span> C.albicans </span>در گروه آزمایش ب</span>ه </span>طور تصادفی قبل از مداخله به طور معنی داری بیشتر بود (0/038</span>=</span>p</span>، </span>40372</span>±</span>47714</span> =</span>CFUs/mL</span>). پس از مداخله، تفاوت تعداد کلنی های کاندیدا آلبیکنس بین دو گروه معنی دار نبود. در گروه شاهد، تعداد کلنی های کاندیدا آلبیکنس تغییر معنی داری نداشت. در حالی که در گروه مداخله، تعداد کلنی های کاندیدا آلبیکنس پس از مداخله به طور معنی داری کاهش یافت (به ترتیب قبل و بعد از مداخله 40372</span>±</span>47714 و 25683</span>±</span>14571، 0/02</span>=</span>p</span>)</span>.</span></span></span></span></span>
    نتیجه گیری
    </span></span>بر اساس نتایج این مطالعه، به نظر می رسد مکمل های غذایی پروبیوتیک می توانند کلونیزاسیون کاندیدا آلبیکنس را کاهش دهند. </span></span></span> </span></span></span></div>
    کلید واژگان: پروبیوتیک ها, کاندیدیازیس, ایدز}
    N Mohitmafi, T Farrokhnia*, P Olyaee, S Kalantari, SS Seyyed Afsari
    Background and Objective
    </span> Oral candidiasis is one of the most common oral manifestations of acquired immunodeficiency syndrome (AIDS). This condition affects the patients’ quality of life. This study aims to assess the effect of probiotic dietary supplements on oral Candida albicans (C. albicans) colonization in AIDS patients.</span></span></span>
    Methods
    </span> This randomized clinical trial was conducted on 30 AIDS patients with less than 100 CD4 cells per mm3</sup>, who were under anti-retroviral therapy. The patients were then randomly divided into two groups of intervention and control (n=15), based on their medical file number (even, odd). The intervention group received probiotic tablets (2 tablets/day for 1 month) along with anti-retroviral therapy (ART). The control group only received ART. One mL of saliva was collected from each patient on the first day of study and after intervention and was cultured on Sabouraud dextrose agar to quantify the number of C. albicans colonies in colony forming units/milliliter (CFUs/mL).</span></span></span>
    Findings
    </span> The two groups were initially identical in terms of CD4 count. Nine patients were withdrawn from the control, and 8 patients from the intervention group. Thus, 13 patients were analyzed (4 females, 2 males in the control group, and 4 females, and 3 males in the intervention group). The C. albicans colony count was significantly higher in the test group before the intervention (CFUs/mL=47714±40372, p=0.038). The difference in C. albicans colony count was not significant between the two groups after the intervention. In the control group, the C. albicans colony count did not change significantly (7833±1722 before, 7666±2160 after) while in the intervention group, the number of C. albicans significantly decreased after the intervention (47714±40372 before, 14571±25683 after, p=0.02).</span></span></span>
    Conclusion
    </span></span> According to the results of this study, it appears that probiotic dietary supplements can decrease C. albicans colonization.</span></span></span></div>
    Keywords: Probiotics, Candidiasis, AIDS}
  • م. العبود، ف. سلطانی، س. کلانتری

    معرفی انواع متحمل ملون به نگهداری در شرایط سرد و انتقال یکی از اهداف اصلی اصلاحگران می باشد.بنابراین شناخت بهتر از صفات فیزیولوژیکی میوه و بیان ژن های مرتبط با آن بعد از برداشت، به انتخاب انواع برتر برای نگهداری در شرایط دمای سرد انبار کمک می کند. این آزمایش جهت بررسی رفتار پس از برداشت لاین های متفاوت ملون بهمراه نتاج F1 بر اساس صفات میوه و بیان ژن های CMe-ACS1, CM-ETR1, CM-ETR2  در انبار سرد صورت گرفت. برای این منظور شش لاین اینبرد ملون برای ایجاد جمعیت  F1  تلاقی دای آلل کامل داده شدند.  بنابراین جمعیت ها از 6 والد اینبرد، 15 هیبرید مستقیم (تلاقی رفت) و 15 هیبرید تلاقی برگشتی تشکیل شده بود. بعد از برداشت میوه ها و نگهداری آنها به مدت یک ماه در انبار سرد، صفات فیزینولوژیکی کاهش سفتی، تغییر رنگ و از دست دادن وزن ارزیابی شدند. همبستگی مثبت معنی دار بین بیان ژن CMe-ACS1 و میزان ACC مشاهده شد و دو گروه مجزا بر اساس این ارتباط در کلاستر بدست آمد. بررسی بیان ژن های مورد مطالعه نشان داد که یک روند تدریجی و پیوسته در فرایند پیری وجود داشته که در ویژگی های فیزیولوژیکی پس از برداشت هم منعکس شده است.در خوشه بندی، گروه G1 کمترین بیان ژن های گیرنده اتیلن را در میان سایر گروه ها نشان دادند.گروه G1 با گروه های P3 و p4 مرتبط بودند که کمترین تغییرات فیزیولوژیک را داشتند و کارایی بهتری در شرایط نگهداری دمای سرد بروز دادند که اهمیت ملون های ایرانی  بویژه والد خاتونی را در برنامه اصلاحی ملون ها برای اهداف پس از برداشت، نشان می دهد.

    M. Alabboud, F. Soltani*, S. Kalantari

    Introducing new melon types able to endure cold storage and cold transportation is among the major goals of breeders. Therefore, providing a better understanding of the fruit physiological traits and postharvest associated genes expression can help to select the superior type for cold storage condition. This experiment was carried out to investigate the postharvest behavior of various melon lines and their F1 breeds based on fruit characteristics and their relation to the expression of CMe-ACS1, CM-ETR1 and CM-ETR2 genes during cold storage. For this purpose, six melon inbred lines were cross-pollinated to form a full diallel F1 population. Thus, the studied population constituted 6 parental lines, 15 direct hybrids, and 15 reciprocal F1 hybrids. After fruits harvest and during one month of storage, fruits firmness loss, color changes, and weight loss were evaluated. A significant positive correlation coefficient was found between CMe-ACS1 gene expression and ACC content with two distinct clusters based on this relation. Gene expression profiles referred to the presence of gradual and continuous senescence behaviors in the studied types, which was reflected in their physiological postharvest performance. G1 cluster types expressed the studied receptor genes at lower rates compared to the other groups. The G1 corresponded with P3 and P4 groups that were characterized by low physiological changes and thus better postharvest performance during cold storage. This result highlights the importance of Persian inodorus melons, generally, and the line ‘Khatouni’, specifically, in melon breeding programs for postharvest purposes.

    Keywords: Persian melon, Postharvest behavior, Senescence behaviors}
  • مریم دودانگه، سیما دامیار، سیامک کلانتری، داراب حسنی*
    در طی دو دهه گذشته ذخایر ژنتیکی با ارزشی از سیب جمع آوری و در کلکسیون سیب بومی کشور در کرج کشت و نگهداری می شود. در این پژوهش خصوصیات فنولوژیکی و پومولوژیکی 15 ژنوتیپ امید بخش سیب گزینش شده در مقایسه با دو رقم گالا و گلدن دلیشز به عنوان شاهد در سال های 1391 و 1392 در ایستگاه تحقیقات باغبانی کمالشهر در کرج مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند. تنوع قابل توجهی از نظر صفات فنولوژیکی و مرفولوژیکی در میان ژنوتیپ ها مشاهده شد. ژنوتیپهای T-R1 و SH-R زودگل ترین و ژنوتیپ B-K-KHدیرگل ترین بودند. گروه هایی از ژنوتیپ ها دارای هم پوشانی از نظر زمان گلدهی بودند و در نتیجه ژنوتیپ ها از این نظر به زودگل، میان گل و دیرگل تقسیم بندی شدند. از نظر میزان ریزش میوه قبل از برداشت، ژنوتیپ T5کمترین میزان ریزش و ژنوتیپKH-1 دارای بیشترین ریزش بود. ژنوتیپ SSBبیشترین طول میوه، قطر میوه، وزن میوه و همچنین سفتی گوشت میوه و ژنوتیپ GO-N3 کمترین مقدار این صفات را داشتند. ژنوتیپ M-N10از نظر عطر، طعم و بافت میوه و قابلیت پذیرش کلی برتر بود. شیرین ترین میوه مربوط به رقم"گلدن دلیشز" و ترش ترین میوه مربوط به ژنوتیپ T5 بود. ژنوتیپ H1-SH به همراه GO-N3 زودرس ترین ژنوتیپ ها بودند. با توجه به نتایج این پژوهش، ژنوتیپ های M-N10، M-N8 و H1-SH از لحاظ مطلوبیت کلی خصوصیات پومولوژیکی و حسی برتر از سایر ژنوتیپ ها بودند. در نهایت از میان ژنوتیپ های امیدبخش سیب مورد بررسی و ارزیابی ژنوتیپ های M-N10،M-N8 و H1-SH به عنوان ارقام جدید سیب زودرس و میان رس به ترتیب با نام های نیما، زاگرس و شمین در سال 1400معرفی شدند.
    کلید واژگان: سیب, گلدهی, زودگل, ریزش میوه, ارقام زودرس و ارقام میان رس}
    M. Dodangeh Balakhani, S. Damyar, S. Kalantari, D. Hassani *
    During the last two decades, valuable apple genetic resources have been collected and planted in the collection of native apple in Karaj, Iran. In present study, the phenological and pomological characteristics of 15 apple promising genotypes with cv. Golden Delicious and cv. Gala, as control cultivars were evaluated in Kamalshahr field station, Karaj, Iran, in 2012 and 2013. Considerable diversity for phenological and morphological traits was observed among apple genotypes. T-R1 and SH-R genotypes were the earliest flowering and B-K-KH was the latest flowering genotype. Apple promising genotypes showed overlapping for flowering time and grouped into early flowering, medium flowering and late flowering genotypes. T5 genotype had the lowest before harvest fruit drop, while KH-1 genotype had the highest fruit drop. SSB genotype had the highest fruit length, fruit diameter, fruit weight and flesh firmness, and in contrary GO-N3 genotype had the lowest values for these traits. M-N10 genotype was superior for fruit aroma, fruit taste and texture as well as overall fruit acceptability. The sweetest fruit belonged to "Golden Delicious" and the most sour fruit related to genotype T5. H1-SH genotype as well as GO-N3 were the earliest ripening cultivars. According to the results of this study, M-N10, M-N8 and H1-SH genotypes were superior in comparison with other apple promising genotypes for the overall acceptability of pomological and organoleptic characteristics. Finally, the M-N10, M-N8 and H1-SH genotypes were released in 2021 as new early and medium ripening apple cultivars with the names of Nima, Zagros and Shamin, respectively.
    Keywords: Apple, flowering, early flowering, fruit drop, early ripening cultivar, medium ripening cultivar}
  • M. Akhond, S. Kalantari, M. Sadeghinia, M. Tazeh *
    Nebkha and the plant that creates it together form a system. nebkha formation parameters have a significant effect on the transfer rate of aeolian deposits. Adequate information on nebkha will help plan more accurately and efficiently and better manage wind erosion-prone lands to identify appropriate wind erosion programs and deal with this phenomenon. This study aimed to compare regression methods and artificial neural networks to investigate the relationship between the quantitative characteristics of Tamarix and Seidlitzia Rosmarinus plant species and quantitative parameters of nebkha. The regression methods used in this study include PCR, PLS, and OLS. In this study, the plant characteristics used are plant height, length, width, and type, and morphometric characteristics include nebkha length, height, slope, and width. The number of sampling points was 80 selected randomly from nebkha in Khour va Biabanak County. 70% of the data was used for training the network and 30% for validation. According to the results of this study, the highest R2 between nebkha length and Seidlitzia Rosmarinus plant characteristics is related to the OLS method with 0.8, followed by nebkha area and width. R2 levels in the neural network were lower, i.e., 0.76. In the case of the Tamarix species, the highest R2, i.e., 0.797, is related to the characteristics of the plant with nebkha length, followed by nebkha area and width. This value is 0.78 in the neural network method. Moreover, the evaluation results of different predictive models showed that the OLS model is superior to other models.
    Keywords: Nebkha, Morphometric parameters, Tamarix aphylla, Seidlitzia Rosmarinus, ANN, regression methods}
  • سرور کلانتری، آیناز علیزاده*
    زمینه مطالعاتی

    گوشت قرمز به دلیل داشتن پروتئین بالا و کامل از ضروری ترین ترکیبات در رژیم غذایی انسان می باشد. زمینه مطالعاتی: در سال های اخیر مطالعات نشان داده اند که روش های پخت و فرآوری گوشت نه تنها در کیفیت و محتوای ماده چرب بلکه در تشدید شاخص اکسایشی آن موثرند.

    هدف

    در این پژوهش اثر نگهداری در شرایط انجماد بر گوشت ماهیچه در دو تیمار مختلف، ابتدا پخته و سپس منجمد شده (تیمار 1) و منجمد و سپس پخته شده (تیمار 2) مورد مطالعه قرار گرفت.

    روش کار

    ویژگی های فیزیکی شیمیایی نمونه ها در طول 3 دوره زمانی (روز 1، 3 و 5 ماه) مورد بررسی قرار گرفت. نمونه ای نیز بدون تیمار به عنوان نمونه شاهد در نظر گرفته شد. در تمامی ویژگی های فیزیکو شیمیایی و حسی مورد مطالعه (pH، رطوبت، چربی، پروتئین، اندیس پراکسید، تیوباربیتوریک اسید، آهن و رنگ) اثر تیمار بر روی ویژگیهای فوق الذکر در سطح اطمینان 95 درصد معنی دار بودند (05/0>P).

    نتایج

    نتایج حاصل از مقایسه میانگین داده ها نشان داد که در طول مدت نگهداری در هر دو تیمار چربی، pH و آهن به طور معنی داری (05/0>P) کاهش یافته است و میزان پروتئین، پراکسید و تیوباربیتوریک اسید به طور معنی داری (05/0>P) افزایش یافته است. نتیجه این پژوهش نشان داد که تقریبا هر دو نمونه طی 5 ماه به فساد اکسیداتیو می رسند و نگهداری در هر دو تیمار نهایتا تا 3 ماه توصیه می شود.

    نتیجه گیری کلی

    با در نظر گرفتن ویژگی های تغذیه ای که از گوشت انتظار می رود می توان گفت نمونه 1 (گوشت پخته و سپس منجمد شده) به علت حفظ بیشتر آهن و پروتئین و TBA پایین تر که نشان دهنده شدت پایین تر اکسیداسیون است نسبت به تیمار 2 (گوشت منجمد و سپس پخته شده) برتری نسبی دارد و می توان این روش را برای نگهداری گوشت پیشنهاد کرد.

    کلید واژگان: اثر فرآیند, انجماد, تیمار حرارتی, فیزیکو شیمیایی, گوشت گاو, ویژگی های کیفی}
    S Kalantari, A Alizadeh*
    Introduction

    Red meat is one of the most vital ingredients of human diet because of being an important source of protein, Further studies have proven that methods of cooking and processing of meat are effective not only on the fat, but also in increasing its oxidation index, as well. Freezing is a common practice in the meat industry because it preserves meat quality for an extended time and offers several advantages such as insignificant alterations in product dimension, and minimum deteriorations in product color, flavor, and texture. The limit of storage or shelf life of meat has been prevented from being reached by microbiological and physicochemical spoilage under conditions such as refrigeration and freezing. Today, due to the lack of time and employment of women, one of the concerns of home cooking is how to store meat. Usually the meat is kept frozen at home, and whether the meat is cooked in the frozen state or raw is one of the questions facing most women. Therefore, the purpose of this study was to compare the effect of freezing on the quality characteristics of raw and cooked meat to determine the quality characteristics of frozen and then cooked meat. In this research, effects of freezing treatment on beef was investigated in 6 replicates with two different treatments, precooked and then frozen (T1), pre-frozen first and then cooked (T2). The samples physicochemical features have been studied during 5 months of storage. A control sample was prepared without any treatment.

    Material and methods

    pH measurement, moisture content, fat, protein content and peroxide value of meat samples were all analyzed according to national Iranian standards.TBA index was measured according to the method described by AOAC (1990).Iron content was measured with a flame atomic absorption spectrometer according to national Iranian standard. Color measurement as ΔE was analyzed by image processing with Photoshop 8. Texture analyzing test was performed using a texture analyzer (Brookfield LFRA 4500, USA). In this method, the specimen was placed 2 cm in diameter on a porcupine and under a hemisphere. The test was accelerated to 1 mm / s, and the infiltration of the specimen was performed; the infiltration of the specimen and its perforation were reported at high power (Honika, 1997). Analysis of variance (ANOVA) was performed in a completely randomized design using linear plot (G.L.M) with Minitab 16 software. Comparisons of means were performed using Tukey's test at 95% confidence level. Treatments were performed in six replications.

    Results and discussion

    The treatment effect was significant on all the analyzed parameters: pH, moisture, fat, protein, peroxide, TBA and cooking loss (p < 0.05). Results of the mean comparison showed that fat, pH and iron had significantly decreased (p < 0.05), while protein content, peroxide and TBA had remarkably increased (p < 0.05) during storage. The decrease in moisture after slaughter is inevitable due to the decrease in pH (close to the isoelectric pH of proteins), the completion of ATP, and the effects of myofibrillar contractions. These factors all lead to the release of water, which subsequently releases water into the extracellular and sarcoplasmic reticulum of proteins. Water retention was less for frozen samples. Although frozen foods are microbial-resistant, they are subject to chemical changes and their enzymatic activities continue at low intensity. The reason for the decrease in fat was due to the lipid oxidation Fresh meat fat was higher than frozen meat and cooked meat. Certainly, fat removal during baking causes this decrease. Fat content of treatment 2 was higher than treatment 1 and oxidation in treatment 1 was higher. In fact, initial cooking resulted in more fat removal in treatment 1 than in post-freezing cooking (treatment 2), which also differed during the storage period, resulting in lower fat content in the fifth month. Freezing damage the structure of muscle cells by releasing lysosomal and mitochondrial enzymes, iron and other peroxidants, which increase the intensity and speed of protein oxidation. In treatment 1 due to the thermal process initially and inactivation of some enzymes, the proteolysis process is slower. However, in treatment 2, the process of proteolysis has improved. The non-frozen water portion is important in determining oxidation, since some chemical reactions can also occur during freezing storage, primary oxidation during baking, for example, can lead to secondary lipid oxidation during melting (Own & Laurier 1975). As treatment 1 was first cooked and then frozen, oxidation began at the initial heating stage and continued at a lower rate during freezing. For this reason, it had a higher peroxide index than treatment 2 overall. In the overall study, the lowest thiobarbituric acid was in control and the highest in treatment 2 (frozen and cooked) after 5 months of storage. Both treatments (1 and 2) had oxidative corruption within 5 months of storage, although the severity of treatment 2 was higher than that of treatment 1. In fact, the initial curing by enzymatically deactivating was able to reduce the intensity of oxidation during frozen storage. The results of this study showed that the amount of iron decreased significantly over time. Freezing time in particular affects the retention of vitamins and minerals. Iron is in the structure of myoglobin, denaturation leads to increased sensitivity of myoglobin to auto-oxidation and co-oxidizes with iron myoglobin oxidation (Otter et al. 2012). In texture analysis, the results showed the meat become more stiff during storage. The raw state showed more stiffness due to the effect of annealing on protein deterioration. Finally, raw meat (treatment 2) showed higher firmness after 5 months and the nearest firmness to control raw meat. Increased stiffness of meat due to lower moisture content is one of the most common problems that occur due to freezing and storing of frozen fresh meat in the meat texture (Akhtar et al., 2013). Regarding the color, treatment 2 showed less difference with the raw meat which can be concluded that the raw meat in the freezer retains its color better.

    Conclusion

    This research showed that both samples had an oxidative spoilage within 5 months, which offers not to store frozen meat more than 3 months. Considering nutritional features expected from meat, it could be concluded that sample T1 which was the meat that was first cooked and then frozen was preferred to sample T2 because of preserving more iron, protein and having lower TBA index. In sum, cooking meat before freezing is recommended.

    Keywords: Beef, Freezing, heat treatment, physicochemical, process effect, Quality}
  • م. العبود، س. کلانتری*، و ف. سلطانی

    بهبود شاخص های مربوط به پس برداشت و نگهداری در سردخانه یکی از اهداف اصلی برنامه‏های اصلاحی تولید خربزه می باشد. با توجه به رشد بازار جهانی، معرفی انواع خربزه‏ و طالبی های جدید با قابلیت انبارمانی طولانی مدت اهمیت زیادی دارد. در این آزمایش، به منظور ایجاد یک جمعیت کامل دی آلل F1، از 6 اینبرید لاین خربزه استفاده شد. میوه های برداشت شدهدر سردخانه نگهداری شدند و شاخص های مهم پس از برداشت در طول مدت نگهداری تحت مورد اررزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که برخی شاخص‏ها تحت تاثیر اثرات ژنی افزایشی مانند استحکام میان بر و مواد جامد محلول (SS) قرار می گیرند. تجزیه و تحلیل استحکام میان بر پیشنهاد کرد که این شاخص توسط اثرات ژنتیکی افزایشی و غیر افزایشی کنترل شود. تجزیه و تحلیل ترکیب پذیری عمومی (GCA) نشان داد که می توان اینبرد لاین خاتونی را در برنامه‏های اصلاحی برای تولید هیبرید خربزه با استحکام مناسب تر، کاهش تلفات انبارمانی و ماندگاری بیشتر، به عنوان والد مطلوب در نظر گرفت.

    M. Alabboud, S. Kalantari*, F. Soltani

    Improving postharvest and cold storage related indices is one of the main purposes of melon breeding programs. With regards to the growing global market, it is important to introduce new melon types with prolonged storability. In this experiment, six melon inbred lines were used to establish a full diallel F1 population. Harvested fruit was stored and the main postharvest indices were monitored during the storage period. The results showed that some indices were controlled by additive gene effects such as mesocarp firmness and Soluble Solids (SS). Mesocarp firmness analysis proposed that this index was controlled by additive and non-additive gene effects. General Combining Ability (GCA) analysis showed that “Khatouni” inbred line could be considered as a promising parent in breeding programs to produce melon hybrids with more appealing firmness, fewer cold storage losses, and a longer postharvest life.

    Keywords: Cucumis melo, Diallel, Hybrid, Inbred line}
  • فرناز خسروی، مهدی تازه، محمدعلی صارمی نایینی، سعیده کلانتری*
    دانه بندی ذرات و توزیع اندازه آن ها در علوم مختلف کشاورزی، منابع طبیعی و حتی فنی مهندسی و پزشکی دارای اهمیت است. در منابع طبیعی دانه بندی ذرات به طور سنتی با استفاده از الک های مکانیکی صورت می گیرد. از آن جا که استفاده از الک های مکانیکی نیازمند هزینه و زمان قابل توجهی است. در این پژوهش اقدام به بررسی قابلیت تکنیک های پردازش تصویر برای دانه بندی ذرات سنگ فرش بیابان شده است. بدین ترتیب که در تیپ های دشت سر لخت و اپانداژ اقدام به نمونه برداری تصادفی از سنگ فرش بیابان شد. نمونه ها به آزمایشگاه منتقل و با استفاده از سری الک های استاندارد دانه بندی شد. از نمونه های برداشت شده نیز عکس برداری شد. عکس ها با استفاده از نرم افزار های Image Processing and Analysis in Java و Geological Image Analysis Softwar تجزیه و تحلیل دانه بندی ذرات عکس برداری شده صورت گرفت. سپس نتایج به دست آمده از نرم افزار ها با مقادیر اندازه گیری شده توسط سری الک ها مقایسه شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد مقادیر به دست آمده برای دانه بندی ذرات با استفاده از نرم افزار Image j در ذرات دشت سر اپانداژ دارای همبستگی 93 و در دشت سر لخت 96 درصد با الک مکانیکی دارد. نتایج به دست آمده از همبستگی دانه بندی الک مکانیکی و نرم افزار GIAS در دشت سر اپانداژ دارای میانگین همبستگی 91٪ و در دشت سر لخت دارای همبستگی 96٪ می باشد. می توان نتیجه گرفت که استفاده از نرم افزار های مذکور، می تواند جایگزین مناسبی برای الک های مکانیکی در دانه بندی ذرات و کاهش هزینه و زمان دانه بندی باشد.
    کلید واژگان: سنگ‌فرش بیابان, دشت‌سر, پردازش تصویر, جورشدگی, یزد}
    F. Khosravi, M. Tazeh, M.A. Saremi Naeini, S. Kalantari *
    Particle-size and their distribution are important in various sciences such as: agricultural, natural resources, and even engineering and medical engineering. Using mechanical sieves requires considerable cost and time. The purpose of this study was to investigate the capability of image processing techniques for desert pavement. Thus, random sampling of desert pavement was carried out in bare and epandage pediments. Samples were transferred to the laboratory and was grading using standard sieve series. The collected samples taken were also photographed. Photos were analyzed using Image Processing and Analysis in Java and Geological Image Analysis Softwares.Then the results of the software were compared with the values measured by the sieve series. Results, show that the values obtained for particle aggregation using Image j software have a correlation of 93% in the epandage Pediment particles and 96% in the bare Pediments with mechanical sieve. Results of correlation between mechanical sieving and GIAS software in epandage pediment have an average correlation of 91% and in bare pediment has a correlation of 96%. It can be concluded that the use of these softwares can be a good substitute for mechanical sieve in particle size distribution. Using the results of this study can be effective in reducing cost and time in perform grading.
    Keywords: Desert pavement, pediment, Image Processing, Sorting, Yazd}
  • سارا کلانتری*، شکوه سادات بنی جمالی، زهره خسروی

    کودکی یکی از دوران های سرنوشت ساز و حساس زندگی انسان می باشد. در دنیایی که بسیاری از افراد بزرگسال از تفکرات غیرمنطقی و تبعات آن رنج می برند، توجه به دوره های حساس کودکی و نوجوانی برای آموزش تفکر منطقی به افراد، امری ضروری به نظر می رسد. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان(P4C) در کاهش تفکرات غیرمنطقی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان بروجن انجام شده است. برای انجام این امر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، دو کلاس انتخاب گردید سپس از هر کلاس 15 نفر به صورت تصادفی انتخاب شد و با روش جایگزینی تصادفی، یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل انتخاب گردید. این دو گروه در یک طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. بدین صورت که پس از اجرای پیش آزمون بر روی هر دو گروه، برنامه آموزش فلسفه برای کودکان به مدت 15 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد. در پایان هر دو گروه در پس آزمون شرکت نمودند. به منظور کنترل اثرات پیش آزمون، داده های حاصل از این پژوهش به روش تحلیل کوواریانس(ANACOVA) مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج این تحلیل نشان داد برنامه فلسفه برای کودکان به طور معناداری تفکرات غیرمنطقی را در گروه آزمایش کاهش داده است. این کاهش معنادار در تمام خرده مقیاسهای پرسشنامه تفکرات غیر منطقی کودکان ونوجوانان به جز خرده مقیاس عدم تحمل در برابر ناکامی های کاری نیز مشاهده شد.

    کلید واژگان: تفکرات غیرمنطقی, فلسفه برای کودکان, دانش آموزان دختر}
    S Kalantari*, Sh Banijamali, Z Khostavi

    Childhood is one of the most crucial and important stages throughout the life. In the world in where many adult individuals suffer from irrational thoughts and their consequences, attention to sensitive age of childhood is important for educating rational thoughts. This survey was conducted aimed to survey effectiveness of implementing philosophy education to children on reduction of irrational thoughts in 6th year students in Brujen. For this, two classes were selected by cluster random sampling. Then 15 students were randomly selected for each class and one class was determined as experimental group and the other was labled as control group through random replacement method. The two groups were surveyed and compared in pre-test and post-test plan in a way in which after implementing pre-test on both groups, 15 sessions of philosophy education to children were held for experimental group. At the end, both groups attended in post-test. In order to control effects of pre-test, data of this survey were analyzed by covariance. Findings showed that philosophy program for children has significantly reduced irrational thoughts in experimental group. This meaningful reduction has been observed in all minor-scales of children’s non-rational thoughts questionnaire except lack of tolerance against work failures.

    Keywords: Irrational thoughts, Philosophy for children, Female students}
  • سهیلا کلانتری، میترا حکمت افشار *، لیلا جویباری، اکرم ثناگو، رسول محمدی
    مقدمه

    رفتارهای زیانبار در محیط های کاری افزایش پیدا کرده است. رفتارهای نامحترمانه و بی حرمتی عوارض طولانی مدتی بر عملکرد فرد دارند. این مطالعه با هدف تعیین رفتارهای محیط کاری و همبستگی آن با مشخصات جمعیت شناسی از دیدگاه پرستاران شاغل در بیمارستان های آموزشی شهر گرگان انجام شد.

    مواد و روش ها

    در مطالعه ای توصیفی-همبستگی، 232 نفر پرستار شاغل در دو بیمارستان آموزشی گرگان در سال 1390 شرکت کردند. گردآوری داده ها توسط «مقیاس رفتارهای نامحترمانه پرستاری»، (Nursing Incivility Scale (NIS انجام شد. اعتبار این مقیاس از طریق اعتبار محتوا و پایایی آن با استفاده از آلفاکرونباخ 86/0 مورد تایید قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی، با نرم افزارSPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نمره کل رفتارهای نامحترمانه از دیدگاه پرستاران 89/3 از 5 نمره لیکرت بود. بیشترین رفتار نامحترمانه در پرستاران در ارتباط و تعامل با پزشکان و کمترین آن در تعامل پرستاران با سوپروایزر مشاهده شده است. بین نوع استخدام و سن با رفتارهای نامحترمانه ارتباط معنی داری مشاهده شد(04/0P=) و (02/0P=). بین اشتغال در بخش های مختلف بیمارستان و رفتارهای نامحترمانه پرستاری ارتباط معنی داری دیده شد(02/0P=). به طوری که بیشترین رفتار نامحترمانه با امتیاز (43/4) در بخش اورژانس و کمترین رفتار نامحترمانه با امتیاز (71/2) در بخش زنان گزارش شد.

    نتیجه گیری

    رفتارهای نامحترمانه در میان پرستاران می تواند بر کیفیت خدمات ارائه شده توسط پرستاران موثر باشد. لذا توجه به عواملی که منجر به رفتارهای نامحترمانه در محیط کار پرستاران می شود ضروری است.

    کلید واژگان: رفتار, بی حرمتی, محیط کاری, پرستار, رفتار نامحترمانه}
    S. Kalantari, M. Hekmatafshar, Lm Jouybari, A. Sanagoo, R. Mohammadi
    Introduction

    Incivility behavior and violence have long-term complication on individual performance. These behaviors cause complex issues at workplace in the nursing profession and lead to embarrassment and threats of nurses and patients health and endanger the climate. The aim of this study was to determine workplace behaviors and its correlation with demographic characteristics، perspective of nurses in teaching hospitals in Gorgan.

    Materials And Methods

    In this descriptive - correlational study، 232 nurses who employed at two hospitals in Gorgan were participated. Data collected by «Nursing Incivility Scale»، «(NIS)». Validity of this scale was approved with face validity and reliability through test–retest (Cronbach''s alpha=0. 86). Data were analyzed using ANOVA and linear regression models with SPSS/16.

    Findings

    The total score of incivility from the perspective of nurses was 3. 89 of 5. 00 likert. The most incivility behavior score was reported with physician interacting and the lowest was observed in the interaction of nurses with a supervisor. There was a significant correlation between age and type of employment with incivility behaviors ((P=0. 04) and (P=0. 02) respectively. Similarly، the correlation between working in type of hospital ward and incivility behaviors was significant (P=0. 02). The highest score of incivility behavior reported in the emergency ward was 4. 43 from 5 and the lowest in genecology ward was 2. 71 from 5.

    Conclusion

    Incivility behaviors among nurses can affect the quality of services provided by them. Therefore، considering factors that lead to incivility in nursing workplace is necessary.

    Keywords: Behavior, Violence, Workplace, Nurses, Incivility, Disrespect}
  • رامین کفاشی الهی*، غفور موسوی، سجاد حجازی، میرهادی خیاط نوری، سبحان کلانتری
    خارخاسک (Tribulus tertestris)  گیاه گل زا است که به طور سنتی به عنوان محرک میل جنسی استفاده می شود. مطالعات نشان داده اند که عصاره خارخاسک (TTE) غلظت خونی تستسترون را افزوده و آثار افزاینده میل جنسی ایجاد می نماید. هر چند این عصاره امروزه به عنوان یکی از مهم ترین اجزای تشکیل دهنده داروهای آفرودیازیک می باشد، ولی اطلاعات مشخصی در ارتباط با آثار هیستولوژیک آن بر بیضه در مصرف طولانی مدت وجود ندارد. هدف مطالعه حاضر تعیین اثرات تجویز خوراکی و طولانی مدت دوز معمول (mg/kg 10)و دوز (mg/kg  20) از عصاره خارخاسک بر وزن بدن، هیستولوژی و وزن بیضه، در موش های صحرایی بود تا بتوان آثار احتمالی منفی آن را در موارد مصرف افراطی دارو تخمین زد. بدین منظور 30 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد Sprague Dawley به طور تصادفی انتخاب و به سه گروه تقسیم شدند که به ترتیب، شاهد (گروه C)، دز mg/kg10 عصاره (گروه A) و دز  mg/kg20 عصاره (گروه B) را یک بار در روز به مدت 8 هفته دریافت کردند. حیوانات در روز اول وزن کشی شدند و در روز آخر نیز  بی هوش گردیده و مجددا وزن کشی شده و بیضه سمت چپ همه گروه ها به روش جراحی باز برداشته و وزن بیضه به همراه و بدون اپیدیدیم اندازه گیری شد. مقاطع هیستوپاتولوژی از بافت بیضه ها به روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ایوزین و تریکروماسون جهت مطالعات ریزبینی آماده شد. در برش های تهیه شده، قطر لوله های اسپرم ساز، ضخامت لایه اپیتلیالی، طول فضای بینابینی و ضخامت کپسول بیضه، مورد بررسی قرار گرفت. همه مراحل تحقیق به صورت کور انجام گردید. جهت تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. مقدار 05/0p< برای تعیین سطح معنی دار بودن بین گروه ها در نظر گرفته شد. نتایج حاصله افزایش معنی داری را در وزن گروه A و کاهش معنی داری را در وزن موش های گروه B در مقایسه با گروه C نشان داد. توزین بیضه ها افزایش وزن معنی داری را در در گروه A نشان داد ولی تفاوت معنی داری مابین وزن بیضه گروه C با B برآورد نگردید. بررسی میکروسکوپیک گروه B حضور لوله های اسپرم ساز چروکیده و کاهش تعداد سلول های اسپرماتوگونی را مشخص نمود. اسپرماتوسیت اولیه و اسپرماتوزویید ها در مقایسه با گروه A و C تعداد کمتری داشتند و تخریب لوله های اسپرم ساز در گروه  Bکاملا واضح بود. عروق زیر کپسولی ضخیم و منتشر بوده و همه پارامترهای مذکور در دو گروه دیگر طبیعی بودند. نتایج نشان می دهند که مصرف افراطی عصاره خارخاسک به مدت 8 هفته می تواند به آثار تخریبی در سیستم تناسلی موش های صحرایی بیانجامد که می تواند مشکلات باروری برای جنس نر پیش آورد.
    کلید واژگان: خارخاسک, بیضه}
    R Kaffashi Elahi *, GH Mouasvi, S Hejazi, M.H Khayat Nouri, S Kalantari
    Tribulus terrestris (TT) is a flowering plant, traditionally being used as an aphrodisiac agent. Studies shown that TT extract increases testosterone levels and produces aphrodisiac effects. Nowadays is a major ingredient of most aphrodisiac drugs but there is no document about its testicular pathology in long term use. The purpose of our study was to identify the effects in rats of oral TT on body weight, testicular histopathology and weight at normal and double doses to presume its probable negative effects in human while using exaggerated for long period of time. 30 male mature SD rats were used, kept in individual cages, fed with standard ration and water ad libitum, divided into 3 groups (G); c, a and b received placebo and oral doses of 10 and 20 mg/kg of TT, SID for 8weeks .Rats were weighted at day 1, and At the end of the study, all were weighted, anaesthetized and the left testis excised. Testicular weigh with and without epididymis was recorded then histopathologic slides prepared with H&E and Masson trichrome, and focused on seminiferous tube diameter, epithelial layer thickness, interstitial space length, testicular capsule thickness. All stages of the experiment were conducted as blind. Data statistically analyzed by variance analysis (ANOVA) and Tukey test, at a significance level of 5% (p<0.05). Results showed a significant body weight gain in G-a and body weight loss in G-b. Testis weighting showed a significant increase in G-a, but there was no significant difference between G-c and b. Microscopic examination of G-b showed, shrunken seminiferous tubes and spermatogoni cells were lower in population. Primary spermatocyte and spermatozoids, in comparison with groups’ c and b, in lower concentration, destruction of seminiferous tubes group b. Sub cortical vessels were thickened and distributed. All parameters in other two groups were normal. Results indicate that exaggerated use of TTE over 8 weeks may result in destructive effects on male genital system in rats which may in turn induce male fertility problems. The use of TTE with caution is suggested. Further research to evaluate effects on fertility, sperm count, reproductive status is indicated.
    Keywords: Tribulus tertestris, Testis, Histopathology}
  • مریم ربیعی، زهرا محتشم امیری، سعید کلانتری، حسین حسن نیا
    مقدمه

    دیابت از بیماری هایی است که سیستم های مختلف بدن، از جمله مخاط دهان را درگیر می کند. در رابطه با شیوع انواع ضایعات مخاطی دهان در بیماران مبتلا به دیابت، توافق نظر وجود ندارد. لذا بر آن شدیم تا بررسی بیشتری در این زمینه انجام دهیم. هدف از این مطالعه بررسی ضایعات پاتولوژیک بافت نرم در دهان بیماران دیابتی و همچنین بررسی سوزش و خشکی در دهان این بیماران به تفکیک نوع دیابت و وضعیت کنترل دیابت می باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه به روش توصیفی تحلیلی با معاینه ی دهان 468 بیمار دیابتیک شناخته شده مراجعه کننده به درمانگاه غدد در تابستان سال 1384 صورت گرفت. اطلاعات دموگرافیک بیماران به همراه اطلاعاتی از بیماری های سیستمیک همراه، میزان HbA1C و طول مدت ابتلا در پرسشنامه از پیش تهیه شده ثبت گردید. با انجام معاینات بالینی ضایعات بافت نرم و انواع ضایعات قارچی مشخص گردید. جهت اندازه گیری سوزش دهان در افراد شاکی از روش VAS استفاده شد و خشکی دهان آنها به صورت سابژکتیو توسط سوالات از پیش استاندارد شده بررسی شد. اطلاعات آماری توسط نرم افزار SPSS Ver10 و با استفاده از آزمون مجذور کای وLogistic Regression test انجام شد.

    نتایج

    34 بیمار مبتلا به دیابت نوع I و 434 بیمار مبتلا به دیابت نوع II بودند، (میانگین سنی 77/984/47 سال). فراوانی کل ضایعات کاندیدایی در این بیماران 4/15% بود که به ترتیب: استوماتیت ناشی از دنچر 3/5%, انگولارکیلیتیس 1/4%، مدیان رومبوئید گلوسیتیس 5/1% آتروفی پاپی های زبان 5/4% بوده است. فراوانی کلی ضایعات غیر وابسته به کاندیدا 1/20% بود که شامل زبان شیاردار 5/10%, زبان جغرافیایی 9/7% لیکن پلان 7/1% بود. 2/6% از بیماران از سوزش دهان شکایت داشتند. که میانگین سوزش اندازه گیری شده 98/148/3 می باشد. 6/15% افراد از خشکی دهان شکایت داشتند در آزمون رگرسیون لجستیک نوع دیابت بر روی استوماتیت دنچر, ترک گوشه لب و آتروفی پاپی زبان و سطح HbA1C بر روی ترک گوشه لب، سوزش و خشکی دهان و همچنین طول مدت بیماری بر روی سوزش و خشکی موثر بوده است(P

    کلید واژگان: ضایعات دهان, دیابت وابسته به انسولین, دیابت غیر وابسته به انسولین, سوزش دهان, خشکی دهان}
    M .Rabiei, Z. Mohtasham Amiri, S .Kalantari, H .Hassannia
    Introduction

    Diabetes can affect organs including the oral mucosa. There is a disagreement about the prevalence of oral mucosal disease in diabetic patients. We therefore decided to investigate more about that. The aim of this study was to determine the prevalence of soft tissue pathologies by assessing burning mouth and xerostomia in diabetic patients on the basis of type of diabetes and control status of diabetes.

    Methods

    This descriptive, analytic study was done by visiting 486 known diabetic patients who were referred to the Endocrine Clinic in summer of 2005. Their demographic information with history of systemic diseases accompanied by the amount of HbAIC and duration of disease was recorded in their questionnaire. Diagnosis of oral lesions was done by clinical examination. Burning mouth was assessed by visual analog scale in persons who suffered and subjective xerostomia was evaluated by standard questionnaire. Data collection was done by software SPSS 10, and statistical analysis was done by X2 and logistic regression test.

    Results

    In this study, 34 patients were type I and 434 were type II patients with mean age of 47.84±9.77 years. Frequency of all candidasis lesions was 15.4% which included denture stomatitis 5.3%, angular cheilitis 4.1%, median rhomboid glossitis 1.5%and papillary atrophy of tongue 4.5%. Frequency of non-candidal lesions was 20.1%, which included fissured tongue 10.5%, geographic tongue 7.9% and lichen planus 1.7%. 6.2% of patients suffered from glossodyna. 15.6% of patients had xerestomia. By logistical regression test, we found that type of diabetes affects denture stomatitis, angular cheilitis, tongue atrophy and amount of HbA1c.

    Conclusion

    All of the pathologies were greater in type I than type II diabetes patients. Level of HbA1c had an important role in appearance of oral lesions and level changes can cause problems in the mouth. Thus, patients should maintain their oral hygiene and control their glucose regularly

    Keywords: Oral lesions, IDDM, NIIDM, Burning mouth, Xerostomia}
  • عباس درجانی، آرزو عطارختایی، کاوه فرخیان، عبدالرسول سبحانی، سعید کلانتری
    مقدمه

    دیابت یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک است که عوارض آن همه اعضاء بدن از جمله پوست را درگیر می سازد. برخی از علایم جلدی به عنوان کلید تشخیصی و ظن بالینی برای دیابت یا عوارض آن به کار می روند و تشخیص به موقع آنها می تواند از لطمات شدیدتر به بیمار مثل پای دیابتی جلوگیری کند.

    هدف

    هدف این تحقیق، تعیین شیوع علایم جلدی در بیماران دیابتی بوده است.

    روش کار

    مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی با نمونه گیری غیراحتمالی آسان بر روی 351 بیمار دیابتی مراجعه کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان رازی رشت طی سالهای 80 1379 انجام شده است. براساس لیستی از بیماریهای پوستی مرتبط با دیابت، بیماران معاینه کامل جلدی شدند و در موارد مشکوک از آزمایشات پاراکلینیک کمک گرفته شد. در این مطالعه فراوانی انواع ضایعات جلدی به تفکیک نوع دیابت، سن، جنس و مدت دیابت مورد بررسی قرار گرفت و تحلیل توسط آزمون t و کای دو انجام شد.

    نتایج

    از بیماران دیابتی مورد مطالعه 1/70% ضایعه جلدی داشتند و اکثر افراد مبتلا به ضایعه جلدی (65%) بالاتر از 45 سال بودند. تفاوت معنی دار بین ابتلا به ضایعه جلدی و جنس (درگیری بیشتر مردان) و همچنین بین مدت ابتلا به دیابت و وجود ضایعه جلدی دیده شد. تفاوت قابل توجه ای بین ابتلا به ضایعه جلدی و نوع دیابت یا سن وجود نداشت. عفونتهای جلدی شایعترین بیماری پوستی بودند (6/28%) که در بین آنها علل قارچی (24%) شایعتر از عوامل باکتریال بودند. چهار نوع از ضایعات جلدی دیگر با فراوانی بیشتر از 10% به ترتیب عبارت بودند از Skin Tag (8 /25%)، خارش (8/23%)، سردی و رنگ پریدگی اندام تحتانی (4/19%) و درموپاتی دیابتی (6/13%).

    نتیجه گیری

    نتیجه اینکه بنظر می رسد شیوع تظاهرات جلدی خصوصا بیماریهای عفونی در بیماران دیابتی نسبتا‏ زیاد است، لذا آشنایی پرسنل گروه پزشکی و آموزش بیماران در مورد علایم شایع جلدی خصوصا علل عفونی و تشویق برای رعایت مسایل بهداشتی باید مدنظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: تظاهرات پوستی, دیابت شیرین, همه گیرشناسی}
    A .Darjani *, A .Attar khataie, K. Farrokhian, A .Sobhani, S .Kalantari
    Introduction

    Diabetes millitus is one of the most common disorders that its complications involved every organ such as skin. Some of skin Conditions can be regarded as cutaneous markers of diabetes while others are related to its characteristic complications such as vascular disorders or peripheral neuropathy. Early diagnosis and treatment of skin disorders can prevent other serious complications such as diabetic foot.

    Methods

    Thus, with the aim of detecting the prevalence of cutaneous manifestations of DM, we examined 351 diabetic patients that consecutively attending the outpatient diabetes clinic at the Razi hospital in Rasht in 2000–1, on the basis of complete dermatological examination in a analytic descriptive convenience non-probability sampling study. We made use of paraclinic examinations in suspicious cases. We studied the relation of cutaneous manifestations to type of DM, age, sex and diabetes duration. Analysis was performed by Chi–square and t test.

    Results

    Diabetic skin manifestations were detected in 70.1% diabetic patients. Majority of patients with skin lesions were older than 45 years (65%). Our study showed significant difference between involvement by skin lesions and duration of DM (p=0.001) and sex (male>female) (p=0.01). This study did not show significant difference between involvement by skin lesions and age, and type of DM. Infection (28.6%) was the most common finding followed by skin tag (25.8%), pruritus (23.8%), pallid and cool skin on distal extremities (19.4%) and diabetic dermopathy (13.6%). Among skin infections, the most common were fungal infections (24%).

    Conclusion

    Thus, in this study skin lesions were common in DM patients and the most frequent cutaneous manifestations were infections (especially fungal infections). For these reasons, education and special attention to medical staff and patients and searching practical approach to early diagnosis and treatment of skin lesions seem to be necessary.

    Keywords: Diabetes Mellitus, Epidemiology, Skin Diseases}
  • سعید کلانتری، ماه طلعت نفرآبادی، فریدون عزیزی
    سابقه و هدف

    شیوع کم کاری تیروئید و اختلالات رشد ذهنی در مناطق کمبود ید افزایش نشان می دهد. از آنجا که شیوع کم کاری تیروئید در افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی در ایران مشخص نیست، این بررسی در 2003 نفر ساکنین آسایشگاه معلولین ذهنی تهران انجام شد.

    مواد و روش ها

    پس از تکمیل پرسشنامه برای هر فرد، معاینه بالینی و نمونه خون جهت اندازه گیری 4T و 3T و TSH اخذ شد. غلظت هورمونها با روش رادیوایمونواسی توسط کیتهای تجارتی اندازه گیری شد.

    یافته ها

    295 نفر (17%) دارای گواتر درجه Ib، 136 نفر (7/6%) گواتر درجه II و 16 نفر (8/0%) گواتر درجه III بودند. غلظت 4T بین g/dl 5/4-1/4 در 5/1%، 4-1/3 در 7/1%، 3-1/2 در 6/0% و کمتر از 1/2 در 1/0% معلولین ذهنی دیده شد. 53 نفر (65/2%) دارای TSH بیش از mU/I 5بودند که اکثریت (15/2%) آنها TSH بین 5 تا 10 داشتند. در 10 نفر TSH بیشتر از mU/I10 بود و سه نفر نیز با تشخیص قبلی کم کاری تیروئید لووتیروکسین مصرف می کردند. در کل شیوع افزایش TSH بالاتر از mU/I5، 79/2% و افزایش TSH بالاتر از mU/I10، 64/0% بود. 76 نفر (8/3%) از معلولین مبتلا به مونگولیسم بودند که 7 نفر (9/7%) آنها کم کاری تیروئید داشتند.

    نتیجه گیری و توصیه ها: 

    این بررسی شیوع نسبتا بالای کم کاری تیروئید در معلولین ذهنی را نشان می دهد. علاوه بر کنترل اختلالات ناشی از کمبود ید، غربالگری کم کاری تیروئید برای کاهش معلولین ذهنی ضروری است.

    کلید واژگان: عقب افتادگی ذهنی, کم کاری تیروئید}
    S .Kalantari, M .Napharabadi, F .Azizi
    Background

    Hypothyroidism and associated mental disorders are prevalent in iodine deficient regions. Since the prevalence of hypothyroidism is unknown in mentally retarded patients in Iran the present study was carried out over 2003 patients hospitalized in Tehran institutes.

    Materials and methods

    Following the physical examination and filling the questionnaire, blood samples were obtained for measuring T4, T3, and TSH. Radioimmunoassay technique was used for this purpose.

    Results

    Among 2003 candidates, 295(17%) had goiter of grade lb, whereas grade II and grade III goiter were reported in 136(6.7%) and 16(0.8%) of the cases, respectively. T4 level was reported as below: 4.1- 4.5 ug/dl in 1.5%, 3.1- 4 in 1.7%, 2.1- 3 in 0.6%, and below 2.1u.g/dl in 0.1% of the mentally retarded patients. 53(2.65%) had TSH level of more than 5mU/l, where most of them (2.15%) had TSH level of 5-10 mU/1. TSH>10mU/l was recorded in 10 cases. 3 patients were received levothyroxine due to previously diagnosed hypothyroidism. 76(3.8%) cases were found to have mongolism, where 7(7.9%) of them had hypothyroidism.

    Conclusion

    Results have revealed the relatively high prevalence of hypothyroidism in mentally retarded patients. Controlling iodine deficiency disorders as well as screening hypothyroidism seems to be necessary for eliminating mental disorders.

    Keywords: Mental disorders, Hypothyroidism}
سامانه نویسندگان
  • دکتر سجاد کلانتری
    کلانتری، سجاد
    دانش آموخته دکتری تاریخ اسلام، گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد
  • سعید کلانتری
    کلانتری، سعید
  • دکتر شاهین کلانتری
    کلانتری، شاهین
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال