به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « labor induction » در نشریات گروه « پزشکی »

  • مهدیه سادات حسینی پور، زهرا ثقفی*، مرضیه لری پور، محسن رضائیان
    مقدمه

    در چندین مطالعه تاثیر گل مغربی و روغن کرچک بر نمره بیشاپ و پیامدهای زایمانی بررسی شده، ولی مقایسه آنها مورد سوال است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر گل مغربی و روغن کرچک همزمان با القاء لیبر بر نمره بیشاپ و برخی پیامدهای زایمانی در زنان باردار انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده سه سوکور در سال 1398 بر روی 114 زن باردار مراجعه کننده به زایشگاه نیک نفس رفسنجان انجام شد. افراد به دو گروه مداخله تخصیص یافتند. گروه مداخله اول دو عدد کپسول 1000 میلی گرمی گل مغربی خوراکی و گروه دوم 6 عدد کپسول روغن کرچک خوراکی همزمان با القاء لیبر دریافت کردند. اطلاعات نمره بیشاپ و پیامدهای زایمانی با استفاده از پرونده بیمارستانی جمع آوری و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تحلیل واریانس در اندازه گیری های مکرر، کای اسکویر و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمره بیشاپ 2 ساعت بعد از القاء در گروه گل مغربی و روغن کرچک به ترتیب 69/1±36/5 و 42/1±02/5 (542/0=p) و 4 ساعت بعد از القاء 58/1±63/7 و 94/1±32/7 (492/0=p) بود که اختلاف آماری معنی داری نداشتند. مقایسه اختلاف میانگین داخل هر کدام از گروه های کپسول گل مغربی و روغن کرچک معنی دار بود (001/0>p). دو گروه از نظر نمره بیشاپ، نوع زایمان، نمره آپگار، دقیقه اول و پنجم، طول مرحله اول و دوم لیبر اختلاف آماری معنی داری نداشتند (05/0<p).

    نتیجه گیری

    گل مغربی و روغن کرچک در مقایسه با هم بر آمادگی سرویکس و پیامدهای بارداری همزمان با القاء لیبر اختلاف آماری معنی دار نداشتند، لذا کاربرد یکی بر دیگری برتری ندارد.

    کلید واژگان: القاء لیبر, رسیدگی سرویکس, روغن کرچک, روغن گل مغربی, نمره بیشاپ}
    Mahdiyeh Sadat Hoseinipour, Zahra Saghafi *, Marziyeh Loripour, Mohsen Rezaeian
    Introduction

    In several studies, the effect of evening primrose and castor oil on bishop score and delivery outcomes have been investigated, but comparing their effects is questionable. This study was performed with aim to compare the effect of oral castor oil and evening primrose at the same time with induction of labor on Bishop score and some delivery outcomes in pregnant women.

    Methods

    This triple-blind randomized clinical trial study was performed in 2019 on 114 pregnant women referring to Niknafs maternity hospital of Rafsanjan. The subjects were randomly divided into two intervention group. The first intervention group received two capsules of 1000 mg of evening primrose and the second received 6 capsules of castor oil concurrently with labor induction. Bishop's score information and delivery outcomes were collected using the hospital records. Data were analyzed by SPSS software (version 16) and analysis of variance in repeated measures, Chi-square, and independent t-tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The mean and standard deviation of evening primrose and castor oil in each group were effective on the bishop score two hours after induction (5.02 ± 1.42, 5.36 ± 1.69, respectively) (P=0.542) and four hours after induction (7.32 ± 1.94, 7.63 ± 1.58, respectively) (P=0.492) and the difference was statistically significant. Comparison of mean differences within each group of evening primrose capsules and castor oil was significant (P<0.001). There was no statistically significant difference between the two groups in terms of bishop score, type of delivery, Apgar score, first and fifth minutes, length of first and second stage of labor (P>0.05).

    Conclusion

    There was no statistically significant difference between evening primrose and castor oil on cervical ripening and pregnancy outcomes at the same time as labor induction, therefore, the use of one is not superior to the other.

    Keywords: Bishop Score, Caster oil, Cervical Ripening, Evening Primrose Oil, Labor induction}
  • عطیه محمدزاده وطنچی، لیلا پورعلی*، صدیقه آیتی، سارا میرزائیان، حسن مهراد مجد، عذرا رشیدنژاد
    مقدمه

    یکی از مشکلات مهم در حیطه مامایی، القاء زایمان در وضعیت نامناسب برای سرویکس است. استفاده از میزوپروستول با بهبود شرایط سرویکس می تواند به کوتاه شدن مدت و موفقیت زایمان کمک کند. در مورد تاثیر پروپرانولول بر روی سیر زایمان نیز مطالعاتی به نفع کوتاه شدن زمان زایمان منتشر شده است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر میزوپروستول و پروپرانولول با میزوپروستول به تنهایی در القاء زایمان انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور از آبان 1396 تا شهریور 1398 بر روی 70 زن باردار مراجعه کننده به زایشگاه های بیمارستان های دانشگاهی مشهد انجام شد. افراد به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه 25 میکروگرم میزوپروستول زیرزبانی هر 6-4 ساعت تا 6 دوز به همراه پلاسبو داده شد و در گروه دیگر میزوپروستول با دوز و روش گروه اول به همراه دو دوز قرص پروپرانولول 20 میلی گرم خوراکی با فاصله 4 ساعت تجویز شد. مدت زمان فاصله شروع تجویز دارو تا شروع انقباضات موثر، شروع فاز فعال و زایمان در دو گروه مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تی، کای اسکویر و در صورت لزوم از روش های نان پارامتریک معادل استفاده شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین فاصله شروع اینداکشن تا بروز انقباضات موثر در دو گروه تفاوت معنی داری نشان نداد (05/0<p). میانگین فاصله شروع اینداکشن تا شروع دیلاتاسیون 4 سانتی متر بین دو گروه (082/0=p) و میانگین فاصله شروع اینداکشن تا زایمان بین دو گروه از نظر آماری معنی دار نبود (108/0=p). عوارض زایمان نیز در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (397/0=p). میانگین آپگار دقیقه اول و پنجم بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (به ترتیب 715/0=p و 819/0=p).

    نتیجه گیری

    مصرف پروپرانولول تاثیری در کاهش فاصله القاء تا زایمان و کاهش سزارین نداشته و تغییری در پیامدهای نوزادی و عوارض مادری ایجاد نمی کند. عوارضی از قرص پروپرانولول شامل برادی کاردی، افت فشارخون و خواب آلودگی مشاهده نشد.

    کلید واژگان: القاء زایمان, پروپرانولول, میزوپروستول}
    Atieh Mohammadzadeh Vatanchi, Leila Pourali *, Sedigheh Ayati, Sara Mirzaeian, Hassan Mehrad Majd, Azra Rashidnejad
    Introduction

    One of the important issues in obstetrics is labor induction in the inappropriate conditions of the cervix. Misoprostol improves the condition of the cervix and shortens the duration of the labor and help in delivery sucess. Some studies have been published on the effect of propranolol on labor process in favor of shortening the labor. Therefore, this study was performed with aim to compare the effect of propranolol plus misoprostol with misoprostol alone on labor induction.

    Methods

    This double-blind clinical trial study was performed from November 2017 to September 2019 on 70 pregnant women referred to the maternities of Mashhad University Hospitals. The subjects were randomly divided into two groups. One group received 25 micrograms of sublingual misoprostol every 4-6 hours up to 6 doses plus a placebo capsule, and the other group received misoprostol with the same dose and method of the first group plus two doses of oral 20mg Propranolol tablet with interval of 4 hours. The interval between drug administration with onset of effective contractions, and onset of active phase and delivery were evaluated and compared in the two groups. Data were analyzed by SPSS statistical software (version 16). T-test and chi-square test were used to compare the groups, and equivalent non-parametric methods were used if necessary.

    Results

    Mean interval of induction onset to effective contractions did not show any significant difference between the two groups (P=0.394). There was no significant difference between the two groups in the mean interval of induction onset to 4cm dilatation (P=0.82) and the mean interval of induction onset to delivery (P=0.108). Delivery complications showed no significant difference between the two groups (P=0.397). There was no significant difference between the two groups in the mean first and fifth minute Apgar score (P=0.715 and P=0.819, respectively).

    Conclusion

    Propranolol use had no effect on decreasing the induction to delivery interval and reducing cesarean rate. Also, it didn’t cause changes in neonatal outcomes and maternal complications. There were no side effects of propranolol tablets, including bradycardia, hypotension, and drowsiness.

    Keywords: Labor induction, Misoprostol, Propranolol}
  • مقدمه

    زایمان تنها درمان قطعی برای اختلالات پرفشاری خون در حاملگی است. بنابراین، آماده سازی سرویکس و القاء زایمان برای به دست آوردن نتایج مطلوب با اهمیت هستند.

    هدف

    این کارآزمایی تصادفی کنترل شده به منظور مقایسه آثار میزوپروستول زیرزبانی و کاتتر فولی در آماده سازی سرویکس و القاء زایمان در میان بیماران مبتلا به پره اکلامپسی یا پرفشاری خون حاملگی انجام شد.

    مواد و روش ها

    تعداد 144 بیمار مبتلا به پره اکلامپسی، فشار خون بارداری که در سال 1394 و 1395 به بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی مشهد ارجاع شده بودند، و اندیکاسیون ختم بارداری داشتند به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول (72 نفر)، قرص میزوپروستول به صورت زیرزبانی با دوز 25 میکروگرم به فاصله هر 4 ساعت تا حداکثر 6 دوز تجویز شد. در گروه دوم (72 نفر)، کاتتر فولی به قطر 16 فرنچ از طریق سوراخ داخلی سرویکس در رحم قرار گرفت و با cc 60 سالین استریل پر شد.

    نتایج

    بین دو گروه تفاوت معناداری از نظر مشخصات دموگرافیک، امتیاز بیشاپ اولیه و اندیکاسیون ختم بارداری وجود نداشت. مدت زمان از آغاز مداخله تا آماده شدن سرویکس (پیامد اولیه) (2/8 در برابر 6/14 ساعت 0/0p <)، مدت زمان از آغاز مداخله تا زایمان واژینال (5/15 دربرابر 9/19 ساعت، 0/0p <)، میزان زایمان واژینال در کمتر از 24 ساعت (9/63% در برابر 40%، 03/0 p=) در بین گروه میزوپروستول و سوندفولی بطور چشمگیری متفاوت بود. در بین دو گروه تفاوت معناداری از نظر نیاز به اکسی توسین (12/0 p=)، آپگار نوزادان (84/0 p=) و میزان بستری نوزادان در (78/0 p=)NICU وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    این کارآزمایی نشان داد که تجویز میزوپروستول یه صورت زیرزبانی در مقایسه با کاتتر فولی، می تواند با کاهش زمان آماده سازی سرویکس و سایر پارامتر های مرتبط با زایمان واژینال همراه باشد. این رژیم میزوپروستول عوارض مادری قابل توجهی نداشت.

    کلید واژگان: پره اکلامپسی, القاء زایمان, میزوپروستول, حاملگی}
    Sedigheh Ayati, Elahe Hasanzadeh, Leila Pourali*, Mohammadtaghi Shakeri, Atiye Vatanchi
    Background

    Delivery is the only definite cure for hypertensive disorders. Therefore, cervical ripening and labor induction are important to achieve favorable outcomes.

    Objective

    This Randomized Control Trial (RCT) is aimed to compare the effects of sublingual misoprostol and Foley catheter in cervical ripening and labor induction among patients with preeclampsia or gestational hypertension.

    Materials and Methods

    A total number of 144 women with preeclampsia or gestational hypertention with indication of pregnancy termination, who were referred to academic hospitals of the University of Medical Sciences in Mashhad, Iran, between March 2015 and December 2016, were randomly divided into two groups. In group one (n = 72), 25 μg of misoprostol tablet was administrated sublingually every 4 hr up to six doses. In group two (n = 72), a 16F Foley catheter was placed through the internal cervical os, inflated with 60 cc of sterile saline.

    Results

    There were no significant differences between groups regarding the demographic characteristics, primary bishop score, and pregnancy termination indication.
    The cervical ripening time (primary outcome) (8.2 vs 14.2 hr, p < 0.00), induction to delivery interval (15.5 vs 19.9 hr, p < 0.00), and vaginal delivery before 24 hr (63.9% vs 40%, p = 0.03) were significantly different between the two groups. There was no significant difference between groups in view of oxytocin requirement (p = 0.12), neonatal Apgar score (p = 0.84), or neonatal intensive care unit admission (p = 78).

    Conclusion

    This trial showed that the application of sublingual misoprostol, compared to the Foley catheter, can reduce cervical ripening period and other parameters related to the duration of vaginal delivery. This misoprostol regimen showed inconsiderable maternal complications.

    Keywords: Preeclampsia, Labor induction, Misoprostol, Pregnancy}
  • فاطمه ملاح*
    مقدمه
    موفقیت القای زایمان عمیقا به وضعیت سرویکس وابسته است. روش های مختلفی در مامایی مدرن جهت القای رسیدگی سرویکس وجود دارد که از آن جمله پروستاگلندین های داخل واژن و ابزارهای مکانیکی نظیر کاتترهای ترانس سرویکال را می توان نام برد. گرچه پیشتر مطالعات فراوانی این دو روش را در سرویکس های نارس مقایسه کرده اند، بررسی های بیشتری که منحصر به زنان نولی پار باشد، لازم است. هدف از این مطالعه بررسی کارایی قرص میزوپروستول داخل واژن و کاتتر فولی ترانس سرویکال جهت القای رسیدگی سرویکس در بیماران نولی پار است.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، 120 زن نولی پار کاندید القای زایمان در دو مرکز آموزشی-درمانی الزهرا و طالقانی تبریز طی مدت 17 ماه بررسی شدند. تمامی موارد دارای حاملگی های تک قلوی زنده با نمایش سر و ترم (≥37 هفته)، امتیاز بی شاپ زمان پذیرش کمتر یا مساوی 4، پرده های سالم و نتایج تست غیراسترسی واکنشی بودند. این بیماران بطور تصادفی در دو گروه میزوپروستول داخل واژن (25 میکروگرم، 59 نفر) یا کاتتر فولی سایز 16F بصورت ترانس سرویکال (60 نفر) دریافت نمودند.
    یافته ها
    در تمامی موارد القای موفق در یک مرحله (یعنی القای موفق پس از دریافت دوز منفرد میزوپروستول یا خروج خودبخود کاتتر فولی طی 12 ساعت از جایگذاری)حاصل شد و از سایر روش ها مثل سنتوسینون استفاده نشد. میزوپروستول از نظر فاصله بین القاء تا رسیدگی سرویکس بطور معنی داری موثرتر بود (59/3±16/15 ساعت در برابر 59/1±30/18 ساعت؛ 001/0>p). از سوی دیگر تاکی سیستول در در گروه میزوپروستول بطور معنی داری شایع تر بود (4/25 درصد در برابر 0 درصد؛ 001/0>p). دو گروه از نظر میزان سزارین مشابه بودند (3/37 درصد در گروه میزوپروستول؛ 30 درصد در گروه کاتتر فولی؛ 40/0=p). در مقایسه دو گروه تفاوت معنی داری از نظر تغییرات امتیاز بی شاپ (54/0±90/1 واحد در ساعت در گروه میزوپروستول در برابر 74/0±89/1 واحد در ساعت در گروه کاتتر فولی؛ 95/0=p) و عوارض متفرقه وابسته به بارداری و جنین نظیر آلودگی مایع آمونیوتیک با مکونیوم، کندگی جفت/خونریزی، آتونی/هیپرتونیستی رحم، تاکیکاردی/برادی کاردی جنینی، و آپگار نوزادی وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    میزوپروستول داخل واژن در القای رسیدگی سرویکس در زنان نولی پار موثرتر از جایگذاری ترانس سرویکال کاتتر فولی است.
    کلید واژگان: رسیدن سرویکس, القای زایمان, کاتتر فولی, میزوپروستول داخل واژن}
    F. Mallah*
    Background
    The success of labor induction is extremely dependent on the state of the cervix. There are various methods available in modern obstetrics practice for ripening the cervix, such as intravaginal prostaglandins and mechanical devices like transcervical catheters. Although plenty of studies have already compared the two methods for the unripened cervices, more studies are warranted in nulliparous patients only. This study aimed to compare the efficacy of intravaginal misoprostol tablets with transcervical Foley catheter for cervical ripening in nulliparous patients.
    Methods & Materials: In this randomized clinical trial, 120 nulliparous candidates for labor induction were recruited from two teaching centers in Tabriz within a 17-month period of time. All the enrolled cases had a live singleton fetus with cephalic presentation at term (≥37 weeks), on-admission Bishop Score≤4, intact membranes and reactive non-stress test results. They were randomly assigned to two equal age-matched groups receiving either intravaginal misoprostol (25 microgram, n=59), or transcervical insertion of 16F Foley catheter (n=60).
    Results
    One time successful induction (i.e. successful induction after a single insertion of misoprostol, or expulsion of transcervical Foley catheter within 12 h of insertion) was achieved in all the patients without employment of other methods such as use of syntocinon. Misoprostol was more effective in terms of induction-to-cervical ripening interval (15.16±3.59 h vs. 18.30±1.59 h; p
    Conclusion
    Intravaginal misoprostol is more efficacious than transcervical insertion of Foley catheter for cervical ripening and induction of labor in nulliparous women.
    Keywords: Cervical Ripening, Labor Induction, Foley Catheter, Intravaginal Misoprostol}
  • Fatemeh Laloha, Negin Mahboob Asiabar, Ameneh Barikani, Farideh Movahed, Ezzatossadat Haj Seyed Javadi
    The use of corticosteroids is one of the methods put forward for the strengthening and speeding up the process of labor. After identification of glucocorticoid receptors in human amnion, the role of corticosteroids in starting the process of labor has been studied in numerous studies. The purpose of this study was to determine the effect of intravenous Dexamethasone on preparing the cervix and on labor induction. A randomized, clinical, and double – blind trial was conducted on 172 women divided into a control and an experimental group. The inclusion criteria were that they had to be primparous, in or before the 40th week of pregnancy, and with Bishop scores (B.S.s) of or lower. The exclusion criteria were diabetes, preeclampsia, macrosomia, twin pregnancy, rupture of the membrane (ROM), breech, and women suffering from background diseases. The B.S.s of the women was measured in charge of the study, and each woman was intravenously injected with eight milligrams of Dexamethasone or eight milligrams of distilled water. Four hours after the injections, the B.S.s of the participants was measured, and they were put under the conditions of labor induction using oxytocin. Information was collected in checklists A and B. The patients were compared with respect to B.S., the time the induction started, the average interval between the start of induction and the beginning of the active phase of childbirth, and the average length of time between the start of the active phase and the second stage of childbirth.The first and five minutes Apgar scores of the two groups of women were compared. The frequencies, the means, and the standard deviations were calculated using the SPSS – 16 software, and analysis of the results was performed with the Student’s t- test and the chi-square test with P<0.05. There were no statistically significant differences between the two groups in terms of their age, period of pregnancy, and B.S. at the start of the study. The average B.S. of women four hours after the injections with Dexamethasone was 5.9 ± 1.57 and the corresponding figure for women in the control group was 4.6 ± 1.72. These figures were significantly different at P<0.001. The average interval between labor induction and the start of the active phase in the group injected with Dexamethasone was significantly less than that of the control group 2.87±0.93 versus 3.80± 0.93 at P<0.001). The average duration of the active phase of the second stage of childbirth was 3.47±1.10 hours in the experimental group and 3.6 ± 0.99 hours in the control group at P<0.49. These two figures were not significantly different. The Apgar scores of the first and fifth minutes after the birth of the children of the two groups of women were not significantly different. It was found that intravenous Dexamethasone improves the Bishop score of the cervix and thus causes softening of the cervix and reduces the length of time between labor induction and the start of the active phase of childbirth.
    Keywords: Dexamethasone, Labor induction, Duration of labor}
  • مریم یوسفی جدیدی، نورالسادات کریمان، سارا جام بر سنگ، حسن لاری
    سابقه و اهداف
    حاملگی طولانی مدت یکی از مهم ترین معضل های مامایی است که با پیامدهای مادری و جنینی مانند القای زایمان، مرگ و میر پری ناتال و افزایش میزان سزارین همراه است. در حال حاضر از روش های مختلفی برای پیشگیری از حاملگی طولانی مدت استفاده می شود. از جمله ی این روش ها می توان به روش های دارویی، مکانیکی و جراحی اشاره نمود. تاکنون روشی که صددرصد فاقد عوارض جنینی و مادری باشد، گزارش نشده است. تحقیق های اخیر نشان داده است که مصرف میوه ی خرما می تواند در شروع و پیشرفت زایمان اثرگذار باشد، به علاوه در قران کریم، احادیث و روایات به مصرف خرما در دوران بارداری، زایمان و پس از آن سفارش شده است. از این رو، پژوهش حاضر، با هدف تعیین تاثیر مصرف میوه ی خرما بر شروع زایمان در زنان نخست زای مراجعه کننده به مرکزهای منتخب پژوهش در شهر سمنان، در سال1392 انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شاهددار است که بر روی 110 زن باردار نخست زا و سن بارداری 38 هفته انجام شده است. نمونه های پژوهش ابتدا به صورت مبتنی بر هدف انتخاب شدند و سپس بر اساس تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. به گروه مداخله، از سن حاملگی 38 هفته برای مصرف یک هفته، 49 دانه ی خرما داده می شد و از نمونه های پژوهش خواسته شد تا شروع دردهای زایمانی، روزانه هفت دانه خرما مصرف نمایند. اما در گروه کنترل، مداخله یی صورت نگرفت. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم های مصاحبه، مشاهده، معاینه، فرم ثبت حرکت های جنین و یادداشت خوراک بود. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss نسخه ی 18 و آزمون های آماری توصیفی و کمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری، 05/0p< در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    یافته های این پژوهش نشان داد میانگین طول مدت بارداری در گروه مداخله 16±4/39 و در گروه کنترل، 21±12/40 هفته بود. بین دو گروه مداخله و کنترل از نظر شروع زایمان اختلاف معنی داری مشاهده شد(001/0p<). دیلاتاسیون و افاسمان دهانه ی رحم در زمان پذیرش، در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، به طور معنی داری بیش تر بود(0001/0p= و 001/0 =p).
    نتیجه گیری
    نتیجه های این پژوهش نشان داد که مصرف خرما می تواند راهکاری موثر در شروع خودبه خودی زایمان، جلوگیری از حاملگی طولانی مدت و کاهش نیاز به القا باشد.
    کلید واژگان: خرما, حاملگی طولانی مدت, القای زایمان, شروع زایمان}
    Maryam Yousefy Jadidi, Nourossadat Kariman, Sara Jam Bar Sang, Hassan Lari
    Background And Objectives
    Post term pregnancy is one of the important problems in obstetrics which are associated with both mother and fetus outcomes, such as labor induction, prenatal morbidity and mortality and increased rate of cesarean delivery. The aim of this study was to determine the effect of consumption date fruit on spontaneous labor in nulliparous women in selected research centers was carried out in 1392.
    Materials And Methods
    This study was a randomized clinical trial was performed on 110 nulliparous pregnant women with gestational age of 38 weeks of pregnancy. Volunteer pregnant women were randomly allocated into two groups: the intervention and one control group. The intervention group consumed 49 dates for one week,(7dates daily) but there was normal care in the control group. Research tools including interview, observation, examination and food record. Collected Data were analyzed using computer software 18spss and descriptive and quantitative statistical tests. Significance level of p<0/05 was considered.
    Results
    The findings showed that the average length of pregnancy in the intervention and control groups was 39/4 ± 16 and 40/12 ± 21 weeks, respectively. Between the intervention and control groups was significant difference in the onset of labor (P <0/001). Dilatation and effacement of the cervix at the time of admission in the intervention group was significantly higher than the control group (P=0/001, P=0/0001).
    Conclusion
    This study showed that the consumption of date fruit can be an effective way to prevent prolonged pregnancy and reduce the need for induction.
    Keywords: Date palm, spontaneous labor, Post term pregnancy, labor induction}
  • فریبا کهنمویی اقدم، معصومه آقامحمدی، خانم معصومه رستم نژاد
    پیش زمینه و هدف
    یکی از روش های غیردارویی که احتمالا باعث شروع درد زایمان می شود روغن کرچک است. علیرغم استفاده گسترده از روغن کرچک در حرفه مامایی، مطالعات محدودی به صورت رسمی در ارتباط با کارآیی و ایمنی آن گزارش شده است، بر همین اساس این مطالعه باهدف تعیین اثر روغن کرچک خوراکی بر شروع درد زایمان انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی بود که روی 100 خانم باردار مراجعه کننده به بیمارستان علوی اردبیل انجام گرفت. نمونه ها به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به گروه مداخله 60 میلی لیتر روغن کرچک خوراکی داده شد و گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکرد. سپس نوع زایمان و میزان شروع دردهای زایمانی با استفاده از آزمون های آماری کای- دو، تست دقیق فیشر و تی بررسی شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد اگرچه تعداد سزارین در گروه مداخله به طور مشخصی کمتر از گروه کنترل بود ولی ارتباط معنی داری بین نوع زایمان و مصرف یا عدم مصرف روغن کرچک مشاهده نشد (21/0P=). همچنین تعداد زنانی که به دنبال مصرف روغن کرچک دارای انقباضات رحمی شده بودند در گروه مداخله بیش از گروه کنترل بود ولی آزمون کای- دو ارتباط معنی داری را بین دو گروه، تشخیص نداد (07/0P=).
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به یافته های پژوهش، مصرف روغن کرچک خوراکی روش قطعی برای شروع دردهای زایمانی در زایمان های ترم محسوب نمی شود.
    کلید واژگان: القای زایمان, روغن کرچک, نوع زایمان}
    Dr Fariba Kahnamoyiagdam, Dr Masoumeh Aghamohammadi Masoumeh Rostamnejad
    Background and Aims
    One of the non-drug methods of induction of labor is the castor oil. Despite the wide use of castor oil in the profession of midwifery, few studies regarding its efficacy and safety have been reported. This study was conducted to determine the effect of castor oil on labor pain.
    Materials and Methods
    This randomized clinical trial study was performed on 100 pregnant women. Samples were randomly divided into two groups. The case group was given 60 ml of castor oil and the control group received nothing. Then the onset of labor and mode of delivery were studied by using Chi square and Fisher exact tests.
    Results
    The results showed although the normal delivery in case group was slightly higher than control group, but no significant correlation was found between the two groups (P= 0/21). The number of women with uterine contractions in the case group was higher than control group, but the chi square test did not detect significant differences between the two groups (P=0/07).
    Conclusion
    According to these findings, castor oil is not considered as a definitive method for onset of labor at delivery term.
    Keywords: Castor oil, Delivery, Labor induction}
  • Fedyeh Haghollahi, Soghra Khazardoost, Sedigheh Hantoushzadeh, Mohammad Mehdi Naghizadeh, Batool Rashidi
    Objective
    This study was conducted with the aim to investigate and compare Iranian produced and foreign oxytocin for use in induction of labor.
    Materials And Methods
    This random clinical trial was conducted on a population of 198 pregnant women with live fetus and cephalic presentation and conditions conducive to induction of labor, monitored by obstetricians and gynecologists. They were randomly divided into group A (n=99) received 10 units of Syntocinon (Novartis Pharma Canada) in 500 cc Ringer lactate, and group B (n=99) received 10 units of Oxytip (Caspian Tamin Company Iran) in 500 cc serum, who entered the study to commence induction, by signing written consent. Study variables such as induction indications (post-term, ruptured membranes, diabetes, and. .), induction duration, duration of the 1st and the 2nd stages of labor, and delivery method; as well as labor outcomes like hyper-stimulation of uterine, postpartum bleeding, 5-minute Apgar score, and infant’s birth weight; and neonatal outcomes (admission to NICU, oxygen and intubation) were assessed for the two groups by a trained midwife and registered in the patient’s questionnaire. Data were analyzed in SPSS software using statistical tests: t-test, Chi-square, and Mann-Whitney.
    Results
    Two groups were similar in demographic variables such as; age, BMI, parity, education. There was no significant difference regarding to obstetric and gynecologic characteristics such as: gestational age, dilatation, effacement, and fetal positioning, as well as the indication for labor induction when the study began. After intervention, variables including: induction duration, duration of the 1st and the 2nd stages of labor, delivery method; and labor outcomes such as: hyper-stimulation of uterine, postpartum bleeding, 5-minute Apgar score, and infant’s birth weight; and neonatal outcomes (admission to NICU, oxygen and intubation), in the two groups, were found to be the same (P<0.05). Mean oxytip dosage needed was less than that of oxytocin to reach for appropriate pain (P=0.042).
    Conclusion
    The two drugs in terms of labor induction and neonatal complications had similar outcomes and the locally made drug with a lower dosage appears to produce the desired outcome.
    Keywords: Induction, Oxytocin, Labor Induction, Oxitip}
  • میترا بهرشی، جمیله نظام زواره*، الهه مصداقی نیا، طیبه هاشمی، سید غلامعباس موسوی، مهرداد مهدیان
    سابقه و هدف
    القای زایمان جهت ختم حاملگی در خانم های حامله ترم که سرویکس نامطلوب دارند، از سال ها قبل مورد توجه بوده است. لامیناریا و میزوپروستول از داروهایی هستند که بدین منظور استفاده می شوند. هدف از این مطالعه مقایسه بین این دو دارو بود.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی دو سوکور بر روی 100 خانم 45-18 سال با حاملگی ترم و تک قلو با سرویکس نامناسب انجام شد. نمونه ها به طور تصادفی به دو گروه 50 نفره دریافت کننده لامیناریا و میزوپروستول تقسیم شدند. به گروه اول 25 میکروگرم میزوپروستول واژینال تجویز شد. گروه دوم لامیناریا اینتراسرویکال تک دوز دریافت کردند. دو گروه از نظر زمان القا تا فاز فعال زایمان، زمان القا تا زایمان، تغییر دیلاتاسیون در 6 ساعت اول تجویز دارو، موارد منجر به سزارین، دیسترس جنینی، دفع مکونیوم، و هیپر استیمولیشن رحمی مورد مقایسه قرار گرفتند.
    نتایج
    تغییر در دیلاتاسیون سرویکس در 6 ساعت اول بعد از تجویز دارو در گروه لامیناریا 4/4 برابر گروه میزوپروستول بود (001/0= P). به لحاظ زمان شروع القا تا فاز فعال و زمان شروع القا تا زایمان بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. فراوانی سزارین در گروه میزوپروستول بیشتر بود (017/0= P). هیپراستیمولیشن رحمی نیز در گروه میزوپروستول بیشتر اتفاق افتاد که این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود. و در گروه میزوپروستول استفاده از اکسی توسین در ادامه سیر لیبر از لامیناریا کمتر بود (0001/0> P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد لامیناریا می تواند داروی ایمن و مناسب تری نسبت به میزوپروستول باشد. با این حال پیشنهاد می شود مطالعات با تعداد نمونه بیشتری انجام گردد.
    کلید واژگان: لامیناریا, میزوپروستول, القای لیبر, حاملگی ترم}
    Mitra Behrashi, Jamileh Nezam, Zavareh *, Elaheh Mesdaghinia, Tayebeh Hashemi, Sayyed Gholam Abbas Mousavi, Mehrdad Mahdian
    Background
    Labor induction for terminating pregnancy in term parturients with unripe cervix has been concerned for many years. Laminaria and misoprostol have routinely been used for labor induction. This study aimed to compare the efficacy of laminaria and misoprostol for a successful labor induction.
    Materials And Methods
    In this double-blind clinical trial، 100 singleton term parturients (age 18-45) with unripe cervix were randomly allocated into two equal groups: Laminaria and misoprostol. First group received misoprostol (25 µg/vaginal) and the second group a single dose of laminaria intracervically. Both groups were compared for induction time to the active phase of labor، induction time to the delivery، dilatation changes during the first 6 hours after drug administration، cesarean delivery rate، fetal distress، meconium staining and uterine hyperstimulation.
    Results
    During the first 6 hours after drug administration، the cervical dilatation changes in the laminaria group were 4. 4 times more than the misoprostol group (P=0. 001). There was no significant difference between the two groups in induction time to active phase of labor and induction time to delivery time. The cesarean frequency rate in the misoprostol group was higher than that in the laminaria group (P=0. 017). Uterine hyperstimulation was more common in the misoprostol group than the laminaria one and the difference was statistically significant. During the labor process، rate of oxytocin administration in the misoprostol group was lower than the laminaria group (P<0. 0001).
    Conclusion
    Laminaria seems to be more effective and safer than the misoprostol for cervical ripening; however، for better results further studies with a larger sample size are recommended.
    Keywords: Laminaria, Misoprostol, Labor induction, Term pregnancy}
  • فریبا کهنمویی اقدم، معصومه آقامحمدی*، معصومه رستم نژاد
    زمینه
    یکی از روش های غیردارویی که احتمالا باعث شروع درد زایمان می شود استفاده از روغن کرچک است. علیرغم استفاده گسترده از روغن کرچک در حرفه مامایی، مطالعات محدودی به صورت رسمی در ارتباط با کارآیی و ایمنی آن گزارش شده، برهمین اساس این مطالعه با هدف تعیین اثر روغن کرچک خوراکی بر شروع درد زایمان انجام گرفت.
    روش کار
    پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی بود که روی 100 خانم باردار با سن بارداری 41 هفته یا بیشتر مراجعه کننده به بیمارستان علوی اردبیل انجام گرفت. نمونه ها به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. به گروه مورد 60 میلی لیتر روغن کرچک خوراکی داده شد و گروه شاهد هیچ دارویی دریافت نکرد. سپس نوع زایمان و میزان شروع دردهای زایمانی با استفاده از آزمون های آماری کای- دو و تست دقیق فیشر بررسی شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد اگرچه تعداد سزارین در گروه مورد به طور مشخصی کمتر از گروه شاهد بود ولی ارتباط معنی داری بین نوع زایمان و مصرف یا عدم مصرف روغن کرچک مشاهده نشد (21/0P=). همچنین تعداد زنانی که به دنبال مصرف روغن کرچک دارای انقباضات رحمی شده بودند در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود ولی آزمون کای- دو ارتباط معنی داری را بین دو گروه، تشخیص نداد (07/0P=).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های پژوهش، مصرف روغن کرچک خوراکی روش قطعی برای شروع دردهای زایمانی در زایمان های ترم محسوب نمی شود.
    کلید واژگان: القای زایمان, روغن کرچک, نوع زایمان}
    Fariba Kahnamoyiaghdam, Masoumeh Aghamohammadi *, Masoumeh Rostamnejad
    Background
    One of the non-drug methods of induction of labor is the castor oil. Despite the wide use of castor oil in the profession of midwifery, few studies regarding its efficacy and safety have been reported. This study was conducted to determine the effect of castor oil on labor pain.
    Methods
    This randomized clinical trial study was performed on 100 pregnant women. Samples were randomly divided into two groups. The case group was given 60 ml of castor oil and the control group received nothing. Then the onset of labor and mode of delivery analyzed using Chi-square and Fisher exact tests.
    Results
    The results showed that, although the normal delivery in case group slightly was higher than control group, but no significant correlation was found between the two groups (P=0/21). The number of women with uterine contractions in the case group was higher than control group, but the chi-square test did not detect significant differences between the two groups (P=0/07).
    Conclusion
    According to these findings, Castor oil is not considered definitive method for onset of labor at term delivery.
    Keywords: Labor Induction, Castor oil, Delivery Type}
  • ناهید قنبرزاده، محمد نجفی سمنانی*، علی نجفی سمنانی، فاطمه نجفی سمنانی
    زمینه و هدف
    اکسی توسین با هدف القا و یا تقویت زایمان یکی از شایع ترین داروهای مورد استفاده در مامایی است. مطالعات اخیر نشان می دهند که اکسی توسین در بیش از 50% خانم های در حال زایمان استفاده می شود. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر روش های درمانی اکسی توسین با دوزهای کم و زیاد بر پیامدهای زایمانی بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی یک سو کور روی 120 زن حامله که اندیکاسیون القای زایمان داشتند انجام گرفت. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 60 نفره با دوز بالا (6 میلی واحد در دقیقه) و دوز پایین (5/2 میلی واحد در دقیقه) جهت القای زایمان تقسیم شدند. دو گروه از لحاظ زمان زایمان، نوع زایمان و پیامد آن بر روی مادر و نوزاد و همچنین، میزان رضایت مادران از روند زایمانی مورد مقایسه قرار گرفتند. برای مقایسه دو گروه در متغیرهای کمی از آزمون t مستقل و در متغیرهای کیفی از آزمون مجذور کای استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار مدت زمان مرحله اول زایمان در گروه با دوز کم 57/61 ± 21/189 دقیقه و در گروه با دوز بالا 53/38 ± 72/125 دقیقه بود (001/0> p). همچنین، میزان رضایت زنان از روند زایمان در گروه با دوز بالا بیشتر از گروه با دوز پایین بود. به طوری که 37 نفر (7/61%) در گروه با دوز بالا در مقابل 17 نفر (3/28%) در گروه با دوز پایین از روند زایمان راضی بودند (002/0= p).
    نتیجه گیری
    در مجموع با توجه به این که در حال حاضر در حیطه مامایی تمایل زیادی به کاهش زمان زایمان و به دنبال آن کاهش موارد سزارین وجود دارد و با توجه به نتایج مطالعه حاضر و مقایسه با مطالعات قبلی به نظر می رسد روش تجویز اکسی توسین با دوز بالا می تواند باعث کوتاه شدن مدت زایمان و مدت فاز فعال شود بدون آن که اثرات منفی بر نوزاد داشته باشد.
    کلید واژگان: القای زایمانی, اکسی توسین, دوز, پیامد زایمان}
    N. Ghanbarzadeh, M. Nadjafi-Semnani *, A. A. Nadjfai-Semnani, F. Nadjfai-Semnani
    Background And Objective
    Oxytocin is one of the most common drugs in obstetrics for induction or augmentation of labor. Recent studies show that oxytocin is used in over 50% of women in labor. This study aimed to compare the effect of high and low doses of oxytocin for labor induction on labor outcome.
    Materials And Methods
    This single-blind randomized clinical trial was performed on 120 pregnant women who had indications for labor induction. Patients were randomized into two groups of oxytocin regimen: high dose (6 mU/min، n=60) and low dose (2. 5 mU/min، n=60). The groups were compared in terms of labor duration، type of delivery، and the impacts on maternal and neonatal outcome as well as maternal satisfaction with the labor process. Data were analyzed using independent two-sample t-test for quantitative variables and X2 test for categorical variables.
    Results
    Mean duration of first stage of labor in low-dose and high-dose groups were 189. 21 ± 61. 57 and 125. 72 ± 38. 53 min، respectively (p<0. 001). The level of satisfaction was higher among the high-dose group، so much so that 37 (61. 7%) women in high-dose group versus 17 (28. 3%) in low-dose group were satisfied with their labor (p=0. 002).
    Conclusions
    Regarding the trend in reduction of labor time which may lead to decrease in cesarean rate، it seems that administration of higher doses of oxytocin may lead to shorter duration of active phase of labor without any negative neonatal effects.
    Keywords: Labor induction, Oxytocin, Administration, dosage, Labor outcome}
  • ماندنا منصور قناعی، فریبا میربلوک*، سیده معصومه میر روشندل، فاطمه سلامت
    مقدمه
    پارگی پیش از موعد پرده های جنین (PROM) در 10- 8 درصد حاملگی های ترم رخ می دهد و با طولانی شدن فاصله بین پارگی پرده های جنین و شروع دردهای زایمانی، خطر عفونتهای مادری و نوزادی افزایش می یابد. هدف از این مطالعه مقایسه دو روش میزوپروستول خوراکی و اکسی توسین برای القای زایمان در زنان با PROM و نمره بیشاپ نامناسب است.
    مواد و روش ها
    240 زن حامله نخست زا با سن حاملگی بالای 36 هفته با پارگی پیش از موعد پرده های جنینی و نمره پیشاب نامناسب برای ورود به این مطالعه انتخاب شدند و به طور تصادفی به 2 گروه (گروه یک: 75 میکروگرم میزوپروستول هر 4 ساعت تا حداکثر 2 دوز و یک سرم رینگر و گروه دوم: mlu/min 2 اکسی توسین وریدی و افزایش mlu/min 2 در هر 10 دقیقه همراه با قرص پلاسبوی خوراکی) تقسیم شدند.
    یافته های پژوهش: فاصله القا تا زایمان واژینال در گروه میزوپروستول خوراکی بطور معنی داری کوتاه تر از گروه اکسی توسین وریدی بود (02/11 ساعت در برابر 25/12 ساعت) (P= 0.003). همچنین میزان سزارین در گروه میزوپروستول خوراکی کمتر بود و عوارضی مانند تاکی سیستول و هیپراستیمولیشن در دو گروه مشابه بودند.
    بحث و نتیجه گیری
    میزوپروستول خوراکی به عنوان روشی موثر، ایمن و اقتصادی برای القاء زایمان در زنان با حاملگی ترم و پارگی زودرس پرده های جنینی مناسب تر از اکسی توسین وریدی باشد.
    کلید واژگان: میزوپروستول خوراکی, القاء زایمان, پارگی پیش از موعد پرده های جنینی}
    M. Mansour Ghanaee, F. Mirblok *, M. Mir Roshandel, F. Salamat
    Introduction
    Premature rupture of membranes (PROM) occurs in 8-10% of pregnancies at term and the long interval between premature rupture of membranes (PROM) and labor increase significant maternal and neonatal infections. The aim of this study is to compare two methods of oral misoprostol and intravenous oxytocin for labor induction in the women with PROM and unfavorable Bishop scores.
    Materials and Methods
    240 women with PROM, the gestational age higher than 36 weeks and unfavorable Bishop scores were randomly divided two groups: (group 1: 75µg of misoprostol every 4 hours with maximum of two doses plus ringer serum and group 2: 2 mIU/min of intravenous oxytocin and increased 2 mIU/min every 10 minutes plus placebo tablet).
    Findings
    Misoprostol group was shorter in the time interval between vaginal deliveries compared with oxytocin group. The average of this interval for the misoprostol group was 11.02 hours comparing with 12.25 hours (P = 0.003) for the intravenous oxytocin group. In addition, the percentage of women with underwent cesarean delivery was also lower in the misoprostol group, having similar tachysystole and hyperstimulation side effects for both groups. Discussion & Inclusion: In women at term with PROM, oral misoprostol, comparing oxytocin, is a safe, economic and suitable alternative for inducing delivery.
    Keywords: Oral misoprostol, Labor induction, Premature Rupture of Membranes}
  • Mandana Mansour Ghanaie, Mina Jafarabadi, Forozan Milani, Seyed Alaedin Asgary, Morteza Fallah Karkan
    Objective
    The aim of this study is to further compare the efficacy of PGE2 suppository, the intracervical foley catheter and extra-amniotic saline infusion in nulliparous women referred for labor induction.
    Materials And Methods
    totally 368 nulliparous women with a Bishop score ≤ 4 with singleton gestation, vertex presentation and intact membrane referred for labor induction were randomly assigned to 3 groups; Foley catheter alone, Extra-amniotic saline infusion (EASI) and PGE2 suppository. All women received concurrent dilute oxytocine infusion. The change in the Bishop Score, labor progress, various labor endpoints and outcomes of labor were assessed.
    Results
    From 363 women studied after exclusion of 5, 119 were assigned to EASI, 121 to Foley and 118 to PGE2. Patients'' demographics did not differ significantly between three groups nor did indication for induction (P=0.0001).The EASI group had a significant improvement in Bishop Score 6 hours after induction. The mean time to active phase was 357±135min for EASI,457±178 for Foley and 609±238 min for PGE2 group respectively (P<0.05).rate of spontaneous rupture of membranes was higher in the EASI group (P=0.0001) and the mean time from the start of induction up to spontaneous rupture of membranes in the EASI group was shorter than other group(P<0.05).The mean time to vaginal delivery was 14.8±6.1 in EASI group,11.4±4.8 in Foley and 18.9±6.4 in PGE2 group(P<0.05).there were no differences in Apgar scores, mean neonatal birth weight and neonatal morbidity.
    Conclusion
    Our study showed that pre-induction cervical ripening by EASI with concurrent oxytocin is better than Foley and PGE2 in Bishop score and various labor end point and outcomes.
    Keywords: labor induction, Foley catheter, Extra, amniotic saline infusion, PGE2}
  • ماندانا منصورقناعی، فریبا میربلوک*، راحله گودرزی، مریم شکیبا
    سابقه و هدف
    القاء زایمان در حضور سرویکس نامطلوب اغلب نیاز به دسترسی طولانی قبل از زایمان دارد و ممکن است منجر به سزارین گردد. ترکیبات اکسید نیتریک اخیرا بطور قابل ملاحظه ای جهت آماده سازی سرویکس قبل از القاء بویژه بدلیل عوارض کم مورد توجه قرار گرفته اند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ایزوسورباید منونیترات (Isosorbide Mononitrate، IMN) بر آماده سازی سرویکس و القاء زایمان می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمائی بالینی دوسوکور تصادفی شده، روی 72 خانم اول زا با سن حاملگی >40 هفته و سرویکس نامطلوب انجام شد که بطور تصادفی به دو گروه دریافت کننده قرص واژینال ایزوسورباید منونیترات 20 میلیگرم (36 نفر) و یا پلاسبو (36 نفر) دو بار هر 12 ساعت قبل از پذیرش برای القاء زایمان تقسیم شدند. پیامدهای تغییر در نمره بیشاپ، میانگین مدت زمان پذیرش تا فاز فعال زایمان، میانگین مدت زمان پذیرش تا زایمان، وجود یا غیاب عوارض نوزادی و مادری و میزان سزارین در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    ایزوسورباید منونیترات در ایجاد تغییر نمره بیشاپ از پلاسبو موثرتر بود (89/0±69/3 در مقابل 67/0±05/1، 001/0=p)، میانگین مدت زمان ورود به فاز فعال زایمان در گروه IMN 67/0±82/2ساعت و در گروه پلاسبو 55/0±33/3 ساعت بود (001/0=p). IMN مدت زمان پذیرش تا زایمان را نسبت به پلاسبو کوتاهتر کرد (74/3±61/6 ساعت در مقابل 55/3±48/11ساعت، 001/0=p) تفاوت آماری معنی داری در عوارض مادری- جنینی یا میزان سزارین در دو گروه دیده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که مصرف سرپائی IMN واژینال قبل از القاء زایمان در آماده سازی سرویکس و کوتاهتر کردن زمان القا تا زایمان موثر می باشد بدون اینکه عوارض مادری -جنینی و میزان سزارین را افزایش دهد.
    کلید واژگان: القاء زایمان, ایزوسورباید منونیترات, آمادگی سرویکس}
    M. Mansour Ghanaie, F. Mirblouk, R. Godarzi, M. Shakiba
    Background And Objective
    Labor induction in the presence of an unfavorable cervix often requires a long hospitalization before delivery and may result in cesarean section. There has been a considerable interest in the use of nitrous oxide donors for cervical ripening in the last year, especially for its lower complications. This study was conducted to evaluate the efficacy of vaginal isosorbide mononitrate (IMN) for cervical ripening and labor induction.
    Methods
    A double-blind, randomized, placebo-controlled trial was conducted with 72 nuliparous women with singleton postdated pregnancy and unfavorable cervix. They randomly assigned to receive either 20mg IMN (n=36) or placebo (n=36) tablets vaginally twice each 12h prior to admission for induction of labor. The outcomes were change in Bishop score, mean time from admission to active phase of labor, admission to delivery interval, and presence or absence of fetal and maternal morbidity and the rate of cesarean section that compared in both groups.
    Findings
    IMN was more effective than placebo in inducing a change in Bishop score (3.69±0.89 vs 1.05±0/67;p=0.001), the mean time to active phase of labor was 2.82±0.67h in the IMN group; and 3.33±0.55 h in placebo group (p=0.01). IMN shortened the admission to delivery interval as compared with placebo (6.61±3.74 vs 11.48±3.55 h; p=0.001). There was no statistical difference in terms of maternal-fetal complications or cesarean section rates in two groups.
    Conclusion
    Using of vaginal IMN in an outpatient setting is more efficient than placebo in cervical ripening and shortening of induction-labor interval without increasing maternal-fetal complications, or cesarean section rate.
    Keywords: Labor induction, Isorbide mononitrate, Cervical Ripening}
  • رضوان اعلمی هرندی، مریم کرمعلی، آیدا معینی
    زمینه و هدف
    روش غالب برای القا زایمان در ایران استفاده از اکسی توسین (سنتوسینون) است. در طی دهه گذشته تجویز داروی میزوپروستول (PGE1) نیز مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعه حاضر، میزان اثربخشی و عوارض میزوپروستول خوراکی در مقایسه با اکسی توسین در القا زایمان در حاملگی های ترم مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه که به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 90-1389 انجام شد، 130 خانم باردار ترم با اندیکاسیون ختم حاملگی در دو گروه مساوی تحت القای زایمان با میزوپروستول خوراکی با دوز 25 میکروگرم هر دو ساعت و یا اکسی توسین به صورت انفوزیون وریدی قرار گرفتند. مدت زمان شروع القا تا زایمان و مدت زمان شروع القا تا شروع فاز فعال و میزان زایمان در طی 12، 18 و 24 ساعت و نیاز به سزارین و اندیکاسیون آن درج می شد. آنالیز آماری با آزمون های من ویتنی، مجذور کای دو و تی و با استفاده از نرم افزار SPSS 16.0 انجام شد. مطالعه در مرکز ثبت کارآزمایی ایران با شماره (IRCT2012061910068N1) با کد اخلاق 69 به ثبت رسید.
    یافته ها
    میزان شکست القا در گروه میزوپروستول و اکسی توسین به ترتیب معادل 3/32% و 1/63% بود (001/0=p). میانگین بازه های زمانی القا تا فاز فعال و القا تا زایمان در گروه میزوپروستول به طور معنا داری بیشتر از گروه اکسی توسین گزارش شد (به ترتیب002/0=p و 001/0=p). میزان بروز عوارض مادری (به جز علایم گوارشی) و نوزادی در دو گروه اختلاف معناداری نداشت.
    نتیجه گیری
    میزوپروستول همانند اکسی توسین، داروی نسبتا امن برای القا زایمان است
    کلید واژگان: فاز اکتیو, لیبر, القا زایمان, میزوپروستول, اکسی توسین}
    Background and Objectives
    The usual method for inducing labor in Iran is the use of oxytocin (Syntocinon). Oxytocin, however, has been shown to be less effective than misoprostol. The aim of the present study was to evaluate the effectiveness and the safety of orally administered misoprostol for labor induction in term pregnant women and to compare it with intravenously infused oxytocin.
    Material and Methods
    This random clinical trial was carried out between 2009 and 2010. A total of 130 term pregnant women whom were candidate for vaginal delivery assessed for eligibility to enter the study and randomly assigned into one of two groups according to the method of treatment, misoprostol or oxytocin. The misoprostol was prescribed orally 25 µg every two hours. The oxytocin group received an infusion of 10 IU which was gradually increased. The time from induction to delivery, induction to the beginning of the active phase, successful inductions within 12, 18, and 24 hours and caesarean section indication were recorded Statistical analysis was performed using the SPSS 16.0 presented with Mann-Whitney U test, chi-square and t-test.
    Results
    Failure of induction, leading to caesarean section was 32.3% and 63.1% in misoprostol versus oxytocin groups respectively. The mean time intervals from induction to active phase and labor in misoprostol group were significantly greater than oxytocin group. Maternal (except gastrointestinal problem) and fetal complications were not comparable between the two groups.
    Conclusions
    Misoprostol is as a safe drug as oxytocin with low complications for the induction of labor.
    Keywords: Active Phase, Labor, Labor Induction, Misoprostol, Oxytocin}
  • ندا محمدی نیا، محمد علی رضایی، مرضیه لری پور، نسترن حیدری خیاط
    مقدمه
    امروزه سزارین، شایعترین عمل جراحی مامایی بوده و میزان آن در 20 سال گذشته از 5% به 20% افزایش یافته است. عواقب ناخواسته سزارین به ویژه برای مادر بیشتر از زایمان واژینال است و تجربیات نشان می دهد زنانی که در دوران بارداری از خاکشیر استفاده کرده اند، زایمان واژینال موفق تری داشته اند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر مصرف خاکشیر در اواخر بارداری بر میزان سزارین و آپگار نوزاد انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور در سال 1388 بر روی 85 زن باردار و نخست زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی سطح شهر رفسنجان که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، انجام شد. افراد به طور تصادفی در دو گروه مداخله و غیر مداخله قرار گرفتند. به افراد گروهمداخله از هفته 37 بارداری، 28 بسته دو مثقالی خاکشیر داده شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه دو قسمتی بود که قسمتی از آن ابتدا در 7 مرکز بهداشت سطح شهر رفسنجان و بقیه در زایشگاه توسط ماماهای آموزش دیده تکمیل شد. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تی مستقل و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بر اساس نتایج مطالعه، طول مرحله اول زایمان (022/0=p) و سزارین (032/0=p) در گروه مداخله به طور معنی داری کمتر بود و شروع خودبخودی دردها در گروه مداخله بیشتر بود،اما این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود (29/0=p). نمره آپگار نوزاد در دقیقه اول (39/0=p)و پنجم (1=p)بعد از تولد و دفع مکونیوم (53/0=p) در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    خاکشیر با اثر بر روند زایمان می تواند در آماده کردن دهانه رحم، بدون افزایش عوارضی نظیر سزارین و پایین آمدن نمره آپگار نوزادان موثر باشد.
    کلید واژگان: آپگار نوزاد, القاء زایمان, خاکشیر, درمان مکمل, سزارین}
    Neda Mohammadinia, Mohammad Ali Rezaei, Marzieh Loripour, Nastaran Heydari
    Introduction
    Today، Cesarean section is the most common obstetric surgery. In the past 20 years، its rate has been increased from 5% to 20%. Unintended consequences in cesarean section are more than in vaginal delivery; especially for mother. The experiences have shown that the women who had consumed sisymbrium during their gestational had more successful vaginal delivery. The goal of this study is to determine the effect of sisymbrium seeds consumption at the end of pregnancy on the rate of cesarean delivery and Apgar score.
    Methods
    This double-blind clinical trial was held on 68 eligible nulliparous women who referred to the Health Care Centers of the Rafsanjan city. Individuals were randomly located into case and control groups. 28 packets which contained 2mesghal (equal to about 5 grams) of sisymbrium – seeds were given to the case group from 37th week. Two-sectional questionnaire was used for data collection. Some parts were filled in seven Health Centers of Rafsanjan City and the rest was completed in the maternity by the trained midwives. Data were analyzed by SPSS statistical software version 16، independent T and chi-square tests. P value less than 0. 05 was considered statistically significant.
    Results
    According to the results، duration of first stage in labor (p=0. 022) and cesarean rate (p=0. 032) was significantly less in intervention group while spontaneous labor was more. But this difference was not statistically significant (p=0. 29). Apgar score in the first (p=0. 39) and the fifth minute (p=1) and intrauterine passage of meconium (p=0. 53) didn’t have any significant difference in two groups.
    Conclusion
    Sisymbrium- seeds affect the parturition process by ripening cervix without increasing cesarean delivery or decrease of neonatal Apgar.
    Keywords: Cesarean, Complementary therapies, Labor induction, Neonatal Apgar, Sisymbrium, seeds}
  • Leila Habibi, Shirin Niroomanesh, Laleh Ghadirian
    Objective
    In this study efficacy of sub lingual Misoprostol was examined in comparison to Oxytocin (I.V.) for inducing of labor in term pregnancy.
    Materials And Methods
    Seventy patients were allocated by blocked randomization to Groups A (n=35, sub lingual Misoprostol 25 μg four hourly to maximum of 5 doses) and B (n=35, continuous Oxytocin infusion).
    Results
    Delivery active phase and total labor phase were shorter with sublingual Misoprostol in comparison to intravenous Oxytocin (p< 0.001) and the rate of cesarean section was lower in Misoprostol group (p<0.04) but delivery latent phase, meconium staining, uterine hypertonisity and apgar score (1&5 minute) were similar in two groups.
    Conclusion
    sublingual Misoprostol is better than intravenous Oxytocin for induction of labor at term.
    Keywords: Sublingual Misoprostol, Oxytocin, Term, pregnancy, Labor induction}
  • فاطمه محمدیاری، میترا محیط، محمود بختیاری، مهدی خزلی، آرمان لطیفی
    سابقه و هدف
    القاء زایمان با هدف آماده کردن دهانه رحم برای ورود به فاز فعال زایمان، در حال حاضر یکی از شایع ترین روش ها در حیطه زنان و مامایی می باشد. این مطالعه با هدف مقایسه اثرات میزوپرستول و اکسی توسین در سال 1390 در بیمارستان بوعلی تهران انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی دوسوکور بوده که در سال 1390 بر روی 60 نفر از زنان اول زای مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی شهر تهران انجام شده است. افراد به وسیله تخصیص تصادفی (Random Allocation) به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. داروی میزوپرستول و اکسی توسین هر چهار ساعت، به منظور القاء زایمان در افرادی که کاندید ختم حاملگی بودند تجویز شد.
    یافته ها
    میانگین سن و انحراف معیار در گروه مداخله 9/3±0/24 و در گروه شاهد برابر 9/3±1/24 سال بود. بیشترین علل بستری زنان مورد مطالعه عدم وجود درد و حاملگی پس از موعد بود. متغیرهای نوع درمان، علت بستری و سابقه فشارخون ارتباط معنی داری با افزایش یا کاهش زمان رسیدن به انقباضات خوب و منظم از خود نشان دادند (05/0>P). نتایج حاصل نشان می دهد که تا سه ساعت بعد از دریافت داروهای تخصیص داده شده دو گروه مداخله و شاهد با هم تفاوت معنی داری نداشتند، اما بعد از آن به وضوح شاهد تاثیر بهتر داروی میزوپرستول در گروه مداخله هستیم (014/0=P).
    استنتاج
    استفاده از داروی میزوپرستول در القاء زایمان در جهت کم کردن زمان رسیدن به انقباضات کوتاه و موثر به جای اکسی توسین مناسب تر می باشد و می تواند جایگزین مناسبی برای آن باشد. لازم به ذکر است که بین این دو دارو از نظر پیامدهای بارداری از جمله دفع مکونیوم، دیسترس جنینی و پارگی زودرس کیسه آب تفاوت معنی دار آماری وجود ندارد.
    کلید واژگان: القاء زایمان, میزوپرستول, اکسی توسین, نمره بی شاپ}
    Fatemeh Mohammad, Yari, Mitra Mohit, Mahmood Bakhtiyari, Mehdi Khezli, Arman Latifi
    Background and
    Purpose
    Labor induction for Prepare the cervix to active phase of labor, is now one of the most common methods in the field of Obstetrics and Gynecology. This study was conducted to compare the effects of misoprostol and oxytocin in BoAli Hospital, Tehran in 2011.
    Materials And Methods
    This study was a double-blind clinical trial by recruitments of 60 primiparous women that has been referred to BoAli hospital in Tehran in 2011. Individuals were divided into two groups by random allocation. For induction of labor, misoprostol and oxytocin were prescribe in individuals who candidate for pregnancy termination by four hours intervals. For Analysis of data, t test, analysis of variance with repeated measurements, linear regression and descriptive statistics were used.
    Results
    Mean age and standard deviation in intervention group was 24.07±3.96 and in control group equal to 24.13±3.97. Most frequent cause of admission regarding to research subjects were postdate pregnancy and no labor. Kind of treatment variable, cause of admission and hypertension history shown a significant association with increased or decreased time to achieve regular and suitable contractions for delivery (p<0.05). Results of t test in two groups of intervention and control shown that until three hours after receive Assigned treatment, there was no statistical significancy between two groups of study, But then we are clearly seeing the better impact of misoprostol drug in the intervention group (p=0.014).
    Conclusion
    Using misoprostol in labor induction in order to reducing the Time to reach the short and effective contraction is more effective Instead of oxytocin and it can be a good alternative. It should be noted that the two drugs in terms of pregnancy outcomes, including meconium passage, fetal distress and premature rupture of membrane, havent any statistically significant difference.
    Keywords: Labor induction, Misoprostol, Oxytocin, Bishop Score}
  • بررسی اثر دگزامتازون داخل عضلانی بر القاء و مدت زمان زایمان و عوارض ناشی از آن
    مریم کاشانیان، فتانه مختاری، محمدعلی کریمی
    زمینه و هدف
    یکی از روش های مطرح شده جهت تقویت و تسریع روند زایمان، استفاده از کورتیکوستروئید ها است. اگرچه مطالعات حیوانی متعدد اهمیت ترشح کورتیزول در شروع زایمان را نشان داده اند، اما نقش کورتیکوستروئید ها در تسریع القاء زایمان در زنان هنوز نامشخص است. هدف از این مطالعه بررسی اثر دگزامتازون داخل عضلانی بر القاء و مدت زمان زایمان و عوارض ناشی از آن می باشد.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی دو گروه 61 نفری از زنان نولی پار دارای اندیکاسیون اینداکشن زایمان با bishop score ≥ 7 به طور تصادفی در دو گروه قرار داده شدند. در گروه مورد، دگزامتازون به صورت تک دوز 8 میلی گرم (mg) عضلانی 6 ساعت قبل از شروع اینداکشن تجویز شد. در گروه کنترل، آب مقطر با همین فاصله داده شد. پیامد مورد انتظار، شروع فاز فعال زایمان و طول زایمان بود که بین دو گروه مقایسه گردید. همچنین فراوانی وقوع کوریو آمنیونیت، سپسیس نوزادی و آپگار نوزادی مشخص گردید. برای آنالیز آماری از نرم افزار SPSS- U شامل شاخص های مرکزی میانگین، نما، میانه، و شاخص پراکندگی انحراف معیار و در برخی موارد از تست های آماری Chi Square وt test استفاده شد.
    یافته ها
    بیماران دو گروه از نظر سن، Bishop Score، سن حاملگی و وزن زمان تولد اختلاف ارزشمند آماری نداشتند. میانگین فاصله زمانی بین القاء زایمان تا شروع فاز فعال در گروه دریافت کننده دگزامتازون به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (5/1 ± 09/3 ساعت در برابر 8/1 ± 21/4 ساعت) بود (001/0P<). میانگین طول مدت فاز فعال در گروه مورد (38/1± 46/2 ساعت) با گروه کنترل (73/5 ± 87/3 ساعت) اختلاف معنی داری نداشت (05/0P>). طول مدت مرحله دوم زایمان در گروه دریافت کننده دگزامتازون، به طور معنی داری کوتاه تر از گروه کنترل بود (09/ 16 ± 23/22 دقیقه در برابر 32/15± 01/29) (014/0P=). طول مرحله سوم زایمان در دو گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت. نمره آپگار دقیقه اول و پنجم جنین و عوارض مادری و جنینی شامل کوریوآمنیونیت و سپسیس نوزادی در دو گروه تفاوت معنی دار آماری نداشت.
    نتیجه گیری
    دگزامتازون داخل عضلانی، فاصله زمانی بین اینداکشن تا شروع فاز فعال زایمان وهمچنین طول مدت مرحله دوم زایمان راکوتاه تر می کند.
    کلید واژگان: دگزامتازون, القای زایمان, مدت زمان زایمان}
    Evaluation of the Effects of Intramuscular Dexamethasone on the Induction and Duration of Labor and its Complications
    M. Kashanian, F. Mokhtari, M.A. Karimi
    Background And Aim
    One of the proposed ways for enhancement of labor induction is administration of corticosteroids. Although animal studies have shown the importance of cortisole in the initiation of labor, the role of corticosteroids in enhancement of labor process is still uncertain The aim of the present study was to determine the effects of intramuscular dexamethasone on labor duration and its complications.Patients and
    Methods
    We conducted this randomized clinical trial on 122 nulliparous women with favorable bishope score who were candidates for labor induction. Study group(n=61)received 8 mg intramuscular dexamethasone phosphate 6 hours before induction Induction of labor(without dexamethasone) started after 6 hours for controls (n=61). Following distile water injection. Expected result was initiation of the active phase of labor and duration of labor, that were compared in both groups. Data collection was accomplished by specific forms and data analysis was done by SPSS-15 software. t-test and Chi-square test were used for annalysis.
    Results
    Patients in both groups did not show significant statistical differences in regard to age, Bishop Score and time of delivery. Mean of time duration between induction and the beginning of active phase of labor was significantly shorter in the case group than the controls (3.09±1.5 hrs. versus 4.21±1.8 hrs) (P<0.001). Mean duration of active phase in the case group (2.46±1.38 hrs) did not show significant difference with that of controls (3.87±5.73hr) (P>0.05). Duration of the second phase of labor was significantly shorter in the cases than that of control group (22.23±16.09 min. versus 29.01±15.32 min) (P=0.014). Duration of the third phase did not differ significantly in the two groups.Also neonatol Apgar score of 1and 5 min. along with maternal and fetal complications including chorio- amnionitis and fetal sepsis, did not show significant differences between the two groups.
    Conclusion
    Dexamethasone can reduce the time interval between induction and active phase and duration of phase 2.
    Keywords: Dexamethasone, Labor induction, Duration of labor}
  • مینو رجایی، ژیلا عابدی اصل، مریم نعمتی کتولی، شهرام زارع
    سرویکس نامطلوب از مهمترین عوامل شکست القاء زایمان محسوب می شود. این مطالعه به منظور مقایسه اثر و عوارض دینوپروستون واژینال و اکس یتوسین با دوز بالا به عنوان عواملی در القاء زایمان انجام گرفته است.
    روش کار
    در این کارآزآمایی بالینی - تصادفی دوسوکور، 120 خانم باردار که با القاء زایمان مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه دینوپروستون واژینال (9 میل یگرم) و تزریق وریدی اکس یتوسین با دوز بالا (6 میل یواحد در، بعد از 12 ساعت اول، فاصله زمانی بین القاء زایمان تا زایمان، آپگار دقیقه 1 و 5 Bishop-score. دقیقه) تقسیم شدند عوارض مادری و نوزادی، مدت زمان بستری در بیمارستان و هزینه بستری ثبت گردید. داده ها با استفاده از آزمونهای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. Minitab و کا یاسکوئر و با بهر همندی از نرم افزار t
    نتایج
    نتایج حاصله نشان داد که دینوپروستون واژینال باعث کاهش مدت زمان مرحله اول زایمان تا فاز فعال شده در 12 ساعت اول، فاصله زمانی فاز فعال تا دیلاتاسیون کامل Bishop-score اما میانگین. (P<0/ است (01 سرویکس و طول مرحله دوم زایمان و همچنین عوارض مادری و نوزادی بین دو گروه تفاوت معن یداری نداشت. بر اساس این نتایج، گرچه مدت زمان بستری در دو گروه تفاوت نداشت اما هزینه های بیمارستانی برای گروه. (P<0/ دینوپروستون بطور معن یداری بیشتر بود (05
    نتیجه گیری
    بنظر م یرسد علی رغم کاهش زمان مرحله اول زایمان تا فاز فعال در گروه دینوپروستون، این دارو تفاوت چندانی با اکس یتوسین با دوز بالا به عنوان یک داروی کمکی در القاء زایمان در خانمهای با سرویکس نامطلوب ندارد
    کلید واژگان: القای زایمان, آمادگی سرویکس, اکسی توسین, دینوپروستون}
    M. Rajaei, Zh Abedi, M. Nemati Katoli, Sh Zare
    Introduction
    Unripe cervix is the most important factor in failure of labor induction. This study is conducted to compare the efficacy and side effects of Dinoproston and high dose Oxytocin as ripening agents in labor induction.
    Methods
    In this double blinded randomized clinical trial, 120 women with unfavorable cervix who underwent labor induction were randomly assigned to vaginal Dinoproston (9 mg) or intravenous high dose Oxytocin (6 miu/min) groups. Initial 12 hours Bishop-Score, labor induction to labor duration, delivery type, 1 and 5 minute APGAR, side effects on mother or neonate, hospitalization duration and hospitalization costs were recorded. Data were analysed using t and Chi-square tests by means of Minitab statistical software.
    Results
    The results showed that vaginal Dinoproston was effective in shortening latent phase of labor (P<0.01). But, mean Bishop-Score over the initial 12 hours, the interval between labor induction to delivery, and side effects for mother or neonate were not different between the two groups. Based on the results, although hospitalization duration was not different between the groups, hospitalization costs for Dinoproston group was significantly higher (P<0.05).
    Conclusion
    It seems that inspite of shortening the latent phase of labor in vaginal Dinoproston group, it is not more effective than high dose Osytocin as an adjuvant to labor induction in women with unfavorable cervix.
    Keywords: Labor Induction, Cervix Ripening, Oxytocin, Dinoproston}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال